گفتوگو با میثم رازفر بازیگر نمایش «آقای اشمیت کیه؟»
رابطه درون و بیرون در بازیگری نقش تعیینکننده دارد
میثم رازفر بازیگر نمایش «آقای اشمیت کیه؟» به ایران تئاتر گفت: در تئاتر رابطه درون و بیرون بازیگر نقش تعیینکنندهای دارد و در بازی در صحنه است که بازیگر تواناییهایش را به چالش میکشد.
یکی از چالشهای بزرگ و نگران کننده دوران مدرن بحث هویت باختگی انسانها است که در این فرآیند انسانها تحت تأثیر شرایط دچار چالش و اضمحلال میشوند. در نمایش «آقای اشمیت کیه» روال زندگی دکتر موفقی به نام آقای قوچی ناگهان فرو میریزد و او در لابیرنتی از تردید و بحران هویت اسیر میشود. میثم رازفر با توجه به محوریت نقش آقای گوچی در این درام در انتخاب نوع بازیاش تلاش میکند این سرگشتگی را به مخاطبش منتقل کند. این بازیگر – مجری که در سالهای اخیر حضور پررنگی در تئاتر داشته، توامان در قاب تصویر و صحنه تئاتر به ایفای نقش میپردازد. «آسپرین» ، «زمانه»، «حس سوم» ، «خسته نباشید»، و «اون دیگه اینجا زندگی نمی کنه» از جمله آثار مهم کارنامه کاری رازفر هستند. نمایش «آقای اشمیت کیه» این روزها در تماشاخانه استاد جوانمرد خانه تئاتر روی صحنه رفته و به همین بهانه گفتوگویی با این هنرمند صورت گرفته که در ادامه میخوانید.
متن نمایش «آقای اشمیت کیه؟» برایتان چه جذابیتهایی داشت؟
به نظرم تیری نمایشنامهنویس نام آشنا و معاصر فرانسوی به درستی به طرح موضوع سرگشتگی انسان معاصر در اثرش پرداخته است؛ متنی که با نوشتنش موفق به دریافت جایزه مولیر به عنوان بهترین نمایشنامه کمدی شده است.
در سالهای اخیر در حوزه بازی و اجرا بین تئاتر و تلویریون مدام در رفت و آمد هستید. بازی صحنه برایتان چه ویژگیهایی دارد؟
نمیخواهم پاسخ کلیشهای به سوالتان بدهم. معتقدم بازیگری اصیل همیشه در تئاتر به عنوان یک رکن مهم مطرح است. شما در صحنه به عنوان بازیگر نقش را زندگی میکنید و تلاش میکنید برای رسیدن به مفهوم نقش وجودتان آماده و صیقل داده شود. بازیگر با حضور در صحنه درونش را واکاوی میکند تا چیزی به نقش اضافه کند. در تئاتر رابطه درون و بیرون بازیگر نقش تعیینکنندهای دارد که همین امر بازیگری تئاتر را برایم جذابتر میکند. در بازی در صحنه است که بازیگر تواناییهایش را به چالش میکشد و صحنه محک خوبی برای فهمیدن نقاط ضعف و قوت کار بازیگر است . نکته ارزشمند دیگر بازی تئاتر این است که بازیگر خیلی سریع قضاوت دیگران را در مورد بازیاش متوجه میشود.
همکاری با سهراب سلیمی با توجه به تجارب سه دههای او در حوزه کارگردانی تئاتر چه دستآوردهایی برای شما داشت؟
سهراب سلیمی استاد من در دانشگاه بود و همیشه دوست داشتم در نمایشی از او بازی کنم . به نظرم موقعی که برای سهراب سلیمی بازی میکنید تازه متوجه میشوید به صورت جدی در صحنه بازیگری حضور دارید.
متن آقای اشمیت کیه متنی شخصیت محور است. با این مسئله چگونه مواجه شدید؟
بله، متن شخصیت محور است و بسیار قوی و دراماتیک نوشته شده؛ هرجند ممکن است همین متن درجه یک را برخی از دوستان کارگردان فاجعه بار اجرا کنند. اما موقعی که سهراب سلیمی به سراغ این متن میرود با شناخت و درک کامل از فضای نمایش آن را اجرا میکند.
برای اغلب بازیگران ایفای نقشهایی مثل آقای گوچی که در معرض فروپاشی روحی و روانی هستند، جالب توجه است. شما از این ویژگی چه استنباطی داشتید؟
برای من بازی در این نقش یک چالش و در عین حال یک فرصت خوب بود و دوست داشتم تواناییهای خودم را در درست ایفا کردن این نقش محک بزنم. به هر حال من بازیگری را عاشقانه دوست دارم و تلاش میکنم از این موقعیتی که سهراب سلیمی در اختیارم قرار داد بهره مناسب را ببرم و در واقع نقش را زندگی کنم.
برای تفکیک حالات تغییر شخصیتی که آقای قوچی در طول نمایش تبدیل یه آقای اسمیت میشود، چه کارهایی انجام دادید؟
در شروع تمرینات برای این ویژگی که اشاره کردید مرزبندی خاصی انجام نشد. نوع هدایت سهراب سلیمی در تمرینات و تفکبک این دو نقش از هم خیلی قطره چکانی و به تدریج انجام شد و این ویژگی باعث شد من هم به تدریج بروم به سراغ مرز بندی میان این دو شخصیت. شبهایی که از اجرای نمایش گذشته، باز هم در باره نقش با سهراب سلیمی بحث و نظر داریم و تلاش میکنم روتوش هایی روی بازیم انجام بدهم. هر شب تلاش میکنم به همراه کارگردان و بازیگران تامل و مکثی روی بازیمان داشته باشیم و مفصل در این باره با هم صحبت میکنیم. همه ماها معتقدیم تئاتر زنده و پویا است و میشود تا شب پایان اجرا تغییر وجود داشته باشد و البته این تغییرات در جهت بهبود کیفیت اثر خواهد بود.
ریشه اصلی بحران هویتی که آقای قوچی دچارش میشود چیست؟
وظیفه بازیگر ریشهیابی چرایی بحران هویت نقشی که بازی میکند نیست. اما بر اساس تجربه زیستهام باید عنوان کنم که کدام یک از فضاهای مجازی یا حقیقی درست است. خودم هم برای این پرسش پاسخ دقیقی ندارم و نمیدانم چقدر آن آدمی که از خودم انتظار داشتهام هستم. من در فضای مجازی یک آدم هستم و در فضای حقیقی آدم دیگری هستم و نمیدانم کدامش درست است؛ چرا که من در هر دوی این فضاها زندگی میکنم . آدمها به تدریج به این مرحله میرسند که نمیتوانند قدرت تشخیص میان فضای واقعی و ذهنی را داشته باشند. البته دیدگاههایی که من طرح کردم به طور حتم چیزی فراتر از ذهنیت سهراب سلیمی نسبت به اجرای این نمایش نیست. بحران هویتی که کارگردان ارائه میکند از صافی تجربیات او در طول زندگیش عبور کرده است. برای نویسنده هم دقیقاً چنین مسئلهای را متصور هستم. خوبی این نمایش این است که هر مخاطبی میتواند درک خودش را از نمایش و موضوعش داشته باشد. ما نخواستیم در نمایش قضاوتی داشته باشیم. موقعیت این آدم را در زندگیش نشان دادیم و بقیه مسائل بر عهده مخاطب است.
آیا آقای قوچی را میتوانیم یک آدم بازنده بدانیم؟
به نظر من نه قوچی و نه اشمیت هیچکدامشان بازنده نیستند. هر دوی اینها انتخابکننده هستند و تاوان انتخابشان را هم میدهند.
آیا رفتاری که پسر آقای قوچی در انتهای نمایش صورت میدهد در خودکشی او تأثیر گذار است؟
همه ما می دانیم که این پسر، پسر واقعی قوچی نیست و یک آدم سیاهپوست است و تیر آخر را به سمت آقای گوچی شلیک میکند.
گفتوگو از احمد محمد اسماعیلی