نقدی بر نمایش میراث به کارگردانی اصغر خلیلی
میراث سرزمینمان بر تن کیست؟
ایران تئاتر- بهنام حبیبی: این روزها تماشاخانه سنگلج میزبان نمایش میراث به قلم استاد بهرام بیضایی و کارگردانی اصغر خلیلی است. بهرام بیضایی که جایگاهش در نمایش ایرانی بر هر پویندهی این هنر آشکار است، این بار در روایت آشنایش از سرگردانی سنت در دوراهیها و چندراهیهای گزینش مدرنیته، داستانی سمبلیک را از برخورد اندیشهها و توهم رفتارها در چینشی سه نفره از سه برادر به تصویر میکشد.
دیرهنگامی است که بر تن زخمخوردهی این سرزمین کهن، در میدانهای گوناگونی نبردهای تنبهتن، گاه پنهان و گاه آشکار بین سنت و مدرنیته درمیگیرد و لشکریان و سربازان هر دو جبههاش گاه پیروز و گاه بازنده، و گاه خندان و گاه گریان، خسته از کارزار جنگی پُر توهم و پُر چونوچرا، به خانه هاشان بازمیگردند. "میراث"، روایت نبردی است در خانهی پدریمان بر سر داشتن و باختن، بر سر ریزش و ساختن، و بر سر رفتن و ماندن. "میراث"، نمایشی صحنهای است که با تم هویت، با پلات برخورد سنت و مدرنیته، و با آکسیون وابستگیهای سرزمینی، در داشتن و یا ساختن و یا رها کردن داراییهای ملی، در ژانری رئالیستی، بینندهاش را به اندیشه وادار میکند. سه برادر که بازماندگان خانوادهای اصیل و کهن هستند، با بازگشت برادر کوچکتر از خارج از کشور، به چالشی خانوادگی – ملی بر سر تصمیمگیری دربارهی خانهی پدریشان که تنها میراث بازمانده از پدر درگذشتهشان است، دعوت میشوند. در این نبرد تنبهتن، هر یک از سه برادر، از دیدگاه ویژهاش، زره و شمشیر بر تن میآراید و اندیشهی جنگی میگسترد تا در شامگاه این نبرد گلادیاتوری، جام پیروزی را به خانه برد. بزرگترین برادر، نماد کهنگی و اصالت، بر تخت قدرت و حق جانشینیاش نشسته است و با تکیه بر عصای خود، تجربه و پختگی را به برادرانش یادآوری میکند. او که خود را وارث بزرگی و اصالت خانوادگیشان میداند در پاسخ به پیشنهاد خراب کردن خانه از سوی کوچکترین برادر میگوید: "پیشنهاد خراب کردن یعنی نفی پدر!". برادر دوم، نماد بورژوای همیشه در صحنهی این سرزمین، چون کاسبان و واسطههای املاک، بر حل منطقی و سودجویانهی این مشکل به ظاهر ساده، پای میفشارد و همهی گزینههای احتمالی داشتن، ساختن، و یا رفتن از خانهی پدری را منطقی و شدنی میگمارد. کوچکترین برادر اما، او که سالها در سرزمینی دیگر و به دور از هیاهوهای ملیگرایانه و سنت مدارانه روزگار گذرانده است، با اندیشههای نو و آنارشیستیاش در برابر هر دوی اینها، سخن از تازگی و نو شدن میکند و فروش و رفتن از این خانه را بهترین گزینه در برابر پیشنهادهای ماندن و یا ساختن این خانهی کهنه ولی به ظاهر ارزشمند میداند. او به بزرگترین برادر میگوید:"خونه داره ذره ذره رو سرتون خراب می شه، اون وقت شما دارین به احترام پدر زیر این سقف پر از توهم زندگی می کنین؟". او در پیشنهاد حداکثریاش، فروریختن خانه و ساختن آن از نو را تنها گزینهی اصولی باقیمانده میداند. در این میان، زوجی پیر که سالیان دراز، وظیفهی نوکری و سرایداری این سرای بزرگ را بر عهده داشتهاند با هوشدارها و گوشزدهای پیدرپیشان، حضور بیگانگانی در باغ خانه را در پی یافتن گنجینههایی در زیرِ خاک باغ، به برادران یادآور میشوند ولی برادران، به ویژه بزرگترین برادر، به این سخنان توجهی نمیکند و پیوسته این زوج نگران را با دستور به بازگشت به جای اصلیشان که همان طبقهی زیرین ساختمان است، روبرو میکند. گفتمانها و رایزنیها بین برادران به سرانجامی روشن نمیرسد و دزدان، اندکاندک به چپاول اشیای زیر خاک باغ میپردازند و در پی آن حتی به بردن لباس تن برادران نیز میرسند تا جایی که جز لباس زیر، بر تن آنها چیزی نمیماند که البته شاید این نیز برای برخورداری صحنه از ادب نمایشی باشد و در واقع این سه برادر، لخت و برهنه به حال خود رها شده باشند، اگرچه این رویداد برای زوج سرایدار روی نمیدهد و آنان همچنان با حفظ اصالتهای بیانی و رفتاریشان، اصالت پوشش خود را نیز دارا میباشند.
"میراث"، کاری سنجیده و باتجربه از نمایشی ایرانی است. روند رئالیستی و سادگی روایت برادران و داستان چپاول سرایشان، به خوبی و با شمردگی کافی برای بیننده بازگو میشود. داستان نمایش، با ریتم لازم و تأکیدگذاری مناسبی بر کارکترها و رویدادها پیش میرود. کارگردان از دراماتورژی خوبی برای اجرای نمایش ایرانی بهره میگیرد که این موضوع در آفرینش میزانسن ها و تابلوهای صحنهای چهره در چهرهی بازیگران برای ساخت تضادهای اندیشگی آشکار است. آفرینش فضای طنز مورد نظر نویسنده به ویژه در کارکترهای زوج سرایدار، از امتیازات این نمایش است. اما آن چه در بیشترین حجم، به کاستی در این نمایش اشاره دارد، پرداخت کمرنگ و شاید مبهم به نگهبانان زرهپوش حاضر در صحنه و همچنین زنی دستبسته است که در طول اجرای نمایش، بیننده انتظار شناخت بیشتری را نسبت به این عناصر غیر رئالیستی دارد ولی آن چنان که باید، به آنها پرداخته نمیشود.
بازیگران نمایش "میراث"، با بازی خود به سبک نمایشهای ایرانی راه درستی را در اجرای نقش هاشان در پیش میگیرند. بازی آدمهای نمایش به دور از هر گونه اگزجره بدن و بیان و حس، و در قالب اندازهگذاری کافی برای روایت داستان، طراحی و اجرا شده است که نوع بازی فرمالیستی نمایشهای ایرانی را یادآوری میکند. زوج سرایدار اما از بازی اگزجره بیشتری در بدن و بیان و حس برخوردارند که شاید این خواست کارگردان، در تأکید بیشتر بر نقش طنز آنها در نگاه برادران باشد. بهرهگیری از سیاهپوشان در همراهی مرد سیاهپوش اصلی در اجرای نقشههای چپاول این خانه و باغ، تابلوهای زیبایی را به نمایش میافزاید.
اصغر خلیلی، کارگردان نمایش، در این اجرای خود نیز همانند کار گذشتهاش "راپورت های شبانه دکتر مصدق"، به دکور رئالیستی توجه و تأکید دارد. طراحی صحنه و دکور نمایش "میراث"، از نهایت دقت در اجرای رئالیستی برخوردار است. شاید تأکید ویژهی کارگردان و طراح صحنه در اجرای جزئیات خانههای کهن ایرانی، همسازی بیشتر تماشاگر با داستان نمایش باشد تا به باور بیشتر بیننده به رویداد نمایش کمک کند. طراح صحنه اما در طراحی و اجرای نور و موسیقی ویژهی نمایش ایرانی تأکید زیادی ندارد و با نورپردازی و افکتهای دیداری و شنیداری ساده و شفافی، با بازی بازیگرانش همراه میشود. ترکیب سازهای ایرانی و غربی در ساخت و اجرای افکتهای شنیداری نمایش، میتواند در راستای تأکید کارگردان در همان پلات اصلی نمایش یعنی برخورد و نبرد بین سنت و مدرنیته قلمداد شود.
"میراث"، نگاه نگرانی است به داشتهها و باخته هامان، به ماندهها و رفته هامان، به هست ها و نیست هامان، از هر آن چه در سنت هامان بر آن پای میفشاریم. "میراث"، روایت سرگردانی سالیان دراز ماست که در پذیرایی از سنتها و اندیشههای بیگانه که چه با زور و چه با دعوت به خانهمان وارد شدند، جایی منطقی بر تاقچه ی سرایمان نیافتند و تنها عادتی شدند در مسیر فرهنگ توفانزده ی این سرزمین. "میراث"، محک آمیختگی جانمان با داشتههای ملی و سرزمینمان است. سنجش یکپارچگی آلیاژی است از اعتقادات و باورهامان که ما از آن به هویت یاد میکنیم. "میراث"، ما را با این پرسش بیپاسخ وا مینهد که به گفتهی کوچکترین برادر، "زیر این سقف پُر از توهم"، کدام اندیشه راه درست است؟ ماندن بر سر سنتها و سکون در وضعیت موجود، بازسازی و دگرگونی اندیشهها در همسازی با نوگرایی، و یا فروریختن و از نو ساختن و شاید هم فروختن و به کلی رفتن؟ "میراث" ما داشتهمان است، یا حرکتمان در بازسازی میراث موجود، و یا اصلاً ساخت میراثی جدید برای آیندگانمان؟