نگاهی به نمایش «راز پنهان» به کارگردانی داود اسدالهی
من سیاوش هستم فرزند برومند پهلوان کیکاووس
ایران تئاتر، کیارش وفایی: جوامع بشری در طول حیات خود تلاش دارند تا با داشتههای خود بهترینها را از سوی خود به سایرین ارائه بدهند. حال این موضوع به فرهنگ و هنر نیز تا اندازهای مربوط میشود. راهکاری که از طریق آن میتوانیم ادعای آن را داشته باشیم که کشورمان با چه سابقه فرهنگی و هنری طولانی سرآمد است. رویکردی که بیشک در این مسیر متوجه هنرمندان باتجربه و تازه نفس خواهد بود که پرچم این مام وطن را برافراشته نگاه دارند.
اهمیت و ساختار تبادل نظر بین انسانها از زمانهای بسیار دور آغاز و تاکنون که بسیاری آمدهاند و رفتهاند ادامه دارد و خواهد داشت. حال این اتفاق از جهات بسیاری برای انسان کارآمد و از جهاتی دیگر سبب تلخیهایی نیز شده است. اما در کلیت این موضوع باید اذعان داشت که ارتباط یکی از لازمههایی است که آدمی را متوجه نکاتی بسیاری میسازد که در پیرامونش وجود دارد. فرهنگ و هنر یکی از آن داشتهها به شمار میآید که میتوان با آداب و رسوم و فرهنگ کشوری آشنا و در مقابل فرهنگ و آداب خود را به آنها ارائه داد. لذا اهمیت این کارکرد فرهنگی که از ذات درونی انسان نیز دور نیست بلکه به برونریزی امیال درونی یازی میرساند آن است که میتواند در دیدگاه سایر جوامع موثر و کارساز باشد. حال در مدیوم هنر نمایش نیز این اتفاق به شکل قابل توجهای شکل گرفته است، زیرا از نظر محتوا، فرم، موسیقی و شخصیتها در اثری، مخاطب میتواند درک مناسبی از فضای نمایش داشته باشد. حال این کارکرد در بخش نمایشهای ایرانی که اشاره مستقیم به فرهنگ، تاریخ، هنر و آداب کشورمان دارد بسیار جلوه میکند. بنابراین هنرمندان این عرصه تلاش کنند تا آداب و فرهنگ کشورمان با تولید نمایشهایی فاخر و ایرانی در جای جای جهان اجرا شود تا بتوانیم چهرهای مقتدر از فرهنگ و هنر را به تصویر در آوریم. البته در هنر نمایش هیچ مرزی و تفاوتی بین نمایشهای ایرانی و باقی نمایشها که ساختار دیگری را دنبال میکنند نیست، اما نمایشهای ایرانی از جهت فاخر و ملی خاصیتهای برون مرزی زیادی دارد.
نمایش «راز پنهان» اثری است که در آن لازمههایی از نمایشهای ایرانی به چشم میخورد. نمایشی که در تولید آن از ایده اثر تا رفتن نور از در صحنه آخر همه چیز تحت شعاع دادههای فرهنگی و ادبی ایران زمین است. حال در ابتدا جهان متن را باید یکی از کارسازترین عنوانها به شمار آورد. زیرا که ساختار این متن بر اساس زندگی و منش اسطورهای با احترام و درستکار طراحی شده است. اسطورهای که از ذات و سرشت پاکی برخوردار است و هرگز تن به اهریمن و ذات زشت نمیدهد. جهان متن با بهره گرفتن از شاهنامه فردوسی که قصهها و روایتهای بسیار پر کششی را در خود جای داده است به زندگی یکی از شخصیتهای آن به نام «سیاوش» میپردازد که بازگوکننده آن است که این شخصیت با چه مسائلی در مسیر زندگی خود روبرو بوده است. حال با این خواسته، شخصیت سیاوش بعنوان شخصیت اصلی جهان نمایش به مخاطب معرفی میشود، که در ادامه با قابلیتهای منحصر بفرد قصهگویی در شاهنامه میتوان انتظار داشت که مخاطب با روایتی جذاب و پر کشش روبرو شود. لذا اهمیت دیگر این ساختار آن است که در طول جریان نمایش از آیینها و سنتهای ایرانی استفاده میشود که اشاره مستقیم به قدمت فرهنگی کشور ایران دارد. البته این نکته را باید یادآور شد که لحن اثر که بر مبنای ادبیات کهن ایرانی لحاظ شده به لزوم ساختار اصلی اثر نیز تاکید میورزد.
حال جهان اثر با داشتههایی که در متن خود دارد این قابلیت را فراهم میسازد تا شخصیتها با درک درستی از فضای اثر نقش خود را با دقت و کوشش بیشتری ایفا کنند. زیرا این اثر با تمام امکانات خود اثری شخصیت محور است. اثری که در آن شخصیت سیاوش از رویارویی با مشکلات هراسی ندارد و در مقابل، دشمنان قصد دارند تا او را با شمشیر زهرآگین خیانت و مکر از پای در آورند. لذا در این جدال خیر و شر که شخصیت سیاوش در یک سوی آن و شخصیت سودابه در سوی دیگر ایستاده، طراحی شخصیت یک لازمه مهم به شمار میآید. زیرا مخاطب هرگز قصد آن را ندارد که قصه و روایتی با این جذابیت را از دست بدهد. بنابراین او توقع دارد که صلابت سیاوش و گستاخی سودابه را با شرح تمام جزئیات به نظار بنشیند.
استفاده از مقوله نمادگرایی یکی دیگر از مواردی بوده است که در این اثر به آن توجه شده است. زیرا استفاده از این داشته برای ارائه دلیل و پیش آوردن واکنش سایر شخصیتها کارساز است، بنابراین شخصیتها به نوعی در قالب کسانی قرار میگیرند که زمانهای بسیار دور در این مرز و بوم زندگی کردهاند. در جهان این نمایش که همه چیز از جمله موقعیتهای نمایشی به حضور و رفتار شخصیتها وابسته است این تابو وجود دارد که مخاطب تنها در جریان برون ریزی و واگویههای درونی آنها قرار بگیرد که این اتفاق نیز بخشی از فضای قصهسرایی جهان متن و خواستگاه اثر است. البته باید این نکته را یادآور شد ضرورت استفاده از ادبیات کهن و قصههای شاهنامه به گونهای طراحی شدهاند که قابلیت دارند به فضای جامعه امروز با لحن اکنون نزدیک شوند تا بستر نمایش را با مختصات روز پیش بگیرند که این موضوع نشان دهنده جهانشمول بودن دیدگاه اثری به نام شاهنامه است.
جهان نمایش «راز پنهان» از خرده پیرنگهایی بهره گرفته است تا بتواند را راستای کلیت داستان جزئیات بیشتری را برای بهتر معرفی کردن شخصیتهای اصلی به کار بگیرد که این هدف یکی از شگردهای جهان متن نیز به حساب میآید. راهکاری که شخصیتها را از نقطه ابتدایی به گونهای هدایت میکند که در طول مسیر روایت مخاطب شاهد رویارویی آنها با موانع و مشکلات برای به اثبات رساندن درون خود باشند. حال در این میان جهان نمایش سعی دارد با خلق تصویرسازیهایی که مربوط به دو شخصیت سیاوش و سودابه است اهمیت ساختار اثر که تکیه بر امیال انسانی دارد به تصویر بکشد. البته این نکته را باید اذعان داشت که نویسنده و کارگردان این اثر سعی دارد که وجوه قهرمان پروری را نیز بنابر خواسته ادبیات کلاسیک به گونهای خلق کند مخاطب گاهی در مقام یک طرفدار قرار بگیرد و برای موفقیت شخصیت سیاوش لحظه شماری کند. بنابراین برای رسیدن به هدف خود از شخصیتی به نام راوی و یا پرده خوان استفاده میکند تا با شرح خود این روال را پیش بگیرد تا نقشه راهی را ذهن مخاطب شکل بدهد. لذا دارا بودن این عنوانها سبب میشود که این اثر چه از نظر کلی و چه از دیدگاه جزئی شاکلهای قابل دفاع را ارائه بدهد که در آن موقعیتهای مختلف با ریتمی مناسب اوج و فرودهای درستی را در بستر روایت و قصه دارا باشند. حال در این میان موسیقی ایرانی که به صورت زنده نواخته میشد بعنوان کنشی موثر برای تاکید موضوعی اثر به کارگرفته شده است که پایان بندی این نمایش را مرگ قهرمان خود به نظاره بنشیند.
نمایش «راز پنهان» را میتوان اثری متشکل از کنش و واکنش قلمداد کرد که پرترهای از شخصیت سیاوش در شاهنامه را پیش روی دیدگان مخاطب قرار میدهد تا او بتواند اهمیت مرز بین خیر و شر را به خوبی درک کند. تاکیدی در این روزها انسانها به آن نیازی مبرم دارند.