هنرمندی که آثارش آیینه دغدغه و مشکلات مردم است
به مناسبت سالروز تولد اسماعیل خلج
جمعی از هنرمندان عرصه تئاتر، اسماعیل خلج را یکی از بزرگترین نمایشنامه نویسان معاصر ایران تلقی میکنند که نگاه بسیار ویژهای به دردها و مشکلات مردم و آثار قهوه خانهای دارد.
مهسا مقدم: نمایشنامههای اسماعیل خلج عموماً در قهوهخانهها و محلههای پایین جنوب شهر میگذرد. او در آثارش دغدغه به تصویر کشیدن فرهنگ و به ویژه تاریکیهای زندگی مردمان طبقه پایین اجتماع را دارد. زبان آثار او نیز به شدت عامیانه و ملموس است تا حدی که میتوان خلج را نوعی نمایشنامهنویس ناتورالیست محسوب کرد. بیان عمق مفاهیم با آرایش زبانی و درون مایهای ساده، ویژگی بارز نمایشنامههای خلج محسوب میشود.
۲۲ آذر، سالروز تولد این هنرمند پیشکسوت و تاثیرگذار در زمینه آثار مردمی است، سایت ایران تئاتر به همین بهانه با فریده سپاه منصور، هرمز هدایت، منصور خلج، داود دانشور و سیروس همتی گفتوگو کرده است.
اسماعیل خلج و کارگاه نمایش در دهه 50 خورشیدی
فریده سپاه منصور، بازیگر پیشکسوت عرصه تئاتر درباره همکاری خود با اسماعیل خلج میگوید: «سال ۵۶ در نمایش «عبید زاکانی» به کارگردانی اسماعیل خلج بازی کردم؛ افراد گروه هر کدام طرحی برای نمایش در نظر میگرفتند و در آخر خلج به عنوان کارگردان، اطلاعات را جمع آوری میکرد و نمایش به روی صحنه میرفت.»
او با اشاره به فعالیت در دهه ۵۰ و روزهای پررونق کارگاه نمایش ادامه میدهد: «آن روزها در کارگاه نمایش سه گروه به نامهای تجربی، کوچه و بازیگران شهر فعالیت میکردند که خلج کارگردان گروه نمایشی کوچه بود. این هنرمند گروه بسیار منسجمی داشت، اما پس از مدتی این گروه نمایشی از هم جدا شدند و به اعتقاد من خلج دیگر زبان مناسبی را برای بیان افکارش پیدا نکرد.»
داود دانشور کارگردان و نمایشنامه نویس با اشاره به فعال بودن اسماعیل خلج در دهه ۵۰ بیان میکند: «فعالیت اسماعیل خلج به قبل از انقلاب بر میگردد، در آن زمان من دانشجو بودم و نمایشهای روی صحنه را میدیدم و به تماشای نمایشهای اسماعیل خلج نیز مینشستم؛ از نمایشهای تاثیرگذار این هنرمند میتوانم به «جمعه کشی» اشاره کنم.»
این مترجم از فعالیت خلج در کارگاه نمایش و ورود به عرصه تلویزیون میگوید و میافزاید: «بیشتر فعالیتهای تئاتری این کارگردان و نمایشنامه نویس به کارگاه نمایش معطوف میشد و کمتر پیش میآمد که خارج از کارگاه فعالیت کند؛ خلج از جمله هنرمندانی بود که در جشن هنر آثاری را به اجرا در میآرود.»
منصور خلج، نمایشنامه نویس و کارگردان تئاتر درباره آشنایی با آثار اسماعیل خلج اظهار میکند: «این هنرمند پیشکسوت و تاثیرگذار در عرصه نمایشنامه نویسی را از سالها پیش میشناسم؛ از کارگاه نمایش و اجرای نمایشهایی هم چون «گلدونه خانوم»، «حالت چطوره مشت رحیم»، «صغری دلاک» تا آمدن به تئاتر شهر و اجرای نمایشهای «زیبا اهل حرآباد» و «هفت نمایش کوتاه» و وارد شدن به عرصه تلویزیون.»
هرمز هدایت کارگردان و نمایشنامه نویس هم میگوید: «اسماعیل خلج را از زمان پیدایش کارگاه نمایش میشناسم و بیشتر از کارگاه نمایش با این هنرمند در جشن هنر روزهای خاطره انگیزی را به یاد دارم.»
او در ادامه میافزاید: «من و اسماعیل خلج دورا دور دوست بودیم اما بعد از مدتی بین ما ارتباط نزدیکی به وجود آمد و بعد از انقلاب در مجموعه «شرح بینهایت» در قسمت «یک کیسه توهم» برای او بازی کردم.»
بنیان گذار تئاتر مردمی در ایران
در ارتباط با حال و هوا و سبک کارهای اسماعیل خلج، داود دانشور توضیح میدهد: «آثار اسماعیل خلج به درد مردم نزدیک است و فضایی واقع گرایانه و تلخ و غم آلود دارد و کمتر روزنه امیدی در نمایشنامههایش دیده میشود. خلج در کارهای خود از مردم کوچه و بازار و سبک قهوه خانهای استفاده میکرد. به طور کلی آثار او جنبه اجتماعی داشت و هر مخاطبی به صورت شخصی میتوانست تفسیر سیاسی خود را از اثر داشته باشد.»
او در ادامه میافزاید: «این نمایشنامه نویس به لحاظ دراماتیک به سمت بارور کردن متن نمیرفت و موضع گیری دراماتیک و سیاسی نداشت و بیشتر متنهایش ناتورالیستی بود.»
هرمز هدایت هم در باره ویژگیهای آثار خلج اضافه میکند: «خلج یک بدعتی را در زمینه نمایشنامه نویسی پایه گذاری کرد؛ این نمایشنامه نویس، محفل و پاتوق خاصی در شیوه نگارشی خود داشت و یک سبکی از تئاتر قهوه خانهای را اجرا میکرد.»
همتی نیز در این راستا میگوید: «میتوان اسماعیل خلج را بنیان گذار تئاتر مردمی در ایران محسوب کرد که از زندگی روزمره مردم و دغدغههای آنها حرف میزند و خود را به مردم نزدیک میکند.»
منصور خلج در این باره توضیح میدهد: «اسماعیل خلج یک از بزرگترین نمایشنامه نویسان معاصر ایران محسوب میشود. خلج نگاه بسیار ویژهای به مردم دارد و دردهای آنها را خیلی خوب میشناسد، زیرا با آنها زندگی کرده و از نزدیک مشکلات آنها را لمس میکند و با کوچه پس کوچههای محلههای فقیرنشین همدل و هم زبان میشود.»
او میافزاید: «اسماعیل خلج در کنار کارگردانی، بازیگری و نمایشنامه نویسی در شاخههای دیگر هنری هم فعالیت دارد؛ او نقاش بسیار ماهر و شاعری مسلط و صاحب سبکی است.»
آرامش در چهره و کلام
اما جدا از چهره هنری اسماعیل خلج، شخصیت این هنرمند نیز بسیاری از نزدیکان، دوستان و همکارانش را به خود جذب کرده است. همتی درباره ویژگیهای اخلاقی خلج توضیح میدهد: «از خصوصیات اخلاقی بارز این هنرمند میتوانم به آرامش و طمانینه و جایگزین کردن سکوت به جای عصبانیت اشاره کنم که این خصوصیات، شخصیت این هنرمند را بسیار دوست داشتنی کرده است.»
منصورخلج در این باره میگوید: «این هنرمند دوست داشتنی همواره سرشار از مهر و عطوفت است و نقشهایی را در تلویزیون و سینما ایفا میکند که فردی عارف مسلک و پیرمردی با قلبی مهربان است که بسیار به شخصیت اصلی خود او شباهت دارد.»
خاطرههای هنرمندان از اسماعیل خلج
اما سالها فعالیت و حضور اسماعیل خلج در عرصه تئاتر، خاطرات بیشماری را هم رقم زده است. از جمله فریده سپاه منصور به نمایشی که موجب شد تا خلج در ژانر و سبک خاص خود بماند، اشاره میکند و میگوید: «دومین کاری که با این کارگردان و نمایشنامه نویس کار کردم، «سفر آقای رهوار» نام داشت که با سبک کاری او کاملاً متفاوت بود. یادم میآید شورای کارگاه نمایش در آن زمان تمایلی نداشت تا اسماعیل خلج از خط فکری و هنری خود بیرون بیاید، اما در آخر تصمیم بر این شد تا کار به روی صحنه برود و تماشاگر این نمایش را قضاوت کند. مخاطبان از این نمایش ناراضی بودند و همان سبک اصلی این هنرمند را میخواستند؛ این اولین و آخرین نمایشی بود که خلج خارج از سبک خود کار کرد.»
منصور خلج هم درباره دردسرهای شباهت نام فامیلیاش با این هنرمند توضیح میدهد: «یکی از مشکلاتی که برای من و اسماعیل خلج پیش میآید، تشابه نام فامیل ما است که بسیاری از اوقات ما را با یکدیگر اشتنباه میگیرند. یک بار از طرف صدا و سیما با من تماس گرفتند و اطلاع دادند که چکی به نام من صادر شده و من بسیار تعجب کردم. بعد از مدتی فهمیدم که باز همان اشتباه رخ داده و من را با اسماعیل خلج اشتباه گرفتهاند.»
همتی نیز با اشاره به خاطره از یک فیلم، میگوید: «برای ضبط فیلم «یک تکه نان» به کارگردانی کمال تبریزی یک شب با اسماعیل خلج و هومن برق نورد هم اتاق بودم. برایم بسیار جالب بود که اسماعیل خلج با وجود سابقه طولانی در عرصه نمایشنامه نویسی؛ یکی از متنهای نوشته شده خود را با عشق و علاقه برای من و هومن برق نورد میخواند تا نظر ما را هم در مورد متن بداند.»
و در پایان، هرمز هدایت، خاطره خود را چنین نقل میکند: «در یکی از روزهای ضبط «یک کیسه توهم» پشت سر اسماعیل خلج ایستاده بودم تا کارش تمام شود و نوبت به من برسد؛ بعد از مدت زمانی که ایستادم و دیدم ایستادنش خیلی طول کشید، نزدیکتر رفتم که بپرسم تا چه زمانی میخواهد بنویسد که نوبت من هم بشود، اما دیدم دارد طرح یک سگ را میکشد و من این همه مدت خود را معطل کردم. این موضوع برای هر دوی ما خاطره شد.»