یادداشت”حسین مسافرآستانه” درباره تئاتر و درام مذهبی
درام مذهبی نیز که برجستهترین شکل آن در تعزیه نمود دارد، به دلیل حاشیهنشینی و نگاه صرفاً مناسبتی از قافله تغییر و تحولات زمانه عقب ماند تا جائی که امروزه عدهای به دیدهی هنر موزهای به آن نگاه میکنند. هنری که علیرغم ارزشهای فرهنگی فراوان کاربرد امروزی ندارد و مثل عتیقههای آثار باستانی به صورت موزه از آن باید محافظت شود
حسین مسافرآستانه:
در یک نگاه کلی به پیدایش و خاستگاه تئاتر درمییابیم که اساساً تئاتر خاستگاه مذهبی داشته و معتبرترین اقوال حاکی از آن هستند که تئاتر از دل آئین و مناسک برخاسته است. قرنها قبل از آنکه درام تعریفی داشته باشد و به رشته تحریر درآید، نانوشته و تعریف نشده همراه لحظه لحظه زندگی انسان بوده و در وجوه مختلف خودنمایی میکرده است. در اولین واکنش انسان نسبت به هستی و طبیعت و ناشناختههای فراوان آن، و همچنین در اظهار عجز انسان در برابر قدرتی برتر، یعنی در اولین جرقههای احساس خداجوئی انسان و عکسالعملهای درونی و برونی او، وجوهی از درام خودنمایی میکند. به تعبیری درام مذهبی در فضای کلی خود مثل خصایص خداجویی، عدالتخواهی، عشق، نفرت، برتری طلبی، نیاز به محبت و ... همراه انسان بوده و در واکنشهای مختلف انسان نسبت به پیرامون خود وجود داشته است و رفته رفته در قالب رفتارهای جمعی به شکل آئین و مناسک خود را نشان داده است.
با این نگاه تئاتر به طور کلی خاستگاه مذهبی داشته و الزاماً ریشهای مذهبی دارد. اما انسان در طول تاریخ به کشف و اختراع و ابداعات نو به نو دست یافته و گاه این آشنایی با ناشناختهها و ... انسان مغرور را از مسیر اصلی اندیشههای دینی دور کرده است که طبعاً فعالیتهای تئاتری در چنین جوامعی تحت تأثیر اندیشه حاکم بر جامعه از تعریف مذهبی خود منحرف شده است. بررسی علل و پیدایش اندیشههای غیردینی و بریده شدن اتصال انسان از ماوراء و به تعبیری بریدن انسان از آسمان و سرگردانی و تحیر او در زمین خود مقوله بسیار مهمی است که در این مقال نمیگنجد.
با این مقدمه به بررسی درام مذهبی به شکل زیر میپردازیم:
الف- در نگاه اول واژه درام مذهبی نمایشهایی را در ذهن میآورد که برگرفته از قصص قرآنی، زندگی انبیاء (ص) و ائمه اطهار (ع) و بزرگان و صالحین باشد. در این نوع نمایشها شکل و فرمِ اجرا متأثر از مقاطع مختلف تاریخی است و طبعاً طراحی صحنه، طراحی لباس و حتی فیگور بدن و رفتار بازیگران نز تحت تأثیر همین نگاه تاریخی قرار میگیرد. تکرار این شکل اجرائی در موضوعات مذهبی، رفته رفته آن را به کلیشهای تبدیل کرده است که دیگر جذابیتهای لازم را برای تماشاگر نداشته و انگیزه لازم برای دیدن این نوع نمایش کمرنگ شده است. در این شکل از درام، به جز استثناهایی، همیشه تماشاگر با آدمهای کلیشه شدهای که نوع رفتار و گفتار آنها ثابت است سر و کار دارد و از طرفی قصهها و یا موضوعات این نوع نمایش، برای تماشاگر شناخته شده است. طبیعی است که جذابیتی برای تماشاگر باقی نمیماند. بنابراین، میبینیم که این نوع از درام مذهبی اقبال دوران گذشته را از دست داده و گاه حتی تأثیر منفی در تماشاگر ایجاد میکند. هر چند که هنوز هم تلویزیون ما در مناسبتهای خاص، تلهتئاترها و یا فیلمهای تک قسمتی و یا چند قسمتی از همین شکل درام تولید و پخش میکند و در پس زدن تماشاگر از درام مذهبی اصرار دارد؟!
ب- کمرنگ شدن اقبال عمومی از شکل و فرم کلیشهای درام مذهبی، موجب شد تا هنرمندان به شکل تازهتری از درام مذهبی دست پیدا کنند تا ضمن پاسخ به سلیقه تماشاگر نیاز امروزی او را از مفاهیم مذهبی مرتفع نمایند. در این شکل از درام مذهبی هم در درون مایه و هم در برونمایهی درام، تلفیقی از گذشته و حال ایجاد شده است. این شکل از درام مذهبی با دخل و تصرف در ساختار قصههای کهن و با تحلیلی مطابق نیاز انسان معاصر، سعی کرد تا نگاه کلیشهای و وفادارانه به تاریخ را بشکند. حتی در استفاده از زبان از شکل صددرصد تاریخی آن فاصله گرفته و در ساختار جملهها و استفاده از واژهها فقط رنگ و بوئی از دوران کهن را باقی گذاشت. این عمل هر چند که برای بعضی از منتقدین چندان خوشایند نبود و به آن بسیار انتقاد داشتند و از آن به زبان من درآوردی تعبیر نمودند، اما در جذب مخاطب برای درام مذهبی و ایجاد ارتباط با آنها بسیار خوشایند بود.
در این فرم تلفیقی، طبیعتاً در سایر عناصر نمایشی هم به پیروی از ساختار و زبان نمایشنامه تغییراتی اساسی ایجاد شد. طراحی صحنه و لباس هم با تلفیق دوران تاریخی و زمان حال به ابداعات جدیدی دست زد و خلاقیت هنری نزج گرفت و بسیار مورد توجه قرار گرفت. در این نوع از درام در هر اثری با ابداع در طراحی صحنه و نوع لباسها بازیگر مواجه میشویم که خود عامل مهمی در جذب تماشاگر و ارضاء نیاز زیباشناسانه آن محسوب میشود. طبیعی است که بازیگر هم چارچوب رفتار و گفتار تاریخی را کنار گذاشته و خیلی راحتتر و با بیان و عملی آزادانه به ایفاء نقش میپرداخت. سایر عناصر تئاتری نیز چون طراحی نور وظایف جدیدتری را به عهده گرفتند و علاوه بر روشن کردن صحنه و یا حداکثر نشان دادن شب و روز وارد حیطه معناگرایانه شده و در بیان مفاهیم تئاتری و ایجاد فضاهای تأثیرگذار نقش مهمتری را به عهده گرفته است.
این نگاه تلفیقی در محتوا و شکل درام مذهبی موج تازهای از اقبال عمومی را به همراه داشت و تماشاگر میتوانست در درام مذهبی ضمن آشنایی و ارتباط با مفاهیم و محتوای اینگونه درام به نیاز فطری خود پاسخ داده و جان تشنه خود را سیراب کند و از طرفی روح جستجوگر و زیباپسند خود را با دیدن شکل اجرایی جدید راضی نماید.
ج- پیشرفت نمایشنامه نویسان و اجراکنندگان تئاتر در معاصر سازی قصههای کهن دینی و مفاهیم مذهبی تا بدانجا رسید که در شکل اجرایی به نوعی تئاتر مدرن دست یافت. در این نوع از درام نه در زبان، نه در طراحیها و نه در رفتار و بیان بازیگران هیچ نشانهای از گذشته وجود ندارد. هنرمندان این عرصه معتقدند که اندیشهها و تعالیم مذهبی میبایست صد در صد منطبق بر زمان باشد. درام مذهبی باید به نیازهای امروز بشری در مواجه با جهان کنونی پاسخگو باشد. تماشاگر باید بتواند در زندگی معاصر خود مفاهیم مذهبی را درک و لمس نماید. پس درام مذهبی میبایست بر پایه وقایع و شخصیتهای ملموس زندگی امروزی استوار باشد و ...
این اعتقادات و نگاهها منجر به نوعی درام مذهبی شد که در شکلی مدرن خود را نشان میدهد. آثاری از این دست را امروزه در تئاتر و سینمای کشورمان به عنوان آثار معناگرا یاد میکنند. نمونه اینگونه آثار در سینمای جهان فراوانند از جمله”سنجاقک”،”مسیر سبز”، ”نشانهها” و ... و در سینمای کشورمان نیز فیلمهایی چون”زیر نور ماه”، ”رنگ خدا”، ”بید مجنون”، ”خیلی دور خیلی نزدیک” و ... را میتوان نام برد. تئاتر در کشورمان نیز آثاری چون”همان همیشگی” کار ریما رامینفر و”میهمان ناخوانده” کار فرهاد آئیش را در کارنامه خود دارد.
با توجه به آنچه آمد در فعالیتهای تئاتری کشورمان تئاتر مذهبی هرگز به یک جریان تبدیل نشده است. پس طبیعی است که سیر منطقی مورد نظر را طی نکرده باشد.
آشنایی ما با تئاتر غربی و خودشیفتگی جریان روشنفکری نسبت به فرهنگ و هنر غرب، در همه سطوح جامعه مخصوصاً فرهنگ و هنر تأثیرات مخربی به جا گذاشت. آشنایی ما با اشکال هنرهای غربی به جای اینکه موجب رشد و ارتقاء هنر ملی و مذهبی ما بشود بطور کلی موجب حاشیه نشینی آن شد و هنر ما به خصوص هنرهای نمایشی را دست و پای شسته بر سر خوان تئاتر غرب نشاند و حالا یک دوره صد و چند ساله جایگزین تاریخ چند هزار ساله شد.
البته بسیاری از هنرها هرگز از حافظه تاریخی هنرمندان و مردم پاک نشد. مثل موسیقی، خط، نقاشی، قلمزنی، انواع هنرهای تجسمی و حتی بعضی از گونههای هنرهای نمایشی مثل تعزیه، تخت حوضی، خیمهشب بازی هر چند در حاشیه قرار گرفتند، ولی با نیم نفسی که داشتند ادامه حیات دادند. اما چون در جریان هنری کشور نبودند و فقط به شکل مناسبتی در هر دورهای دلمشغولی عدهای بودند، هرگز تبدیل به جریان هنری نشدند و نتوانستند همراه با زمان تطبیق پیدا کنند. درام مذهبی نیز که برجستهترین شکل آن در تعزیه نمود دارد، به دلیل حاشیهنشینی و نگاه صرفاً مناسبتی از قافله تغییر و تحولات زمانه عقب ماند تا جائی که امروزه عدهای به دیدهی هنر موزهای به آن نگاه میکنند. هنری که علیرغم ارزشهای فرهنگی فراوان کاربرد امروزی ندارد و مثل عتیقههای آثار باستانی به صورت موزه از آن باید محافظت شود. این راقم علیرغم نظریه فوق اعتقاد دارد هنوز هم دیر نیست. شناخت انواع نمایشها و نمایشوارههای ایرانی و تغییر و تطبیق آن با سلایق مدرن میتواند هویت از دست رفته را به ما برگرداند. مخصوصاً اشکال و مضامین مذهبی که برخاسته از نیازهای فطری بشر میباشد با برنامهریزی، تحقیق و پژوهش و تمرین و ممارست میتواند مقاطع تغییر و تحول درام را سریعاً بپیماید و شکاف صد ساله اخیر را پر کند و هویت نمایشی از دست رفته را با تطبیق این زمانی آن به ما برگرداند. این خواسته هر چند رؤیاگونه به نظر میآید اما مطمئناً دور از دسترس نخواهد بود. به شرط آنکه تئاتر مذهبی در حصار مناسبتها محبوس نماند و با برنامه ریزی اصولی و فعالیتهای مستمر و مداوم نهادینه گردد.