در حال بارگذاری ...
نگاهی به نمایش «خدایگان» به کارگردانی رحمت امینی

سجده خدایگان بر اصالت وجود

ایران تئاتر- علی رحیمی: نمایش خدایگان به واسطه درک صحیح از متن وودی آلن، وفاداری به متن و تلاش در مسیر القای افکار این نویسنده به مخاطب ارزشمند و قابل تقدیر است.

برای نوشتن در خصوص متاتئاتر «خدایگان» هیچ چاره نداریم مگر آنکه عقاید فلسفی وودی آلن را –هرچند تک بعدی، مجمل و سطحی- بشناسیم. نویسنده و کارگردان خوش فکری که تار و پود اکثر آثارش، طنز در آویخته بر فلسفه ای است که واژه واژه آن آمیخته با مفاهیم مهمی چون خدا، مرگ، حقیقت، اختیار، آزادی و ... است.

وودی آلن در فلسفه وامدار مکتب اگزیستانسیالیسم (اصالت وجود) و فلاسفه بزرگی همچون هایدیگر، کی یر کگور و سارتر است. بر طبق نگاه این مکتب انسان موجودی است که به خود وانهاده شده تا آزادانه از خود هر چه می­خواهد بسازد. او در هر لحظه ناگزیر است که با گزینش از میان مجموع بدیل‌های پیش رویش به سوی آینده پیش برود. انسان راهی جز این گزینش‌ها ندارد. موضوعی که سارتر با عنوان «ما گزینش هستیم» بر آن سعه می نهد و می گوید: هیچ وضعیت دشوار بیرونی نیست که آزادی گزینش انسان را به‌طور کامل ناممکن کند. بی‌شک وضعیت‌هایی از شمار و تنوع گزینه‌ها می‌کاهند اما امکان انتخاب را به‌طور کلی از بین نمی‌برند. من حتی در زندان و اردوگاه نیز به‌طور کامل از امکان گزینش بی‌بهره نمی‌شوم. می‌توانم انتخاب کنم که آیا مقاومت کنم یا نه با زندان‌بانان و شکنجه‌گران هم‌راهی کنم یا نه.

نمایشنامه «خدا» که رحمت امینی آن را به «خدایگان» تفسیر و برای اجرا آماده کرد، بر همین تفکر متمرکز است و لایه لایه آن حول مفاهیمی همچون آزادی، انتخاب، انسان، خدا، مرگ و ... می چرخد.

وودی آلن نمایشنامه چند لایه اش را در یونان باستان آغاز می کند. صحنه آغازین این نمایش، آتن در حدود سال پانصد قبل از میلاد را نشان می دهد. در وسط یک آمفی‌تئاتر بزرگ و خالی یک نویسنده و یک بازیگر نشسته اند و با هم حرف می‌زنند. صحبت‌شان درباره یک نمایشنامه است. نمایشنامه‌ای که نویسنده نوشته و گویا در پایان آن مانده است. بخشی از این مکالمه چنین است:

«بازیگر: هیچ... مطلقا هیچ.

نویسنده: چی؟

بازیگر: بی‌معنیه. پوچه.

نویسنده: پایانش؟

بازیگر: معلومه. پس داریم در مورد چی حرف می‌زنیم؟ پایانشو می‌گیم دیگه.

نویسنده: ما مرتب داریم در مورد پایانش صحبت می‌کنیم.

بازیگر: واسه اینکه مأیوس‌کننده است.

نویسنده: قبول دارم قانع‌کننده نیست.

بازیگر: قانع‌کننده؟ حتی باورکردنی هم نیست. آدم وقتی یه نمایشنامه رو می‌نویسه، حُقه توی پایان نمایشه که رو می‌شه. یه پایان قوی و محکم دست و پا کن و نمایشنامه رو از ته بنویس.

نویسنده: امتحان کرده‌ام. یه نمایشنامه بدون آغاز موند رو دستم.

بازیگر: اون اَبزورده.

نویسنده: اَبزورد؟ اَبزورد چیه؟

بازیگر: هر نمایشنامه‌ای باید یه آغاز، میانه و پایان داشته باشه.

نویسنده: چرا؟

بازیگر: (قاطعانه) چون توی طبیعت هرچیزی یه آغاز، میانه و پایان داره.

نویسنده: دایره رو چی می‌گی؟

بازیگر: (فکر می‌کند.) قبوله... دایره‌ها آغاز و میانه و پایان ندارن، ولی این‌قدرا هم بامزه نیستن.

نویسنده: دیابتیس! به فکر یه پایان باش

و...

با ورود نویسنده «نمایش دو کاراکتر نویسنده- بازیگر» به صحنه، لایه های دیگر نمایش نیز به مرور رخ می نماید. نویسنده عنوان می کند که من خالق شما و مخاطبانتان هستم. او تعدادی از مخاطبان و وضعیت حال و آینده شان را شرح می دهد و ناگهان همه کاراکترهای حاضر در تماشاخانه، حتی تماشاگران نیز در همان لحظه آن، خود را در سه نقش متفاوت می بینند: نقش تماشاگری که بلیط خریده و برای اجرا وارد سالن شده است، نقش تماشاگری که نویسنده اول او را خلق کرده و در نمایش اول بازی می کند و نقش مخاطبی برای نمایش دوم. به همین دلیل است که وقتی کاراکتر هپاتیتیس-نویسنده نمایش دوم- پشت بلندگو اعلام می کند تماشاگران بخندند ناخودآگاه همه شروع به خندیدن می کنند؛ و این همان نگاه اگزیستانسیالیستی است که بر پیکره تئاتر «خدایگان» احاطه یافته است:

«آنچه برای من قابل ارزش است، دیگری هم از آن استفاده می کند، در حالی که من کوشش می کنم خود را از تسلط دیگری خارج سازم، دیگری هم برای رها ساختن خود از تسلط من دست و پا می زند. در حالی که سعی می کنم دیگری را اسیر خود سازم، دیگری هم در فکر اسیر ساختن من است و در هر حال، این مبارزة پیگیر بین من با دیگری و به عبارت دیگر، بین هستی من با هستی دیگری همیشه برقرار است»(سارتر، هستی و نیستی،309).

این نگاه، زمانیکه هپاتیتیس –نویسنده- می خواهد پایان نمایش را عوض کند و دیابتیس –بازیگر- در اعتراض به این اقدام، تلفنی ماجرا را به وودی آلن ماجرا می گوید و وودی آلن در پاسخ عنوان می کند: چه جالب پایان داستان را به من هم بگویید. به اوج می رسد.

توجه به مفهوم خدا به عنوان خالق هستی و تاکید «بودن» یا «نبودن» نیز از دیگر موضوعات قابل تامل این نمایش به حساب می آید که دو نکته را با خود به همراه داشت:

اولین نکته تاکیدی است که بر بودن خدا دارد و طی نامه ای که دیابتیس –در نمایش دوم در نقش برده- برای پادشاه می برد، اعلام می شود. پادشاه به خاطر این خبر، دستور قتل برده را می دهد چون موجودیت خدا به معنای به سزای اعمال ظالمانه رسیدن او در آن دنیاست.

وودی آلن در این صحنه وجود خدا را جدای از اختیار انسان و دنیای جزا و پاداش را ماحصل اختیار او می داند.

و دومین نکته خداهای ساخته دست بشر –خدایگان- هستند که او در قرن بیست و یکم بار دیگر بر مرده بودن آنها تاکید می کند. موضوعی که نیچه نیز با جمله «خدا مرده است» در گذشته بر آن صحه نهاد تا تبلور این مضمون باشد که ما بت ها را شکسته ایم اما همچنان آیین بت پرستی زنده است. به عبارتی ادیان آمده اند تا خداپرستی را رواج دهند اما آیین بردگی را جایگزین اخلاق سروری کرده اند و نتیجه اش تغییر در شکل ارتباط با خدا و تسلیم در برابر حاشیه های حاکم بر ادیان است.

بی شک امکان سخن در خصوص نگاههای خاص فلسفی وودی آلن به جهان هستی، انسان، خدا و ... که در عمده فیلم ها و نمایشنامه هایش موج می زند، در این مختصر نیست، هرچند دیالوگ به دیالوگ این نمایشنامه قابلیت تفسیر و بررسی دارد.

موضوعی که به نظر اولویت اصلی رحمت امینی در مقام طراح و کارگردان بود، حتی اگر نتوانست آنگونه که باید لایه های زیرین متن را بیرون کشد.

در حقیقت مهمترین ویژگی نمایش خدایگان در اجرا، وفاداری به متن است که نقش مهمی در درک عقاید وودی آلن داشت، ضمن آنکه نمی توان از بازی خوب وحید آقاپور در نقش نویسنده و کارگردانی که مدام جایگاه خود را تضعیف شده می دید و در تکاپو برای مقابله با دست اندازی های دیگران در نقشش بود و سام کبودوند در نقش بازیگر و برده به راحتی گذشت.

در طراحی صحنه نیز امینی تلاش داشت تا بر گفتمان اصلی نمایش که «فقط دایره است که نقطه آغاز، میانه و پایان ندارد» تکیه کند، هرچند فرازمانی و فرامکانی بودن صحنه تا حدودی جای ابهام داشت. موضوعی که در طراحی لباس نیز که باید از آن به عنوان مهمترین نقطه ضعف نمایش یاد کرد، دیده می شد.

در موسیقی نیز رحمت امینی می توانست در مسیر جلب توجه بیشتر و در خدمت گرفتن مفیدتر، گروه موسیقی را در دل نمایش قرار دهد که در این خصوص نیزما با کج سلیقگی روبرو بودیم.

با همه اینها، نمایش خدایگان به واسطه درک صحیح از متن وودی آلن، وفاداری به متن و تلاش در مسیر القای افکار این نویسنده به مخاطب ارزشمند و قابل تقدیر است.




مطالب مرتبط

نظرات کاربران