گفتوگو با «رامونا شاه» به بهانه حضور در تیم داوری جشنواره بینالمللی تئاتر کمدی الهی لهستان
تئاتر ایران از تئاتر اروپا چیزی کم ندارد
رامونا شاه، داور جشنواره تئاتر کمدی لهستان
رامونا شاه، داور جشنواره تئاتر کمدی لهستان
رامونا شاه، داور جشنواره تئاتر کمدی لهستان
رامونا شاه
برخی کارگردانان و بازیگران تئاتر ایرانی طی دو دهه اخیر موفق شدهاند با حضور در نمایشهای ایرانی و خارجی به بسیاری از جشنوارههای معتبر بینالمللی راه پیدا کرده و تئاتر ایران را به هنرمندان و مخاطبان سرتاسر دنیا معرفی بکنند.
ایران تئاتر:تعدادی از هنرمندان کشور پا را فراتر از عرصه بازیگری گذاشتهاند و در بخشهای دیگری غیر از بازیگری به همکاری با جشنوارههای جهانی پرداختهاند. نمونهاش «رامونا شاه» که با حضور در تیم داوری نهمین دوره جشنواره بینالمللی تئاتر کمدی لهستان، موفق شد به عنوان یک داور ایرانی به تماشا و ارزیابی کارهای این جشنواره مطرح خارجی بنشیند و با کولهباری از افتخار و تجربه به کشور بازگردد. حضور یک بازیگر ایرانی در مقام داور یک جشنواره جهانی در عرصه سینما بارها اتفاق افتاده، ولی در حوزه تئاتر به ندرت شاهد چنین رویداد مهمی بودهایم.رامونا شاه را در وطن بیشتر به عنوان یکی از بازیگران موفق تئاتر، سینما و تلویزیون میشناسد.گرچه او تجربههای ارزشمندی هم در حیطه مشاور روابط بینالملل گروههای تئاتر داخلی داشته است. به بهانه حضور رامونا شاه در هیات داوران نهمین دوره جشنواره بینالمللی تئاتر کمدی لهستان با او به گفتوگو نشستهایم.
در عرصه سینما حضور بازیگران یا کارگردانان ایرانی در تیم داوری جشنوارههای خارجی سابقه طولانی دارد و بارها شاهد این رویداد بودهایم اما در فضای تئاتر کمتر پیش آمده بازیگری از ایران به عنوان داور یک جشنواره بینالمللی دعوت بشود. حضور شما در جشنواره تئاتر کمدی الهی لهستان بر چه اساسی و چگونه انجام گرفت؟ از چه طریقی و بر چه مبنایی برای داوری این جشنواره انتخاب شدید؟
حدود دو سال پیش برای شرکت در یک مجموعه سمینار و کنفرانس پیرامون تئاتر نسل جوان لهستان به این کشور سفر کردم. بعد از اینکه سمینارها و ورکشاپها به پایان رسید، سفرم را به شهر کراکوف ادامه دادم و آنجا متوجه شدم یک تولید مشترک از کشورهای آلمان و لهستان در تئاتر لازنیانوا روی صحنه است که از معتبرترین تئاترهای شهر کراکوف است. این تئاتر را دیدم و بسیار تحت تاثیر کیفیت و قصه کار قرار گرفتم.کار فوقالعادهای بود به تهیهکنندگی تئاتر لازنیانوا با یک تیم بسیار خوب آلمانی. بعد با مدیر تئاتر لازنیانوا، آقای بارتوژ ژیدلوفسکی دیدار کردم و با یکدیگر دربارهی کاری که دیده بودم حرف زدیم. ایشان سالها پیش برای حضور در جشنواره فجر به ایران سفر کرده بودند و در جشنواره فجر حضور داشتند؛ در همان سالی که کلاروس پیمان با نمایش «ننهدلاور» به ایران آمده بود، ایشان هم به عنوان مهمان در جشنواره ما حضور داشتند.کاری را هم که من دیدم، اثر مشترک بین تئاتر ایشان و آلمان بود به نام «شهر سوخته» با کارگردان آقای فابین لتو که قبلاً دستیار آقای روبرتو چولی در سفر به ایران بودند. اینگونه بود که ما با یکدیگر آشنا شدیم و ارتباطمان ادامه پیدا کرد برای کارهای مختلف. بین کارهایی که با هم شروع کردیم، یکی از کارها حضور من به عنوان داور جشنواره تئاتر کمدی الهی لهستان بود که آقای بارتوژ ژیدلوفسکی دبیر این جشنوارهاند.
به عنوان یک بازیگر حرفهای و باسابقه ایرانی، بفرمایید داوری تئاتر در یک جشنواره خارجی با یک جشنواره داخلی، غیر از مضمون و کیفیت نمایشها چه تفاوتی در برگزاری آن دارد؟ برای مثال در جشنواره آیا همان چیزهایی را برای ارزیابی نمایشها در نظر میگیرند که در جشنوارههای کشور ما هم مرسوم است یا به کل شیوه و روش داوری در آن جشنواره با جشنوارههای ایرانی فرق دارد؟
در این این جشنواره بخصوص که من شرکت کردم، از وجههای بسیار زیادی شبیه به جشنوارهی فجر خودمان بود، چون کارها در سه بخش تقسیم میشدند؛ بخش دوزخ، برزخ و بهشت.کارهای بخش بهشت، آثار استعدادهای جوان بودند که یک جایزه در این بخش ارائه میشد و این جایزه برای این صرف میشود تا گروهها یک کار حرفهای تولید بکنند و بتوانند در دورهی بعد جشنواره وارد بخش دوزخ بشوند.کارهای بخش دوزخ، آثار بسیار حرفهای و سطح بالای تئاتر لهستان بودند. برای مثال یکی از افرادی که در بخش دوزخ کار داشته، «کریستین لوپا» است که همه دنیا او را میشناسند و در تئاتر لهستان حرف اول را میزند. بنابراین کارهای بخش دوزخ، حرفهایترینها بودند.کارهای بخش برزخ هم مجموعهکارهایی بودند شبیه به بخش مرور در جشنواره فجر خودمان، ولی آنها مسابقه نداشتند. در بخش دوزخ ما جوایز مختلفی داشتیم، مثل بهترین بازیگر زن، بهترین بازیگر مرد، بهترین نقش دوم زن، بهترین نقش دوم مرد، بهترین کارگردانی، بهترین موسیقی، بهترین طراحی صحنه، بهترین جلوههای بصری، بهترین کار که بزرگترین جایزه را دریافت میکرد. ما در نُه بخش کارها را بررسی میکردیم. نکته جالب اینکه به هیات داوران همان اول این اختیار را دادند تا چنانچه مورد دیگری در کارهای دیده شد که ارزش دریافت جایزه داشت، خودمان یک بخش جدید را اضافه بکنیم اما برای اضافهکردن بخش جدید باید یکی از آن ده جایزهی قبلی حذف میشد. مثلاً ما نتوانستیم بهترین موسیقی داشته باشیم، ولی این اختیار را به ما دادند که چیز دیگری را جایگزین بکنیم. آنها خودشان مواردی را تعریف کرده بودند اما گفتند اگر نتوانستید مثلاً بهترین طراحی صحنه را انتخاب بکنید، یعنی کارها در حدی نبودند که جایزه بهترین طراحی صحنه به آن بدهید، این امکان وجود دارد که بخواهید بخش دیگری را اضافه بکنید. اتفاقی هم که افتاد، این بود که هیات داوران بخش جدیدی را اضافه کرد و آن هم بهترین کار گروهی بود که به نمایشی تعلق گرفت که نویسنده،کارگردان، طراح صحنه و لباس همه یک نفر بود.
در جشنواره تئاتر کمدی الهی، چند نمایش را به تماشا نشستید و آثار این بخش، به لحاظ کیفی در چه سطحی بودند؟
مجموعه کارهایی که در بخشهای رقابتی بهشت و دوزخ برگزار میشدند، مجموعاً بیستوشش کار بود، ولی من و دیگر داورانِ بخش دوزخ، ده کار بسیار سنگین و در سطح حرفهای و بالا را داوری کردیم.
طبیعی است در داوری هر جشنوارهی، اختلاف نظر و سلیقه میان داوران وجود داشته باشد. آیا در این جشنواره هم شما با دیگر داوران جشنواره دچار اختلاف نظر بودید؟ آیا موردی بود که بر سر آن به نتیجه نرسیده باشید؟
بله، با یکدیگر اختلاف عقیده داشتیم، بخصوص در حوزهای که به نظر من تا حدودی برای همکاران غیرایرانی غیرقابلدرک است. آنها به دلیل آزادی عمل زیاد و عدم محدودیتی که دارند، هر چیزی را روی صحنه نشان میدهند و ما این امکان را نداریم. من نمیگویم سانسور اتفاق خوبی است، ولی چیزی که خیلی به چشم من میآمد، این بود که داشتنِ سانسور نسبت به برخی صحنهها نه تنها همیشه بد نیست،که بعضی جاها باعث خلاقیت میشود، یعنی ما صحنهای را مستقیم به دلیل قوانین و موازینی که در کشورمان هست، نمیتوانیم نشان بدهیم، ولی به تاثیرات آن اتفاقات میپردازیم و به نظر من اینگونه صحنهها خواه ناخواه از خلاقیتی برخوردار میشود، چون شما نمیتوانید چیزی را نشان بدهید اما برای اینکه بگویید فلاناتفاق افتاده یا به حقوق شهروندی یک انسان تعرض شده یا خانمی مورد تجاوز قرار گرفته، میآییم تاثیراتش را نشان میدهیم و همین که ما مجبور میشویم راهی پیدا بکنیم برای بیان آن اتفاق به گونه دیگر، خودش نوعی خلاقیت است. به عنوان داوری که از ایران میآید و با این مقوله آشناست، روی اینگونه صحنهها من با داوران همکارم در جشنواره اختلاف نظر داشتم. روزهای اول کمی برایشان سخت بود که متوجه منظورم بشوند، ولی بعد از روز سوم یا چهارم، ما نمایشی را دیدیم که صحنههای خشونتبار در آن بارها تکرار میشد، بخصوص تعرض به حقوق خانمها. خوشبختانه غیر از من داوران زن دیگری هم در تیم داوری بودند و تعدادشان کم نبود. ما در بخش دوزخ پنج نفر بودیم؛ چهار خانم و یک آقا. آن سه خانم دیگر هم توانستند بفهمند من چه میگویم که واقعاً هیچ لزومی ندارد شما این همه صحنههای خشونتبار را روی صحنه تئاتر عیناً به تصویر بکشید و اگر یک بار آن را نشان میدهید، میتواند دفعات بعدی را با یکسری نشانهها و روشهای دیگر نشان بدهید. مثلا اگر خانمی مورد تجاوز قرار گرفته، حالِ پس از تجاوز این زن را نشان بدهید. به هر حال مقداری سر این موضوع با یکدیگر اختلاف عقیده داشتیم و فقط هم درباره صحنههایی تعرض به حقوق زنان نبود.کلاً به دلیل عدم محدودیتی که خارج از ایران هست، آنها هر چیزی را به راحتی نشان میدادند.
تاثیر این مساله در اهدای جوایز به نمایشها چه بود؟
خب مثلاً فرض بکنید کارگردانی که برای بیان حرف و مطلبش مدام صحنههای خشونتبار را تکرار میکند، به نظرم کارگردان خلاقی نیست که استحقاق گرفتن جایزه بهترین کارگردانی را داشته باشد و خوشبختانه در این یک مورد بخصوص خوشحالم که موفق بودم، چون در تمام این مدت جایزه میرفت به سمت کسی که خیلی راحت این صحنهها را در کارش به تصویر میکشید و من خیلی مقاومت کردم و گفتم به نظرم این نمایش کاری نیست که دارای خلاقیت باشد. این آدم کار خیلی عجیبی نکرده که یکسری صحنههای خشونتبار را عیناً آورده روی صحنه. خلاقیت از نظر من جایی است که مثلاً این کارگردان اگر یک مورد را نشان میدهد، چهار مورد را هم با نشانه نمایش بدهد. به هرحال از این جهت خوشحالم که توانستم نکتهای را که برای آدمهای غیرایرانی و با فرهنگ متفاوت خیلی خوب مطرح بکنم و در انتقال و اجرای نظرم موفق بشوم.
آیا موردی هم بود که نظر شما در داوری پذیرفته نشود؟
بله، جاهایی هم بود که من از موضع خودم آگاهانه پایین آمدم، به این خاطر که آن دوستان توانستند متقاعدم بکنند. یک مورد هم بود که رای من نتوانست بالا برود، چون ما پنج داور بودیم و اکثریت با سه نفر دیگر بود. ما دو نفر بودیم و سه نفر دیگر جایزه بهترین کار را میخواستند به نمایش دیگری بدهند. اینجا ما بهطور خیلی طبیعی در امتیازبندی سه به دو مجبور شدیم عقبنشینی بکنیم، ولی در مواردی هم من بعد از اینکه کار را میدیدم، متوجه میشدم باید این کار را از گردونه خارج بکنم و دیگر نمیتواند بالا بیاید.
به نظرتان حضور یک بازیگر ایرانی در مقام داورِ یک جشنواره خارجی، چه تاثیراتی بر رشد و تعامل فرهنگی و هنری تئاتر کشور با سایر ملل دارد؟ آیا حضور هنرمندان داخلی در جشنوارههای خارجی باید تداوم داشته باشد یا فکر میکنید برای کسب دانش و تجربه هنرمندان ایرانی، حضورشان به صورت محدود و موردی در جشنوارههای خارجی کافی است؟
خوشبختانه طی سالهایی که این فرصت فراهم شده تا به بهانه شرکت در جشنوارهها، سمینارها، ورکشاپها و برنامههای اینچنینی از ایران بیرون بروم و در کشورهای اروپایی تئاتر ببینم، متوجه شدم تئاتر ایران نه تنها از تئاتر اروپا و سایر نقاط دنیا چیزی کم ندارد،که حرفهای بسیاری هم برای گفتن دارد. منتها منوط بر اینکه ما کمی اعتماد به نفس داشته باشیم، خودمان را باور بکنیم و به داشتههای فرهنگیمان احترام بگذاریم. به سنتهایی که داریم، به فرهنگ و هنر، به پیشینه فرهنگی و هنریمان احترام بگزاریم و واقعاً آنها را ببینیم که ما در عرصه نمایش از کجا شروع کردیم؟ چه چیزهای ارزشمندی داشتیم که باید آنها را حفظ کنیم. این فرهنگ بسیار غنی که ایران دارد، جزو نکاتی است که اگر به آن توجه بکنیم، میتواند کیفیت کارهای ما را بالاتر ببرد. به همین دلیل فکر میکنم چنانچه ما به این نکات توجه بکنیم، تئاتر ما چیزی کم ندارد که هیچ، حرفی هم برای گفتن دارد. من معتقدم حضور گروههای ایرانی در جشنوارههای بینالمللی باید خیلی بیشتر از این بشود، منتهی نه برای اینکه از آنها یاد بگیریم و شکل آنها بشویم، بلکه کارهایشان را ببینیم و نکات مثبتشان را یاد بگیریم و کار خودمان را هم بیاوریم و در کمال خودباوری و اعتماد بهنفس نقاط قوت کارمان را نشان بدهیم. پای نقاط قوت فرهنگی و اعتقادیمان بایستیم. بدانیم که چه کار میکنیم و چرا این کار را میکنیم، مثل کاری که من کردم. دوستان خارجی من معتقد بودند این همه خشونت میتواند روی صحنه باشد. من میگفتم نه، دلیلی ندارد این همه خشونت روی صحنه باشد. شما به جای اینکه صحنه کتکخوردن را نشان بدهید، میتوانید پای یک چشم را کبود بگذارید و عواقب آدمی را که روحیه بدی دارد نشان بدهید. با نشاندادن آن عواقب میتوانید من را به فکر ببرید که این آدم دچار چه حادثهای شده که پای چشمش کبود است و اینقدر روح پریشانی دارد و حالش بد و افسرده است. بنابراین فکر میکنم حضور هنرمندان ایرانی در عرصه جهانی باید ادامه پیدا بکند، حتی بیشتر از گذشته.
حضور شما در ترکیب داوری این جشنواره، بیتردید رویداد مهم و ارزشمندی است. به نظرتان دستاورد هنری شما به عنوان یک بازیگر تئاتر برای هنر نمایش کشور چیست؟
بخشی از دستاورد هنری من برای تئاتر کشور برمیگردد به اینکه کارکردن با داورانی مثل رود مکنزی و کارمن رومیرو برای من مثل یک کلاس درس بود. در عین حال که داور بودم و از مقام تصمیمگیرندهای برخوردار بودم، ولی خدا را خیلی شاکرم برای این اتفاق، چون این دو نفر جزو کسانی هستند که باید ورکشاپ بگذارند و وقتی که ورکشاپ میگذارند، آدمها میخواهند در ورکشاپشان شرکت بکنند. حالا این سعادت برای من در خلال کار داوری فراهم شد و من طی یک هفته حضور در لهستان از این دو نفر بسیار آموختم. البته کملطفی نمیکنم و میگویم کارکردن با «آکی کویامان» هم از ژاپن بسیار فوقالعاده بود، زیرا برای پستی که به عنوان مسوول هماهنگی جشنواره توکیو دارد، دختر بسیار جوان و کمسنی است. برای من کارکردن با او خیلی ارزشمند بود. او با وجود سن کم، مسوولیت بزرگی دارد و خیلی جالب بود که چطور چنین اتفاقی میافتد که کسی در سن به این کمی، به چنین پُستی دست پیدا میکند. از او خیلی یاد گرفتم که چقدر با تمرکز و دقت کار میکرد که این برمیگردد به سبک زندگی و کاری ژاپن. حالا من در عرصه هنر یک هنرمندشان را دیدم که با همین دقت عجیب و غریب کار میکند. داوری هم که از فندلاند داشتیم به نام «میکو»،که تنها مردِ هیات داوران بود، دقت نظر او هم به عنوان آدمی که طراح کارگاههای بازیگری است و در جشنوارههای مختلف به عنوان داور شرکت کرده، عالی بود. از این آدم هم بسیار یاد گرفتم. در هر صورت کارکردن با هر چهار داور خارجی برایم پر از دستاورد بود؛ پر از نکاتی که آنها از چه زوایایی به زندگی، دنیا و قضایا نگاه میکنند. اصلا نگاه و نگرششان به تئاتر چیست؟ موضعشان چیست؟ جایگاه تئاتر برای آنها کجاست و با هنر تئاتر چه کار میکنند؟ مورد دیگر اینکه طبیعتاً حضور در این جشنواره ارتباطات بینالمللی من را گستردهتر و معتبرتر کرد و دوست دارم از این ارتباطات استفاده بکنم برای کمککردن به استعدادهای نابی که در ایران داریم. برای منتقلکردن فرهنگ و هنر ایران به کشورهای دیگر. من همیشه با آغوش باز دوست داشتم که اگر کاری از دستم برمیآید، برای دوستانم در این حوزه انجام بدهم. در حوزهس ارتباطات بینالملل، اکنون ارتباطاتم وسیعتر و معتبرتر شده و باز هم از اعلام میکنم خیلی علاقمندم بتوانم به دوستان کمک و هرچه بیشتر تئاتر و فرهنگ و هنر ایران را به کشورهای دیگر دنیا صادر بکنم.
گفتگو از احمدرضا حجارزاده