نگاهی به نمایش «روایتی از 23 بار مردن» به کارگردانی مسلم رضایی
حتی مرگ تدریجی باورهای من را به تو نفی نمیکند
ایران تئاتر، کیارش وفایی: لازمههایی در جهان وجود دارد که انسان با تاسی از آنها میتواند برای ادامه حیات خود الگویی را انتخاب کند. شاخصهایی که از ذات درونی سرچشمه میگیرد گویای معنای گستردهای است که نیازها را بنابر شرایط موجود تعریف میدهد. حال گاهی این نمودها وجوه دو سویه دارند که زندگی و مرگ جزو این موارد هستند، نیازهایی که تا پایان جهان تاریخ انقضا نخواهند داشت.
جهان هستی با توجه به لزوم پیدایش و رویکرد حیات جز مواردی به شمار میآیند که وادی خلقت را نه در انسانها بلکه در سایر موجودات تعریف میدهد. حال این کنش سبب شده است که در ازای بودن و طول عمر هر موجود زندهای نقطه مقابلی برای آن در نظر گرفته شود تا اهمیت زندگی و پرورش در آن به معناباختگی و عدم باور سوق پیدا نکند. لذا بر اساس طبیعت این لزوم، نقطه مقابل را مرگ مینامند که تعریف آن به معنای فراموشی و تمام شدن نیست. زیرا خلقت جهان هستی راهی ادامه دار است که انسانها و سایر موجودات بعد از تمام شدن طول عمرشان در جهان دیگری به زندگی خود ادامه میدهند و از داشتههای این جهان برای زیستن استفاده میکنند. حال اگر بخواهیم این موضوع را تنها در بین انسانها مورد بررسی قرار بدهیم باید به ذات درونی، بیرونی و البته اعمال آنها اشاره داشته باشیم که هر عملی در مقابل عکسالعملی قرار دارد و نتیجه آن پیرو این دو اصل حاصل میشود.
لذا بازتاب رفتار انسانها در مقابل یکدیگر و تعهدشان مسبب آن است که تمایزهای زندگی آنها با سایرین مشخص شود که بطور حتم این واکنش در شکل و نوع مرگ آن افراد نیز صحت پیدا میکند. البته بررسی مقولههای زندگی و مرگ را میتوان در علوم مختلف مورد بررسی قرار داد که هر کدام از زاویه دید خود به آن پرداخته و نتیجه گیری میکنند. اما در وادی فرهنگ و هنر، هنرمندان با اتکا به دادههای جهان بشری این امیال را در خلق آثار خود به کار گرفته که وام دار جهان واقعی هستند، زیرا انسانها در مدت زنده بودن خود میتوانند به برون ریزی از ذات درونی خود بپردازند و دیگر هیچ.
نمایش «روایتی از 23 بار مردن» با الگو گرفتن از جهان هستی تلاش دارد تا روایت را بر اساس دادههای طراحی شده در جهان خود مشخص کرده و با دلایلی آنها را شرح بدهند. اهمیت پرداخت به مقوله مرگ در این اثر بیشتر از آنکه شاخصهایی کلی داشته باشد تحت تاثیر روایتی مقطعی و تدریجی است که شخصیتها هر کدام در پیش آمدن آن تاثیرگذار هستند. لذا دادههای روایت در این نمایش به زندگی کسانی میپردازد که در طول هشت سال جنگ تحمیلی ایثار را پیش خود کرده و برای دفاع از خاک و جان هموطنان خود بیهیچ چشمداشتی روبروی دشمن و ظالم ایستادگی کردهاند. انسانهایی که زندگی و مرگ برایشان تعریف خاصی دارد و مانند سایر انسانها مفهوم آن را برای خود هجی نمیکنند. بنابراین کارکرد جهان متن در این اثر بیشتر از آنکه حماسی باشد، درونی و انسانی است.
زیرا شخصیتها باتوجه به کنشهای جهان پیرامون از خود عکسالعملهایی نشان میدهند که بازتابش در مسیر زندگی آنها موثر است. البته این موضوع در این نمایش شامل حال شخصیتهایی است که در زندگی شخصیت اصلی حضور دارند و به نوعی از آرمانها و باورهای او با فاصله ایستادهاند. حال در راستای شکلگیری جهان متن باید اشاره داشت که همه چیز تحت تاثیر جهان پیرامون و موقعیتهایی است که بر اساس کنش شخصیتها پیش میآید. در واقع شخصیتها با قرار گرفتن در هر یک از موقعیتهای مرگ تدریجی شخصیت «ظاهر»، روایت را بر اساس خرده پیرنگها پیش برده و به مرگ دیگری انتقال میدهند. با این توضیح که اگر بخواهیم در شکل نموداری این موقعیت را ترسیم کنیم باید بگوییم که شخصیت «ظاهر» به همراه سایر شخصیتها از نقطه الف با شکل گرفتن اتفاقها و موقعیتی به نقطه ب رسیده و بعد از پیش آمدن مرگ دیگری خود را مهیا برای ورود به مقطعی دیگر کرده و این سیر تسلسل با تغییر اتفاق و موقعیت دیگری ادامه پیدا میکند. در واقع این اثر، اثری ضدجنگ است که در زمان حال به تبعات آن و شرح بازخورد اطرافیان میپردازد.
حال اهمیت استفاده از خرده پیرنگها این مجال را برای جهان اثر پیش میآورد تا با تاکید بر رفتارها و روابط بین شخصیتها به تاثیرات جنگ پرداخته و آن را قالب خانوادهای تعریف بدهد. لذا این تصمیم از نگاهی قابلیتهای اجتماعی نیز در خود دارد که مخاطب میتواند با اتفاقهای آن همذات پنداری کرده و جهت فکری و نوع رفتار خود را تغییر بدهد.
بنابراین برای آنکه تاثیر کنش جهان اثر بیشتر در فضای نمایش شکل بگیرد از عنصر تکرار برای تاکید محتوا استفاده شده است. البته در طراحی فضاسازی نمایش، شخصیتها در فضایی بین خیال و واقعیت زیست میکنند تا بتوانند تاثیرات مرگ تدریجی که به آن اشاره شد را به درستی در جهان درون و بیرون خود لحاظ کرده و با تمهیدی آن را به مخاطب منتقل کنند. بنابراین سیال بودن جهان اثر بیشک تحت تاثیر رفتارها و واکنشهایی است که از سوی شخصیتهای نمایش عیان میشود.
لذا از نکات قابل توجه در این نمایش باید به استفاده درست از موقعیت مکانی و زمانی اشاره داشت که ادغام لحظات با در نظر گرفتن جایگاه درست این فرصت را برای شخصیتها پیش آورده تا بتوانیم زاویه دید شخصیت «پری» یعنی همسر ظاهر را در کنار فرزندش مرور کرده و بعد از یک مرگ تدریجی به زمان حال و اوقات پس از جنگ بازگردیم. حال در این میان ارتباط یکی از شاخصهای مهمی است که باعث به وجود آمدن موقعیت و شکل گیری کنش میشود. شخصیتها با آنکه برون ریزی میکنند اما در مقابل به امیال درونی خود وابسته هستند، به طوری که تلاش میکنند شخصیت «ظاهر» در هیچ یک از اوقات زندگی و مرگ خود تنها نماند، بنابراین با او در این مرگهای تدریجی میمیرند و زنده میشوند.
نمایش «روایتی از 23 بار مردن» اثری خلاقانه در خلق موقعیت و زمان است که شخصیتها در نگاهی کلی بسیار به آن وابسته هستند. جهان این اثر فارغ از داشتههای دراماتیک خود، به شرح مسائلی میپردازد که مخاطب امروز نیازمند دانستن آن است. نیازمند آنکه بداند هر ذره از خاک وطن حکم جواهری نایاب است و حافظان آن نقش قهرمانهایی را دارند که هرگز تکرار نمیشوند.