نگاهی به نمایش «ایستگاه ابری» به نویسندگی و کارگردانی علیرضا کلاهچیان
بازگویی کیفرخواست علیه چهره خشنی به نام جنگ
ایران تئاتر، کیارش وفایی: شناخت و باورهای انسانی یکی از لازمههایی است که میتواند تاثیرات زیادی بر اتفاقهای جهان پیرامون بگذارد. اصولا ارتباط انسان با جهان درون و بیرون از جمله کنشهایی است که در طولانی مدت گاهی کارساز و گاهی ناکارآمد خواهد بود. بنابراین انسان تنها با باورهای خود است که به راهش ادامه میدهد، هدفی که هرگز از او دور نخواهد شد.
علوم ارتباطات بیشتر از آنکه یک علم فراگیر باشد، یک کنش جهانشمول بین انسانها به شمار میآید. زیرا انسانها تنها از این طریق میتوانند خواستههای خود را بیان کرده و به نتیجه برسانند. حال این اتفاق در جوامع بشری در سیر تحولات روزانه جهان نیز بیشتر تغییر میکند و راهی جدید را در پیش میگیرد. راهی که در آن هر نکتهای میتواند مشخص کند معنای یک خواسته بنابر چه دلایلی در مکانهای مختلف جهان متفاوت است. در واقع جدال دو باور در ذات خود تبعاتی از جنگ و صلح را پدید میآورد تا چرخش رویدادهای منسجم و یا غیرمنسجم با خواست انسانها دائم در حرکت باشد تا این روال مطابق همیشه تا ابد در مسیر خود به راهش ادامه بدهد. البته تاثیرات اجتماعی نیز در راستای این عنصر جدایی ناپذیر خلق شدهاند که انسانها ترغیب کند تا از لحظههای خود به درستی استفاده کرده و تلاش کنند. حتی این موضوع جزو لازمههای روانشناختی اجتماعی قرار دارد که مردم را بنابر متر و معیارهای پزشکی برای حضور در جامعه مورد قضاوت قرار بدهد. قابل ذکر است این خصیصه در هنر نمایش نیز بعنوان کاربردی موثر در خلق آثار، شاخصی مورد توجه است که دنیای درام و شخصیتها در دایرهای قرار میدهد تا لزوم ارتباط شکلی منحصربفرد به خود بگیرد که داستان و روایت جایگاهی برای برون ریزی باشد. حال در عصر امروز و بنا به خصوصیات داشتهها شاهد آن خواهیم بود که این تصمیم بیشتر برشهایی از لحظه است که در خود جهانی از کنشها و واکنشها را پدید میآورد. اهمیتی که هرگز نمیتوان از آنها عبور کرد و جهان اثری را بیسرانجام رها ساخت.
نمایش «ایستگاه ابری» باتوجه به داشتههای خود کوشیده است که از لازمههای سیالی که در جهان هستی وجود دارد برای خلق جزئیات خود بهره بگیرد تا شخصیتهای اثر از آنها برای پیدا کردن سمت و سوی موقعیتی که در آن قرار گرفتهاند استفاده کنند. حال باید اشاره داشت که جهان متن این اثر بر مبنای ارتباط بین شخصیتها بنا گذاشته شده تا از آن طریق محتوای قابل کارکردی را نمایان سازد. اهمیت این تصمیم در آن است که رویارویی شخصیتها با اتفاقهایی رقم میخورد که هر کدام از آنها آگاه باشند که ضرورت این برخورد با چه شاخصهایی صورت خواهد گرفت. بنابراین میتوان اذعان داشت شکلگیری ساختار کنش و واکنش در این برهه از جهان نمایش میکوشد تا دلایل قابل درکی را برای مخاطب جهت آشنایی فراهم سازد که آنها بدانند این جهان که به تماشایش نشستهاند نمونه مشابهی از جهان واقعی است که روزانه انسانها در آن با یکدیگر ارتباط برقرار میکنند. ایده این اثر را باید مهمترین عنصر به کار رفته قلمداد کرد زیرا که شخصیتها و تمامی عناصر موجود را تحت تاثیر خود قرار میدهد. ایدهای که در آن مقوله در هم تنیده مرگ و پدیدهای خشن به نام جنگ قرار دارد که سبب میشود فضاسازی جهان متن دارای کالبدی جهانشمول شود. کالبدی که در آن شخصیتها به فراخور موقعیتی که در آن قرار گرفتهاند در ابتدا با یکدیگر ارتباط گرفته و سپس شروع به کنش و واکنش میکنند. حال ثمره این طراحی قابلیتی را برای نویسنده پدید میآورد تا جهان متن خود را به شکل دلخواه و البته با آگاهی در لا زمان و لا مکان تعریف بدهد تا بتواند حرفها و دیدگاه خود را نسبت به این دو موضوع با لحنی متمایز بیان کند.
موقعیت زمان و مکان در این اثر بیشک جزو عناصری هستند که به برونریزی و باور شخصیتها یاری میرسانند تا آنها در ظاهر یک خلبان جنگی که نماد قدرت طلبی و دیگری در ظاهر یک خلبان پستی که نماد صلح است پیش روی مخاطب قرار بگیرند. لذا استفاده از این تصمیم نیز جهان اثر را به سویی هدایت میکند که عالم غیرواقعی برشها و یا زاویههای دید این دو شخصیت که برگرفته از جهان واقعی است در روایتی که در آن سبک کمدی فانتزی لحاظ شده است را در لحن و رفتار نمایان کند تا از آن طریق به تلخی مقولههای موردنظر اشاره داشته باشد. در واقع این نمایش از نگاهی نقد خود را به چهره خشن جنگ بازتاب میدهد که تبعات ناگواری را برای انسانهای بیدفاع در قبال انسانهای تشنه قدرت به تصویر بکشد. در واقع شخصیتها با حرفهایی که در فضایی کمدی بین آنها رد و بدل میشود سعی دارند به مخاطب یادآوری کنند که تلخیها حتی در جهان مرگ نیز ادامه خواهد داشت زیرا که این خاصیت فراگیری است که انسان با تاسی از آن به سوی کامیابی و خوشبختی خواهد رفت. شخصیتها در این اثر موقعیت محور با در نظر گرفتن شرایط لحظهای خود نگاه و جهانبینی خود را بروز میدهند تا بتوانند به امیال انسانی اشاره داشته باشند. بنابراین باتوجه داشتههای محتوا و فرم در شیوه اجرایی این نمایش به شکل هم راستا پیش میروند تا اوج و فرود در ریتم و حتی فضاسازی دلایل موجهای برای ارائه داشته باشند. حال موقعیتهای مکانی و زمانی در جهان این نمایش به نوعی شخصیتها را در جهانی پس از مرگ نشان میدهد که در آنجا هر کدام بنابر اتفاقهایی که در زمان زنده ماندن تجربه کردهاند واگویههای خود را بازگو میکنند.
در جهان نمایش «ایستگاه ابری» عنصر تکرار یکی از کاربردیترین عناصر است که باتوجه به محتوا، فرم و البته سبک موردنظر بسیار به خلق موقعیتهای جدید یاری میرساند تا شخصیتها با تاسی از آن اطلاعات بیشتری را به مخاطب منتقل کنند. در واقع عنصر تکرار سبب میشود تا مخاطب بیشتر با درون و بیرون شخصیتها آشنا شده و حتی در زمانی همراه او به درون جهان اثر سفر کند. حال در این میان تخیل از جمله اهرمهایی به حساب میآید که وزن دادههای واقعی را با نیازهای غیرواقعی در جهان اثر متعادل نگاه دارد تا ساختار اصلی از اصولی که برای خود در نظر گرفته است تجاوز نکند. لذا در طراحی شخصیت استفاده از جهانبینی فردی و واکنش به شرایط جزو نکاتی بوده که به خوبی در ذات شخصیتها نهادینه شده است تا چهرهای دیگر از جهان هستی را نمایش بدهند. البته این تمهید نیز در نوع میزانسنهای طراحی شده که بنابر عنصر تکرار شکل گرفتهاند مشهود است.
نمایش «ایستگاه ابری» اثری است که در اوج فانتزی بودن حرفهای جدی و واقعی را با لحنی طنزآمیز که بیشتر به ذائقه مخاطب نزدیک است بیان میکند که این تمهید از سوی نویسنده و کارگردان عملی هوشمندانه به شمار میآید. تمهیدی که در آن مقوله مرگ و چهره خشن جنگ در جهانی پس از جهان اکنون در مرزی مشترک با پرچمی سفید در کنار یکدیگر میایستند.