در حال بارگذاری ...
پیشنهادهای هفته 23

چنور، پینوکیو، مقدس

ایران تئاتر- رضا آشفته: این هفته بر آن هستیم نمایش هایی که هر یک به گونه ای متفاوت ذهن و روان ما را به چالش می کشند و به لحاظ شیوه بازیگری با چالش های تازه تری نگاه مخاطب را متوجه خود می سازند، به مخاطبان پیشنهاد هفته توصیه کنیم.

در این هفته نمایش های چنور کار قطب الدین صادقی ساعت 19:30 تالار چهارسو،  پینوکیو کار محمدرضا محمودی ساعت 19 در تالار مولوی، مقدس کار سعدی محمدی عبد ساعت 20:30 در تالار مولوی را پیشنهاد می کنیم که هر کدام جلوه های راستینی برای دیده شدن دارند.

 

چنور

این روزها آدمها در شهرهای بزرگ ایران تنهاتر شده اند و این می تواند بیانگر دلایل عمده ای برای این تنهایی باشد که به ناچار در سیر تاریخی اش رو به فزونی خواهد بود و اگر به چنین بحث کارآمد و به روزی نیاز دارید دیدن نمایش چنور را از دست ندهید.  این شبها اجرای چنور دو سوم تماشاگران را دچار حزن و اندوه کرده و برخی با چشمان گریان سالن را ترک می کنند و این نمایش توانسته تنهایی آدمها را به آنها نشان دهد و این همان نکته ای است که آنها را به ابراز احساسات وامی دارد.

قطب الدین صادقی در نمایش چنور بیشتر به تنهایی سیاسی می پردازم که در آن  یک سیاسی که از کودتای 32 زخم خورده و عشق اش را پس از آن کودتا کشته اند، بیست سال بعد به وطن برمی گردد و هیچکس را نمی شناسد و او در این شهر یک غریبه کامل است و این بیانگر تنهایی فلسفی و اجتماعی اوست. من روزگاری که در پاریس بودم عده ای را می شناختم که پس از سالها امکان برگشتن به ایران را یافته بودند اما می گفتند مردم آنها را نمی شناسند و آنها هم با مردم بیگانه اند و می گفتند شهر پر از دهاتی شده است در حالیکه مردم دهاتی نبودند بلکه مردم تغییر کرده بودند چنانچه خودشان در پاریس دچار تغییراتی شده بود واین مانع از ارتباط آنان می شد. این شرایط و تغیرات عمده فرهنگی باعث گسست می شد و همین خود زمینه ساز تنهایی می شد. چنانچه بنابر هرم نیازهای آبراهام مزلو، نیازهای امنیتی نیز برای بقا اهمیت دارند امّا به اهمیت نیازهای فیزیولوژیکی نیستند، مثل امنیت بدن، شغل، اموال، اخلاقی، خانواده، سلامتی و مالی و در اینجا امنیت فردی غالب بر امنیت اجتماعی خواهد شد و آدمها به ناچار همه چیز را در تنهایی شان ممکن می سازند. در حالیکه در جامعه سنتی باید همه چیز در میان جمع لذت بخش باشد چنانچه در یونان باستان مردم برای لذت بردن از تئاتر در میان جمع ترجیح می دادند که در آن روزهای جشن و برگزاری آیین ها در کنار مردم باشند. اما این روزها برخی دوست دارند در تنهایی و خلوت شان ویدئو تماشا کنند و نمی خواهند مانند گذشته در میان دیگران و با بروز احساسات، احساس همبستگی کنند.

او هم در نمایش تک نفره چنور در یک بستر تاریخی به دنبال نشان دادن نوعی تنهایی هست که ریشه در سرخوردگی پس از کودتای 32 دارد و به قول یکی از توده ایهای آن دوران، غربت گریز از ایران مثل فولاد آب شان کرده است و البته در آن روزگار هم آنهایی که گیر کودتاچی ها افتادند و به سینه دیوار سپرده شده و با شیک گلوله ای کشته شدند و هم آنهایی که به غربت پناه بردند، در این رویداد تلخ پر پر شدند. به هر روی برخی از آدمها در فضا و در پرتو عاطفه و آرمان های اجتماعی و عقل کاذبی که به یک ایدئولوژی پناه می برد و به زندگی اش جنبه متحرکی می دهد اما درواقع سرخورده از صحبت کردن با دیگران است و از آنها فاصله می گیرد و نمی داند چه اتفاقی افتاده است، در نهایت احساس تنهایی می کند.

این نمایش که پیش از این، در فستیوال «تئاتر کردی سقز»، فستیوال «مونودراما» اربیل و همچنین کشور سوئد به نمایش درآمده، روایت مردی است که پس از بیست سال مهاجرت، از روسیه به زادگاهش برمی‌گردد؛ یک‌راست به قبرستانی می‌رود که پیش از مهاجرت، نامزدش را در آنجا دفن کرده‌اند تا با او از خاطرات گذشته و رنج‌های غربت سخن بگوید. مهاجرت او پس از اعدام نامزدش در جریان کودتای ۱۳۳۲ اتفاق افتاده است.

فرشید گویلی که برگزیدۀ بهترین بازیگر مرد از فستیوال «مونودراما» اربیل نیز شده است، به عنوان بازیگر، نقش مرد مهاجرت‌کردۀ این اثر را ایفا می‌کند.

این نمایش، از بیست‌ویکم آذرماه تا هفتم بهمن‌ماه ۱۳۹۸، هرشب جز شنبه‌ها، از ساعت ۱۹:۳۰ به مدت شصت دقیقه در سالن چهارسوی تئاتر شهر به نشانیِ تقاطع خیابان انقلاب و ولی‌عصر، مجموعه فرهنگی و هنری تئاتر شهر روی صحنه می‌رود.

 

مقدس

اگر به نمایش های متفاوت علاقه دارید حتما به تالار مولوی بروید چون مقدس نوشته و کار سعدی محمدی عبد نمایشی شگفت انگیز است و در آن فضایی سورئالیستی و اکسپرسیونیستی شکل می گیرد و درواقع با نمایاندن یک وضعیت نمادین و سمبولیستی به دنبال پیامدی معنوی از این شرایطی هست که این آدمها دچارش شده اند و در آن تکنیک هایی از تئاتر شقاوت و حرکت نگاری برگرفته از پینا باوش است و البته در نهایت فضایی تلفیقی و منظره ای غریب از یک کلبۀ بزرگ که در آن هفت مرد و زن بر زمین خوابیده اند و شاید هم مرده اند و انگار دچار کابوس عذاب آور و تکرار شونده اند و یا در آن رستاخیزی برای برون فکنی وقایعی باشد که آن را با رنجی دو چندان گریبانگر شده است.

مقدس نمایشی است که در آن روایتی بی کلام یا با کم کلام اتفاق می افتد و یک عده که آرام و قراری ندارند، رو به یکی که حالت پدر و بزرگ تر را دارد، به روایت دردها و رویدادهای مهم زندگی شان می پردازند. آنها در این فضای مشوش و گیر افتاده در جایی که به یک کلبۀ جنگلی شباهت دارد چون در آنجا کنده های بزرگ درخت و تبر تنها عناصر حاکم بر چیدمان صحنه هستند و دلالت بر محیط پر از درخت می کند و در عین حال یک کلبۀ نمور و چوبی نیز در آن وسط نمایان هست و همه اینها ما را متوجۀ یک فضای غیر عادی می کند و در اینجا آدمها نیز چندان شکل عادی ندارند با آنکه از همین گوشت و پوست و خون اند.

بازیگران در بالاترین میزان انرژی و لبریز از خشم و عصبانیت لحظه های دردناکی را بازی می کنند. هیچ چیزی عادی نیست و همه آنها مشکلاتی دارند که تنش ها را بالا می برد. مردی که مدام با خود حرف می زند و جن زده می نماید انگار دست در دخل مغازه برده و حالا توسط برادر بزرگتر تنبیه  می شود و او را به شدیدترین نحو ممکن به باد کتک می گیرد. دختر لال که با مظلومیت به این زد و خوردها و تنش ها معترض است و دلش می خواهد از اینجا بیرون برود. برادری که معتاد است و دچار توهمات پیچیده است. خواهری که به داشتن یک بچۀ نامشروع مظنون است. برادری که سکوت مدام می کند و عزیز دردانه خانه است و انگار اصلا کتک نمی خورد و او خبر از بدکاره بودن مادرشان می دهد که این زن باعث این همه عذاب دردناک در جهان شده است و تلفنی که خبر مرگ همان مادر را می دهد و بعد اعتراض لبریز از خشم شش فرزند که رو به پدر یا بزرگ شان لب به سخن می گشایند که دوست دارند از این کلبۀ بزرگ پا به بیرون بگذارند اما آن پدر همه را به ماندن وادار می کند.

 

پینوکیو

پینوکیو نمایشی است دربارۀ آمیزش روایت های گوناگون درباره کشتن. اینکه دختر دبیرستانی به خانۀ مردی نقاش که در همسایگی آنهاست، رفت و آمد می کند و همین بهانه ای می شود که با کینه توزی و بد دلی پدر دختر منجر به کشتن نقاش بشود. حالا دختر، دوست دختر، مادر، پدر، نقاش، مرد قوزی یا پیشخدمت خانۀ نقاش به پلیس درباره واقعه روایت می کنند و بازیگرانی در لباس های مختلف فرو می شوند که فاصله ای بین نقش و بازی ایجاد شود و درواقع استناد کلی روایت گری هایی باشد که یا ضد و نقیض اند و یا اینکه در تدوام هم برای بیان یک ماجراست. زن و مرد طلاق گرفته اند اما مرد هرازگاهی برای دیدن دخترش به این خانه می آید. دختر که کنجکاو و بازیگوش است با دوستش که در کوچه بازی می کنند توپشان را به حیاط خانه ای می اندازند که پیش از این، مدت زیادی خالی بود و حالا که در آن همسایگانی آمده اند باید در این بازی مشخص شوند.

این نمایش فرمگراست و در یک فضایی مابین اکسپرسیونیسم و تجربه گرایی و تئاتر روایتی اتفاقاتی می افتد. در دو سویه صحنه 4 در رودرروی هم قرار گرفته اند و مابین این دو درهای روبرو را با نایلون پوشانده اند و روایت و بازی ها در همین جا انجام می شود. هر بازیگری رو به شنونده ای که درواقع پلیس مخاطب اصلی است بریده ای از رویداد را می گوید و اینها باید مکمل هم باشد و مخاطب بیرونی یا تماشاگر باید نتیجه این روایت ها را استخراج کند. در اینجا فرم بر محتوا ارجح است و درواقع قتل بر پایه سوءتفاهم در دنیا امر تازه ای نیست و همواره بار کلیشه وار به خود می گیرد اما نوع چیدمان صحنه و پردازش خوش آهنگ روایت هاست که جلوۀ نوینی به ماجراها می بخشد. در این نمایش حضور بازیگران با سوار شدن بر پیچیدگی های رفتاری و نقش تو نقش شدن هایشان تعریف و شناسا می شود و درواقع گزاره های درونی و درهم شکسته ای که در آن روایت بارز می شود و حالا هر چقدر می خواهد دروغ یا راست باشد چه فرقی می کند، در اینجا پینوکیو شدن یا دروغگو شدن امری تحمل پذیر است و در بازجویی ها با ملایمت به دنبال شرایطی هستند که در آن آدمها دارند خودی نشان می دهند. مردها باید نقش پدر، نقاش، قوزی و پلیس را بازی کنند که دو بازیگرند و زن ها باید نقش دو دختر و مادر را بازی کنند که سه بازیگرند. در اینجا بازی ها در نامعلومی سرشت و شیوۀ پیش رو ما را دچار واماندگی خواهد کرد که دقیقا اینها چرا باید این طور عمل کنند و در آن حسی در ابراز این همه لحظات غریب نباید وجود داشته باشد؟ و به ازایش روایتی خشن از یک نوع کشتن بر سر تعصب و غیرت زمینه ساز این همه در هم تنیدگی بازی و روات گویی شده است. آنچه پاسخ است همانا علاقه به خود فرم یا شیوۀ روایت گری و در هم شکستن روایت هاست که از هر نوع توهم و پنداری برای ایجاد حس و درواقع همذات پنداری با شخصیت ها ممانعت کند.

 

 




نظرات کاربران