در حال بارگذاری ...
داریوش مودبیان در گفت وگو با ایران تئاتر از حسین محب اهری می‌گوید:

باز هم ما را تنها نگذار

دوستی و آشنایی و همکاری حسین محب اهری و داریوش مودبیان دهه ی ۶۰ باز میگردد. آن ها کارهای مشترک زیادی مثل «محله برو بیا»، «باجناق ها»، «خیرالله و صندوقچه اسرار» و «پرده عجایب» اجرا کرده اند.

 مودبیان خود نویسنده، بازیگر، کارگردان تئاتر، سینما و تلویزیون و مترجم پر خاطره ای است که در سال های اخیر بیشتر به ترجمه و تدریس اشتغال داشته است.

این هنرمند در اولین ساعات درگذشت مرحوم محب اهری نخستین دیدارش با این هنرمند را برای ایران تئاتر چنین بازگو می‌کند: در سال ۶۰ زمانی که تازه به ایران بازگشته بودم در سالن کوچک اداره برنامه تئاتر نمایشی اجرا می‌شد به نام «شب تبهکاران» به کارگردانی حمید لیقوانی. من دو سه جلسه سر تمرین رفتم و در همان جلسات بود که با حسین محب اهری آشنا شدم.

داریوش مؤدبیان از اولین دیدارشان به عنوان به یاد ماندنی‌ترین دیدار  یاد می‌کند. او حسین محب اهری در اولین دیدار را این چنین توصیف کرد: انسان بسیار صمیمی‌ای بود. رفیق شفیقی بود. خیلی سریع با همه دوست می‌شد و خوب برخورد می‌کرد. با همه روی خوشی داشت و بذله گو بود. دوست داشت همه را شاد ببیند و بی ریا آن‌ها را شاد می‌کرد. نه اینکه کسی را مسخره کند. او ممکن بود حتی خودش را مسخره کند تا مردم را شاد ببیند. دوستی ما همان روز اول برقرار شد و در ادامه منجر به فعالیت حرفه‌ای شد.

او درباره زندگی حسین محب اهری پس از آن دیدار این چنین گفت: پس از آن او به عکاسی روی آورده بود. حتی دوره‌ای هم بود که وارد خبرگزاری‌ها شده بود و روزنامه نگاری می‌کرد. ولی به نظر می‌رسید که این کار او را راضی نمی‌کند. سال ۶۵ بود که آمد و گفت که خودش را رها کرده است تا تمام توان و تلاشش را برای تئاتر و تلویزیون بگذارد. این رهایی باعث می‌شد که زندگی‌اش نظم و ترتیبی پیدا نکند ولی روش زندگی‌اش همین بود و کسی را اذیت نمی‌کرد. مگر اینکه شغل مستمر نداشتن خانواده‌اش را اذیت کرده باشد. 

داریوش مؤدبیان درباره تجربه کار با حسین محب اهری گفت: ما یکی دو کار تلویزیونی و تئاتر با هم بودیم و پس از آن او کار خودش را شروع کرد. دست به قلم بود و این بسیار کمکش می‌کرد. عموماً تلاش می‌کرد تا با کودکان ارتباط بگیرد و آموزش بدهد. من همیشه می‌گفتم که حسین نمی‌تواند یک کار انجام بدهد و همزمان باید چند کار داشته باشد تا بتواند خوب باشد. در «باجناق ها» او همزمان چند نقش بازی می‌کرد و به هرکدام چهره و میمیکی نو اختصاص می‌داد. بارها تلاش کردیم تا یک تجربه‌ی تئاتری مشترک با هم داشته باشیم و تا مرز آن هم رفتیم و داشتیم یک اثر از مولیر را روی صحنه می‌بردیم و حسین بسیار من را تهییج می‌کرد. ولی متأسفانه این تجربه هرگز رقم نخورد.

او ادامه داد: او همیشه دیر می‌رسید ولی چنان خوش رو و خندان و پر انرژی بود که کاستی‌ای حس نمی‌شد. یک خاطره‌ای که از این قضیه به یاد دارم این است که همه نگران بودند حسین نیامده است. من گفتم که پیدایش می‌کنم. رفتم در آفیش برنامه‌ها نگاه کردم و یک کار عروسکی در استودیوی دیگر دیدم. عروسک‌ها را نگاه می‌کردم که حرکت یکی از آن‌ها به نظرم آشنا آمد. از پشت به سمت صحنه و جایی که عروسک گردانان بودن رفتم و غافلگیرش کردم و حسین که خنده‌اش گرفته بود از اینکه من چه طور پیدایش کرده‌ام گفت: «الآن میان. الآن میام. تموم میشه.»

مؤدبیان آخرین خاطره‌اش از حسین محب اهری را این چنین تعریف می‌کند: آخرین خاطره مربوط به آخرین باری نیست که حسین را دیدم. ولی یکی از بهترین خاطره‌هاست. اولین و آخرین خاطره ام از حسین بهترین‌هایشان هستند. مراسم بزرگداشتی برای حسین محب اهری گرفته بودند و من دیرتر رفتم. زمانی بود که داشت با یک خانمی مصاحبه می‌کرد. مصاحبه که تمام شد اصرار داشت فیلم مصاحبه را برگردانند و من مصاحبه را ببینم. از او پرسیده بودند که به مناسبت تولدتان دوست داشتید چه کسی در اینجا بود و می دیدینش؟ او پاسخ داده بود که داریوش مؤدبیان و من در همان آن از در وارد شدم.

این نویسنده و کارگردان حسین محب اهری را الگویی می‌داند که نباید فراموش شود. او در این رابطه می‌گوید: آدم جست و جو گری بود. مطالعه می‌کرد و می‌خواند اما این را هرگز بروز نمی‌داد و این چنین نشان می‌داد که همه بیشتر از او می‌دانند.

او ادامه داد: به نظرم لازم است کسانی که حسین محب اهری را می‌شناختند دور هم جمع شوند و از زندگی‌اش نتیجه گیری کنند. کسی که هرگز اهل قید و بند اداری و رسمی نبود. در قید و بند کرنش و سازش نبود و با این همه خوش برخورد بود. این چند سال آخر که با بیماری دست و پنجه نرم می‌کرد و مردانه ایستاده بود، هر کس دیگری بود خودش را باخته بود. شب در بیمارستان پس از شیمی‌درمانی به من زنگ می‌زد و من تلاش می‌کردم تا به او امید بدهم ولی او خیلی امیدوارتر از آن بود که بتوان به او امید داد. همیشه با جوک یا داستانی شروع می‌کرد. حسین محب اهری خوب زندگی کرد و زندگی را دوست داشت. همیشه مدخلی ایجاد می‌کرد تا گفت و گوهای دوستانه و امیدوارانه داشته باشیم. باید درباره حسین محب اهری صحبت کنیم. تنها روحیه حسین محب اهری و عشقش به کار است که می‌تواند ما را در این جامعه‌ای که داریم با این حرفه‌ای که داریم و پر است از سختی‌ها و ناامیدی‌ها و اهمیت ندادن‌ها نجات دهد. تنها چیزی که دوست داشتم به او بگویم این بود که:باز هم ما را تنها نگذار.




مطالب مرتبط

داریوش مؤدبیان:

نکوداشت نامداران، زمینه‌ساز ارتباط هنرمندان پیشکسوت و نسل جوان است
داریوش مؤدبیان:

نکوداشت نامداران، زمینه‌ساز ارتباط هنرمندان پیشکسوت و نسل جوان است

داریوش مؤدبیان، پیشکسوت عرصه سینما و تئاتر، نکوداشت نامداران عرصه فرهنگ و هنر توسط صندوق اعتباری هنر را فرصت مغتنمی برای آشنایی، معرفی و ایجاد ارتباطات عمیق میان پیشکسوتان هنرمند و نسل جوان دانست.

|

با حضور علی نصیریان و داریوش مودبیان

نشست انتقال تجربه در اردبیل برگزار شد
با حضور علی نصیریان و داریوش مودبیان

نشست انتقال تجربه در اردبیل برگزار شد

علی نصیریان و داریوش مودبیان که برای حضور در همایش تجلیل از 30 نامدار فرهنگی، هنری، سینمایی، قرآنی و رسانه‌ای، میهمان هنرمندان و مردم فرهنگ‌دوست استان اردبیل بودند، با حضور در نشست انتقال تجربه که در فرهنگسرای بانوان اردبیل برگزار شد، با تأکید بر نقش و جایگاه تئاتر در ...

|

گفت‌وگویی به بهانه نشست‌های چخوف‌خوانی

داریوش مودبیان: نمایشنامه‌خوانی ما با اروپایی‌ها فرق دارد
گفت‌وگویی به بهانه نشست‌های چخوف‌خوانی

داریوش مودبیان: نمایشنامه‌خوانی ما با اروپایی‌ها فرق دارد

داریوش مودبیان، می‌گوید نمایشنامه‌خوانی به این شکلی که در ایران به آن پرداخته می‌شود، بیشتر یک نوع نمایش رادیویی است، در حالی‌که در کشورهای اروپایی، متن طوری خوانش می‌شود که تماشاگر هم‌زمان میل به دیدن و شنیدن داشته باشد.

|

نظرات کاربران