در حال بارگذاری ...
پیشنهادهای هفته 15

پنجاه پنجاه، رگ، و جمعه کُشی

ایران تئاتر- رضا آشفته: در هفته پیش روی دیدن سه نمایش با مسائل انسانی و اجتماعی که هر کدام هم شیوه و فرم متفاوتی را برای بیان فحوای خود مد نظر قرار داده اند، شاید خالی از لطف نباشد.

 مرتضی اسماعیل کاشی با نمایش پنجاه پنجاه، ایوب آقاخانی به نمایش رگ و اسماعیل خلج با نمایش جمعه کشی از جمله کارگردانانی هستند که می توانند هر یک مخاطبان ویژه خود را جذب آثارشان کنند. اسماعیل کاشی این بار هم یک اثر متکی بر فرم و حضور دقیق و فیزیکال بازیگران را به صحنه آورده است. ایوب آقاخانی از منظر اجتماعی و عاطفی به مسائل ملی و میهنی می پردازد. اسماعیل خلج همچنان شاعر صحنه است و با کلمات ذهن را به چالش می کشد.

پنجاه پنجاه

اگر به برتولد برشت علاقه مندید حتما دیدن نمایش پنجاه پنجاه را به شما توصیه می کنیم البته با این رویکرد که فقط متن برشت در این اجرا کاملا دگرگون شده و شما به جای یک اثر اپیک و روایی با نمایشی فیزیکال و کاملا نوین مواجه خواهید شد اما با وجود تغییرات مبتی بر فرم احساس می شود که روح اثر همچنان محفوظ مانده است.

درهای ساختمان موزه ای که سال ها پیش اردوگاه مرگ بوده به روی زن و مرد بازیگری باز می شود. این دو تنها بازماندگانِ آن قربانگاه هستند که از آن جا فرار کرده بودند. از منظر این دو، ارواح کشته شدگان که بازیگرانی بودند با فعالیت های ضد فاشیستی، فراخوانده می شوند و در جهانی وهم آلود نمایشی را که مجبور بودند زیر شکنجه بازی کنند تا زنده بمانند،دوباره جان می گیرد.

این متن که برگرفته از نمایشنامه خودی و غیر خودی برشت با ترجمۀ کمال الدین شفیعی است، با قلم هاله مشتاقی نیا و مرتضی اسماعیل کاشی به اثری تازه و متفاوت تبدیل شده و البته این نویسندۀ ایرانی که تاکنون به خاطر متن های نسبتا رئالیستی اش شناخته شده است، این بار خلاف سبک و شیوۀ رایجش خودآزمایی کرده و همین هم رویکردی است که می تواند برای او و مخاطب آثارش چالش برانگیز باشد. نام دیگر این متن برشت کله گردها و کله تیزهاست. نوشتن این نمایشنامه در نوامبر سال ١٩٣٢، پیش از آن که برشت آلمان را بسوی کپنهاگ ترک کند شروع شد .کله گردها و کله تیزها در واقع نماد دو گروه سیاسی هستند که عموما در هر جامعه ای وجود دارند و نایب الحکومه که برای بقای خودش ( کله گردها ) و ( کله تیزها ) را به جان هم می اندازند و در این دعوا کسانیکه قربانی می شوند تنها مردم عادی اند. خواه کله گردها باشند خواه کله تیزها.

نمایشنامه تمثیلی است از به قدرت رسیدن فاشیسم هیتلری. برشت در مارس ١٩٣٤ بهمراه هانس آیسلر و مارگارت اشتفن دوباره روی آن کار کرد. اولین اجرای آن در ٤ نوامبر ١٩٣٦ به زبان دانمارکی در کپنهاگ به کارگردانی پِر کنوتزون١ و مشاورت خود برشت بروی صحنه رفت.

حالا در تالار مدرسه سینمایی هیلاج، اجرایی متفاوت است و از آن همه متن بلند، متن کوتاه تری با ویژگی های صحنه نوین، تدوین و تنظیم شده است و این همان ملاحظات دراماتورژیکی است که نه به دنبال پیام سر راست سیاسی که به دنبال بیان فرم گرایانه از یک وضعیت بغرنج و پیچیده و شاید هم گنگ سیاسی است و در اینجا قرار هست، خود وضعیت نمایان شود و درآن، بازیگران در خدمت این فرم و شمایل حاکم بر صحنه هستند.

 

رگ

اگر ایران را دوست دارید و اگر دلتان برای دانستن تاریخ می تپد، حتما دیدن نمایش رگ شما را سر غیرت می آورد که همچنان برای مرزهای کشورمان دل بسوزانیم. به هر روی برخی از آنان که هنوز هم ایران را دوست دارند، نسبت به دیگرانی که عرق ملی ندارند، بی شمارترند و اینان با دیدن نمایش رگ به نویسندگی ایوب آقاخانی، فرهاد امینی و ویدا دانشمند و به کارگردانی ایوب آقاخانی سر ذوق می آیند که پیروزی گاهی به نفرات کم هم ممکن می شود، و این به همان رگ غیرت برمی گردد که نسبت به داشته هایت احساس تعلق خاطر کنی. البته شاید هم نقدهایی باشد که چرا در فلان مورد کم گذاشته باشند.

رگ که بجنبد داستان عوض می‌شود؛ همیشه همین است و همین بوده. رگ که بجنبد حتی سه سرباز بی‌نام هم می‌توانند تاریخ بسازند؛ رگ که بجنبد عشق آغاز می‌شود، وطن معشوق می‌شود و ماشه چکانده می‌شود و... پرچم افراشته می‌ماند.

برزو ارجمند، وحید آقاپور، عرفان ابراهیمی، الهه شه پرست، محسن بهرامی، بهناز بستان دوست و هلن بهرامی در «رگ» نقش آفرینی می‌کنند. اینان بازیگران شناخته ای اند و با همان معیارهای بازی ناتورالیستی به دنبال ارتباط همذات پندارانه با مخاطبان نمایش هستند و البته وحید آقاپور نمک و مزه کار هم شده و به دنبال ارائه فضای تطیف شده ای است که از مسالت احتمالی روزهای در انتظار بکاهد. دیگر بازیگران نیز گاهی با او همپا می شوند مثل عرفان ابراهیمی، الهه شه پرست و بهناز بستان دوست که حال و هوای نمایش از یکنواختی بیرون بیاید اما بیشتر حس و حال ملودرام و عاشقانه بر روابط حاکم است و مرور روابط خانوادگی این سه مرزبان وطن دوست عواطف کار را نیز برجسته می کند. به هر تقدیر، این نمایش هم برای خود می تواند مخاطبانی داشته باشد که پرداختن به فضای وطن خواهانه برایشان امری حیاتی است. در سالهایی 1320 در گوشه ای از مرز ارس، سه سرباز با کمترین امکانات و تسلیحات نظامی در برابر لشکر تا دندان مسلح شوروی مقاومت می کنند و این خود مایۀ افتخاری است که آن سرلشکر روس را به کرنش وامی دارد چنانچه دستور می دهد با آداب و رسومی نظامی ویژه مراسم خاکسپاری آنان را برگزار نمایند.

 

جمعه کشی

اگر حس نوستالژیک به نمایشنامه های چهار پنج دهۀ قبل دارید و یا از علاقه مندان نمایشنامه های اسماعیل خلج هستید و یا به باورهای قدیمی و سنت هایش گرایش دارید، حتما از تماشای نمایش جمعه کشی در سنگلج لذت خواهید برد. نمایش «جمعه کشی» حال و هوای دهه 40 و 50 را برای مخاطب زنده کرده و آنها را با آن فضا ملموس می کند.

نمایشنامۀ جمعه کشی یکی از آثار درخشان نویسنده ی معاصر ایران، اسماعیل خلج است. او این نمایشنامه را برای اولین بار در سال ۱۳۵۲ نوشت. بخش زیادی از آثار خلج در دهه ی پنجاه نوشته شد. او را به همراه محمود استاد محمد می توان نمایشنامه نویسان قهوه خانه در ایران نامید. جمعه کشی داستان ملال یک روز جمعه است در قهوه خانه ای در جنوب تهران.

خلج برای اجرای مجدد این کار هیچ نوستالژی از گذشته نداشت است بلکه یک نمایش امروزی را با نگاه جدید اما با نمایشنامه سال 52 به صحنه می‌برد که تغییرات زیادی پیدا کرده است. بنابراین این حال و هوای تازه باعث می شود که منتقدان احتمالی کار زبانشان بسته شود که دیگر نگویند این کار ربطی برای شرایط ما ندارد.

تکرار در جای جای نمایشنامه‌های خلج، چه به شکل نثر و یا به شکل نظم حضور دارد. در نمایشنامه جمعه کشی، این تکرار در توصیف روز جمعه وجود دارد؛ آدم‌های نمایش با تکرار جملات آرام آرام به معنایی که مد نظر است، می‌رسند. این تکرار جدا از کلام در خلق شخصیت نه به طور قطع بلکه از لحاظ خصوصیات ظاهری نیز وجود دارد. به طور مثال پااندازها، جاهل‌ها، معروفه‌ها و... که در واقع نوع انتخاب و سبک کاری نویسنده را تشکیل می‌دهند، در عین اتکایشان به نویسنده، به عنوان خالق، در واقعیت امر مبتلا به یک نوع از تکرار هستند. البته در این تکرار نیز علتی است. خلج با دقت در جنس خصوصیات درونی شخصیت، از یک قشر آدم‌های به ظاهر شبیه به هم، در نهایت"تفاوت" را خلق می‌کند. تکراری که وابسته به معنایی در درون خود است و این شکل از تکرار، در دیالو‌گ‌ها نیز مشاهده می‌شود و جزء نقاط قابل تامل آثار خلج است.

 بی کار شدن کشاورزها به خاطر فروش یا تغییر کاربری باغ ها و زمینهای کشاورزی- ضایع شدن حقوق کارگر توسط کارفرما از جمله موضوعات مطرح شده در این نمایش است که هنوز هم می تواند در دنیای امروز مطرح باشد.

شخصیتهایی که در این نمایش حضور دارند، عبارتند از؛ 1- قهوه چی،  2- آقای همتی: صاحب کار، سرمایه دار، 3-آقای احمدی: کشاورز بی کار شده، 4-راننده، 5- دوچرخه ساز، 6- کت و شلواری. به هر روی اسماعیل خج می خواهد مخاطبان امروزش را با آن تجربه های مطرح در تاریخ تئاتر کشور آشنا کند و این حرکت پسندیده و فرهنگی است.

نمایش «جمعه کُشی» از یک‌شنبه، هفتم مهر ماه اجرایش را ساعت 19:30 در تماشاخانه سنگلج آغاز کرد. بازیگران اسماعیل خلج، علی فتحعلی، مسعود رحیم‌پور، علی خازنی، افشین زارعی، محمدرضا خسرویان و محمود حسینی هستند.

اسماعیل خلج کارگردان، بازیگر و نمایشنامه‌نویس ایرانی است. «حالت چطوره مش رحیم؟» و «گلدونه خانم» از جمله آثار مطرح خلج هستند. او نمایشنامه «جمعه کشی» را سال ۱۳۵۲ به روی صحنه برد. همچنین، نمایش «جمعه‌کشی» نوشته اسماعیل خلج با کارگردانی کامبیز بنان در فرهنگسرای نیاوران در سال 93 به صحنه رفت.




نظرات کاربران