در حال بارگذاری ...
نگاهی به ظرفیت نمایشی جشن‌های ایرانی به مناسبت جشن خردادگان

غفلت هنرهای نمایشی از جشن‌های باستانی ایران

ایران تئاتر – سید رضا حسینی: ششم خرداد ماه مصادف است با جشن خردادگان و در گاهشمار باستانی ایران به نام خرداد روز شناخته می‌شود. به این مناسبت قصد داریم در مطلب پیش رو مروری بر برخی از جشن‌های باستانی ایران داشته باشیم و به مفاهیم موجود در آن‌ها از زاویه ظرفیتی که برای اقتباس و تبدیل به آثار نمایشی دارند بنگریم.

در دوران باستان جشن‌های فراوانی در ایران برگزار می‌شد که اکثر آن‌ها علاوه بر برخورداری از جنبه ملی با آئین و باورهای مردم آن زمان، به خصوص دین زرتشتی، پیوند نزدیک و عمیقی داشت. در حال حاضر تعداد معدودی از این جشن‌ها نظیر نوروز و شب یلدا همچنان به شکل گسترده توسط مردم ایران برگزار می‌شود؛ برخی از آنها نظیر تیرگان و مهرگان تنها در بخشی از نقاط ایران در مقیاس کوچکتری نسبت به نوروز گرامی داشته می‌شود و تعداد قابل توجهی از آن‌ها نظیر خردادگان نیز کم و بیش به فراموشی سپرده شده‌اند و دیگر از اهمیت و اعتباری همچون گذشته و روزگار کهن برخوردار نیستند.

چندی پیش در مطلب نوروز فرصتی برای آغاز همکاری‌های مشترک تئاتری در سطح منطقه و جهان به ظرفیت‌های جشن نوروز برای هر چه غنی‌تر کردن هنرهای نمایشی ایران اشاره شد؛ ظرفیتی که در سایر جشن‌های باستانی سرزمین ما نیز مشاهده می‌شود. با این حال برای اشاره به تمام این ظرفیت‌ها تنها یک مقاله کافی نیست و به سلسله مطالب بسیار مفصل‌تری نیاز خواهد بود. از همین رو در مطلب پیش رو تنها به بخشی از جشن‌های باستانی ایران اشاره می‌کنیم؛ رویدادهای آئینی کهنی که مانند جشن خردادگان با نام جشن‌های ماهانه شناخته می‌شوند. تمرکز اصلی در مطلب پیش رو اشاره به ظرفیت مفاهیم شکل دهنده این جشن‌ها برای استفاده در هنرهای نمایشی است. به بیان ساده‌تر هر کدام از این جشن‌های باستانی مفاهیم اساطیری مختلفی را در دل خود جای داده‌اند که می‌توان از آن‌ها برای خلق نمایشنامه‌های متعددی با سبک و سیاق و رویکرد متفاوت بهره گرفت.

 

جشن‌های باستانی ماهانه

پیش از پرداختن به موضوع اصلی این مطلب توضیح کوتاهی در مورد زمان برگزاری جشن‌های باستانی ماهانه ایران ضروری به نظر می‌رسد. در دوران باستان ماهیتی به نام هفته در گاهشمار ایرانی وجود نداشت و یک سال خورشیدی تنها در قالب ماه و روز تعریف می‌شد. در گاهشمار باستانی دوازده ماه گنجانده شده بود که کم و بیش با همان نامی که امروز شناخته می‌شوند یعنی فروردین، اردیبهشت، خرداد، تیر، امرداد، شهریور، مهر، آبان، آذر، دی، بهمن و اسفند (اسپند یا سپند) نامیده می‌شدند. در این میان نام نیمی از ماه‌های سال با امشاسپندان اهورامزدا یکی است که در ادامه به چند و چون این موضوع اشاره خواهد شد.

در گاهشمار باستانی ایران هر ماه، بدون استثنا، از سی روز تشکیل می‌شد؛ به این ترتیب پنج روز در پایان سال باقی می‌ماند که به ماه خاصی تعلق نداشتند و تحت عنوان «پنجه» یا «پنجه دزدیده» گرامی داشته می‌شدند. هر کدام از این پنج روز با نام جداگانه‌ای شناخته می‌شد که در واقع نام همان پنج بخش اصلی کتاب «گات‌ها» یا «سروده‌های زرتشت» بود و به ترتیب عبارت از اهونودگاه، اشتودگاه، سپنتمدگاه، وهوخشترگاه و وهیشتوایشت‌گاه است.

در این گاهشمار هر کدام از سی روز که به ماه‌های دوازده‌گانه سال تعلق داشتند نیز از نام مختص به خود بهره می‌بردند؛ به گونه‌ای که نام دوازده روز با نام ماه‌های سال یکی بود. به عنوان مثال دومین روز از هر ماه «بهمن» نامیده می‌شد که دقیقا همنام با یازدهمین ماه سال بود. در هر ماه روزی که نام آن با نام همان ماه اشتراک داشت جشن گرفته می‌شد و به عنوان یک روز ویژه و جشن ماهانه محسوب می‌گردید. به عنوان مثال ششمین روز هر ماه خرداد نامیده می‌شد؛ بنابراین مردم ششمین روز از ماه خرداد که همنام با این ماه بود را جشن می‌گرفتند و آن را به نام جشن خردادگان می‌شناختند. این ویژگی در مورد سایر ماه‌های سال نیز رعایت می‌گردید و روز همنام با ماه به عنوان جشن ماهانه گرامی داشته می‌شد. در ادامه به هر کدام از این دوازده جشن به صورت جداگانه اشاره خواهد شد و ظرفیت‌های نمایشی تمام آن‌ها مورد بررسی قرار خواهد گرفت.

 

جشن فروردینگان

در دوران باستان نوزدهمین روز از هر ماه فروردین نام داشت که در معنی معادل «فروهر» است. فروهر یا فروشی را می‌توان همان جوهر حیات و ذات وجود دانست که از فنا به دور است و پس از مرگ موجودات فانی که در عالم مادی یا گیتی زندگی می‌کنند همچنان باقی خواهد ماند. به باور زرتشتیان فروهرها پیش از تولد موجودات زنده وجود داشتند و پس از مرگ آنها نیز به حیات خود در عالم مینوی ادامه خواهند داد. بر اساس باورهای امروزی می‌توان فروهر را به روح تعبیر کرد.

در زمان‌های کهن که برگزاری جشن‌های ماهانه ایرانی هنوز از شکوه و رونق برخوردار بود در نوزدهم فروردین ماه یعنی روزی که نام آن با نام ماه یکی است جشن «فروردینگان» یا «فرودگ» برگزار می‌شد که هدف اصلی آن بزرگداشت فروهرها بود. در این روز بسیاری از مردم به روی بام خانه‌ها می‌رفتند و آتش بزرگی می‌افروختند تا فروهرها یا همان ارواح مردگان راه خود را گم نکنند و بتوانند راحت و بی‌دردسر به خانه باز گردند. آنها معتقد بودند که در آغاز بهار فروهرها از عالم مینوی رهسپار گیتی می‌شوند و به محل زندگی پیشین خود سرکشی می‌کنند. از همین رو بر بلندای محل زندگی خود آتشی می‌افروختند تا راهنما و چراغ راه آنها باشد.

در حال حاضر مراسم فروردینگان تنها توسط زرتشتیان ایران برگزار می‌شود. با توجه به اینکه اکنون نحوه کفن و دفن درگذشتگان نسبت به دوران باستان تغییر کرده است و آنها بی کم و کاست در گورستان‌ها به خاک سپرده می‌شوند، مراسم فروردینگان نیز بیش از همه بر حضور مردم بر سر مزار عزیزانشان تمرکز یافته و دیگر خبری از برافروختن آتش بر بام خانه‌ها نیست. البته در مناطقی مانند یزد مراسم فروردینگان با شور و حرارت بیشتری نسبت به سایر نقاط کشور برگزار می‌شود و شباهت آن به مراسم باستانی فرودگ نیز بیشتر است.

جشن هالووین که امروزه در بسیاری از نقاط جهان از جمله آمریکای شمالی و اروپا بسیار مشهور و پرطرفدار است شباهت‌های فراوانی به جشن فروردینگان دارد. با وجود آنکه این جشن امروزه رنگ و بوی آموزه‌های مسیحی به خود گرفته است اما پیشینه آن را باید در جشن «سوون» از قوم «سلت» جستجو کرد. سلت‌ها که حدود هفت قرن پیش از میلاد مسیح در سرزمین‌های ایرلند و اسکاتلند امروزی می‌زیستند در ابتدای پاییز هر سال جشن سوون را با تمرکز بر توجه به ارواح درگذشتگان برگزار می‌کردند. آنها معتقد بودند در این فصل از سال به دلیل تساوی نسبی زمان شب و روز مرز بین دو دنیای تاریکی و روشنایی یا نیستی و هستی به باریک‌ترین حد خود می‌رسد و در نتیجه آن ارواح مردگان قادر به عبور از این مرز و بازگشت به خانه‌های خود خواهند بود. از همین رو مکان‌هایی برای پذیرایی از مردگان در نظر گرفته می‌شد و مردم برای فراری دادن ارواح پلید آتش بزرگی می‌افروختند. با توجه به اینکه آتش روشن شده توسط آنها مظهری از خورشید بود شاید بتوان ریشه‌های این باور و حتی فلسفه وجودی جشن سوون را در آئین مهرپرستی جستجو کرد. در مجموع باور و کردار سلت‌ها در جشن سنتی و سالانه خود بسیار به اعمال زرتشتیان در جشن فروردینگان شبیه بود.

اکنون چندین دهه است که آمریکا از ظرفیت‌های جشن هالووین به بهترین شکل ممکن در صنعت سرگرمی استفاده کرده و حتی موجبات محبوبیت این جشن سالانه را در سایر کشورهای جهان از جمله کشورهای آسیایی فراهم آورده است. هر سال در اروپا و آمریکا نمایش‌های خیابانی فراوانی در جشن هالووین برپا می‌شود و فیلم‌های سینمایی جدید ژانر وحشت نیز به گونه‌ای برنامه‌ریزی می‌شوند که در این روز یا در هفته‌های نزدیک به آن اکران شوند. این در حالی است که ظرفیت‌های نمایشی جشن فروردینگان در ایران همچنان مغفول مانده و توجهی به آن نمی‌شود.

برای اقتباس از این جشن می‌توان به خلق نمایشنامه‌های فانتزی با چاشنی ترس پرداخت و خلاء وجود چنین نمایشنامه‌هایی در تئاتر کشور را تا حدی پر کرد. به منظور انجام این کار می‌توان به سراغ مفاهیم و موضوعاتی رفت که در پس جشن فروردینگان وجود دارد. به عنوان مثال در کتاب «بندهشن» به این نکته اشاره شده است که اهورامزدا فروهرها را مختار گذاشت که در عالم مینوی زندگی جاویدان داشته باشند یا به عالم مادی یا همان گیتی بروند و با دیوها (نمایندگان اهریمن) در قامت موجودات فانی مقابله کنند. آنها نیز رهسپار گیتی شدند تا زشتی و پلیدی را از آن پاک نمایند. به تصویر کشیدن این تقابل (نبرد خیر و شر یا رویارویی ارواح نیک و ارواح پلید) موضوع جالبی برای پرداختن در آثار نمایشی است و می‌توان آن را به گونه‌های مختلفی به روی صحنه آورد. حتی این امکان وجود دارد که هر سال در نوزدهم فروردین ماه جشنواره‌ای با محوریت نمایش‌های ترسناک برگزار نمود؛ رویدادی که از آثار نمایشی خلاقانه با داستان‌های جذاب و مورد پسند جوانان امروزی پذیرایی کند. چنین رویدادهایی را می‌توان ابتدا در مقیاس کوچک و به شکل داوطلبانه برگزار کرد تا رفته رفته شکل حرفه‌ای به خود بگیرند و عوایدی به همراه داشته باشند.

 

جشن اردیبهشتگان

در گاهشمار باستانی ایران روز سوم هر ماه «اردیبهشت» نام داشت و بر همین اساس سوم اردیبهشت ماه به عنوان «اردیبهشتگان» جشن گرفته می‌شد؛ جشنی که به «گلستان جشن» نیز مشهور بود. دلیل این امر تمرکز داشتن جشن ماهانه اردیبهشت بر استفاده از زیبایی گل‌ها بود و در واقع اردیبهشتگان را می‌توان جشن گل‌ها نامید. با توجه به اصلاحاتی که در زمان سلجوقیان (به سرپرستی خیام نیشابوری) در تقویم ایران صورت گرفت، جشن اردیبهشتگان در دوران معاصر مصادف با دوم اردیبهشت ماه است.

اردیبهشت یا اشه وهیشتا جزو امشاسپندان اهورامزدا به شمار می‌رود و به عنوان یکی از شش امشاسپند او شناخته می‌شود. امشاسپندان به طور خلاصه صفات نیک اهورامزدا است که هر کدام در قامت یکی از رابطان او با انسان‌ها و دنیای مادی تجلی یافته است. به بیان ساده می‌توان امشاسپندان را فرشتگان یا ایزدان اهورامزدا نامید که هم در عالم مینوی و هم در دنیای مادی (گیتی) حضور دارند و در هر کدام به عنوان نمادی از تعدادی ویژگی نیک شناخته می‌شوند. به عنوان مثال اردیبهشت که یکی از سه امشاسپند مذکر است و همواره در سمت راست اهورامزدا قرار می‌گیرد در آسمان نماد راستی و پاکی و نظم و در زمین نگهبان گیاهان، مرغزارها و بوستان‌ها است. او همچنین وظیفه حفاظت از آتش را بر عهده دارد و به نوعی پدید آورنده آن به امر هورمزد محسوب می‌شود. به دلیل نگهبانی این ایزد از بوستان‌ها مقام او در جشن اردیبهشتگان با گل گرامی داشته می‌شود و نماد این امشاسبند نیز گل مرزنگوش است. البته برای تمام امشاسپندان گلی به عنوان نماد در نظر گرفته شده است و این امر تنها مختص به اردیبهشت نیست.

هر کدام از امشاسبندان، به عنوان نماد نیکی و مظهر خدا روی زمین، هماوردانی از جنس دیو دارند که در عمل به عنوان مظهر زشتی و پلیدی روی زمین شناخته می‌شوند. یکی از هماوردان اصلی اردیبهشت «ایندرا» یا «اندر» نام دارد که از خصلت گمراه کننده بودن برخوردار است و یکی از خادمان رده بالای اهریمن محسوب می‌شود. دیو خشم یکی دیگر از دشمنان جدی این امشاسپند محسوب می‌شود که با برخی دیگر از امشاسبندان نیز سر ستیز دارد. البته اردیبهشت در تقابل با دیوها و عوامل اهریمن تنها نیست و دستیارانی نظیر سروش، آذر و بهرام که خصلت ایزدی دارند او را در این راه یاری می‌کنند. این شخصیت‌های اساطیری بهترین منبع الهام برای خلق آثار نمایشی به شمار می‌روند. در واقع آنها از چنان ظرفیت قابل توجهی برای حضور روی صحنه نمایش برخوردارند که هم در قالب روایت‌های حماسی کهن، هم در قالب روایت‌های واقع‌گرایانه امروزی و هم در قالب آثار فانتزی هیجان انگیز و سرگرم کننده قابل تعریف خواهند بود. البته برای این کار باید به قدر کافی خلاقیت، دقت و باریک‌بینی به خرج داد تا از پس به‌روزرسانی این نمادها و تبدیل آنها به شخصیت‌های امروزی بر آمد.

جای شگفتی و بسی تاسف است که چرا این حجم از محتوای غنی که متعلق به قرون و اعصار گذشته است اکنون پس از گذشت این همه سال این‌چنین راکد و بی‌استفاده مانده‌ است و هیچ بهره‌ای از آن در آثار هنری امروزی گرفته نمی‌شود. این خلاء و کاستی نه تنها در هنرهای نمایشی که در ادبیات ما نیز قابل مشاهده است. با دقت به ادبیات داستانی معاصر ایران جای خالی الهام و اقتباس از اساطیر کهن به شدت احساس می‌شود. این در حالی است که در آثار داستانی انگلیسی زبان صاحب‌نامی نظیر سه‌گانه «ارباب حلقه‌ها»، رمان «هابیت» و کتاب «سیلماریلیون» از «جان رونالد روئل تالکین» و داستان هفت جلدی «وقایع نگاری نارنیا» نوشته «کلایو استولز لوئیس» برای خلق داستان و شخصیت‌پردازی استفاده بسیار گسترده و مناسبی از انواع و اقسام اساطیر کهن نظیر اساطیر اسکاندیناوی و اساطیر یونان در کنار ادبیات داستانی کلاسیک، داستان‌های فولکلور جن و پری و افسانه‌های قدیمی اروپا صورت گرفته است.

هر کدام از کتاب‌های یاد شده خود زمینه‌ساز خلق آثار داستانی مکتوب دیگری نظیر «هری پاتر» و حجم عظیمی از آثار نمایشی، سریال‌های تلویزیونی، فیلم‌های سینمایی و بازی‌های کامپیوتری بوده‌اند. این امر در شرایطی صورت گرفته است که ما همچنان از وجود یک پل ارتباطی محکم میان آثار کهنی نظیر شاهنامه، بهمن‌نامه، داراب‌نامه و داستان‌های هزار و یک شب با ادبیات داستانی معاصر خود بی‌بهره‌ایم. استفاده از اساطیر باستانی در متون ادبی و حتی غیر ادبی جدید در زمان گذشته و با امکانات آن روزها بهتر از امروز انجام می‌گرفت. به عنوان مثال در برخی از روایات اساطیری آمده است که اردیبهشت یکی از امشاسپندانی بود که همراه با یاور خود آذر در بارگاه گشتاسپ حضور یافت و موجب پذیرش دین زرتشت توسط او شد. در واقع این حضور مکملی بر حضور زرتشت در بارگاه گشتاسپ برای قانع کردن او تلقی شده است. چنین روایت‌هایی در آثاری نظیر شاهنامه به خوبی مورد استفاده قرار گرفته است اما در زمان حاضر استفاده چندانی از آن نمی‌شود. در واقع استفاده از اساطیر باستانی کارکرد گذشته را در آثار مکتوب امروزی ما ندارد و از همین رو منابع جدیدی برای اقتباس در اختیار دست‌اندرکاران هنرهای نمایشی قرار نمی‌گیرد. به این ترتیب آنها باید خود آستین بالا زده و به سراغ الهام از منابع کهن بروند که این تلاش نیز اغلب صورت نمی‌گیرد.

 

جشن خردادگان

با توجه به اینکه در گاهشمار باستانی ایران ششمین روز از هر ماه سال «خرداد» نام داشت ششم خرداد (یعنی روزی مانند امروز) به دلیل همنامی با این ماه جشن گرفته می‌شد. خرداد یا «هئوروتات» یکی دیگر از امشاسپندان اهورامزدا به شمار می‌رود و جزو سه امشاسپند مونثی است که همواره در سمت چپ او قرار دارند. خرداد در عالم مینوی به عنوان نماد رسایی، کمال، پاکی، مهرورزی و فروتنی شناخته می‌شود و در عالم مادی نگهبان آب است. نگهبانی او از آب مفهومی است که می‌توان در هنرهای نمایشی از آن در جهت الهام برای خلق شخصیت‌های مختلف بهره گرفت.

به عنوان مثال می‌توان نمایشنامه‌هایی در مورد خشکسالی نوشت که نگهبان دلسوزی مانند خرداد در آنها نقش اساسی بر عهده دارد و عامل مهمی برای حفاظت از آب به شمار می‌رود. در آثار نمایشی فانتزی می‌توان او را در همان قامت فرشته یا ایزدبانو به تصویر کشید، اما در نمایش‌های واقع‌گرا بهتر است از معادل‌سازی بهره گرفت و او را در قامت انسان به روی صحنه آورد. چندی پیش در بخش محیطی و فضای باز هجدهمین جشنواره نمایش عروسکی «تهران-مبارک» شاهد استفاده از شخصیت آناهیتا، ایزد بانوی آب که اتفاقا یکی از یاران و همکاران خرداد برای محافظت از آب‌ها و جانوران به شمار می‌رود، به عنوان یکی از ارکان اصلی نمایش موزیکالی به نام «شکارچی» بودیم. چنین اقتباس‌هایی از اساطیر کهن در هنرهای نمایشی قابل توجه است و می‌تواند در مقیاس گسترده‌تر و با ظرافت و خلاقیت بیشتر و کیفیت بالاتری در آثار مختلف، از کوچک تا بزرگ، انجام شود.

دیو خشکسالی یا «اپوش» از جمله دشمنان سرسخت خرداد محسوب می‌شود و دیو «زاریچ» که عامل تشنگی است نیز یکی دیگر از دشمنان اصلی او به شمار می‌رود. از هماوردان دیگر این امشاسپند می‌توان به «تریز» یا دیو تار و مار کننده اشاره کرد. او یکی از دیوهای کماله (کمالگان) است و عامل اصلی گرسنگی و تشنگی محسوب می‌شود. دیوهای کماله که تعدادشان به هفت تن می‌رسد نخستین دیوهای خلق شده به دست اهریمن هستند و نسبت به سایر دیوها مقام و مرتبه بالاتری دارند. بر این اساس می‌توان تریز را یکی از هماوردان اصلی خرداد به حساب آورد؛ چرا که این امشاسپند نیز از مقام و مرتبه مشابهی در سمت نیکی و نزد هورمزد برخوردار است. خرداد برای مقابله با دشمنان خود اغلب از یاری «تیشتر» نگهبان باران و «وایو» ایزد و نگهبان باد بهره می‌گیرد. بر اساس روایت‌های کهن در پایان دنیا یعنی زمانی که اهریمن شروع به تاخت و تاز در گیتی می‌کند خرداد آب را به یاری فروهرها می‌فرستد و به کمک آناهیتا و تیشتر در مقابل نمایندگان تاریکی می‌ایستد. حیف است که چنین روایت‌هایی تنها روی کاغذ باقی بماند و به داستان‌های هیجان‌انگیز مفصل یا نمایش‌های صحنه‌ای جذاب تبدیل نشود.

از آنجا که خرداد به عنوان نگهبان آب شناخته می‌شود در دوران باستان مردم ایران هنگام برگزاری جشن خردادگان به کنار رودخانه‌ها، نهرها، چشمه‌ها و سایر منابع آب می‌رفتند و به شادی و پایکوبی می‌پرداختند. در این روز پوشیدن لباس نو رسم بود و کسانی که رخت نو بر تن نمی‌کردند بند ابریشمی تمیزی بر دست می‌بستند تا نمادی از جامه نو باشد. آنها همچنین از گل سوسن که نماد خرداد است برای آراستن خود استفاده می‌کردند. در جشن خردادگان خواندن «خرداد یشت» نیز رایج بود؛ در میان یشت‌های بیست و یک گانه اوستا تنها از اردیبهشت و خرداد سخن به میان آمده است و سایر امشاسپندان دارای یشت اختصاصی نیستند.

در دوران باستان کندن‌ چاه جدید، احداث راه‌آب‌ تازه، تمیز کردن کاریزها و لایروبی منابع آب از جمله کارهایی بود که در جشن خردادگان نیک و پسندیده شمرده می‌شد. شستشوی تن و بدن در آب نیز جزو اعمالی بود که در این روز فراوان انجام می‌گرفت. در حال حاضر تمیز کردن نهرها و کاریزها در موعد معینی از سال به عنوان یک امر آئینی همچنان در بخشی از مناطق روستایی ایران انجام می‌شود. البته در برخی از این مناطق چنین اعمالی جزو خانه‌تکانی عید محسوب می‌شود و پیش از فرا رسیدن نوروز انجام می‌گیرد. اشاره به این سنت‌های کهن در قالب آثار نمایشی مختلف نیز یکی دیگر از راه‌های استفاده از ظرفیت‌های نمایشی جشن‌های ماهانه‌ای نظیر جشن خردادگان است.

 

جشن تیرگان

جشن تیرگان از جمله معدود جشن‌های باستانی ماهانه ایران به شمار می‌رود که برگزاری آن در کشور ما هنوز به طور کامل منسوخ نشده است و همچنان در برخی از نقاط کشور ادامه دارد. اگرچه میزان فراگیری این جشن در بین مردم ایران به اندازه جشن نوروز و شب یلدا نیست اما بسیاری از ساکنان استان‌های مختلف ایران، حتی کسانی که زرتشتی نیستند، آن را در سیزدهم تیر ماه (تیر روز) هر سال برگزار می‌کنند. در واقع می‌توان گفت که جشن تیرگان برخلاف بسیاری از جشن‌های ماهانه نظیر جشن خردادگان همچنان جنبه ملی خود را (تا حدی) حفظ کرده است. این جشن شباهت فراوانی به جشن خردادگان دارد و در آن آب نقش اساسی ایفا می‌کند. در روز تیرگان نیز مانند جشن خردادگان مردم ایران باستان به کنار رودخانه‌ها و نهرها می‌رفتند و آب را گرامی می‌داشتند. در حالی که آشنا کردن تن و بدن با آب در جشن خردادگان بیشتر جنبه پاکیزگی دارد، در جشن تیرگان از حالت تفریحی برخوردار است و بیش از نظافت یا حمام کردن به آب‌بازی شباهت دارد. به بیان دیگر در دوران باستان آب‌بازی در کنار منابع آب یکی از تفریحات رایجی بود که مردم در روز جشن تیرگان انجام می‌دادند.

جشن خردادگان و تیرگان جزو معدود جشن‌های باستانی ایران به شمار می‌روند که عنصر آب در آنها نقش مهم‌تری نسبت به آتش دارد. ایرانیان دوران باستان آب را نیز مانند آتش گرامی می‌داشتند و برای آن احترام و اهمیت فراوانی قائل بودند. استرابون، هرودوت و آگاسیاس به عنوان تاریخ‌نگاران شناخته شده یونانی در دوران باستان همگی بر این نکته تاکید کرده‌اند که مردم ایران حساسیت فراوانی نسبت به آلوده کردن آب دارند و از ریختن هر گونه جسم آلاینده‌ در آب روان به شدت پرهیز می‌کنند. بنابر تایید آنها اعمالی نظیر ریختن آب دهان، موی سر، ناخن دست یا پا به درون آب در ایران بسیار نکوهیده است و اعمال دیگری نظیر قضای حاجت کنار آب یا انداختن لاشه مردار درون آن نیز امری توهین آمیز محسوب می‌شود. بر این اساس می‌توان به اهمیت جشن خردادگان و تیرگان یا به عبارتی اهمیت آب در ایران دوران باستان پی برد.

اساطیر مرتبط با جشن تیرگان همگی از قابلیت بالایی برای استفاده به عنوان منبع اقتباس خلق نمایشنامه برخوردارند. یکی از دلایل برگزاری جشن تیرگان احترام به ایزدبانوی باران «تیشتر» عنوان شده است. همان گونه که در سطور پیشین متن پیش رو به آن اشاره شد او یکی از یاران خرداد است و به عنوان نگهبان باران ارتباط نزدیکی با آب دارد. بنابر باور مردم ایران دوران باستان در تیر ماه هر سال نبردی میان تیشتر و دیو خشکسالی یا اپوش در می‌گیرد که با پیروزی تیشتر و پنهان شدن اپوش در دل زمین همراه است. پس از این نبرد باران فراوانی شروع به باریدن می‌کند و زمین را از تشنگی نجات می‌دهد. در برخی از روایت‌های کهن از تیشتر با هیبت اسب زرین زره و گریزپایی نام برده شده است که به نبرد با اپوش در هیبت اسبی سر تا پا سیاه می‌رود و پس از سه روز مبارزه از او شکست می‌خورد. با این حال ایزدبانوی باران در نهایت به کمک کردگار موفق به شکست دیو می‌شود و زمین را از خشکسالی می‌رهاند. مشاهده چنین نبردی در قالب آثار نمایشی موزیکال و بدون کلام که بیش از هر چیز مبتنی بر حرکت هستند به طور قطع دیدنی خواهد بود.

دیگر روایت‌های کهن ایرانی حماسه «آرش کمانگیر» را به عنوان دلیل برگزاری جشن تیرگان برشمرده‌اند. پس از آنکه منوچهر، پادشاه پیشدادی، در نبرد با افراسیاب به بن‌بست رسید و ناگزیر از سازش شد افراسیاب برای تحقیر سپاه ایران پیشنهاد کرد یکی از سربازان ایرانی تیری در کمان بگذارد و آن را پرتاب کند تا محل فرود تیر به عنوان مرز ایران و توران تعیین گردد و طرفین جنگ به پشت مرزهای خود باز گردند. پس از مقداری کش و قوس آرش برای این کار انتخاب شد و با تیراندازی خود همه را غافلگیر کرد. او به بالای کوه «اییریو خشوتا» (که در محل قرار گرفتن آن بحث فراوانی وجود دارد و عده‌ای آن را همان کوه دماوند می‌دانند) رفت و تیری به سوی کوه «خانونت» پرتاب کرد که پس از پروازی بلند عاقبت در منطقه پامیر و سرچشمه رود جیحون فرود آمد و بر تک درختی کهنسال نشست. آرش توانست با فدا کردن جان خود مرزهای ایران را حفظ کند و این حماسه یکی از دلایل برگزاری جشن تیرگان در دوران باستان قلمداد می‌شود.

هر دو روایت یاد شده که از جنبه‌های پررنگ اساطیری برخوردارند ظرفیت مناسبی برای تبدیل به نمایش دارند. اگرچه داستان آرش کمانگیر یا آرش شیواتیر تاکنون در برخی از آثار نمایشی مورد اقتباس قرار گرفته است اما به نظر نمی‌رسد که هیچ کدام از آنها ارتباط چندانی با جشن‌های باستانی ایران داشته باشند. علاوه بر مواردی که به آن اشاره شد برگزاری جشن تیرگان در نقاط مختلف ایران با اجرای آئین‌هایی همراه است که می‌توان آنها را نیز در قالب نمایش بر روی صحنه تئاتر به تصویر کشید.

 

جشن امردادگان

در دوران باستان هفتمین روز از هر ماه سال با نام «امرداد» شناخته شده و هنگام فرا رسیدن ماه امرداد این روز به عنوان «امردادگان» جشن گرفته می‌شد. امرداد یکی دیگر از امشاسپندان مونث است که در عالم مینوی کنار اهورامزدا و در سمت چپ او قرار می‌گیرد. همان گونه که اشاره شد هر کدام از امشاسبندان در حقیقت صفات و ویژگی‌های مهم اهورامزدا هستند که در قالب آنها تجلی یافته است. امرداد نیز صفت جاودانگی و فناناپذیری هورمزد را نمایندگی می‌کند.

از یک مقطع تاریخ به بعد کلمه امرداد در زبان فارسی به مرداد تبدیل شد و استفاده از آن به این شیوه مرسوم گشت. اما مرداد دقیقا عکس امرداد معنی می‌دهد و بر مفهوم مرگ و فناپذیری دلالت دارد؛ از این جهت مرداد نمی‌تواند یکی از ویژگی‌ها یا صفات اصلی خالق باشد. بنابراین بهتر است نام این امشاسپند به همان صورت قدیمی یعنی امرداد به کار رود.

وظیفه اصلی امرداد در دنیای فانی یا گیتی حفاظت از گیاهان و گاه جانوران است. در واقع همان گونه که خرداد وظیفه محافظت از آب‌ها را بر عهده دارد امرداد نیز مسئول حفظ گیاهان است. با توجه به اینکه نام امرداد و خرداد در اکثر متون کهن در کنار یکدیگر آورده شده است این دو امشاسپند همکار و همراه یکدیگر محسوب می‌شوند و دشمنان مشترکی نیز دارند. همان گونه که خرداد با یکی از سرکردگان دیوهای اهریمن به نام «تریز» به عنوان هماورد اصلی مواجه است، دشمن اصلی امرداد نیز دیو کماله دیگری به نام «زریز» یا دیو گرسنگی است. در واقع این دو امشاسپند در بسیاری از موارد همراه با یکدیگر به نبرد دشمنان خود می‌روند. در این راه خطیر یارانی به نام رشن، اشتاد و زامیاد نیز امرداد را همراهی می‌کنند. مسلما به تصویر کشیدن رویارویی امرداد و یارانش با دشمنان خود بر روی صحنه تئاتر، اگر به درستی انجام شود، بسیار جذاب و دیدنی خواهد بود. برای انجام این کار حتما لازم نیست که نمایش اقتباسی از جنبه‌های اساطیری یا حماسی برخوردار باشد؛ در عوض می‌توان با تبدیل شخصیت‌های مثبت و منفی این نبردها به نمونه‌های مدرن و امروزی نمایشنامه‌های واقع‌گرایانه‌ای با حضور شخصیت‌های جدید نیک و بد خلق کرد.

همان گونه که در بخش جشن خردادگان و تیرگان به آن اشاره شد مردم ایران در دوران باستان ارزش و اهمیت فراوانی برای آب قائل بودند. با توجه به اینکه بحث خشکسالی یکی از دغدغه‌های مهم امروز کشور ما است می‌توان با توجه به ارزش تاریخی آب در ایران به الهام از داستان‌های قدیمی در این رابطه پرداخت و از دل آنها نمایشنامه‌های متعددی با موضوعات مهم روز بیرون کشید. برخی از داستان‌های قدیمی با وجود آنکه واقعی نیستند اما می‌توان از آنها برای خلق آثار جدید الهام گرفت. یکی از این داستان‌ها دلیل خلع قباد، پادشاه ساسانی، از مقام خود را توضیح می‌دهد. با وجود آنکه در تاریخ دلایل متعددی نظیر ماجرای مزدک در خلع مقام قباد دخیل دانسته شده، اما روایتی خیالی دلیل این امر را بی‌احترامی او به خرداد و امرداد برشمرده است. بر اساس این روایت قباد با دیدن گرمابه‌های عمومی مغرب زمین دستور داد نمونه‌های مشابه با آنها را در ایران احداث کنند. اما به دلیل آنکه این گرمابه‌ها از نظر موبدان زرتشتی آلودگی آب را به همراه داشت و نوعی توهین به ایزدان به شمار می‌رفت همان ابتدا موجبات خشم آنها را فراهم آورد و در نهایت منجر به خلع قباد از مقام پادشاهی توسط موبدان شد. چنین روایت‌هایی در مورد اهمیت آب، در صورت تغییر محتوا و به روز شدن از قابلیت مناسبی برای اقتباس برخوردار است یا حداقل می‌توان از آنها برای خلق ایده‌های جدید نمایشی بهره گرفت.

متاسفانه در حال حاضر جشن امردادگان نیز مانند جشن خردادگان به بوته فراموشی سپرده شده است و برگزاری آن رواج چندانی در ایران ندارد. در روزگار گذشته مردم در روز امردادگان به بوستان‌ها می‌رفتند و مقام امرداد در امر نگهبانی از گیاهان را با گل زنبق که نماد این امشاسپند است گرامی می‌داشتند. با این اوصاف حتی می‌توان نمایشنامه‌ای نوشت که در آن به فراموشی این جشن‌های باستانی ماهانه و تلاش عده‌ای از شخصیت‌های داستان برای احیا نمودن آنها جهت افزایش شور و نشاط عمومی جامعه اشاره شود.

 

جشن شهریورگان

چهارمین روز از هر ماه در دوران باستان «شهریور» یا «شهریور روز» نام داشت و تقارن آن با شهریور ماه جشن «شهریورگان» نامیده می‌شد. این جشن یکی از بی‌شمار جشن‌های آتش محور روزگار کهن به شمار می‌رود که در آن دوران از رونق فراوانی برخوردار بود و مردم آن را با روشن کردن آتش بر فراز بام خانه‌ها گرامی می‌داشتند. با توجه به اینکه فلسفه این جشن از پادشاهی ایده‌آل و حکمرانی آرمانی و عادلانه بر آمده است، به هنگام برگزاری شهریورگان در دوران باستان پادشاهان بار عام می‌دادند و مردم با حضور نزد آنها خواسته‌های خود را مطرح می‌کردند. در حال حاضر جشن شهریورگان نیز مانند جشن خردادگان یا اکثر جشن‌های باستانی ماهانه در ایران چندان جدی گرفته نمی‌شود و برگزاری آن کم و بیش به بوته فراموشی سپرده شده است. این در حالی است که به نظر می‌رسد شهریورگان یا جشن‌های ملی مشابه با آن حداقل در دوران قاجار و زمان زمامداری فتحعلیشاه در برخی از نقاط ایران برگزار می‌شد.

نویسنده و سیاستمدار انگلیسی یعنی «جیمز موریه» در دومین جلد از سفرنامه خود به جشنی که در هشتم شهریور ماه سال ۱۱۹۵ خورشیدی در شهر «دماوند» برگزار شده است اشاره می‌کند. مشاهدات موریه نشان از افروختن آتش بر بام خانه‌ها، چراغانی کردن کوی و برزن، آذین بستن معابر و شادی سوارکاران در دشت‌های اطراف دماوند دارد. او در این سفرنامه تعداد خانه‌های مسکونی دماوند را پانصد دستگاه اعلام کرده است که سیصد تای آن به اهالی بومی این شهر تعلق دارد و بقیه از آن گروهی از خانواده‌های کرمانی است که «آقا محمد خان قاجار» آنها را از کرمان به آنجا کوچانده بود. تاریخ برگزاری این جشن با یکی از جشن‌های باستانی ایران به نام «جشن خزان» که در شهریور ماه برگزار می‌شد همخوانی دارد. با این حال جیمز موریه دلیل برگزاری آن را گرامیداشت شکست «ضحاک» و پایان کار او در کوه دماوند دانسته است.

اشاره به سیر نزولی روند برگزاری آئین‌های کهن و جشن‌های باستانی در تاریخ معاصر ایران موضوعی است که می‌تواند زمینه‌ساز ساخت آثار نمایشی گوناگون باشد؛ به این معنی که می‌توان نمایش‌های متعددی ساخت که در آنها تحلیل رفتن اراده جمعی برای برگزاری این جشن‌ها در طول یکی دو قرن اخیر به تصویر کشیده شود.

در حال حاضر جشن شهریورگان بدون آنکه به صورت چشمگیر در گوشه و کنار کشور برگزار شود تنها میان ایرانیان زرتشتی به عنوان روز گرامیداشت پدر شناخته می‌شود. دلیل این امر تولد «داراب» پادشاه روزگار کهن دانسته شده است که به نظر می‌رسد نمادی از «داریوش دوم هخامنشی» باشد. از این روز همچنین به عنوان سالگرد درگذشت «مانی» نیز یاد می‌شود. در مورد مانی و داراب داستان‌های فراوانی وجود دارد که بسیاری از آنها از جنبه واقعی و تاریخی برخوردار است. به این داستان‌ها نیز اغلب توجه چندانی در هنرهای نمایشی معاصر ما نشده است و امکان اقتباس از آنها برای طراحی و تولید آثار جدید وجود دارد.

شهریور یا «خشتره وئیریه» یکی دیگر از امشاسپندان اهورامزدا به شمار می‌رود که مانند دو امشاسپند مذکر دیگر همواره در سمت راست او قرار دارد. او در عالم مینوی نماد شکوه و حکمرانی بی‌چون و چرای پروردگار بر جهان است و در گیتی نشانه‌ای از حکومت (پادشاهی) عادلانه و ایده‌آل یا همان آرمانشهر به شمار می‌رود. شهریور نگهبانی فلزات را بر عهده دارد و نماد او گل «شاه اسپرغم» یا «شاه اسپرم» است. البته به نظر می‌رسد که این نام بیش از آنکه به یک گل خاص اشاره داشته باشد نوعی اسم عام است و برای نامیدن گل‌های معطر کوچک به کار می‌رود. در روزگار کهن فرا رسیدن جشن شهریورگان فرصت مناسبی بود تا مردم اشیاء فلزی کهنه خود را از نهانخانه بیرون بیاورند و آنها را برای گرامیداشت مقام نگهبان فلز صیقل دهند و نو کنند.

در مورد شهریور روایت‌های اساطیری متعددی وجود دارد که درصورت بهره‌مندی از مقداری خلاقیت و تفکر امکان تبدیل آنها به آثار نمایشی مختلف با رویکرد متفاوت و سبک و سیاق گوناگون فراهم است. یکی از این روایت‌ها به پایان دنیا اشاره دارد و در آن شهریور با جاری ساختن فلز گداخته در چهار گوشه گیتی در پی محک زدن انسان‌ها بر می‌آید و آنها را می‌آزماید و میزان عیارشان را می‌سنجد. در روایت دیگر که مختص به مقابله با بدکاران است، سوشیانس برای دادن سزای سپاه اهریمن گام به گیتی می‌گذارد و با سپاه خود به کارزار دیو بدعت و سیاهی یعنی «آشموغ» می‌رود. پس از تعقیب و گریز فراوان عاقبت خادم اهریمن از میدان نبرد می‌گریزد و درون سوراخی در دل زمین پنهان می‌شود. با این حال شهریور مخفیگاه دیو را با فلز گداخته پر می‌کند و او را از همان‌جا راهی دوزخ می‌نماید. شاید اگر امشاسپندان ایرانی را با خدایان یونانی کوه المپ قیاس کنیم «شهریور» را بتوان تا حدی همسان با خدای جنگ یعنی «آرس» قلمداد کرد. همین مقایسه می‌تواند داغ دل ما را تازه‌تر از قبل کند؛ چرا که بر اساس ویژگی‌های خدایان یونانی المپ و ابعاد مختلف شخصیتی آنها تا کنون خروار خروار نمایش، فیلم سینمایی، داستان مکتوب و مصور و بازی کامپیوتری خلق شده است و در سوی مقابل امشاسپندان ایرانی را نه مردم عادی جهان که حتی مردم عادی ایران نیز به خوبی نمی‌شناسند.

 

جشن مهرگان

جشن مهرگان در ردیف آن دسته از جشن‌های باستانی ماهانه ایران قرار می‌گیرد که برگزاری آن در کشور ما به طور کامل منسوخ نشده است و هنوز در بعضی از مناطق کشور برخی از مردم، حتی افراد غیر زرتشتی، آن را برگزار می‌کنند. البته زمان برگزاری آن در مناطق مختلف کشور با یکدیگر متفاوت است. به عنوان مثال در بخش‌هایی از خراسان جشن مهرگان در روز نخست مهر ماه برگزار می‌شود و در بخش‌های دیگری از کشور که اقوام لر در آن زندگی می‌کنند زمان برگزاری این جشن هفتم مهر ماه است. با این حال در نقاط مختلف کشور برخی از مردم جشن مهرگان را به سبک زمان ساسانی در «مهر روز» یعنی شانزدهم مهر ماه برگزار می‌کنند. در اکثر این نقاط برگزاری جشن باستانی مهرگان حالت خانوادگی دارد و به شکل پراکنده انجام می‌شود. شخصا چندین خانواده را از نزدیک می‌شناسم که برای جشن مهرگان اهمیتی مشابه با جشن نوروز و شب چله (یلدا) قائل هستند و تا پیش از شیوع ویروس کرونا هر سال این جشن را به صورت خانوادگی و به شکل منظم برگزار می‌کردند.

توجه به دلایل از رونق افتادن برگزاری این جشن‌های باستانی در طول تاریخ معاصر می‌تواند به عنوان موضوع پژوهشی مهمی مد نظر صاحب‌نظران قرار گیرد. شاید یکی از عوامل این موضوع را بتوان شیوع بیماری‌های واگیردار به شکل گسترده دانست؛ عاملی که در طول زمان به تدریج موجب تغییر برخی از رفتارها و عادت‌های مردم شده است. دیگر عامل مهم تاثیرگذار در این زمینه را شاید بتوان تغییر نسل‌ و از دور خارج شدن عاملان اصلی برگزاری چنین جشن‌هایی دانست. مسلما در هر خانواده یا منطقه عده‌ای از افراد بیش از دیگران نسبت به برگزاری آیین‌های سنتی توجه و علاقه نشان می‌دهند. با درگذشت این افراد اگر جایگزینی برای آنها وجود نداشته باشد رفته رفته برگزاری آئین‌های سنتی نیز رنگ خواهد باخت. مسلما ارائه نتایج چنین پژوهش‌هایی در قالب آثار مکتوب می‌تواند در شناخت چرایی به حاشیه رفتن آئین‌ها و جشن‌های باستانی ایران مفید و راهگشا باشد. حتی امکان اقتباس از نتایج این پژوهش‌ها روی صحنه تئاتر نیز وجود دارد.

جشنواره مهرگان به عنوان یکی از قدیمی‌ترین آئین‌های باستانی ایران شناخته می‌شود. به نظر می‌رسد پیش از رواج آئین زرتشت در ایران مهرگان تحت تاثیر آئین مهرپرستی قرار داشت و جشن مفصل و چند روزه مربوط به آن در روز نخست مهر ماه برگزار می‌شد. از شواهد امر این گونه بر می‌آید که در ابتدای تاریخ ایران مهرگان از ارزشی همسنگ با نوروز برخوردار بود و این دو جشن باستانی با شکوه و جلال هر چه تمام‌تر برگزار می‌شدند. این جشن‌ها در روز اعتدال بهاری و روز اعتدال پاییزی یعنی بخشی از سال که طول روز و شب در آن با یکدیگر برابر است برگزار می‌شدند و مهمترین رویداد آئینی ایران به شمار می‌رفتند. با این حال پس از رواج دین زرتشت در ایران و از سکه افتادن اهمیت مفاهیم مهرپرستی برگزاری جشن مهرگان به مهر روز یعنی شانزدهم مهر ماه منتقل شد.

در روزگاری که پیشه کشاورزی در ایران از اهمیت فراوانی برخوردار بود و یکی از اجزای اصلی زندگی توده مردم به شمار می‌رفت، جشن مهرگان نیز به دلیل کلیدی بودن نقش فصل پاییز در امر کشاورزی همواره مهم تلقی می‌شد و برگزار‌ی آن میان مردم رواج داشت. با این حال در تاریخ معاصر ایران هر چه جلوتر آمدیم وابستگی زندگی مردم عادی به کشاورزی سنتی روز به روز کمتر شد و اهمیت جشن مهرگان نیز به همان نسبت تقلیل پیدا کرد.

در حال حاضر جشن نوروز به دلیل آنکه مبداء آغاز سال جدید خورشیدی محسوب می‌شود همچنان اهمیت سابق خود را در بین مردم ایران حفظ کرده است، اما جشن‌های باستانی دیگری نظیر مهرگان دیگر از چنین خصلتی برخوردار نیستند و به تدریج رو به فراموشی می‌روند. در روزگار گذشته مردم در این روز لباس‌هایی به رنگ ارغوانی بر تن می‌کردند و در گردهمایی‌های خود از وجود میوه‌های پاییزی سرخ رنگی نظیر انار و انواع و اقسام آجیل بهره می‌جستند. نقش میوه‌های پاییزی و آجیل در رنگ‌آمیزی سفره‌های پذیرایی جشن مهرگان اکنون به جشن شب چله یا شب یلدا منتقل شده است.

در سال‌های اخیر افزایش نفوذ اینترنت و شبکه‌های اجتماعی در میان خانواده‌های ایرانی محبوبیت جشن‌های مسیحی مشهوری نظیر هالووین، کریسمس و ولنتاین را به همراه داشته و تعداد کسانی که این جشن‌های آئینی را در ایران برگزار می‌کنند بیشتر از سال‌های گذشته به نظر می‌رسد. جالب است که اکثر جشن‌های مذکور در طی قرن‌های گذشته بسیاری از جزئیات پگانیسم و میترائیسم را در دل خود جای دادند و از این طریق بر میزان شهرت و محبوبیت خود افزودند. یکی از دلایل این امر (افزایش محبوبیت جشن‌های غیر ایرانی در ایران) وجود تبلیغات فراوان برای این جشن‌ها توسط کشورهای اروپایی، آمریکایی و حتی آسیایی است که میزان جذابیت آنها را نزد مردم سایر کشورهای جهان افزایش می‌دهد؛ در صورتی که چنین تبلیغاتی در مورد جشن‌های باستانی ایران حتی در داخل کشور نیز وجود ندارد. از همین رو این جشن‌ها و آئین‌های کهن به طور کامل قافیه را به همتایان خارجی خود باخته‌اند و به تدریج در حال دفن شدن در دل تاریخ هستند.

یکی از جنبه‌های اساطیری جشن مهرگان پیروزی فریدون پیشدادی و کاوه آهنگر بر ضحاک و رقم خوردن فرجام کار این پادشاه ستمگر در کوه دماوند است. در واقع همان گونه که از ماجرای فرود جمشید و تخت پادشاهی باشکوه او از آسمان به زمین در نوروز سخن به میان آمده، جشن مهرگان نیز درست هم‌زمان با ماجرای پیروزی فریدون و کاوه بر ضحاک تلقی شده است. ظرفیت این روایت‌های اساطیری برای تبدیل به نمایش‌های جدید و متفاوت نیز کاملا واضح به نظر می‌رسد و نیازی به توضیح اضافه ندارد.

بر این اساس و بنابر توضیحات یاد شده به نظر می‌رسد جشنی که جیمز موریه در سفرنامه خود از آن سخن به میان آورده نه جشن‌ شهریورگان یا سایر جشن‌های باستانی ایران در شهریور ماه که جشن مهرگان بوده است. احتمالا در زمان فتحعلیشاه قاجار مردم دماوند به دلیل بهتر بودن آب و هوای این منطقه در شهریور نسبت به مهر جشن مهرگان را در شهریور ماه برگزار می‌کرده‌اند.

در مجموع این‌ گونه به نظر می‌رسد که مردم ایران در طول تاریخ برخی از جشن‌های باستانی خود را با یکدیگر تلفیق کرده و با گذشت زمان به تدریج از تعداد آنها کاسته‌اند. شاید یکی از دلایل این امر را بتوان به نداشتن فرصت کافی برای برگزاری باشکوه تمام این جشن‌ها مرتبط دانست. البته بهتر است برای یافتن دلایل کامل این امر پژوهش‌های گسترده‌ای انجام گیرد، نمایش‌هایی در مورد این موضوع به روی صحنه رود یا حداقل تعدادی نمایشنامه‌ بر اساس آن به رشته تحریر در بیاید تا شاید توجه بیشتری به این موضوع نشان داده شود و اهمیت آن تا حدی برجسته گردد.

 

جشن آبانگان

آبان به معنی آب است و دهمین روز از هر ماه سال در گاهشمار باستانی به نام آن شناخته می‌شود. به این ترتیب در روزگار کهن دهمین روز از هشتمین ماه سال به دلیل همنام بودن روز و ماه با یکدیگر به عنوان «آبانگان» جشن گرفته می‌شد. آبان نام دیگر ایزدبانوی آب یعنی «اردویسور آناهیتا» یا به اختصار «آناهیتا» است. در واقع یکی از دلایل برگزاری جشن آبانگان گرامیداشت مقام او به عنوان محافظ آب و نگهبان پاکی است. در بخش جشن خردادگان اشاره کوتاهی به آناهیتا شد و همراهی او با خرداد در نبرد با دشمنان مطرح گردید. به طور کل این ایزدبانو بسیاری از امشاسپندان را هنگام نبرد با دشمنانشان همراهی می‌کند و به آنها در تقابل با هماوردان یاری می‌رساند. آناهیتا علاوه بر خرداد اغلب با شهریور و سپندارمذگان نیز همکاری می‌کند. او همراه با ایزدان دیگری نظیر «سوک» و «هوم» جزو یاران اصلی شهریور به شمار می‌رود و در نبرد با هماوردان این امشاسپند به او یاری می‌رساند. مهمترین هماورد شهریور دیو «ساوول» نام دارد که نمادی از پادشاهی بد و ستمگرانه است و خصلتی کاملا معکوس نسبت به او دارد. همان‌گونه که اشاره شد رویارویی این شخصیت‌های اساطیری پرشمار با یکدیگر منبع الهام و اقتباس بسیار خوبی برای به کارگیری در هنرهای نمایشی است. به عنوان الگو می‌توان نحوه استفاده هنرمندان غربی از اساطیر یونان و اسکاندیناوی در آثار مختلف هنری را مد نظر قرار داد.

یکی دیگر از روایت‌های اساطیری که به آبانگان نسبت داده می‌شود و به عنوان دلیل برگزاری این جشن از آن یاد شده ماجرای پیروزی «زو» فرزند «تهماسب» بر «افراسیاب» است. همان گونه که در مطلب مرور ده شخصیت شاخص شاهنامه به مناسبت روز بزرگداشت فردوسی و در بخش «نوذر» و «توس» این مطلب به آن اشاره شد، پس از کشته شدن نوذر به دست افراسیاب بزرگان ایران از جمله زال هیچ‌کدام از فرزندان او یعنی توس و «گستهم» را لایق نشستن بر تخت پادشاهی ندانستند و در نهایت یکی دیگر از بازماندگان نسل فریدون یعنی زو به عنوان پادشاه ایران انتخاب شد. زو به کمک فرزندان نوذر انتقام او را از افراسیاب گرفت و توانست سپاه توران را در نبرد شکست دهد. گفته می‌شود که پس از پیروزی او باران فراوانی شروع به باریدن گرفت و ایران از خشکسالی و قحطی پنج ساله‌ای که با آن دست و پنجه نرم می‌کرد نجات یافت. در واقع زو حدود پنج سال بر ایران حکمرانی کرد که بخش عمده آن با قحطی و خشکسالی همراه بود. پایان این قحطی و خشکسالی هم‌زمان با آبان روز بوده است و گفته می‌شود که جشن آبانگان به پاس رهایی ایران از این بلای طبیعی چند ساله برگزار می‌گردد.

همان گونه که در مطلب مرور ده شخصیت شاخص شاهنامه نیز به آن اشاره شد داستان‌های این کتاب (شاهنامه) که اکثر آنها از جنبه‌های اساطیری قدرتمندی برخوردارند و در سایر متون کهن نیز به برخی از آنها اشاره شده است بهترین ماده خام برای استفاده در خلق نمایشنامه، فیلمنامه و آثار مکتوب داستانی به شمار می‌روند؛ مواد خامی که متاسفانه در طول تاریخ معاصر استفاده مناسبی از آنها نشده است.

در دوران باستان مردم ایران در روز جشن آبانگان نیز مانند جشن خردادگان به کنار آب می‌رفتند و به شادمانی و خواندن «آبان یشت» از اوستا می‌پرداختند. بسیاری از ادیبان و حکیمان قدیمی ایران نظیر «ابوریحان بیرونی» در برخی از آثار مکتوب خود مانند «آثار الباقیه علی القرون الخالیه – آثار به جا مانده از قرن‌های گذشته» توضیحاتی در مورد جشن‌های باستانی ایران ارائه کرده‌اند. شکل کامل چنین توضیحاتی اگر به نمایش تبدیل شود قادر است بازسازی مناسبی از این آئین‌های کهن به دست دهد و آنها را به نحو شایسته‌ای از متن به تصویر تبدیل کند.

 

جشن آذرگان

در گاهشمار باستانی ایران نهمین روز هر ماه و نهمین ماه سال آذر نام داشت. بنابراین هنگامی که تقویم باستانی روز نهم از ماه نهم را نشان می‌داد مردم ایران آتشی بر می‌افروختند و جشن «آذرگان» را بر پا می‌کردند. این جشن یکی دیگر از جشن‌های آتش محور باستانی است که نماد آن گل آفتابگردان بود و امروز مانند جشن خردادگان و بسیاری از جشن‌های کهن دیگر چندان مورد توجه قرار ندارد و به تاریکخانه فراموشی سپرده شده است.

جشن خردادگان به افتخار ایزد آتش یعنی آذر برگزار می‌گردید و از همین رو آتش در آن نقش اساسی داشت. همان گونه که در بخش جشن اردیبهشتگان به آن اشاره شد آذر یکی از ایزدانی است که اردیبهشت را یاری می‌کند و همراه با این امشاسپند به نبرد با دیوها و خادمان اهریمن می‌رود. نام آذر به معنای آتش است و او نیز به عنوان یک ایزد مذکر مانند اردیبهشت حافظ آتش محسوب می‌شود. در واقع اردیبهشت به دستور اهورامزدا آتش را به گیتی برد و آذر مسئولیت حفاظت از آن را بر عهده گرفت. یکی از داستان‌های مهمی که در مورد حساسیت آذر نسبت به نگهبانی از آتش وجود دارد به ماجرای خشم گرفتن او بر گرشاسپ، نیای رستم دستان، مربوط می‌شود.

در این داستان گرشاسپ پس از شکار موفقیت‌آمیز خود در بیشه به پختن آن روی سبزه‌های شاداب مرغزاری دلگشا مشغول شد؛ غافل از اینکه زیر پای او اژدهای بزرگی جا خوش کرده و به خواب فرو رفته است. آتش برافروخته به دست پهلوان تنومند برای پختن غذا در نهایت منجر به بیداری اژدها از خواب ناز و به حرکت در آمدن او شد؛ فعل و انفعالی که ریختن غذا به روی آتش را در پی داشت. بر طبق آموزه‌های زرتشتی عناصری نظیر آتش، آب و خاک محترم شمرده می‌شوند و نباید به هیچ وجه آلوده گردند. از همین رو آلوده شدن آتش توسط گرشاسپ سخت بر آذر، به عنوان نگهبان آتش، گران آمد و نسبت به این پهلوان دل‌چرکین گردید؛ تا جایی که پس از مرگ گرشاسپ به او اجازه ورود به مینو یا بهشت را نداد. با این حال در نهایت مشکل با وساطت ایزدبانوی نگهبان چهارپایان یعنی «گوشورون» حل شد و دل آذر نرم گردید. البته در بسیاری از روایت‌های قدیمی از گرشاسپ به عنوان فردی نامیرا یاد شده و او جزو کسانی است که در پایان دنیا به نبرد با سپاه اهریمن می‌رود و با ضحاک از بند گریخته به جدال بر می‌خیزد.

در داستانی دیگر از روزگاران کهن آذر به تقابل با آژی‌دهاک برخواست و رویارویی سنگین و نفس‌گیری را با او رقم زد. هنگامی که فره ایزدی از جمشید گریخت اهریمن «آژی دهاک» را که در عمل تجسمی از ضحاک است به ربودن آن وا داشت. اما در این سوی ماجرا آذر به امر اهورامزدا وارد میدان شد و در برابر آژی دهاک ایستاد. در ابتدای امر به نظر می‌رسید که خادم اهریمن موفق به ربودن فره خواهد شد اما در نهایت این آذر بود که از رویارویی با آژدی دهاک پیروز و سربلند بیرون آمدو او را وادار به فرار کرد. به این ترتیب فره ایزدی توسط «مهر» یا «میترا» از گزند اهریمن نجات یافت و از شر پلیدی و تاریکی حفظ گردید.

در مورد آذر داستان‌های متعدد دیگری نیز وجود دارد که هر کدام از آنها جزئیات جالبی را در دل خود جای داده است. در کمال تاسف اکثر این داستان‌ها همچنان پس از گذشت سال‌های طولانی از زمان خلق شدنشان کاملا به حال خود رها شده‌اند و استفاده مناسبی از آنها برای تبدیل به داستان‌های جدید صورت نمی‌گیرد. همان گونه که در سطور پیشین متن پیش رو به آن اشاره شد با نگاهی به عملکرد هنرمندان غربی می‌توان به خوبی دریافت که چگونه می‌شود از داستان‌های قدیمی و اساطیر کهن برای خلق داستان‌ها و شخصیت‌های جدید و به‌روز بهره برد و از آنها به عنوان هسته اصلی اثر و چارچوب کلی آن در ادبیات داستانی و هنرهای نمایشی بهره گرفت.

 

جشن خرم روز (دیگان)

در گاهشمار باستانی ایران نخستین روز از هر ماه با نام پروردگار زرتشتی یعنی «اهورامزدا» یا «هورمزد» شناخته می‌شد. از سوی دیگر دهمین ماه سال نیز «دی» نام داشت که به معنی خالق یا آفریدگار بود. تلفیق نام خاص پروردگار با نام عام او در نخستین روز دی ماه «خرم روز» نامیده می‌شد که برخی از آن با نام «دیگان» یاد می‌کنند. به نظر می‌رسد خرم روز بیش از آنکه یک جشن بزرگ ایرانی باشد تنها یک روز تعطیل عمومی به شمار می‌رفت که به دلیل شب پیش از آن یعنی «شب یلدا» و جشن‌های مربوط به آن اهمیت دو چندانی یافته بود. شب یلدا یا شب چله پیش از ظهور دین زرتشت نیز در میان ایرانیان مشهور بود و جشن گرفته می‌شد. بنابر باور مهرپرستی یا میترائیسم شب یلدا زمان تولد مهر یا میترا بود و پس از آن با طولانی‌تر شدن روزها در مقابل شب نور بر تاریکی پیروز می‌شد. پس از ظهور دین زرتشت اگرچه باور مهرپرستی و نمادهای آن زیر سایه آئین جدید و نمادهای مربوط به آن قرار گرفت اما بسیاری از مظاهر آن نظیر شب یلدا همچنان نزد ایرانیان پذیرفتنی باقی ماند. مهرپرستی در آن سوی مرزها یعنی مغرب زمین و در سرزمین‌هایی نظیر روم به حیات خود ادامه داد و همچنان محبوب باقی ماند. پس از ظهور مسیحیت در غرب بسیاری از مفاهیم مهرپرستی در آئین جدید مورد استفاده قرار گرفت و در آن تلفیق شد؛ امری که برای جلب نظر پیروان کیش قدیمی به آئین جدید صورت گرفت. به عنوان مثال شب تولد مهر به شب تولد مسیح تبدیل گشت و همچنان به عنوان جشن باقی ماند.

در گاهشمار باستانی ایران چهار روز هورمزد، دی به آذر، دی به مهر و دی به دین که به ترتیب روزهای نخست، هشتم، پانزدهم و بیست و سوم ماه سی روزه بودند به عنوان روزهای تعطیل شناخته می‌شد. تمام این روزها نام پروردگار را بر خورد داشت و روزهای دی‌نام با پسوند نام روز بعد همراه شده بود که با یکدیگر اشتباه گرفته نشود. به عنوان مثال پس از روز دی به آذر روز آذر فرا می‌رسید و با پسوند آذر کلمه دی از تکراری بودن رهایی می‌یافت. در این میان خرم روز یعنی نخستین روز دی ماه به دلیل آنکه پس از شب یلدا آغاز می‌شد آداب خاص خود را داشت. در این روز تمام مردم از پادشاه گرفته تا سرباز و کشاورز از مقام یکسانی برخوردار بودند و حق دستور دادن به یکدیگر را نداشتند. آنها حتی در این روز لباس‌های کم و بیش یکسانی بر تن می‌کردند که معمولا ساده‌ترین لباسی بود که در اختیار داشتند. با این اوصاف از خرم روز می‌توان به عنوان روز تساوی حقوق اجتماعی در ایران دوران باستان نام برد. این مفهوم به آن اندازه جذابیت دارد که بتوان از آن برای خلق نمایشنامه‌های جالب و گیرا بهره گرفت. به عنوان مثال می‌توان خرم روز را در قالب داستانی جدید به دوران معاصر آورد و این پرسش را مطرح کرد که چه می‌شود اگر تنها در یک روز از سال، به عنوان مثال فردای شب یلدا یا نخستین روز از سال جدید، تمام مردم یک سرزمین از حقوق کاملا یکسان برخوردار باشند؟ در آن روز چه کسانی منافع خود را از دست می‌دهند و چه کسانی به حق خود می‌رسند؟ مسلما به تصویر کشیدن چنین پرسش‌های مهمی بر روی صحنه تئاتر و در قالب نمایشنامه‌‌ای جذاب و درگیرکننده بسیار جالب و وسوسه کننده به نظر می‌رسد.

 

جشن بهمنگان

امشاسبند «بهمن» یا «وهومن» یکی از نخستین آفریده‌های اهورامزدا است و مقام او نزد آفریدگار نسبت به سایر امشاسپندان بالاتر است. از همین رو در گاهشمار باستانی ایران نام او بلافاصله پس از هورمزد آمده و برای نام‌گذاری دومین روز ماه انتخاب شده است. به این ترتیب در یازدهمین ماه سال یعنی بهمن ماه دومین روز به نام «بهمنگان» یا «بهمنجه» نامیده شده و جشن گرفته می‌شد. به دلیل آنکه رنگ منتخب بهمنگان سفید است مردم در این روز معمولا لباس سفید بر تن می‌کردند و توسط نماد بهمن یعنی یاسمن سفید مقام او را گرامی می‌داشتند. در حال حاضر جشن بهمنگان نیز مانند جشن خردادگان و اکثر جشن‌های باستانی ماهانه ایران کاملابه حاشیه رانده شده است و به ندرت برگزار می‌شود. در واقع امروز از بسیاری از این جشن‌های کهن چیزی جز یک نام باقی نمانده است.

بهمن در عالم مینوی نماد منش و اندیشه نیک است و در گیتی به عنوان نگهبان موجودات زنده شناخته می‌شود. از همین رو ایزدبانوی حافظ چهارپایان یعنی «گوشورون» یا «گوش» یکی از یاران و همراهان همیشگی او است و در برابر دیوهای قدرتمندی نظیر «اوشم» دیو خشم و «آز» دیو بد اندیش عرض اندام می‌کند. از آنجا که بهمن نزد اهورامزدا مقام بالایی دارد و نسبت به سایر امشاسپندان از مرتبه بلندتری برخوردار است در آن سوی میدان نیز والامقام‌ترین دیو اهریمن یعنی «اکومن» که نماد بدمنشی، زشت نهادی و بی سر و سامانی است به عنوان اصلی‌ترین هماورد بهمن شناخته می‌شود و از نظر ویژگی‌های ظاهری و باطنی دقیقا نقطه مقابل او است. در این رویارویی علاوه بر گوشورون دو ایزد دیگر به نام‌های «ماه» و «رام» نیز بهمن را یاری و همراهی می‌کنند. تصور کنید اگر رویارویی تمام امشاسپندان با سر دیوان یا همان کمالگان (دیوهای والامقام اهریمن) با حضور تمام یارانشان روی صحنه تئاتر همراه با موسیقی گوش‌نواز و حرکات چشم‌نواز به تصویر کشیده شود چه صحنه‌های زیبا، تاثیرگذار و جذابی قابل خلق شدن خواهد بود.

جانوران سودمند گیتی تحت حمایت ویژه بهمن قرار دارند و از میان آنها «خروس» به عنوان پرنده‌ای که در هر سپیده‌دم بانگ بیدار باش سر می‌دهد و با آواز بلند خود مردم را به کار، تلاش، تحرک و نیایش فرا می‌خواند ارج و قرب بالاتری نزد این امشاسبند نسبت به سایر جانوران دارد. با توجه به اینکه بهمن حافظ موجودات زنده است در روز بهمنگان و همچنین دومین روز از تمام ماه‌های سال یعنی بهمن روز زرتشتیان از خوردن گوشت موجودات زنده یا کشتن آنها نهی شده‌اند. علاوه بر روز دوم هر ماه یا بهمن روز در روز دوازدهم یعنی روز «ماه» در روز چهاردهم یعنی روز «گوش» یا «گوشورون» و در روز بیست و یکم ماه یعنی روز «رام» نیز همین قاعده حکمفرما بود و پیروان آئین زرتشت از خوردن گوشت حیوانات سودمند یا کشتن آنها پرهیز می‌کردند. این روزها با نام روز «نبر» شناخته می‌شد و در آنها مردم به جانوران سودمند تحت حمایت بهمن و ایزدان همراه او احترام می‌گذاشتند. از دل همین آداب، قواعد و باورهای به ظاهر ساده نیز می‌توان ایده‌های جذابی برای طراحی و تولید آثار نمایشی استخراج کرد. به عنوان مثال می‌توان نمایشنامه‌ای بر اساس دنیای حیوانات نوشت و در آن به جانورانی اشاره کرد که در اثر این آداب و قوانین از مرگ رهایی می‌یابند و زندگی آنها دگرگون می‌شود. از طریق چنین نمایشنامه‌هایی می‌توان همزیستی مسالمت آمیز با جانوران را نیز به کودکان آموخت.

 

جشن سپندارمذگان (اسپندگان یا اسفندگان)

پنجمین روز از هر ماه در گاهشمار باستانی ایران «سپندارمذ» نامیده می‌شد که امروز با نام «اسپند» یا «اسفند» شناخته می‌شود. در عین حال دوازدهمین ماه سال نیز به همین نام مشهور بود. به این ترتیب هر سال پنجم اسفند ماه «سپندارمذگان» نامیده می‌شد و مردم ایران آن را در قالب یک جشن ملی گرامی می‌داشتند. شاید بتوان گفت که بیشترین نمود این جشن در خانه بود؛ به این معنی که در روز سپندارمذگان مردان به زنان خانه هدیه می‌دادند و از زحمات آنها قدردانی می‌کردند. در این روز رئیس خانه زنان بودند و ضمن معاف شدن از کارها و وظایف روزمره خود اوامر آنها باید توسط مردان خانواده اجرا می‌شد. در واقع سپندارمذگان روز گرامی داشتن زنان بود و در عین حال به عنوان روز عشق نیز شناخته می‌شد. این موضوع می‌تواند هسته اصلی نوشتن نمایشنامه‌هایی با چاشنی طنز باشد؛ آثاری که در آنها زنان برای یک روز هم که شده زمام امور را در دست می‌گیرند و بلاهایی که مردان بر سرشان آورده‌اند را تلافی می‌کنند.

پس از اصلاحات خیام در گاهشمار ایران جشن سپندارمذگان به ۲۹ بهمن ماه منتقل شد. اگرچه می‌توان مراسم این روز را در همان پنجم اسفندماه انجام داد، و بهترین کار نیز همین است، اما در ایران برخی از زرتشتیان این روز را بر اساس تقویم قدیمی خورشیدی که بر اساس تقویم امروزی مصادف با 29 بهمن ماه است جشن می‌گیرند. مسیحیان نیز در حول و حوش همان تاریخ روزی به نام عشق دارند که با نام «ولنتاین» شناخته می‌شود و ریشه‌های آن مربوط به پیش از ظهور مسیحیت است. شاید تاسف‌بار به نظر برسد که امروز ولنتاین به عنوان روز عشاق جنبه جهانی یافته و سپندارمذگان حتی در ایران یعنی مبدا پیدایش خود نیز ناشناخته باقی مانده است. در میان گیاهان گیتی گل بیدمشک به عنوان نماد جشن سپندارمذگان شناخته می‌شود.

اسفند یا سپندارمذ که با نام «سپنتا آرمیتی» نیز شناخته می‌شود مهمترین امشاسپند مونث به شمار می‌رود. او در عالم مینوی نماد پاکی، مهرورزی، فروتنی، پارسایی، بردباری، فداکاری و عشق است و در عالم مادی یا گیتی نگهبان زنان و زمین به شمار می‌رود و به عبارتی مادر زمین محسوب می‌شود. در واقع او نگهبان کل زمین است؛ در حالی که خرداد و امرداد وظیفه نگهبانی برخی از اجزای آن را بر عهده دارند. سپندارمذ نیز مانند سایر امشاسپندان هماوردی از میان دیوهای کماله (کمالگان) و یارانی از بین ایزدان دارد. یاران اصلی او را «آناهیتا» و «آبان» و «ارد» یا «اشی» تشکیل می‌دهند و هماورد اصلی او از میان دیوها «ناونگهی‌ثیه» است که دیو سرکشی و ناخشنودی یعنی «ترومیتی» نیز او را همراهی می‌کند. علاوه بر یاران و هماوردان سپندارمذ که منبع مناسبی برای اقتباس به شمار می‌روند، داستان‌هایی که در مورد این ایزدبانو وجود دارد نیز از قابلیت بالایی برای اقتباس و تبدیل به آثار نمایشی برخوردار است. یکی از این داستان‌ها به ماجرای تیراندازی آرش باز می‌گردد.

همان گونه که در بخش جشن تیرگان از مطلب پیش رو به آن اشاره شد در تنگنا قرار گرفتن منوچهر و تحت محاصره قرار گرفتن او توسط سپاه افراسیاب منجر به قبول پیمان آتش بس شد و در نهایت به ماجرای تیراندازی آرش کمان‌گیر یا شیواتیر انجامید. با این حال در بخش مذکور اشاره‌ای به نقش سپندارمذ در این ماجرا نکردیم و شرح آن را به بخش جشن سپندارمذگان وا گذاشتیم. در واقع سپندارمذ نقش مهمی در کل این ماجرا ایفا نمود که اکنون به آن اشاره می‌شود.

پس از هجوم افراسیاب به ایران و تاخت و تاز در نقاط مختلف کشور یکی از اقدامات او سرازیر کردن آب ایران به توران بود. به این ترتیب ایران به تدریج دچار خشکسالی شد و مردم زیر سختی و فشار قرار گرفتند. افراسیاب که سپاه منوچهر را در تبرستان محاصره کرده بود دلیل چندانی برای پذیرش آتش بس و سازش نمی‌دید. با این حال در مجلسی که او و منوچهر در آن حاضر بودند سپندارمذ در قامت زنی زیبا حاضر شد و افراسیاب را سخت شیفته خود کرد. این گونه بود که او مسیر آب را به داخل مرزهای ایران باز گرداند و ضمن پذیرش درخواست سازش شرط تعیین مرز ایران و توران توسط تیراندازی را تعیین کرد. در اینجا سپندارمذ نزد آرش رفت و با همراهی منوچهر کمان و تیر مخصوصی در اختیار سرباز جوان گذاشت. سپندارمذ به آرش گوشزد کرد که پس از تیراندازی چه بلایی بر سرش خواهد آمد و سرباز جوان نیز تبعات این کار را پذیرفت و جان خود را فدای از دست نرفتن خاک ایران کرد. پس از تعیین مرز توسط تیر آرش ورق برگشت و افراسیاب که همه چیز را از دست رفته می‌دید از سپندارمذ خواستگاری کرد تا حداقل دست خالی خاک ایران را ترک نکند. اما ایزدبانوی زیرک بلافاصله از نظر ناپدید شد و به شکل قطرات آب به جایگاه اصلی خود یعنی زمین باز گشت. این امر اسفندیار را به شدت خشمگین کرد و موجب شد که در راه بازگشت به خاک توران تمام آبادی‌های ایرانی سر راه خود را ویران کند.

علاوه بر داستانی که به آن اشاره شد داستان‌های دیگری در مورد سپندارمذ وجود دارد که می‌توان از آنها نیز برای خلق نمایشنامه بهره گرفت. افزون بر آن آئین‌های مرسوم در جشن سپندارمذگان نیز مانند جشن خردادگان و سایر جشن‌های باستانی ماهانه ایران از قابلیت بالایی برای استفاده در هنرهای نمایشی برخوردار است. البته باید ابتدا این آئین‌ها که از بسیاری از آنها نشانه چندانی باقی نمانده است را به خوبی شناخت و نقاط قوت آنها را مد نظر قرار داد.

همان گونه که در ابتدای متن پیش رو نیز به آن اشاره شد بررسی ظرفیت‌های نمایشی تمام جشن‌های باستانی ایران به مجالی بیش از یک مقاله مفصل نیاز دارد. شاید در مطالب آتی ایران تئاتر بار دیگر به این موضوع بپردازیم و سایر ابعاد این جشن‌های باستانی و آئین‌های کهن به منظور استفاده در هنرهای نمایشی را مورد بررسی قرار دهیم. در مجموع می‌توان گفت که به جز تیرگان و مهرگان که همچنان در برخی نقاط ایران برگزار می‌شوند سایر جشن‌های باستانی ماهانه ایران امروز رونق و رواج چندانی در بین مردم ایران ندارند.




نظرات کاربران