نگاهی به نمایش «گفتگوی شبانه» به کارگردانی راحله شمس آبادی
لطفا از سرقت ترازوی عدالت اجتناب کنید، پیگرد قانونی دارد
ایران تئاتر، کیارش وفایی: جهان پیرامون که انسانها به نوعی آن را بنابر خواستهها و داشتههای خود اداره میکنند مالامال از عناصری است که گاهی هم راستا با عقایدشان و گاهی خلاف آن شکل میگیرد. حال ضرورت این کارکرد در دنیای امروز برگرفته از نکاتی است که در آن مفاهیم فلسفی، درونی و روانشناسی عیاری مشخص دارند. عیانی که بی هیچ تردیدی موضع بروز روابطی با ضابطههای معین است.
لزوم ایجاد ارتباط بین انسانها با در نظر گرفتن این موضوع که آنها موجوداتی با خاصیت اجتماعی هستند دارای قوانین و لازمههایی است که میتواند شرایط را بر اساس داشتههایی در حالتی متغیر نگاه دارد. حال این کارکرد نه تنها به پیرامون و شرایط آنها وابسته است، بلکه تا اندازهای داشتههای درونی هر انسان را تحت تاثیر خود قرار میدهد. لذا با توجه به این رویکرد باید اذعان داشت که جامعه بشری نیازهای خود را به طور موازی بین خصوصیات درونی و بیرونی به نوعی تقسیم میکنند که همه چیز مطابق نیازهای روزمره بشر و یا خواستههای طولانی مدت آنها رقم زده شود. اما در این میان عناصر خیر و شر که از درون به بیرون نمایان میشوند گاهی این امیال را دچار دگردیسی میکنند تا این نظم خواسته و یا ناخواسته به مسیری دیگر هدایت شود. البته پیش آمدن این موضوع سبب شکل گیری وقایعی میشود که در آن جنگ و صلح، خشونت و سایر عناصر بیرونی به وضوح پیش روی انسانها قرار بگیرد. حال باتوجه به این کارکرد اهمیت عناصر فلسفی و البته روانشناسانه بیش از پیش احساس خواهد شد، زیرا بروز داشتهها و نداشتههای بشری از این دو مقوله سرچشمه میگیرند. بنابراین در دنیای نویسندگان، کارگردانها، تئوریسنهای مجامع سیاسی، اقتصادی و با تاکید اجتماعی این لزوم پیش میآید که باید در مقام یک انسان رو در روی بیعدالتی ایستادگی کرد تا ضربان نبض جهان در روزگاری به ثبات و ریتم مشخص برسد. لذا با اشاره به این موارد باید گفت رعایت اصولی که بشریت را به آرامش میرساند جزو دلایلی است که هرگز نباید از آن پرهیز کرد و به فراموشی سپرد.
نمایش «گفتگوی شبانه» با تاسی از مواردی که به آن اشاره شد کوشیده است تا بر اساس روایتی از انسان و شرایط موجود در ساختار اصلی نکاتی مهم را جهت یادآوری بیان کند. نکاتی که در آن کالبد انسانی بر اساس باورها و دیدگاههای متفاوت اجتماعی شرح داده میشود تا جهان اثر بتواند در ازای طرح مسئله، راهکاری را برای ضرورت جبران مافات به تصویر بکشد. حال این تمهید در ابتدا از سوی نویسنده اثر یعنی فردریش درونمات الگو گرفته شده است، زیرا که این نویسنده بیشک جزو نویسندگانی است که لازمه و مواد اصلی متون خود را از درون جامعه و اتفاقهای آن به دست آورده تا عناصر موجود آثارش شکل و ظاهری واقعگرا داشته باشند. حال تبعیت این نمایش از دیدگاه نویسنده باعث شده است تا جهان اثر بیشتر از آنکه تحت تاثیر تخیل و یا واقعگرایی محض قرار بگیرد در مرزی مابین آنها متولد شود. جهانی که در آن به هزارتویی اشاره میشود که انسان امروزی گرفتار بیعدالتیهای شده و از آن گریزی ندارد. حال جهان متن بر این اساس با ساختاری که متشکل از روابط انسانی است به محتوا خود غنایی بخشیده تا بتواند پیام و هدف خود را به مخاطب منتقل کند. در واقع در این اثر که روی صحنه آمده است لحظات سرشار از نقد اجتماعی و اصلاح اجباری افراد جامعه که شرایط موجود خواستار آن است نمایش داده میشود. لذا در مقابل استفاده از این کارکرد طبیعی است که در جهان اثر، روایت جایگاهی مشخص برای خود داشته باشد. زیرا الزامات یک جامعه نمیتواند تنها قصهای برای شنیدن را بازگو کند. بنابراین تمهیدات کارگردان اثر به سویی هدایت شده است تا با داشتن دو شخصیت که دو قطب مخالف یکدیگر هستند به بیان محتوایی بپردازد که مجال تشخیص و نتیجه گیری را از طریق شیوه اجرایی خود برای مخاطب فراهم آورد.
لذا این رویکرد سبب شده است تا در ابتدا شخصیتها از باورها، خواستهها، نداشتهها و سایر مسائل درونی خود حرف به میان آورند تا دلیل تمایزهای وجودی بر اساس استدلالهای درونیشان همچون مقولههای تخیل و واقعگرایی مرزی مشخص داشته باشند. در واقع جهان این نمایش کوشیده است تا با ایجاد مقوله سیال ذهن به نوعی شخصیتهای خود را در حالتی معلق نگاه دارد تا آنها به راحتی بتوانند خیال و واقعیت را تجربه کرده و در نبردی برابر رو در روی یکدیگر فریاد بزنند و حق طلبی کنند. لذا این تاکید اجتماعی از سوی نویسنده و تمهید فضاسازی از سوی کارگردان توانسته فضایی را برای مخاطب بازسازی کند که بر اساس محتوایی امروزی هر کدام از ما شاهد آن هستیم. حال در مبحث شخصیت پردازی طراحی دقیقی صورت گرفته است، زیرا شخصیتها بنابر کنشها و واکنشهای به اندازه معینی برون ریزی میکنند به طوری که مرز مشخص بین آنها خطی پُر رنگ در برابر دید مخاطب است. البته باید یادآور شد که سیال ذهن به کار رفته در این نمایش باعث شده است که فضای متوهم شخصیت نویسنده در برابر شخصیت قاتل شرایطی را طراحی کند تا ثمرات این کارکرد برای باورپذیری مخاطب ایجاد شود. زیرا هدف تولید یک نمایش در ابتدا به قصد باورپذیرشدن ذهن مخاطب رخ میدهد و نه چیز دیگری.
حال تاثیرات محتوا و دستاوردهایی که کارگردان اثر از آن دیدگاهی را کسب کرده سبب شده است تا در طراحی عناصر فضای نمایش تاثیرات قابل ملاحظهای شکل بگیرد. تاثیراتی که در آن شخصیتهای اثر جهانی فراتر از باور خود را بر اساس سیال ذهنی که برایشان ایجاد شده است را میبینند. در واقع طراحی صحنه، لباس، نور و موسیقی بنابر ضرورت خواستههای دراماتیک متن صورت گرفته تا همه چیز در حالی که مرز مشخص دارند برای درک مخاطب قابل پذیرش باشند. حال در این میان میزانسنهای طراحی شده بسیار حالتی بیرونی دارند تا شرایط و موقعیتهای جهان اثر به همان شعار مبارزه در برابر بیعدالتی تاکید داشته باشد. البته طراحی حرکتهای وضعی شخصیتها از نگاهی دیگر با ضوابطی که خواستگاه کارگردانی در پیام نمایش معین کرده نظم گرفته است تا دلیل رویکرد اجتماعی این اثر مجالی برای دفاعیهای برای بازگو کردن آنها را داشته باشد.