نگاهی به اهمیت رمزگشایی حوادث تاریخی در سالروز فاجعه هفت تیر
کور سوی صحنه از بزرگترین عملیات تروریستی تاریخ ایران
ایران تئاتر-علی رحیمی: تئاتر مستند از جمله ابزاری است که می تواند در رمزگشایی برخی حوادث تاریخی موثر واقعه شود. گونه ای که با وجود موفقیت چند تجربه معدود جای آن در هنرهای نمایشی خالی است.
تقویم انقلاب به 7 تیرماه که میرسد، یادآور حادثهای میشود که بر پیشانی آن مهر بزرگترین عملیات تروریستی در تاریخ ایران حکشده است. هفتم تیرماه سالروز بمب بگذاری در حزب جمهوری اسلامی است. واقعهای که به دلیل نشانه گرفتن بخشی از چهرههای برجسته و سرمایههای فکری انقلاب که در تدوین و پیشبرد تئوریهای اسلامی در امور کشوری نقش به سزایی را به عهده داشتند، تأثیر شگرفی بر جامعه دهه شصت و روند انقلاب اسلامی گذاشت.
روز هفتم تیرماه 1360 در سالن اجتماعات دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی ایران در سرچشمه تهران جلسهای بهمنظور بررسی انتخابات ریاست جمهوری آینده کشور برگزار شد. جلسهای که شخصیتهای مهمی ازجمله دکتر سید محمد بهشتی، حسن عباس پور (وزیر نیرو)، محمدعلی فیاض بخش (وزیر مشاور)، محمود قندی (وزیر پست و تلگراف)، موسی کلانتری (وزیر راه و ترابری)، و تعدادی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی، معاونین وزرا و ... در آن حضور داشتند.
در ساعت ۲۰:۳۰ آن روز، انفجار عظیمی در دفتر حزب رخ داد و 74 نفر از جمله رئیس دیوان عالی کشور، 27 نماینده مجلس شورای اسلامی، 4 وزیر و 12 معاون وزیر- در این حادثه به شهادت رسیدند. پسازاین اتفاق، سازمان مجاهدین طراحی و اجرای این بمبگذاری را بر عهده گرفت.
حادثهای که در تئاتر جای پا ندارد
کارل گئورگ بوشنر نمایشنامه نویس شهیر آلمانی که برخی «مرگ دانتون» او را اولین نمایشنامه مستند تاریخ می دانند، در اظهار نظری جالب در خصوص نمایش نویسی می گوید: «به چشم من، نمایشنامهنویس چیزی بیش از مورخ نیست؛ اما از این نظر که تاریخ را از نو میآفریند و بهجای ارائه روایت صرف، ما را مستقیماً در قلب زندگی در عصری دیگر قرار میدهد، از تاریخنویس فراتر میرود. آنچه او به ما ارائه میکند، شخصیت است نه خصوصیت؛ آدم است، نه توصیف. بهترین وظیفه او این است که تا جای ممکن ما را با تاریخ، آنطور که عملاً رویداده، نزدیک سازد(1)».
تمرکز بر این تعریف قابل کامل و مروری گذرا بر فعالیت هنرمندان «تئاتر انقلاب اسلامی» که وظیفه اصلی خود را اشاعه فرهنگ و ارزشهای ملی در مسیر تحقق آرمانهای انقلاب اسلامی و حفظ اشاعه ارزشهای آن قرار دادهاند، این علامت سؤال را در ذهن برجسته میکند که وقایع تاریخ انقلاب اسللامی چه میزان در بستر هنرهای نمایشی جا گرفتهاند.
واقعه تروریستی بمبگذاری در دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی که به بزرگترین عملیات تروریستی در تاریخ ایران شهره است و بیشک لحظهلحظه آن میتواند زاینده ایدهای خلاق برای یک نمایشنامهنویس باشد، چند صحنه را درنوردیده است؟ هنرمندان ما تا چه میزان در هویدا نمودن زوایای پنهان این حادثه و ابهامات زیادی که در حولوحوش آن همچون تارهای عنکبوتی تنیده، تلاش نمودهاند؟
جایگاه اینگونه حوادث در کجای تئاتر بعد از انقلاب است؟ چرا تاریخ 40 ساله انقلاب، یک واقعیت عینی با تمام شاخ و برگهایی که - موقعیت جغرافیایی حادثه، نقش و جایگاه ویژه حزب در کشور، شخصیتهای مطرح حاضر در جلسه، زمان حادثه، بازماندگان، نجاتیافتگان و ... - از تنه آن بیرون زدهاند .
با احترام به آثاری همچون «هفت روز از تیر شصت » به کارگردانی کامران شهلایی و محمد لارتی که نمونه قالب توجهی در ظرفیت شناسی این رویداد تاریخ معاصر است و پیشتر به آن پرداخته ایم ، گستره وسیع این واقعه باعث می شود بگوییم این موضوع همچنان برای هنرمندان بکر و دستنخورده مانده است؟ چرا هفتم تیرماه 1360، باوجود ارتباط تنگاتنگ با 74 مسئول ارشد ایران ازجمله رئیس دیوان عالی کشور، 27 نماینده مجلس شورای اسلامی، 4 وزیر و 12 معاون وزیر قرار دارد، جای پای محکمی در تئاتر انقلاب ندارد؟ حتی تجربیات موفقی چون «هفت روز از تیر شصت» با وجود موفقیت در روایت و ساختار و اجرا و از همه مهم تر استقبال مخاطب تداوم منطقی پیدا نکرد.
بیشک اینگونه سوژهها بهواسطه مجاورت جغرافیایی با جامعه و تأکید بر بخشی از تاریخ یک ملت، بیش از سایر نمایشهای میتواند مخاطب را به سالن نمایش بکشاند، بهشرط آنکه به همان اندازه در قواره حرفهای از نمایشنامهای خوشتراش، ساختاری درخور، گروه اجرایی زبردست و تبلیغات گسترده بهره ببرد.
از این موقعیتها غافل نشویم
همزمان با سالروز این رویداد، فرصت را غنیمت شمردیم و بهمنظور ایجاد یک زاویه دید مناسب برای علاقهمندان وقایع تاریخی در کنکاش حواشی خاص این حادثه، برخی موقعیتهایی را که میتوان از دل آنها روایت کرد بیرون کشیدیم. موقعیتهایی که بیشک میتواند با ایده پردازی مناسب به نمایشهایی جذاب و مخاطب پسند تبدیل شوند:
لحظه بمبگذاری
حادثه چند روز پس از عزل بنیصدر و در ساعت 20:30 ، 7 تیرماه و زمانی که حزب در حال بررسی موضوع رئیسجمهور آینده بود، اتفاق افتاد. بررسی این برهه زمان یکساعته، مسائلی که در آن ساعات به شور گذاشته شد از موضوعاتی است که میتواند دستمایه یک اثر ماندگار شود.
براساس خاطراتی که از دل سخنان بازماندگان این حادثه بیرون آمد انتخاب یک فرد برای کاندیداتوری از مهمترین مباحث قبل از انفجار بود.
محمدحسن اصغرنیا، از اعضای شورای مرکزی و مسئول آموزش حزب جمهوری اسلامی و از بازماندگان حادثه در خصوص این لحظات میگوید: «به رغم اینکه موضوع جلسه بحث و بررسی تورم بود، دوستان پیشنهاد کردند که با توجه به عزل بنیصدر و پیش رو بودن انتخابات ریاست جمهوری، در مورد انتخاب کاندیدای حزب صحبت شود. با توجه به تجربه تلخ حزب در اولین دوره انتخابات ریاست جمهوری و حمایت از جلالالدین فارسی، که البته مشخص شد ایشان افغانیالاصل هستند و نمیتوانند رئیسجمهور شوند، شهید بهشتی اعلام کردند که حزب در این انتخابات کاندیدای حزبی ندارد و از هر کاندیدایی که صالحتر و صادقتر باشد ولو اینکه عضو حزب نیز نباشد، حمایت میکند. شهید بهشتی تأکید کردند که شهید رجایی کاندیدای حزب است.
در حین سخنرانی شهید بهشتی، بهیکباره احساس کردیم که رعدوبرقی وارد سالن شد و مانند زمینلرزه، سالن را به لرزه درآورد و ...».
کاراکتری به نام محمدرضا کلاهی
محمدرضا کلاهی را عامل بمبگذاری در دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی میدانند. بیشک او برای انجام این ترور بهویژه در زمان دریافت بسته حامل مواد منفجره، درگیریهای ذهنی زیادی داشته است که آنهم میتواند دست ماه یک اثر شود.
فشار درونی و بیرونی که از زمان پذیرش مسئولیت تا بعد از خروج از صحنه داشته، حتی لحظات فرار محمدرضا کلاهی و یا روزهایی که در مخفیگاه در انتظار راهی برای فرار از کشور بود، لحظات نابی است که میتواند بسترساز رویدادهای دراماتیک شود و نباید از آنها غافل شد.
جلسات گروه عملیات منافقین برای ترور شهید بهشتی
جلسات گروه عملیات منافقین گرچه تا حدود زیادی زاییده ذهن خواهد بود و اگرچه اکثر آنها مبتنی بر اسناد و مدارک نیست اما میتواند دستمایه نگارش یک درام قرار گیرد.
دلایل ترور، برنامهریزیها، امنیت خانههای امن برای جلسه، نقشهها، راهکارهای اقناع محمدرضا کلاهی برای ترور و ... میتوانند در خلق یک رویداد قابلاجرا مؤثر باشند.
چند روز قبل از حادثه، گروهی به بهانه درست کردن کولر نیروهای فنی خودشان را به پشتبام ساختمان حزب آورده بودند و محاسبه کردند که چه مقدار مواد منفجره قدرت تخریب ساختمان را دارد یا شبی که جلسه حزب تشکیلشده بود کلاهی بهتمامی دوستان شهید بهشتی تلفن زده و گفته بود که حتماً جلسه امشب را بیایید، خیلی مهم است و... که همه آنها در اسناد و مدارک موجودند.
افسر پرونده حادثه
پس حادثه بمبگذاری پلیس بهصورت شبانهروزی به دنبال عاملان حادثه بود و در این ایام گزارشهای متعددی مبنی بر محل اختفای کلاهی در مناطقی ازجمله جاده چالوس، روستای سیاهبیشه و قلعه میرفتاح در اطراف همدان، واصل که با مراجعه گروههای عملیاتی، نتیجهای حاصل نشد.
بیشک اسناد و مدارک پرونده، اقدامات افسر پیگیر، فشارهای مسئولان برای یافتن متهمان، تلاشها، سرنخهای امیدوارکننده، اخبار ناگوار و ... نیز موضوعات بکری است که میتوان از دل آن باکمی خلاقیت درام قابل دفاعی نوشت.
تحریریه روزنامه اطلاعات
در روزنامههای معتبر رسم بر آن است که در ساعات پایانی روز و پس از جمعآوری مطالب و حروفچینی صفحات، شورای تیتر تشکیل و تیتر اصلی انتخاب میشود. بیشک تلاقی تشکیل این جلسه و انفجار دفتر حزب جمهوری – مخصوص اگر روزنامه برای چاپ ارسالشده باشد - میتواند موقعیت دراماتیک ویژهای در اتاق تحریریه روزنامهها به وجود آورد. واکنش مدیرمسئول، خبرنگاران، جلسات اضطراری مختلف برای کسب اطلاعات و ... همگی میتوانند بسترساز روایتی جذاب برای صحنه باشند.
در کنار این سوژههای ناپخته و بیگمان صیقل نشده، ایدههای ناب زیادی از دل این اتفاق ملی بیرون میزند که هنرمندان علاقهمند به آثار تاریخی، مستند و ملیگرا را میتواند به سمت خود جلب کند. ایدههایی که بهراحتی نباید از کنار آنها گذشت. بیگمان ازایندست سوژههای نادیده گرفتهشده در تاریخ معاصر بسیار است تا کورسوی صحنه از بزرگترین عملیات تروریستی تاریخ ایران را به منبع نوری برای روشنگری تبدیل کند.
پانوشت:
1- گئورگ بوخنر، مرگ دانتون، یدالله آقاعباسی، تهران: سپیدهسحر ، 1380