گفتوگوی ایران تئاتر با بهار سهراب بیگی بازیگر نمایش «اتاق ورونیکا»
تمرکزم را حفظ کردم تا بتوانم ورونیکا اصلی را پیدا کنم
ایران تئاتر: حس باورپذیری از جمله مواردی است که انسانها در زمان آن را بسیار تجربه میکنند، تجربهای که از پیامدهای بسیاری نشات گرفته است. بنابراین این لازمه هر انسانی را به تقلا وادار میکند تا بداند چه گذشتهای را پشت سر گذاشته و در زمان حال چه ترفندهایی را میتواند برای آینده بهتر یا جبران گذشته فراهم آورد. رفتاری که اصول آن از مقوله روانشناختی آن فرد تاثیر میگیرد و مستقیم در زندگی آن شخص رسوخ میکند.
بهار سهراب بیگی شروع فعالیت هنری خود را از سال 1382 به عنوان بازیگر و دستیارکارگردان آغاز کرده است. او کوشیده است در جایگاهی که آن را تجربه میکند بتواند با نگاهی کنجکاو و تحلیل گر به کشف حقیقت برسد. نگاهی که در آن دستاوردی را برای آیندهاش به همراه داشته باشد. از جمله نمایشهایی که سهراب بیگی به عنوان بازیگر در آنها حضور داشته باید به «سفر سرخ مردمان سبز»، «گاردن پارتی در انتظار هوگو»،«متل نامه»، «روز فرشته»،«سیبیلیوس» و «اتاق ورونیکا» اشاره داشت. البته این بازیگر در مسیر هنری خود، در مدیوم تصویر نیز بازی در آثاری چون «انتهای کوچه زمستان»،«اتفاق ساده» و فیلمکوتاه «رد پا» را در کارنامه خود ثبت کرده است. «درنای شب» نمایشی است که وی آن را کارگردانی کرده و در آثاری چون«بیداری در خواب هزار من»، «اثر پرتوهای گاما بر گلهای همیشه بهار ساکنین کره ماه» و«قرمز + یک عالمه سفید» در سمت دستیارکارگردان حضور داشته است. حال به بهانه حضور وی در نمایش «اتاق ورونیکا» با او به گفتوگو نشستهایم که در ادامه میخوانید.
نمایش «اتاق ورونیکا» اثری است که در مقام بازیگر باید بسیار درباره شخصیتهای آن تحلیل داشت. آیا این کارکرد برای پذیرفتن نقشی که برعهده گرفتید مفید واقع شد؟
بله به این دلیل که خودتان هم اشاره داشتید، این نمایش کاملا شخصیت محور است و فراز و فرودها، جنبه روانشناختی و از همه مهمتر گذشته ورونیکا که باعث بوجود آمدن این شخصیت شده است باید کاملا بررسی شود تا جنبه های مختلف وجود این انسان نمایان شود. هر شخص میتواند چهرههای متفاوتی داشته باشد که به طور معمول در زندگی روزمره بدون توجه از آنها استفاده میکند. نقاب یک معلم خوب، یک پدر یا مادر مهربان، یک همسر فداکار و ... و آنچه در مورد ورونیکا منحصر بفرد است همین موضوع است که او نقابهای خود را آگاهانه انتخاب میکند و در راستای رسیدن به هدفش شخصیتهای پنهان درونیش را به بازی میگیرد.
مقوله اجتماع و خانواده جزو شاخههای اصلی این نمایش به شمار میآید. تصور میکنید ادغام این دو موضوع در راستای روایت منسجم اثر چه کاربردی دارد؟
به طور حتم همه ما میدانیم اولین نهادی که انسان به آن پا میگذارد و روابط اجتماعی را در آن میآموزد خانواده است. در این نمایش ما شاهد روابط بسیار پیچیده خانوادگی هستیم و اینکه چطور این روابط شالوده یک خانواده را از هم میپاشد و از طرفی به وضوح میتوان این موضوع را دید که نوع برخورد والدین در دوران کودکی و نوجوانی میتواند چه اثرات عظیمی در آینده بر رفتار اجتماعی افراد بگذارد و تبدیل به یک غده چرکین غیر قابل درمان شود. از طرفی با بررسی دقیق نقشهایی که شخصیت ورونیکا بازی میکند میتوان به این موضوع پی برد که چنانچه والدین هم گذشته دردناکی داشته باشند میتواند کاملا زندگی و شخصیت فرزندانشان را تحت تاثیر قرار دهد. در نتیجه این تخریب، در نمایش «اتاق ورونیکا» نمادی از یک چرخه معیوب است از تاثیر رفتار ناهنجار والدین به فرزندان و از فرزندان که والدین آینده هستند به اجتماع و فرزندانشان.
فضای کلی که شاهد آن هستیم بسیار تحت تاثیر ساختاری روانشناسانه است. آیا این اهمیت را میتوان در پرورش نقش از طریق بازیگر موثر دانست؟
بله. شخصیت ورونیکا تجمعی از خصوصیات خوب و بد است، کودک و بزرگسالی که کنار هم در وجود یک انسان نمایان است. بنابراین برای رسیدن به چنین نقشی باید بُعد روانشناسی آن را بسیار مدنظر قرار داد. اینکه چرا ورونیکا تا این حد خشمگین است یا اینکه چرا تا این اندازه کودکانه میخندد. البته در وجود ورونیکا کودکی وجود دارد که هرگز رشد نکرده و به مرور زمان از دنیای اطرافش خشمی دریافت کرده است که امروز آن را به ما نشان میدهد. اتفاقا بُعد روانشناسی در پرورش نقش ورونیکا بسیار کاربرد دارد زیرا تلاطم احساسات این زن در زمانهای بسیار کوتاهی اتفاق میافتد و از خودشیفتگی تا درونگرایی و برونگراییاش در کمتر از یک روز است و شاید کمتر از چند ساعت.
شخصیت پردازیهای دقیق از جمله مواردی است که بسیار به باورپذیری نقش در نمایش کمک کرده است. حال باتوجه به این موضوع از چه زاویهای به نقش خود نگاه کردهاید؟
من سعی کردم دنیا را از چشم ورونیکا ببینم و بسیار به گذشته این زن فکر کردم. گذشتهای که شاید در متن خیلی زیاد به آن پرداخته نشده است و فقط در حد تعریف یک خاطره است. اما من سعی کردم آن خاطرات را برای خودم بپرورانم، زنده کنم و با آنها زندگی را پشت سر بگذارم. اول از هر چیز قضاوت را در مورد این شخصیت به کلی کنار گذاشتم و به همین دلیل توانستم به چشم یک انسان رنج کشیده و قابل ترحم به او نگاه کنم. انسانی که همین رنجها او را چنان قدرتمند کرده است که حتی میتواند همه اطرافیانش را تحت کنترل درآورد در حالی که درونش مملو از کمبودها و ضعفها است. زنی که به خوبی از قدرتهای زنانهاش در راه رسیدن به اهدافش استفاده میکند در حالی که از کودکی تا بزرگسالی کمبود عشق و محبت او را تبدیل به هیولایی از جنس خون و جنون کرده است.
تجربه بازی در سه نقش متفاوت در یک اثر لازمه دیدگاهی است که بتوانید با در نظر گرفتن خصوصیات هر کدام از نقشها به صورت مجزا تفکیک کنید. تمهید شما در این رابطه چه بوده است؟
قبل از هر چیز تک تک این شخصیتها را که اتفاقا هر کدام یکی از زنهای زندگی ورونیکا هستند مورد بررسی قرار دادم. حال از این منظر که آنها در گذشته ورونیکا چه نقشی میتوانستند داشته باشند و یا اینکه چرا ورونیکا برای پیشبرد اهدافش این زنها را انتخاب کرده است. در مرحله بعد مجدد بدون قضاوت هر کدام از زنها را جداگانه بررسی کردم تا ببینیم مثلا زن اول چرا پول پرست است و یا چه خواستههایی در زندگیاش داشته که به آنها دست نیافته و یا چه گذشتهای داشته که از او چنین تصویری ساخته و در نهایت در چشم ورونیکا چطور دیده میشود. همچنین زن دوم چه آرزوهایی داشته و به طور مثال دنیای انسانهای متمول از نگاه او چگونه است، وسواس ها و بی تفاوتیهایش چه چیزهایی میتوانند باشند و باز هم ورونیکا چه نگاهی به او دارد و به همین ترتیب زن سوم.
آیا قابلیت چند لایه بودن متن باتوجه به دراماتورژی کارگردان توانسته شما را در پرداخت بهتر نقش کمک کند؟
قطعا تاثیر زیادی داشته است. زیرا به خوبی به من کمک کرد تا بتوانم این تغییر شخصیتها را در ذهنم جا بیاندازم و حتی برای خودم منطقی بیابم که چرا این زن از کثیف ترین راهها برای رسیدن به هدفش استفاده میکند. چند لایه بودن متن درست مثل چندلایه بودن شخصیت خود ورونیکا است که اتفاقا اگر از جنبه روانشناسی به این موضوع و به این نمایش نگاه کنید با تغییر هر صحنه یک تغییر شخصیتی بزرگ در ورونیکا اتفاق میافتد که میتواند تماشاچی را با خودش و با این روح آشفته همراه کند و در عین حال اشتیاقی در تماشاچی برای دنبال کردن داستان نیز بوجود میآورد. بنابراین نکته بسیار مهم از نظر من این است که ساختار چند لایهای متن در پایان داستان کمک بسیار زیادی در گره گشایی معماگونه ماجرا دارد.
ساختار روایت در کنار چند لایه بودن متن فضایی را به وجود میآورد تا شخصیتی را که ایفا میکنید در لحظات مختلف با حسی متفاوت دیده شود. تجربه مختلف حواس باعث آن نشد که تمرکز خود را از دست بدهید؟
البته که حفظ تمرکز در چنین نمایشی بسیار دشوار است. اما اگر از قبل با این رویکرد به موضوع نگاه کنیم که ورونیکا هدفی را برای خودش مشخص کرده و این زن قدرتمند از هر وسیلهای برای رسیدن به هدفش استفاده میکند، این تغییر شخصیتها او را مصمم تر میکند تا با تمرکز بیشتری به کارش برسد و البته این موضوع و طرز فکر بسیار روی من و حفظ تمرکزم برای این نقش تاثیر دارد. شخصیت ورونیکا به قدری قوی است که از زمان شروع تمرینها تا زمان حال که به اجرا رسیده است تاثیرات زیادی روی من گذاشته و مرا با خودش یکسان کرده و همراه خودش میبرد. البته ناگفته نماند که در مقوله تمرکز باید به همراهی تماشاگران نیز بسیار پرداخت. نکته عجیب اینجا است که متاسفانه به هر دلیلی آداب یا رویکرد رفتاری تئاتر دیدن و به تماشای تئاتر رفتن نسبت به سالهای پیش بسیار تغییر کرده است و در این زمینه همراهی کمتری از جانب مخاطبهای عزیز دیده میشود. بعضا مشاهده میکنیم که در سالنهای بسیار کوچک و در صحنههای اوج آنها سالن را ترک می کنند و یا با صدای بلند حرف میزنند و... که این رفتارها قطعا تاثیرات مخربی بر کل اجرا خواهد داشت.
برون ریزی شخصیت چند وجهی شما به نوعی جهت روایت را هدایت میکند. با آگاهی به این موضوع تصور میکنید فضاسازی موقعیت نمایش در بروز شخصیت شما چه مقدار تاثیر داشته است؟
قطعا فضا سازیهای موقعیت نمایش میتواند نماهایی از درون شخصیت ورونیکا باشد و یا رفتارهایی که در طول زمان از خود بروز داده است. این نتیجه رفتاری کاملا بر او اثرگذار است و در کنار شخصیت قدرتمندش ترسی پنهان را نمایان میکند که نه او و نه مخاطب نمیتواند آن را نادیده بگیرد. به نظر من این فضاسازیها میتوانند آیینهای در مقابل درون ورونیکا، بروز شخصیتها و چهرههای ترسناک بیشتری که در او پنهان شده است، باشد.
دلیل اصلی واکنش شخصیت ورونیکا بیشتر تحت تاثیر فروکش کردن عذاب وجدان درونی او در گذشته است. این موضوع را با چه مختصاتی در نقش خود تعریف کردهاید تا بتوانید نقش خود را به درستی ایفا کنید؟
البته نمیتوان گفت که شخصیت ورونیکا تنها تحت تاثیر عذاب وجدان درونی در مورد گذشته است. این واکنش یا واکنشها بیشتر برای این شخصیت، جنبه یک مراسم آیینی را دارد تا او روح خود را تزکیه کند و به آرامش برسد. درست مثل مراسم قربانی کردن که در اقوام بدوی طبق قوانین خاصی اجرا میشد. این زن بیشتر از اینکه عذاب وجدان داشته باشد به دنبال یک انجام وظیفه است. مثل ایجاد عذاب برای ارواح والدین مردهاش و آرام کردن روح سرکش خود، اما از طرفی در زوایای پنهانیاش همانطور که در فضاسازیها میبینیم ترسهایی در وجودش از نتایج کارهایی که در گذشته کرده وجود دارد و همین طور بیزاری غریبی از خودش بودن و اصرار بر انکار وجود خود در طول داستان.
گفتوگو از کیارش وفایی