بازخوانی 40 سالگی آغاز دفاع مقدس در عرصه هنرهای نمایشی(11)
برهم ریختن معادلات جنگ یا صدای هشت سال حماسه
مروری بر نمایشنامههای ماندگار
ایران تئاتر- رضا آشفته: برخی از نمایشنامه ها با هر میزان اعتبار کیفی از شهرت برخوردار می شوند و با اقبال همگانی همراه می شوند و همین خود دلیلی می شود که بارها به دست کارگردانان متعدد به اجرای عمومی برسند؛ در میان آثار مرتبط با جنگ تحمیلی نیز برخی از متون نمایشی از این فرصت بهره مند شده اند که کارگردان مختلف در سراسر ایران بارها اجرایشان کنند.
نمایشنامه پایه و اساس شکل گیری و تولید نمایش است و به استثناء برخی شیوه های نمایش (مثل پرفورمنس) تقریباً تمام نمایش ها از داستان یا روایت متن آغاز می شوند. متن چارچوب و ساختاری دارد که به واسطه حضور برخی عناصر کلیتی دراماتیک پیدا کرده است. نمایشنامه به تنهایی بخشی از نمایش را به طور بالقوه در خود دارد و این بخش را بیشتر می توان در فعالیت ذهنی و فضاسازی ذهنیت خواننده در زمان خواندن آن مورد تحلیل قرار داد.
نمایشنامه نویسی برای تئاتر دفاع مقدس تابع جریان پیدایش این ژانر در دوران جنگ تحمیلی است. در واقع پیش از آنکه متون مکتوب نمایشی به شیوه اصلی و تحت شرایط استاندارد مطلوب هنری در این حوزه تولید شوند، این اجراهای نمایشی بودند که جریان تئاتر دفاع مقدس را به وجود آوردند. اولین نمایشهای این حوزه آنهایی بودند که خود رزمنده ها در جبهه های جنگ آنها را تولید می کردند و به اجرا می گذاشتند. این آثار پیش از آنکه تابع قواعد دراماتیک ساختار تئاتر باشند ویژگی های فضا و موقعیت جنگ را در خود داشتند. همزمان با اجرای نمایش توسط آدم هایی که مستقیماً با موضوع جنگ در ارتباط بودند، جریان تئاتر دفاع مقدس در ساختار تئاتر کشور نیز در حال شکل گیری بود.در طول سال های دفاع مقدس این جریان در زمینه ادبیات نمایشی هنوز به نوزادی تازه تولد یافته می مانست که اصول و قواعد لازم را پیدا نکرده به صورت یک کلیت با قواعد مشخص در نیامده بود. بررسی نمایشنامه نویسی دفاع مقدس را باید با در نظر گرفتن ویژگی این دوران در سال های آخر جنگ تحمیلی و ظهور هنرمندان در دوران پس از دفاع مقدس مورد بررسی قرار داد.
در این گزارش به تعدادی از نمایشنامه های دفاع مقدس و مقاومت اشاره می شود که بیش از یکبار، آن هم در شرایط مطلوب اجرا و دیده شده اند. معیار گزینش کمیت تکرار اجرا هاست اما نسبت به کیفیت نیز آثار نیز بی توجه نبوده ایم . لازم به تاکید است نمایش های پیش رو علاوه بر اجراهای اشاره شده در متن گزارش در طول سال های متمادی توسط هنرمندان سراسرکشور اجراهای متعدد دیگری نیز داشته اند.
پچ پچههای پشت خط نبرد
"پچپچههای پشت خط نبرد" از جمله نمایشنامه های جنجالی و در عین حال بی نقص حوزه دفاع مقدس است که توسط علیرضا نادری نوشته و یکبار در سال 1374 در جشنواره تئاتر دانشجویی به اجرا در آمد که اجرای عمومی اش به سال 1381 افتاد. این نمایش در سال 1391 نیز یکبار دیگر به کارگردانی افشین خیل نژاد در سالن بزرگ تالار مولوی در معرض دید عموم قرار گرفت.
استقبال از این نمایشنامه جنجالی که به عقیده برخی با ورودش در سال 1374 معادلات تئاتر دفاع مقدس را به هم ریخت، باعث شد تا این نمایشنامه بارها به صحنه برود. احمد ستاری نیز این متن را در سال 95 در تالار مولوی و سال 96 در تالر حافظ ااجرا کند. همچنین خیل نژاد برای بار دوم "پچپچه های پشت خط نبرد" را در سال 96 اجرا کرد.
"پچپچه های پشت خط نبرد" به بازسازی خاطره ای از یک دسته پیاده نظام در رمضان سال۶۱ و دوران آتش بس موقت می پردازد و 8 سرباز با دیدی خاص از زندگی، مورد تهاجم زبانی یکدیگر قرار گرفته و توسط شخصیت اصلی این نمایش علیرضا به سخره گرفته میشود.
زمستان 66
نمایش «زمستان 66» نخستین نمایشنامهای بود که محمد یعقوبی با آن شناخته شد.
زمستان 66 با دو صدا شروع میشود. مرد و زنی. که مرد دارد برای همسرش نمایشی که نوشته را میخواند؛ روایتی است از زمستان 66 که تهران از ده اسفند تا پنجاه روز موشک باران شد. مرد و زن دربارهی آن روزها با هم حرف میزنند و درحالی که سطرهای نمایش گاهی بر اساس خاطرات اصلاح میشود، از زن و مردی که فقط صداشان را میشنویم چیزهای بیشتری دستگیرمان میشود. به این ترتیب نمایشی که میبینیم با اینکه میدانیم و هربار تاکید میشود که نمایش است، با شهادتهای نویسنده و زنش، واقعیتر جلوه میکند. این دو سطحی بودن کار تاکیدی است بر این واقعیت هولناکِ که این نمایش تخیلی نیست و بازخوانی یک واقعیت است.
محمد یعقوبی درباره زمستان 66 می گوید:« احساس ناامنی و ترسهای زمستان 66 میدانم همیشه تا زندهام با من است. آن احساس ناامنی و ناتوانی، آن روزهای انتظار مرگ و شرم از شادیِ زنده ماندن چون میدانستی دیگران مردهاند. من زنده ماندم پس باید دربارهاش مینوشتم.»
اجرای این نمایش سال 1376 در تالار کوچک تئاترشهر نوید کارگردان و نویسنده ای خوشفکر را به تئاتر ایران داد. و بعد از گذشت پانزده سال، یعقوبی مجددا این نمایش را این بار در تالار چهارسو اجرا کرد. این نمایش در جشنواره تئاتر سال 1376، در تئاتر شهر، سالن چهارسو اجرا شد و جایزه اول کارگردانی، جایزه دوم نمایشنامهنویسی، جایزه دوم و سوم بازیگری به آن تعلق گرفت. اصولا کارهای محمد یعقوبی بهدلیل نگاهش به انسان امروزی با مخاطبان ارتباط مستحکمی برقرار میکند بهطوری که میتوان گفت که اسم محمد یعقوبی میتواند مخاطب را به سالن بکشاند. نمایشنامه زمستان 66 هم برای سومینبار و همزمان با اجرای این نمایش در سال 90 منتشر شد.
تپه افلاک
تپه افلاک، یکی از نمایشنامه های حسین فدایی حسین دربارۀ جنگ تحمیلی است که بارها اجرا و با اقبال هم همراه بوده است.
موضوع نمایشنامه «تپه افلاک» جنگ است ولی با رویکرد حادثه عاشورا نوشته شده. این نمایشنامه سه زمان و مکان مختلف دارد. محور اصلی اثر تشنگی و سقایی است که به سه شکل مطرح شده است.
نمایشنامه «شبیه پدر»، «تپه افلاک» و «شام غریب» علاوه بر اجرای عمومی در قم در جشنواره دفاع مقدس اجرا شدهاند.
جوانی که دوستش را در جنگ از دست داده با یاد او به فعالیت در گروه تفحص می پردازد، در نمایشنامه ی "تپه افلاک "، رزمنده ای پس از گذشت سال ها از جنگ، در پی دوستان همسنگرش می گردد.
در نمایشنامه تپه افلاک که نویسنده آن را در اوایل دهه هفتاد نوشته و کارگردانی هم کرده است. این مضامین به شکل تمثیلی پرداخت شده است. در این نمایش با المانهای آشنایی همچون آب، قمقمه سوراخ، پرچم و سجاده، سقاخانه روبهرو هستیم و اسامی آشنایی که ارتباط دهنده فضای جبهه و قهرمانان جنگ با مذهباند و در میان نامها و اسامی بیش از همه نام عباس برادر و یاور امام حسین (ع) در واقعه کربلا است که الگوی دفاع مقدس است و مضمون آب و تشنگی در آن موج میزند.
دهانی پر از کلاغ
"دهانی پر از کلاغ" نمایشنامه ای نوشته جمشید خانیان با موضوع دفاع مقدس است که حکایت رویارویی دو برادر را بعد از سالها که از جنگ می گذرد را روایت می کند.
این متن روایتگر داستان ۲ برادر است که پس از ۱۷ سال در مکان نامشخصی با یکدیگر دیدار میکنند و خاطراتشان را از دوران کودکی تا جوانی را که در جنگ گذشت، مرور میکنند. آنها با اینکه دوقلو هستند در خانواده بسیار مورد تبعیض قرار گرفتهاند و این موضوع یکی از برادران را نسبت به دیگری دچار کینه و عقده کرده است.
مهم ترین مسئله برای اجرای «دهانی پر از کلاغ» این است که متن نمایشنامه دارای جغرافیای خاصی نیست و این پدیده در همه جای جهان می تواند وجود داشته باشد چون ساختار هابیل و قابیل هیچ جا از بین نمی رود و البته امیدواریم روزی از بین برود. در جامعه بشری تا زمانی که بشر خصوصاً بشر مدرنیسم به سمتی می رود که بحث کینه ورزی و نفرت به شکلی کاملاً دیپلماتیک درمی آید خشونت ابزار خودش را از دست نمی دهد.
مقوله بعدی که موجب ترغیب کارگردانان جوان به اجرای این نمایشنامه شده که خانیان از جمله نویسندگانی است که در مقوله دفاع مقدس و جنگ نمایشنامه هایش دارای تاریخ مصرف نیست و بستگی به دید کارگردان دارد که چطور با نمایشنامه برخورد کند تا در ارتباط با تماشاچی دچار مشکل نشود.
در بخشی از این کتاب که از سوی انتشارات امیرکبیر روانه بازار نشر شده، آمده است: «دارای شخصیتهای نمایش اولی و دومی است که نویسنده در آن صحنه نمایش را اینگونه ترسیم میکند، شب: یک تیر چراغ برق، حلقه نور، یک میز، دو صندلی، دو مرد مقابل هم، دو استکان چای، یکی پر هنوز یکی خالی و یک پاکت سیگار، کبریت و یک زیرسیگاری، این مکان کجاست؟ نمیدانم. مهم هم نیست، آنچه مهم است این است که دو نفر قرار ملاقات گذاشتهاند در مکانی که همدیگر را ببینند پانزده دقیقه یا بیشتر از دیدار این دو نفر میگذرد».
کارگردانانی همچون کامبیز جهانگیری، رضا پاک نژاد، جواد آزادینژاد و محمدرضا حسنی (مشترک)، محمد جابری، نوید گودرزی،
عزیز مایی
"عزیز مایی" از جمله نمایشنامه های مرتبط با جنگ تحمیلی مهرداد رایانی مخصوص است که مورد اقبال قرار گرفت و بسیاری از کارگردان های جوان آن را برای اجرا انتخاب کردند. حتی بدون اجازه رایانی مخصوص سال 82 در سریال زیرگذر از شبکه ۵ اقتباسی از عزیز مایی (با بازی جواد هاشمی) پخش شد.
رایانی مخصوص درباره علت توجه بی شمار کارگردان ها به عزیز مایی بر این باور هست که این نمایشنامه درباره آسیب شناسی دفاع مقدس است. آسیب شناسی به منظور یافتن یک مسئله است، برای آنکه این مسئله پس از شناخت با راه حلی از بین برود. تا یک دوره ای باید تئاتر دفاع مقدس برای روحیه دادن می بود، اما با گذشت از یک برهه ای باید در مورد دفاع مقدس آسیب شناسی می شد و دیگر نیازی به روحیه دادن نبود. این نوع نگرش به جنگ و آسیب شناسی آن باعث پذیرش آن توسط عده زیادی شد. البته در ابتدا خیلی ها با نوع نگاه عزیز مایی نسبت به مقوله دفاع مقدس موافق نبودند.
بازسازی خاطرات گذشته توسط رزمنده ای بازمانده از جنگ، بن مایۀ نمایشنامه ی "عزیز مایی" را شکل می دهد. این نمایشنامه برای نخستین بار با بازی رایانی مخصوص و به کارگردانی کیومرث مرادی در یزد، دومین جشنواره سراسری تئاتر دفاع مقدس سال 1374 اجرا شد. اما در سال 77 به کارگردانی خودش در تالار کوچک تئاتر شهر اجرای عمومی شد و بسیاری ازکارگردانان دیگر از جمله ملیحه مرادی جعفری، مجید قربانی، خدارحیم رستمی و احمد سپاسدار آن را اجرا کردند.
پیراهن هزار یوسف
"پیراهن هزار یوسف" از نمایشنامه های معروف علیرضا حنیفی است که حاتمی کیا فیلم "بوی پیراهن یوسف" را بر مبنای این نمایشنامه ساخت. کسب مقام اول نویسندگی –طراحی صحنه – موسیقی و بازیگری زن – جشنواره دفاع اردبیل – در نمایش پیراهن هزار یوسف از جمله افتخارات نوشتن و اجرای این متن برای نویسنده اش است.
همچنین اجرای نمایشنامه پیراهن هزار یوسف بر عهده گروه نمایشی پیدا از کردستان به سرپرستی یونس صحرارو در همین سال های اخیر بود.
میهمان سرزمین خواب
میهمان سرزمین خواب از نمایشنامه های دهه 70 چیستا یثربی است. این نمایشنامه برای نخستین بار توسط دبیرخانه جشنواره تئاتر دانشجویان کشور وابسته به جهاد دانشگاهی، در 1379 منتشر شد.
داستان این نمایش راجع به “یونس” جوان عکاس و هنرمندی است که در سالهای جنگ به جبهه رفته و تا مدتی خانوادهاش از او بیخبر ماندهاند و اکنون که باز گشته، کسی را به خاطر نمیآورد ولی سرانجام همسر یونس موفق به زنده کردن گذشته او میشود.
نمایشنامۀ مهمان سرزمین خواب سال 74 برنده جایزه اول کتاب سال دفاع مقدس شد.
خنکای ختم خاطره
خنکای ختم خاطره نمایشنامهای نوشتهٔ حمیدرضا آذرنگ که برای نخستین بار در سال ۱۳۸۸ به کارگردانی نیما دهقان در همین تالار سمندریان تماشاخانۀ ایرانشهر روی صحنه رفت و سپس در آذر و دی 97 با نگاهی متفاوت تر به کارگردانی خود حمیدرا آذرنگ روانۀ صحنه شد.
خنکای ختم خاطره، داستان سربازی به نام یوسف است که در کما به سر میبرد، همه چیزش از بین رفته و فقط چشم و دلش سالم ماندهاند. فرشتهای واسطهای آمدن اوازعالم برزخ به زمین (دنیای زندگان) میشود. مأموران بنیاد شهید هر چه بیشتر تلاش میکنند تا والدین اصلی یوسف را بیابند، با متقاضیان بیشتری روبرو میشوند و این روند به گونهای فزاینده و بدون پایان تا انتها ادامه مییابد. «خنکای ختم خاطره» زندگی این خانوادهها و مشکلات آنان را به نمایش میگذارد.
یوسف خود سرآغازی برای آشنایی با دردهایی است که هنوز هم در جامعه سایه افکنده و منتظرانی که چشم به راه اینانند که دوباره برگردند و غبار این همه درد و حرمان را از بستر زندگی بزدایند.
یوسف می آید و ماموران پراکنده می شوند که صاحب این مسافر گمنام را بیابند... دختری که می داند یوسف پدرش هست و در جنگ جسدش گم و گور هست و مادرش برای بستن دهان این و آن یکی مثل آن را به خانه آورده که یک تکه گوشت است و باید که فقط پرستاریش را بکند... این دختر نمی خواهد یوسف بیاید که حال مادرش دوباره ویران شود و...
ماموری دیگری به خانه پیرمرد و پیرزنی ترک زبانی می رود که بچه معلول دارند و در خانۀ خانوادۀ شهیدی ساکن هستند که از آنجا رفته اند و این فرصتی شده که یوسف را به نام خود کنند و از تسهیلاتش برای درمان دختر سرطانی شان بهره مند شوند.
ماموری هم به خانۀ پیرمرد کردی رفته که از بس چشم به راهی کشیده که کور و کر شده و حالا دخترش با صدای بلند ترجمان پرسش های مامور را انجام می دهد. پیرمرد هر روزش مرور یک فیلم به جای مانده از پسرش هست و مامور هم باید که زودتر برود، پرسش های را مطرح می کند و مرد از اینکه یوسفش زنده شده و امکان برگشتنش فراهم شده، غش می کند!
زن عرب پسرش را در تصادف از دست داده اما بی خبر از حال و هوای خانوادۀ شهید دیوار به دیوارش نیست که چه ها نکشیده اند در این گم بودن جسد و حالا هم نمی خواهد داغ شان را تازه کنند پی مامور را بسته که از راه آمده برگردد اما او با خود یک یوسف زنده آورده که باعث حیرانی زن می شود!
نوبت به پدر ارمنی می رسد که از تبعیض بین خانواده شهیدان می گوید. چون آنها مسلمان نیستند آن چنان که باید شهید و خانواده اش مورد توجه واقع نمی شوند و حالا پس از مدتها همه انتقاداتش را به صراحت می گوید و دیگر برایش هیچ چیزی مهم نیست اما از این بازگشت، او هم جا می خورد.
همه خواهان یوسف اند و هر یک به دلیلی... اما یوسف تاب نمی آورد این همه درد را و می داند که حکمتی هست برای این همه ملال و درد؛ پس به همراه فرشته ای که او را به زمین آورده، دوباره به آسمان برمی گردد.
حمیدرضا آذرنگ جایزه نخست نویسندگی در بخش بینالملل بیست و هشتمین جشنواره تئاتر فجر را برای این اثر گرفت.
نمایشنامه «خنکای ختم خاطره» در اجرایی دیگر به کارگردانی حامد ادوای و در تالار محراب سال 97 به روی صحنه رفت. همچنین نمایش «خنکای ختم خاطره» به کارگردانی پوریا جلالوندی شهریور 99 در مجموعه تئاتر دیوار چهارم اجرا شد.
آخرین نامه
"آخرین نامه" یکی از آثار ارزشمند است که سالهای متوالی توسط مهرداد کوروش نیا به روی صحنه رفته است.
این نمایش اولین بار در سال 1389 در سالن خانه نمایش به روی صحنه رفت، در سال 1390 در جشنواره لاما، اسپولتو در ایتالیا بین المللی شد و در ادامه در سال 1393 دو بار در سالنهای سایه تئاتر شهر و باران مورد استقبال مخاطبان قرار گرفت.
نمایش آخرین نامه که نمایشنامه آن به زبان های انگلیسی و آلمانی نیز ترجمه شده است در سال 95 میزبان مخاطبان علاقه مند خود شد و از 27 بهمن تا 27 اسفندماه در سالن پالیز به خیل کثیری از مخاطبان همراه بود.
این نمایش که جوایز مختلفی را در جشنواره های کشور در اختیار دارد، در آخرین روزهای سال 95 قرار بود در مشهد به روی صحنه برود که به دلایلی لغو شد.
آخرین اجرای این نمایش 22 اردیبهشت ماه سال جاری در شاهرود بود که اینبار به کارگردانی علیرضا مویدی به روی صحنه رفت.
آخرین نامه یک روایت کمدی از دفاع مقدس است و داستان روایتگر روزگار سه مرد در خط مقدم جبهه است.
خرگوش سفید با چشم های قرمز
«خرگوش سفید با چشم های قرمز»، نوشته رضا گشتاسب است. داستان این نمایش از این قرار است که حسین در منطقه کردستان به شهادت رسیده است اما مادرش این موضوع را باور نکرده و همچنان چشم به راه بازگشت تنها فرزندش نشسته تا مراسم ازدواج او را با لیلا دختر خواهرش برپا کند. حسین پیش از رفتن به جبهه با لیلا نامزد کرده بود و قرار بر این بود که به محض بازگشت از جبهه مراسم ازداوج آنها برگزار شود. این موضوع مادر را بسیار افسرده کرده بود تا آنجایی که مردم گمان داشتند که مادر حسین دیوانه شده است.
پدر حسین از همسرش می خواهد تا حقیقت را پذیرفته و برای خداحافظی از پسرش بر سر مزار حسین حاضر شود اما مادر می داند که در قبر چیزی جز یک پلاک نیست. او می داند که حسین در جایی منتظر اوست و سرانجام او را خواهد یافت. حال 21 سال از این ماجرا گذشته و لیلا با مرد دیگری ازدواج کرده اما مادر هنوز منتظر بازگشت حسین است. حسین نیز که به ظاهر در مکانی نامعلوم با فرمانده جانباز خود به سر می برد همواره از سرما می لرزد و تشنگی بر او غلبه کرده است. او بارها از فرمانده خود تقاضای مرخصی می کند تا به خانه بازگشته تا خانواده اش را از وضعیت خود مطلع سازد. مادر معتقد است که حسین پشت دروازه بهشت منتظر آمدن پدر و مادرش نشسته است. مادر در دیدارش با لیلا از او می خواهد تا برای یافتن حسین به کردستان برود. چندی بعد خبر می رسد که جنازه حسین در جزیره مجنون پیدا شده است. این در حالی است که مادر به سراغ او رفته و در مکان روی مین می رود و به شهادت می رسد.
دل نگرانی ها و مشکلات یک خانواده شهید موضوعی است که رضا گشتاسب نویسنده نمایشنامه «خرگوش سفید با چشم های قرمز» به آن پرداخته است. مادری که حاضر نیست بپذیرد که تنها پسرش که قرار بوده دربازگشت به خانه ازدواج کند شهید شده، دستمایه خوبی برای خلق یک اثر جذاب و تاثیرگذار است. اما تاکید بر وضعیت اسف بار از یک شهید مفقودالاثر ناگهان نمایشی را که می توانست با بازگویی احساسات و عواطف یک مادر فرزند از دست داده به یک اثر دراماتیک و موفق تبدیل کند در ورطه سقوط به کج اندیشی قرار می دهد.
با نمایش «خرگوش سفید با چشم های قرمز» که اقتباس از داستان کوتاه علی صالحی از نویسندگان خوب بوشهری بود و داستان نامه یک رزمنده به مادرش را روایت می کرد، اتفاقات بسیار خوبی برای گشتاسب افتاد. این نمایش نامه در سراسر کشور اجرا شد و هنوز هم که سالها از عمرش می گذرد روی صحنه می رود. حتی در سلیمانیه عراق هم این کار را اجرا کردند.
نوبت یعنی بعدی
نمایش "نوبت یعنی بعدی" کاری از گروه نمایش دیدومک به کارگردانی و نویسندگی مرتضی شاه کرم پس از اجرا در دو استان البرز و یزد، از 10 مرداد 95 در مشهد به روی صحنه رفت.
اسد جراحی صاحب مغازه کلهپزی است و به مردم مغز وزبان پاک و استریل میدهد تا انرژی بگیرند زندگی را بهتر و قویتر دنبال کنند، اما خودش از دست زبان مردم به تنگ آمده و مغزش داغ شده است.
چراکه خدای مهربانیها دخترکانی دوقلو به او داده است که از بخت بد روزگار به هم چسبیدهاند و تا حالا که بیست سال از سن آنها میگذرد نتوانسته است همسرش را راضی به جداسازی آنها کند
اسد جراحی زبان به مردم میفروشد اما همسرش لال است و این مشکل بهاصطلاح قوز بالا قوز برای او در زندگیاش شده است که نتواند به هر شیوه و ترفندی متوسل شده و مادر دوقلوها را به جداسازی آنها راضی کند.
او به مردم زبان میدهد تا بخورند و لذت ببرند اما خودش در برابر لفاظی لفاظیها زیبا و دوست داشتنی دخترکانش کم آورده است، دخترکانی بالغ و شاداب که با از هم بودن و زندگی اینگونهای ناراضی نیستند اما دیگر وقت آن رسیده است که برای تشکیل یک زندگی “مشترک ”، از هم “جدا ” شوند
اسد جراحی که نام خانوادگیاش بلای جانش شده است و یک جراحی آنهم برای جداسازی فرزندانش بزرگترین چالش زندگی وی محسوب میشود.
یک کاسب عادی خدا که از زیر ذرهبین بودن توسط خبرنگاران، اقوام و همسایهها به تنگ آمده است، اقوامی که در مغازه او مجانی و رایگان زبان و مغز و بناگوش و پاچه میخورند و سپس زبان بازکرده و صحبتهای از سرسیری آنها، وضعیت او همسر بیزبان و دختران به هم چسبیدهاش است.
حال وی در شرایط بسیار سخت و طاقتفرسا به خانهای نقلمکان میکند که زن صاحبخانه تنها و بیکس برای پسرش به دنبال قلب میگردد قلبی اهدایی تا وی را زندگی بخشیده و امید را مجدداً به کانون یخزده و مرده مادر درمانده برگرداند.
حال چه کسی بهتر از اسد کلهپز که هم مغز دارد و همزبان ... همچشم و هم بناگوش که شریف گونه برای خشنود کردن دل یک پیرزن به او قول داده و متعهد شود که قلبی برای فرزندش پیدا کند. قلبی سالم و متوقف ناشدنی و پایان تمامی این دردها و مشکلات ...چیزی نیست جز دو فاجعه...فاجعه اول آنجا رخ میدهد که دو دختر در هنگام جداسازی از بین میروند اما ...دو قلب جوان برای اهدا به پسر صاحبخانه پیدا میشود همانگونه که پدرشان به زن صاحبخانه قول داده بود و فاجعه دوم وقتیکه مشخص میشود مادر فقط و فقط از پسر رزمندهاش دو استخوان به یادگار دارد و در سرابی وهمآلود و تراژیک امیدوار است با اهدا تکتک اندام انسانی وی را درنهایت سالم و شاداب ببیند...
داستانی دردناک اما ساده، موقعیتی هولناک اما عمیق و بهیادماندنی، داستانی سرشار از بغضها و ضجهها اما ...در قالبی باورکردنی و پذیرفتنی...
این نمایش که در بخش مرور سی و چهارمین جشنواره بینالمللی تئاتر فجر نیز حضور داشت، ماجرای پیرزنی را روایت میکند که به دنبال یافتن عضو برای پیوند زدن به پسر بیمارش است. او خانهاش را اجاره میدهد و مستاجرش که قصد عمل جراحی دخترانش را دارد برای یافتن عضو او را همراهی میکند.
"نوبت یعنی بعدی" در پنجمین جشنواره ملی تئاتر ایثار، نمایشنامه برگزیده شناخته شده بود.
آبیترین آسمان زمین
نمایش «آبیترین آسمان زمین» سه اجرای بسیار موفق در مجموعه تئاتر شهر داشته و اجرای آخر این نمایش در تماشاخانه استادمحمد پردیس تئاتر تهران در تابستان سال 96 انجام شده است. در این نمایش سه شخصیت جداگانه نمایش هر یک با سه قصه مجزا اتفاقاتی را که پس از جنگ برایشان رخ داده است، روایت می کنند. نمایش «آبیترین آسمان زمین» در ۴ هزار لیتر آب اجرا میشود .
نمایش «آبیترین آسمان زمین» نمایشی در باره احوالات آدم هایی است که در خشونت و جنگ های منطقه دچار چالش و آسیب شده اند. نمایشی که شخصیتهایش روح و روانشان تحت تاثیر جنگ قرار گرفته اند.
نمایش «آبیترین آسمان زمین» به نویسندگی محمد قاسمی و کارگردانی سید محمد هادی هاشم زاده در سالن استاد هودی شیراز به اجرا در آمد.
منابع:
احمد محمد اسماعیلی ، محمد قاسمی کارگردان نمایش «آبیترین آسمان زمین» در گفت و گو با ایران تئاتر، شنبه ۷ بهمن ۱۳۹۶.
تپه افلاک (مجموعه نمایشنامه)، سازمان تبلیغات اسلامی، یکشنبه 17 مرداد 1389.
رضا آشفته، با مهرداد رایانی مخصوص، منتقد و نویسنده،همشهری، جمعه ۱۳تیر ۱۳۸۲ - سال یازدهم - شماره ۳۰۹۶.
رضا آشفته، نقد نمایش «خنکای ختم خاطره»، ایران تئاتر، جمعه ۳ اسفند ۱۳۹۷.
سال پربار نمایشهای دفاعمقدس، هنرآنلاین، 14 تیرماه 96.
علی رحیمی،نگاهی به فعالیت های تئاتر کشور در حوزه دفاع مقدس در سال 96، شنبه ۱۸ فروردین ۱۳۹۷.
علی رحیمی،نگاهی به فعالیت های تئاتر کشور در حوزه دفاع مقدس در سال 97، دوشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۷.
گفت و گو با نیما گودرزی کارگردان «دهانی پر از کلاغ»، بانی فیلم، 16 مهر 92.
مالیخولیای شهادت؛ همه آنچه «خرگوش سفید با چشم های قرمز» نشان می دهد، سراج 24، 13 مهر 94.
محمد یعقوبی، هفتهنامهی شهروند امروز. تیر 90.
مسعود موسوی، نگاهی به نمایش «نوبت یعنی بعدی» به کارگردانی مرتضی شاهکرم، ایران تئاتر، جمعه ۴ خرداد ۱۳۹۷.
مهدی نصیری، تئاتر دفاع مقدس و ادبیات مکتوب، مجلۀ ویستا، به نقل از تئاتر مقاومت.
نسبت الگوهای داستانی در تئاتر جنگ و تئاتر دفاع مقدس، نوید شاهد، شنبه, ۱۳ شهریور ۱۳۸۹.