نگاهی به نمایش «در اتاق باد میوزد» به کارگردانی سجاد تابش
شرایط خاص همیشه حرفی برای گفتن دارد
ایران تئاتر، کیارش وفایی: رفتارها و انتخابهای انسان معاصر بر اثر شرایطی که در آن قرار میگیرد و یا آنها را پدید میآورد قابلیت آن را دارد که تمایزهای بسیاری را از نظر باور و هدف پیش آورد. باوری که گاهی بیشتر به برداشتهای درونی اهمیت میدهد و در زمانی تحت تاثیر محیط خود را به گونهای نشان میدهد که فرضیات ذهنی را دچار تغییر میکند. اصولا ضرورت کارکرد رویارویی انسان با خود یا هم نوعش بیشتر به کشف و شهود نزدیک است تا همذاتپنداری مطلق.
ضرورتهای فردی انسان در جوامع بشری امروز جایگاهی قابل توجه دارد تا بتوان از آن طریق جهان هستی و پیرامون را از زاویای متفاوتی مورد تحلیل و بررسی قرار داد. حال این روش قدمتی طولانی مدت دارد که در آن ابعاد تاریخی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی که از داراییهای یک انسان در روند تکامل است با پیش آمدن اتفاقها و رویدادها وضوح بیشتری پیدا کند. اصولا مواجهه انسان با هر پدیدهای شرایطی را فراهم میآورد تا نقش ارتباط بتواند تاثیراتی را حاصل کند که عنصر یا عنوانی نقشی تعیینکننده به خود بگیرد. البته این باور بنابر داشتههایش تنها در جهت مثبت یا منفی پیش نمیرود و همه چیز به شکل مطلق معرف وجه وجودی نخواهد بود. در واقع نامشخص بودن نحوه رفتار و بازتاب اتفاق یک انسان به نوعی همان کشف است که از سوی فرد دیگری رخ میدهد تا همچنان جهان مکانی برای رسیدن به حقیقت باشد. شاید بتوان گفت پدید آمدن جوامع بشری نیز با این نگاه طراحی شده که آداب و سنتها بعد از گذر و ورود به جامعه امروزی با تغییراتی که در آنها حاصل میشود با تعریفی مدرن کارکرد خود را در زندگی نمایان سازد. لذا پیش آمدن اتفاقها خواسته یا ناخواسته تا اندازهای مرز مشترک بین دنیای درون و بیرون هر انسان است. لحظاتی که تصمیمها در جایگاهی اختیاری و در زمانی اجباری هستند. بنابراین باید اشاره داشت که انسان مخلوقی پیچیده است که با داشتن هزاران راز و رمز برای مدتی مقرر در جهان زندگی میکند و مجدد بنابر تقدیر و سرنوشتی از این مکان خارج شده و در جهانی دیگر به زندگی خود ادامه میدهد.
نمایش «در اتاق باد میوزد» بنابر جزئیاتی که برای خود در نظر گرفته است سعی دارد تا انسان را در جامعه اکنون و حال به تماشا بنشیند. جامعهای که بنابر ضرورتهای موجود هر روزه دائم در حال تغییر و تحول است و به طور حتم انسان نیز با شرایط جدید این چنین خواهد بود. جهان متن این اثر با ساختار اجتماعی خود تلاش دارد تا باورهای درونی و بیرونی شخصیتها را با پیش آوردن اتفاق مورد بررسی قرار داده و آنها را با تعریف جایگاه اجتماعی مشخص در روایت خود جهت شرح مسئلهای مختص به نسل امروز در نظر بگیرد. لذا این خواسته جهان متن سبب میشود که در جهان اثر ارتباط و رابطه نقش مهمی را در برآورده کردن هدف نمایش ایفا کنند. حال در این میان شخصیتها با در نظر داشتن وجود ارتباط با یکدیگر در رابطهای مشخص، کلاسه شدن و معین قرار میگیرند که بر اساس اتفاقی صورت گرفته است. اهمیت این ترکیب مثلثی شکل آن است که جهان متن و اثر همسو با یکدیگر در محور روایت پیش رفته تا نکتهای در انتها نامفهوم باقی نمیماند. حال اگر این مزیت از زاویهای دیگر تعریف شود باید به زمان اتفاق که در دوره معاصر میگذرد اشاره داشت. زمانی که انسان در حالت معلق بین سنت و مدرنیته قرار گرفته است تا باورهای متفاوت را تجربه کرده و هر تصمیمش برگرفته از یکی از این دو عنوان باشد.
موقعیت مکانی در جهان اثر را باید یکی از اهرمهای موثر در شکلگیری ارتباط بین شخصیتها دانست که اتفاق نمایش در آنجا رخ میدهد. اتفاقی که سبب میشود هر شخصیت باتوجه به هر کنش از سوی فرد مقابل خود از خود واکنش نشان داده و برای تبرئه شدن تلاش کند. لذا دیالوگهایی که بین شخصیتها برقرار میشود به نوعی هدایتگر خرده پیرنگهای جهان متن است که باید در مقطعی از زمان اثر به سرانجام برسد تا مخاطب با آگاهی یافتن تدریجی به هدف نزدیک شود. معضلات اجتماعی جوانان جامعه امروز بیشمار است که هر یک بنابر اتفاقی صورت گرفته که تاوان آن از فرد به جامعه و یا بالعکس نیز به آنها سرایت میکند. حال در جهان این اثر مسئله سقط جنین بعنوان معضل معرفی میشود که شخصیتها را دچار برونریزهای متفاوتی نسبت به این موضوع میکند. لذا برای درک بهتر این معضل، جهان متن موقعیت مکانی را در خوابگاه دانشجویی دخترانه تعریف کرده است تا همه چیز برای مخاطب باورپذیرتر جلوه کند. لازمه وجود نقد اجتماعی باتوجه به داشتههای اثر و ساختار اجتماعی بیشتر از آنکه به تشریح فرد بپردازد ناآگاهی جوانان امروزی را هدف قرار میدهد تا بتواند از این طریق مخاطب را در مقام شاهد قرار داده و به او آگاهی برساند. البته این ناآگاهی که به آن اشاره شد تماما متوجه جامعه و یا فرد نیست، بلکه امری نسبی است که هر انسانی را در هر زمینهای دچار مشکلاتی خواهد کرد. بنابراین شخصیتها بیشتر از خود واکنش نشان میدهند تا آنکه عملی را برای بهبود شرایط پیش آورند.
اوج و فرودهای روایت نیز از دیگر کارکردهای جهان اثر است که بر حسب موقعیتهای طراحی شده رخ میدهند. موقعیتهایی که در آن نیازها و باورهای انسانی نمایان شده و شخصیتها بر اساس شیوه اجرایی که بسیار به خواستگاه روایت که تشریح مسائل است مربوط میشود تا آنها در مقابل یکدیگر بایستند تا حرف خود را به کرسی بنشانند. بنابراین مسئله سقط جنین در جهان اثر به گونهای طراحی شده تا شخصیت بعنوان ما به ازایی از یک فرد اجتماع قاتلی اختیاری و یا اجباری در ازای گرفتن جان انسانی دیگر شناخته شود. در واقع شخصیتهایی که در جهان اثر مخاطب آنها را به تماشا نشسته بازماندهای از یک اتفاق هستند که قرار است بعنوان شریک جرم در ازای گرفتن جان انسانی که درک درستی از جهان پیرامونش ندارد دست به عملی غیرانسانی بزنند تا رازی را برای همیشه سر به مُهر کنند با آنکه آنها از گذشته قاتل اصلی که همان مادر جنین است آنچنان چیزی نمیدانند. شخصیتپردازی با وجود چنین روایتی به طور حتم کارسازترین عنصری است که در جهان کلی اثر باید از آن یاد کرد، زیرا اگر این طراحی دقیق نبود مسائل و دادهها به شکلی اعتراض، هشدار و یا تلنگری گذرا بر تن مخاطب مینشست و در اندک زمانی به فراموشی سپرده میشد.
اهمیت استفاده از روایت در این اثر نیز از نگاهی دیگر آن است که نیمه ابتدایی با تصویرسازیهای مولفه تعلیق مخاطب را ترغیب به کشف میکند و در نیمه پایانی بر اساس موقعیت و برونریزی از سوی شخصیتها به افشاگری میپردازد. ترکیبی که اگر به درستی در ساختار اصلی قرار نداشت حرفهای تکراری تنها داشته این نمایش بود و دیگر هیچ.