نگاهی به نمایش «هپولی» عرضه شده در تلویزیون تئاتر ایران
تلاش برای پاک کردن چهره خط خطی خورشید
ایران تئاتر – سید رضا حسینی: نمایش «هپولی» از جمله آثار ساخته شده برای رده سنی کودکان و نوجوانان به شمار میرود که به تازگی امکان تماشای آن از طریق پلتفرم تلویزیون تئاتر ایران برای مخاطبان هنرهای نمایشی در فضای مجازی فراهم شده است. انتشار این نمایش در تلویزیون تئاتر ایران بهانه خوبی است تا در مطلب پیش رو به بررسی اجمالی آن بپردازیم.
نمایش «هپولی» توسط هنرمندان تئاتر شیرازی ساخته شده و کودکان را به عنوان مخاطب اصلی و هدف خود برگزیده است. با توجه به اینکه یکی از اهداف مهم تلویزیون تئاتر ایران توجه به هنرمندان شهرستانی و ایجاد شرایط برابر برای معرفی آنها به دیگران است، با شروع فصل تابستان فرصتی فراهم آمد تا نمایش هپولی و دیگر آثار مشابه با آن از طریق این پلتفرم مجازی پخش شوند و در اختیار مخاطبان قرار گیرند. به این ترتیب کودکان ایرانی در نقاط مختلف کشور از طریق اینترنت قادر به تماشای این آثار خواهند بود. در ادامه مطلب پیش رو به سراغ نمایش هپولی میرویم تا ببینیم چگونه قصد ارتباط برقرار کردن با مخاطب کودک را دارد؛ با این توضیح که به سبک مطالب پیشین ایران تئاتر در رابطه با مرور آثار منتشر شده از طریق تلویزیون تئاتر ایران در طول فصل تابستان، در این مطلب نیز تمرکز اصلی تنها بر معرفی نمایش و اشاره به نقاط مثبت آن خواهد بود.
داستان تلاش پونه برای پاک کردن چهره خورشید
دختری به نام پونه که به اقرار خود در کلاس سوم ابتدایی درس میخواند با پدربزرگ پیرش که او را آقا بابایی صدا میزند در شهر آینهها زندگی میکند. مردم این شهر برای انجام کارهای روزانه از سوختهای فسیلی نظیر نفت استفاده نمیکنند و به بهرهمندی از انرژیهای پاک برای گذراندن امورات رایج خود روی آوردهاند. در واقع کل انرژی لازم برای انجام امور روزانه ساکنان شهر از طریق خورشید و توسط آینههای متعدد و مختلفی که در گوشه و کنار شهر تعبیه شدهاند و نور را بازتاب میدهند تامین میشود. روزی مردم شهر آینهها در مییابند که سطح خورشید و تمام آینههای شهر کثیف و خط خطی شده است. این امر موجب میشود که مردم شهر از انجام امور رایج خود باز بمانند و کارهای روزانه آنها کاملا مختل شود. از همین رو به تدریج برخی از ساکنان شهر آینهها نظیر عمو آهنگر، عمو باغبان و اقدس خانم که همگی دوستان پونه به شمار میروند شهر را ترک میکنند تا مکان جدیدی برای زندگی بیابند. با این حال به دلیل آنکه پدربزرگ پونه پیر و بیمار است او نمیتواند شهر آینهها را ترک کند. چندی بعد پونه با پسری به نام هپول آشنا میشود که تقریبا همسن و سال خود او است. پونه با مشاهده مداد بزرگی که در دست هپول قرار دارد، و در واقع یک مداد جادویی است، در مییابد که خط خطی کردن خورشید و آینههای شهر کار او است. دختر زیرک پس از گفتگو با پدربزرگ خود به این حقیقت پی میبرد که هپول در زمانی نه چندان دور زرنگترین پسربچه شهر آینهها بوده، اما زن جادوگری به نام زیبنده او را طلسم کرده و به خدمت خود در آورده است. پونه به محل زندگی زیبنده میرود و توسط او طلسم میشود. زن جادوگر که قصد دارد هپول را بخواباند برایش لالای میخواند اما صدای او به قدری گوشخراش است که جز خودش کسی به خواب نمیرود. پس از خفتن زیبنده و فراهم شدن فرصت فرار پونه حقیقت را به هپول میگوید و برای او فاش میکند که فرزند واقعی زن جادوگر نیست. پونه به کمک هپول از بند طلسم آزاد میشود و محل پنهان شدن دانه جادویی گل پونه را مییابد. آنها همراه با هم دانه جادویی را در خاک میکارند و به کمک چندین ورد جادویی که هپول میخواند آن را سبز میکنند. گل پونه به قدری بلند میشود که به آسمان میرسد و شاخههای آن تا خورشید امتداد مییابد. پونه از شاخه گیاه جادویی بالا میرود و به کمک پاککن جادویی بزرگی که هپول در اختیارش قرار میدهد سطح خورشید و تمام آینههای شهر را پاک میکند و رونق را به شهر آینهها باز میگرداند. زیبنده که تاب دیدن نور خورشید را ندارد به درون دیگ جادویی خود میرود و نابود میشود. به این ترتیب طلسم هپول نیز از بین میرود و او دوباره به یک پسر زرنگ و با استعداد تبدیل میشود. با عادی شدن شرایط در شهر آینهها عمو آهنگر، عمو باغبان و اقدس خانم نیز دوباره به شهر باز میگردند.
تلفیق افسانه و واقعیت
نمایش هپولی را از نظر محتوای داستانی میتوان به دو بخش تقسیم کرد. بخش نخست به معرفی شهر آینهها و ساکنان اصلی آن اختصاص دارد و در جریان این معرفی سعی شده است بر موضوع استفاده از انرژیهای پاک، به خصوص انرژی خورشیدی، تمرکز و تاکید ویژهای صورت گیرد. این امر (تاکید بر استفاده از انرژی خورشیدی به جای سوختهای فسیلی) در ابتدای نمایش و حین معرفی شخصیتهای حاضر در این اثر صورت میگیرد؛ به این ترتیب که شخصیت اصلی نمایش یعنی پونه نزد عمو آهنگر، عمو باغبان و همسر او اقدس خانم میرود تا از آنها در مورد تاثیر انرژی خورشیدی بر کسب و کارشان پرس و جو کند. آنها نیز در مورد آینههای محدب و مقعر و چگونگی تامین انرژی خورشیدی توسط این آینهها برای انجام امور روزمره خود توضیحاتی ارائه میدهند. در این بخش از نمایش سعی شده است با استفاده از لحن خاص شخصیتها و شوخیهای پراکندهای که گاه با یکدیگر انجام میدهند، توضیحات یاد شده برای مخاطب کودک چندان خسته کننده و ملال آور جلوه نکند.
در بخش دوم نمایش هپولی با معرفی دو شخصیت هپول و زیبنده داستان به طور عمده از پیوند با مسائل روز و بحث مفید بودن استفاده از انرژیهای پاک فاصله میگیرد و به قصههای فولکلور جن و پری شباهت مییابد. این امر موجب شده است تا در بخش دوم این نمایش جذابیت بیشتری را به لحاظ داستانی شاهد باشیم. شاید مخاطب نکته سنج پس از مشاهده ده دقیقه ابتدایی نمایش هپولی با این تردید مواجه شود که آیا در ادامه میتواند شاهد جذابیت بیشتری در داستان باشد یا اوضاع قرار است تا پایان به همین منوال سپری گردد؟ اما این شک و تردید در ادامه تا حدی برطرف میشود و داستان میتواند ارتباط محسوستری با مخاطب برقرار کند و او را اندکی بیشتر درگیر نماید. به طور کل میتوان گفت که سازندگان نمایش هپولی در حد بضاعت خود توانستهاند پیوند نسبتا قابل قبولی میان واقعیت (بحثهای امروزی نظیر لزوم استفاده از انرژیهای پاک) و افسانه (طلسم جادوگران بدجنس و موارد مشابه) برقرار کنند. با این حال جذابیت نمایش هپولی در بخش داستان میتوانست، حداقل در نیمه نخست این اثر، بیشتر از حالت فعلی باشد.
استفاده از موسیقی و آواز برای جلب نظر مخاطب
نمایش هپولی با آهنگ و آوازخوانی آغاز میشود و به سبک بسیاری از نمایشهای مشابه ایرانی سعی میکند توجه کودکان را با بخشهای موزیکال خود جلب کند. شعر و آواز را میتوان در بخش ابتدایی، میانی (حد فاصل تبدیل داستان از واقعیت به افسانه) و پایانی این نمایش مشاهده کرد. بخشهای موزیکال نمایش هپولی تنوع مناسبی به این اثر نمایشی بخشیدهاند و قسمتهای اصلی نمایش یعنی بخش ابتدا، وسط و پایان آن را حداقل از نظر نوع اجرا تا حدی از یکنواختی خارج کردهاند.
شهر کاغذی رنگارنگ
همان گونه که به آن اشاره شد داستان نمایش هپولی را میتوان در نگاه کلی به دو بخش واقعیت و افسانه تقسیم کرد. صحنه این نمایش یعنی محل به وقوع پیوستن رخدادهای داستان نیز بر اساس همین دو بخش طراحی شده است. در بخش نخست شاهد حضور پونه در شهر آینهها هستیم که این شهر در قالب محل زندگی ساکنان اصلی آن یعنی خانهای که پونه و پدربزرگش در آن زندگی میکنند، کارگاه آهنگری عمو آهنگر و باغ عمو باغبان و اقدس خانم به تصویر کشیده شده است. در طراحی موارد یاد شده یا به به عبارتی دکور این نمایش بیش از هر شی یا ماده خام دیگری از کاغذ و مقوا استفاده شده و تمام اجزای شهر آینهها در امتداد یکدیگر قرار گرفتهاند.
در بخش دوم نمایش هپولی حضور پونه در محل زندگی زیبنده و تلاش او برای از بین بردن طلسمهای زیانبار این جادوگر به تصویر کشیده شده است. در این بخش نیز مانند بخش نخست شاهد وجود اجزای مختصری روی صحنه نظیر دیگ زیبنده و چهرۀ تاریک خورشید هستیم که در طراحی آنها کاغذ و مقوا نقش پررنگی ایفا کرده است. در مجموع طراحی صحنه نمایش هپولی با وجود ساده بودن پذیرفتنی و قابل قبول جلوه میکند، به خصوص که تا حد امکان سعی شده است از رنگهای روشن برای طراحی اجزای صحنه استفاده شود؛ رنگهایی که مسلما از نظر دیداری بیش از رنگهای تیره توان جلب توجه کودکان را دارند و بیشتر مورد پسند آنها قرار میگیرند. این ویژگی را در طراحی لباس شخصیتهای حاضر در این اثر نیز میتوان کم و بیش مشاهده کرد؛ به این معنی که در طراحی لباس شخصیتهای حاضر در این نمایش نیز سعی شده است بیش از همه از رنگهای روشن و شاد استفاده شود.
در نمایش هپولی استفاده از نورپردازی برای به تصویر کشیدن برخی از جزئیات داستان در بخش دوم این اثر بیش از بخش نخست آن نمود یافته است. به عنوان نمونه میتوان به بخشی از این اثر نمایشی اشاره کرد که در آن زیبنده هنگام فرا رسیدن شب و پیش از خوابیدن اقدام به خاموش کردن چراغها میکند. این امر با تاریک شدن بخشی از صحنه نمایش و روشن ماندن بخشهای دیگری از آن، نظیر آتش زیر دیگ جادویی او، به تصویر کشیده میشود.
در مجموع موارد یاد شده در سطور پیشین متن پیش رو را میتوان مهمترین نقاط قوت نمایش هپولی نام نهاد. در صورت تمایل برای تماشای نمایش هپولی میتوانید به صفحه اختصاصی این اثر نمایشی در پلتفرم تلویزیون تئاتر ایران مراجعه کنید.
عوامل تولید نمایش
کارگردان: محمد ابوعلی، میترا توکل پور صالح
نویسندگان: مریم برزوییان، نیلوفر نوح پیشه
بازیگران: مهرداد کاظمی، علیرضا نگهبان، هادی کشاورزی، مریم وکیلی، مبین نیکدل، محمد ابوعلی، میترا توکل پور صالح
آهنگساز: مرتضی مصطفوی
پخش موسیقی: پردیس خوشخو
طراح صحنه: محمد ابوعلی
طراح و مجری لباس و گریم: میترا توکل پور صالح
پخش نور: فضیلت محسنی
طراح و تصویرگر پوستر: نیلوفر زارعی