نقد نمایش « پدرآن» به کارگردانی مهدی فرشیدی سپهر
تجربۀ ساختاری متفاوت در یک فضای بینابینی
ایران تئاتر- بهروز فائقیان: نمایش « پدرآن» در ابعاد محتوایی، همچنین در شکل هم به سمت نوعی ساختار ترکیبی میرود که واجد ارزشهای زیباییشناسانه صحنه تئاتر کلاسیک است و در عین حال به سمت نوعی بیان رها از قواعد حرکت میکند.
بهره گرفتن از کارکردهای آموزشی و تربیتی در تولیدات تئاتری به عنوان وجوهی که گسترۀ عمومیتری از مخاطب بالقوۀ نمایشها را نشانه میگیرند، در اشکال گوناگونی مورد توجه طیفهایی از فعالان تئاتری قرار گرفته که از جملۀ مهمترین آنها میتوان به تئاتر شورایی و تئاتر پداگوژیک اشاره کرد. پر بیراه نیست که از میان همۀ کارکردهایی که میتوان برای چنین اشکالی از تولیدات نمایشی قائل شد، از میان برداشتن فاصلهها و قراردادهای کلاسیک به نفع ارتباطگیری بیواسطهتر مخاطب با اثر، اصلیترین ظرفیتی است که علاقه مندان فعال در این شاخه ها از هنر نمایش جذب آن میشوند.
چگونه می توان صحنۀ نمایش یا هر مکان قراردادی دیگری برای اجرای نمایش ها را به عرصه بده بستان ها تفاوت ها در ادراک اجتماعی انسان ها تبدیل کرد؟ یا چطور می شود قواعد بنیادین هنر نمایش را به عنوان رسانهای که زنده ترین و نزدیک ترین ارتباط ها را در دو وجه اثر هنری و مخاطب دنبال می کند به سود تفاهمی عمیق میان آن ها کنار گذاشت؟ این تنها بخشی از پرسش هایی است که شاید در ابتدای امر ذهنیت تولیدکنندگان تئاتر در این حوزه ها را در بر می گیرد و به دغدغه ای جدی برایشان تبدیل می شود.
حوزه تئاتر کودک و نوجوان به عنوان یک بستر اجتماعی شاخص در مقولۀ آموزش و تعلیمات اجتماعی، در کنار ترکیب های جمعیتی دیگر که به واسطة نشانه گذاری های خاص در دانش اجتماعی شناخته می شوند، همواره به عنوان زمینه ای قدرتمند در پی گیری کارکردهای آموزشی و تربیتی مورد توجه فعالان این عرصه قرار گرفته و تجربه های متعددی حول این کارکردها شکل گرفته است.
نمایش « پدرآن» به عنوان یک تجربۀ متفاوت در آزمودن کارکردهایی از این دست تا اندازهای واجد هریک از خصلتهای شیوههایی است که پیش از این مورد اشاره قرار گرفت. این نمایش در عین حال هیچ یک از مختصات بیانی اشکالی چون تئاتر پداگوژیک و تئاتر شورایی را به تمامی شامل نمیشود؛ به این ترتیب « پدرآن» در عین حال که از برخی مولفههای شناخته شده این اشکال نمایشی سود میبرد، اما نه در محتوا و نه در ملاحظات اجرایی در چنین قالبهایی قرار نمیگیرد. در چنین رویکردی کارگردان این نمایش دست به شکل دادن ترکیبی از ویژگیهای اجرایی چند گونۀ نمایشی زده که از این جهات نیز میتواند تجربهای متفاوت در عرصه نمایشهای کودک و نوجوان تلقی شود.
نمایش «پدرآن» اگرچه محتوای آموزشی مشخصی را دنبال میکند، اما به ویژه در اجرا چندان تابع شگردهای شناختهشدۀ تئاتر پداگوژیک نیست. یکی از مصداقهای بارز این دوری گزیدن از شگردهای آموزشی در این نمایش، تلفیق بازیگری حرفهای و نابازیگری است؛ به این ترتیب که در کنار نقشآفرینی بازیگران حرفهای، تعدادی از نوجوانان حاضر در صحنه این نمایش در حقیقت مفهوم آموزشی مورد نظر نمایش را فرا گرفته و به مخاطب ارائه میدهند. به این ترتیب اگرچه مفهوم طرح شده در این نمایش که به طور کلی نحوه ارتباط میان نسلها را در بر میگیرد، به شکلی ضمنی میتواند حاوی آموختههایی برای طیف بازیگران حرفهای هم باشد، اما این نوجوانان مشارکتکننده در نمایش هستند که بیشتر در معرض این تجربه قرار میگیرند و تحولی درونی را در این ارتباط تجربه میکنند. از سوی دیگر اتخاذ یک خط سیر دراماتیک و روایی در نمایش موجب شده تا این اثر بیشتر از همه رو به مخاطب بیرون از صحنه داشته باشد و تماشاگران را در پیامهای پیدا و پنهانش خطاب قرار دهد. « پدرآن» از این جهت موفق به ارائه هویتی بینابینی شده و علاوه بر انتقال پیامهای آموزشی معین، به زبانی دراماتیک با مخاطبینش سخن میگوید و از این حیث تاثیرگذاری بر عواطف مخاطب را شدت میبخشد.
« پدرآن» از سوی دیگر اگرچه تا اندازهای هم از خصلتهای تئاتر شورایی بهره میبرد، اما بیشتر در نوعی ارتباط درونی است که انگیزشهای مخاطب را در راه یافتن به جهان نمایش دنبال میکند. به این ترتیب با وجود اینکه کارگردان نمایش در آغاز برای چند دقیقه با تماشاگران وارد گفتگو میشود، اما در ادامه فاصلۀ فیزیکی مخاطب و اجراگران همچنان پابرجا میماند. به عبارت دیگر ابعاد تعاملی تئاتر شورایی که مشارکت جدی مخاطب را هم در بعد فیزیکی و هم بعد روانی و عاطفی اثر دنبال میکند، علیرغم اینکه در نمایش « پدرآن» نشانههایی از آن را میتوان یافت، اما در لابهلای روایت و درام پنهان میشود تا کارکردهای تئاتری در پیشبرد اهداف مورد نظر کارگردان همچنان کارآمد باقی بماند.
ساختار تلفیقی نمایش «پدرآن» به ویژه آنجا برجستهتر به نظر میرسد که کارگردان در زیباییشناسی اثر نیز این کولاژ نمایشی را دنبال میکند. نمایش همچون ابعاد محتوایی و شیوههای بیانی، در شکل هم به سمت نوعی ساختار ترکیبی میرود که واجد ارزشهای زیباییشناسانه صحنه تئاتر کلاسیک است و در عین حال به سمت نوعی بیان رها از قواعد حرکت میکند. این ویژگی به خصوص در چیدمان و میزانسنهای صحنه نمود بیشتری پیدا کرده است. در این صحنه که به وضوح بیاعتنا به مکانمندی است، اتفاقها اینجا و آنجا و بدون منطق روایی واقعگرایانه ای رخ میدهند؛ صحنهای سیال که شخصیتهای نمایش در آن شناورند و موقعیتها با سادهترین نشانههای بصری به موقعیتی دیگر تبدیل میشوند.
«پدرآن» در نهایت با همین خصلتهای تلفیقی است که تمامیت خود را شکل میدهد و به بار مینشیند. همانطور که پیش از این اشاره شد، نتیجه نهایی این تجربهگری در فضایی که عمده تولیدات نمایشی حوزه کودک و نوجوان تا اندازه زیادی با آن بیگانه است، رخدادی قابل اعتنا محسوب میشود.