مرور ده نمایش با موضوع خرمشهر در آغاز هفته دفاع مقدس
داستانهای متفاوتی از خرمشهر روی صحنه نمایش
ایران تئاتر – سید رضا حسینی: روز ۳۱ شهریور ماه در تقویم رسمی ایران به عنوان سالروز آغاز جنگ تحمیلی و آغاز هفته دفاع مقدس شناخته میشود. در مطلب پیش رو به معرفی ده اثر نمایشی مرتبط با جنگ تحمیلی هشت ساله خواهیم پرداخت؛ آثاری که همگی با محوریت خرمشهر ساخته شدهاند.
روز ۳۱ شهریور ماه به عنوان روز تهاجم رسمی ارتش بعثی صدام به خاک ایران شناخته میشود. در این روز بخشهای جداگانهای از غرب و جنوب ایران مورد تاخت و تاز قوای نظامی صدام قرار گرفت. خرمشهر از جمله شهرهای جنوبی ایران بود که از همان نخستین روز جنگ تا آخرین روز آن بهای سنگینی پرداخت و اکثر بخشهای آن ویران شد. این شهر به کمک نیروهای مقاومت مردمی و تعدادی از نیروهای نظامی ایران از انواع و رستههای مختلف توانست با کمترین امکانات و تجهیزات حدود ۳۴ روز در برابر تهاجم ارتش بیگانه مقاومت کند و پس از اشغال شدن توسط قوای نظامی صدام نیز تنها ۵۷۶ روز در تصرف دشمن بود.
از همان زمان شروع نبرد هشت ساله وضعیت خرمشهر که یکی از مهمترین مناطق درگیر در جنگ به شمار میرفت و حال و روز مردم آن در برخی از تولیدات عرصه هنرهای نمایشی ایران بازتاب یافت؛ این امر تا امروز ادامه داشته است و در طول سالهای اخیر همچنان شاهد ساخته شدن نمایشهای پراکندهای بودهایم که خرمشهر را به عنوان محل اصلی رخ دادن حوادث داستان خود برگزیدهاند. در مطلب پیش رو به نام ده عنوان از این آثار نمایشی اشاره خواهد شد و محتوای آنها به مخاطبان ایران تئاتر معرفی خواهد گردید.
ملاک اصلی برای انتخاب این آثار نمایشی و قرار دادنشان در لیست دهگانه پیش رو اشاره این نمایشها به خرمشهر به عنوان محل اصلی رخ دادن حوادث داستان بوده است. از سوی دیگر تلاش اصلی در تهیه مطلب پیش رو بر آن بوده است تا آثاری در این لیست دهگانه قرار گیرند که در طول کمتر از پانزده سال گذشته، ساخته شدهاند و چندان قدیمی نبودهاند. در واقع هدف اصلی از به میان آوردن نام این ده نمایش در مطلب پیش رو تنها معرفی و یاد کردن از آنها است و نقد و بررسی این آثار یا اشاره به نقاط ضعف و قوتی که داشتهاند و قضاوت در مورد کیفیت آنها جایی در این مطلب ندارد. با این توضیح و با امید به تحول در روند آبادانی این شهر آسمانی در دولت سیزدهم به سراغ معرفی ده نمایش ساخته شده بر اساس حوادث و پیامدهای جنگ تحمیلی هشت ساله با محوریت خونین شهر میرویم.
نمایش آسمان و زمین
نمایش «آسمان و زمین» قدیمیترین اثر نمایشی موجود در این لیست دهگانه به شمار میرود. این نمایش در سال ۱۳۸۷ خورشیدی به روی صحنه رفت و از نخستین اجرای آن در خرمشهر حین برگزاری جشنواره تئاتر مقاومت حدود سیزده سال زمان میگذرد.
نمایش آسمان و زمین توسط «ایوب آقاخانی» نوشته شده است و وظیفه کارگردانی آن را «امیر دژاکام» بر عهده داشت. داستان این نمایش روایتگر آخرین روزهای اشغال خرمشهر توسط ارتش صدام و حوادث پیش از عقبنشینی نیروهای نظامی عراقی از این شهر است. اعضای ارتش صدام پیش از ترک و تخلیه شهر زیر بدن تعدادی از کشته شدگان و مجروحان ایرانی مین کار میگذارند تا برای نیروهای ایرانی فاتح شهر دردسر ایجاد کنند. یکی از مجروحانی که عراقیها زیر بدنش مین کار گذاشتهاند از جوانان بومی خطه جنوب و اهل حوالی خرمشهر است. او برای جلوگیری از انفجار مین مجبور میشود بدون حرکت روی زمین دراز بکشد و آسمان را بنگرد؛ این در حالی است که پیرامون جوان زخمی رخدادهای فراوانی در جریان است و او نمیتواند هیچ تاثیری بر آنها داشته باشد. در واقع این نمایش حوادث واپسین ساعتهای اشغال خرمشهر را از زاویه دید یک جوان زخمی در معرض دید مخاطب قرار میدهد. در مجموع نمایش آسمان و زمین بخشی از حوادثی که نیروهای مقاومت خرمشهر در واپسین روزهای اشغال این شهر با آن دست و پنجه نرم کردند را روایت میکند و شرحی که از این حوادث بیان مینماید آمیخته به عنصر تعلیق است.
نمایش خرمشهر ۱۱
نمایش «خرمشهر ۱۱» در سال ۱۳۸۸ خورشیدی به نویسندگی و کارگردانی «اصغر خلیلی» روی صحنه تئاتر رفت. این اثر نمایشی یکی دیگر از آثار ساخته شده در مورد رخدادهای جنگ هشت ساله ایران و عراق طی یک و نیم دهه اخیر است که حوادث آن در خرمشهر به وقوع میپیوندد. پایه و اساس داستان نمایش خرمشهر ۱۱ بر روایت تدارک دیدن یک جشن عروسی استوار است؛ مجلسی که یک زن، که از قرار معلوم آموزگار است، وظیفه تدارک آن را بر عهده دارد. جابهجا شدن مداوم زمان رخ دادن حوادث و عقب و جلو رفتن پی در پی آن در طول نمایش موجب شده است تا این مجلس بزم گاه جشن ازدواج خود زن در دوران جوانی و هنگام شروع جنگ جلوه نماید و گاه تداعی کننده مراسم عروسی دختر او در دوران میانسالی زن و سالها پس از پایان یافتن جنگ باشد. در خلال مهیا کردن مجلس عروسی شاهد تعامل این زن با تعدادی از بستگانش و اعضای سه نفره یک بنگاه شادمانی، که برای گرم کردن مجلس عروسی از اصفهان به خرمشهر آمدهاند، هستیم و از میان گفتگوهای آنها با یکدیگر حوادثی نظیر هجوم ارتش صدام به خرمشهر روایت میشود. در مجموع هم فرم و هم شخصیتهای حاضر در این اثر نمایشی تا حد قابل توجهی غیرکلیشهای و پذیرفتنی جلوه میکند. این امر در مورد شخصیت پسرعموی زن که به ارتش صدام وابستگی دارد و با حزب بعث عراق احساس همدلی میکند نیز صادق است و تصویر ارائه شده از او بر صحنه نمایش تقریبا خاکستری و بدون جانبداری یک طرفه است. نام این نمایش یعنی خرمشهر ۱۱ به پلاک اتومبیل پیکانی اشاره دارد که همسر شخصیت اصلی داستان یعنی زن آموزگار سوار بر آن قصد آمدن به مجلس عروسی را داشته است اما با آغاز جنگ ایران و عراق هنگام ورود به شهر توسط خمپارههای ارتش صدام کشته میشود. به طور کل نمایش خرمشهر ۱۱ به کمک بازی با عنصر زمان و نداشتن نگاه یک سویه و تک بعدی به شخصیتهای حاضر در داستان سعی در ارائه روایتی غیرکلیشهای از نخستین روزهای جنگ تحمیلی در خرمشهر دارد و زندگی برخی از مردمی که سرنوشت آنها توسط این جنگ به طور کامل دگرگون شد را به تصویر میکشد. در طول ده سال اخیر این نمایش علاوه بر اصغر خلیلی توسط افراد دیگری نیز کارگردانی شده و به روی صحنه تئاتر رفته است. یکی از آخرین نمونههای موجود در این زمینه حضور نمایش خرمشهر ۱۱ به کارگردانی «الهه اقدم» در بخش نمایش دانشجویی هفدهمین جشنواره سراسری تئاتر مقاومت در سال گذشته بود. این نمایش توسط گروه تئاتر دانشگاه علمی کاربردی ۴۶ تهران اجرا گردید و یکی از آثار خوب حاضر در رویداد هنری مذکور به شمار میرفت.
نمایش جهشه
نمایش «جهشه» در سال ۱۳۹۵ خورشیدی به روی صحنه تئاتر رفت و روایت دیگری از خرمشهر و مردم آن در نخستین روزهای جنگ را در معرض دید مخاطبان تئاتر قرار داد. متن این نمایش به قلم «مرتضی شاه کرم» نوشته شد و کارگردانی آن را «علی برجی» بر عهده داشت. نمایش جهشه نیز به جای پرداختن به شرح حال رزمندگان حاضر در جبهه به وصف حال و روز تعدادی از مردم عادی خرمشهر پرداخته و زندگی آنها در نخستین روزهای جنگ را دستمایه روایت قرار داده است. جهشه در برخی از مناطق جنوبی کشور به معنی وانت بار است و موضوع اصلی داستان این نمایش نیز با همین وسیله نقلیه ارتباط دارد. داستان نمایش جهشه روایتگر ماجرای تعدادی از ساکنان خرمشهر است که با یکدیگر نسبت خانوادگی دارند و پس از شروع درگیریها قرار است یک وانت بار آنها را از شهر خارج کند. هر کدام از این شخصیتها خصوصیات اخلاقی منحصر به فردی دارد و با مشکلات متفاوتی دست و پنجه نرم میکند. با این حال اکثر آنها هنگام رویارویی مستقیم با پدیده وحشتناکی به نام جنگ و تجربه مصائب مشترک مربوط به آن خیلی زود دچار تحول شخصیتی میشوند. تعداد قابل توجهی از شخصیتهای حاضر در نمایش جهشه را زنان تشکیل دادهاند. به عنوان مثال غزاله دختر جوانی است که با پسری قول و قرار ازدواج دارد. با این حال به محض شروع جنگ پسر جوان او را رها میکند و همراه با خانواده خود از شهر میگریزد. اما غزاله نمیتواند پدر بیمار و برادران کوچکش را به حال خود رها کند و از شهر خارج شود. به همین دلیل در خرمشهر میماند و همراه با سایر جوانان تصمیم به مقاومت در برابر هجوم دشمن میگیرد. یکی دیگر از شخصیتهای حاضر در نمایش جهشه دختر پانزده سالهای به نام زینب است که در گیر و دار آغاز جنگ ناچار به برگزاری مراسم زار است تا بتواند حال ناخوش مادرش ساغر را بهبود بخشد. زبیده نیز دختر نوجوان دیگری است که از نظر ذهنی و حرکتی معلول است و پس از شروع جنگ باید علاوه بر مشکلات رایج خود با مشکلات بزرگ دیگری نیز دست و پنجه نرم کند. در کنار شخصیتهای زن یاد شده میتوان به یکی از متفاوتترین شخصیتهای مرد این نمایش یعنی دموخی اشاره کرد که با اعتیاد دست به گریبان است و آغاز جنگ فرصتی برای تحول شخصیتی و جبران مافات در اختیار او قرار میدهد. نمایش جهشه با بهرهمندی از این شخصیتهای واقعی و غیرکلیشهای توانسته است روایت متفاوتی را از نخستین روزهای جنگ در خرمشهر به مخاطبان تئاتر ارائه دهد.
نمایش نوبت یعنی بعدی
نمایش «نوبت یعنی بعدی» یکی دیگر از آثار نمایشی مرتبط با موضوع دفاع مقدس است که در سال ۱۳۹۵ خورشیدی به نویسندگی و کارگردانی «مرتضی شاه کرم» بر صحنه تئاتر جان گرفت. داستان این نمایش ماجرای زندگی مردی به نام اسد جراحی را روایت میکند که صاحب یک مغازه کلهپزی است. او و همسر ناشنوایش دو دختر دوقلو دارند که از بدو تولد به یکدیگر چسبیدهاند و اکنون به سن بیست سالگی رسیدهاند. اسد برای اینکه از زخم زبان مردم در مورد دخترانش در امان بماند همراه با خانوادهاش به خانهای دنج که صاحبخانه آن زنی تنها است نقل مکان میکند. زن صاحبخانه به دنبال یک قلب پیوندی سالم برای پسر جوانش میگردد تا او را به زندگی باز گرداند و این موضوع بزرگترین دغدغه او را تشکیل داده است. عاقبت اسد موفق میشود همسرش را متقاعد کند که دخترانشان برای عمل جراحی جداسازی راهی اتاق عمل شوند. با این حال در پایان عمل جراحی فرزندان اسد زنده نمیمانند و او تصمیم میگیرد قلب یکی از آنها را به پسر صاحبخانه اهدا کند؛ اما در مییابد که زن صاحبخانه از فرزندش تنها دو استخوان به یادگار دارد و پسر او سالها قبل در جنگ شهید شده است. نمایش نوبت یعنی بعدی تنها نمایش حاضر در این لیست دهگانه به شمار میرود که در آن اشاره مستقیمی به خرمشهر نشده است. با این حال کارگردان این نمایش اهل خرمشهر است و شخصیت زن صاحبخانه را برگرفته از خیل پرتعداد مادرانی میداند که آنها را بارها در خرمشهر دیده است و حتی برخی از آنها را از نزدیک میشناسد؛ مادرانی که پس از گذشت چندین سال از زمان جنگ هنوز شهادت فرزندانشان را باور نکردهاند و آنها را همچنان زنده و سالم میپندارند. از همین رو میتوان شخصیت اصلی زن نمایش نوبت یعنی بعدی را یک مادر خرمشهری قلمداد کرد. در این نمایش علاوه بر مادران داغدار خرمشهری از لاله و لادن بیژنی نیز یاد شده است؛ دوقلوهای به هم چسبیدهای که در تیر ماه سال ۱۳۸۲ خورشیدی جان خود را در جریان عمل جداسازی از دست دادند. جالب آن است که در نمایش نوبت یعنی بعدی پدر دختران دوقلو یعنی اسد جراحی به فراخور داستان اصرار به انجام عمل جداسازی آنها دارد؛ اما در واقعیت موضوع دقیقا برعکس بود و پدرخوانده لاله و لادن یعنی دکتر علیرضا صفاریان تا آخرین لحظه با عمل جراحی آنها مخالفت کرد؛ به این دلیل که ریسک عمل جداسازی دوقلوها را بسیار بالا میدانست. به هر حال نمایش نوبت یعنی بعدی با وام گرفتن از شخصیتهای واقعی یعنی مادران داغدار خرمشهری و لاله و لادن توانسته است داستان متفاوت و تاثیرگذاری را در مورد درد و رنج انسان روایت کند.
نمایش هفت عصر هفتم پاییز
نمایش «هفت عصر هفتم پاییز» اثری است به نویسندگی و کارگردانی «ایوب آقاخانی» که در سال ۱۳۹۶ خورشیدی برای اجرا به روی صحنه آمد. شخصیت اصلی این نمایش فردی است به نام غلامعلی که در زمان اشغال خرمشهر توسط ارتش صدام در این شهر حضور داشت و یکی از همرزمان محمد جهان آرا بود. او که اکنون به شغل لولهکشی مشغول است با همسر خود نسرین روزگار میگذراند و تمام ابعاد زندگی مشترک و فردی او همچنان تحت تاثیر حوادث زمان جنگ قرار دارد. در واقع غلامعلی به جای زمان حال در گذشته زندگی میکند و درگیری مستمر و مداومی که با خاطرات دوران جنگ دارد بر کل زندگی او سایه افکنده است. نسرین که به دلیل ابتلا به مشکلات روحی در بیمارستان روانی بستری است و شرایط ذهنی مناسبی ندارد از همسرش میخواهد که خاطرات زمان جنگ را رها کند و به زمان حال باز گردد تا شاید هر دوی آنها بتوانند شرایط بهتری را تجربه کنند؛ اما اجرای این خواسته برای غلامعلی ممکن نیست و توان انجام آن را ندارد. یکی از دلایل این ناتوانی آن است که او مسافر همان هواپیمایی بود که محمد جهان آرا نیز در آن حضور داشت و در راه پرواز به تهران سقوط کرد. غلامعلی برخلاف فرمانده و مرشد خود در جریان این حادثه زنده ماند؛ آن هم در شرایطی که در خرمشهر به شدت مجروح شده بود و امیدی به زنده ماندن نداشت. از همین رو نمیتواند خاطرات پررنگ نبرد در خرمشهر تحت فرمان جهان آرا و از دست دادن او در سقوط هواپیما را به راحتی فراموش کند. نمایش هفت عصر هفتم پاییز در بسیاری از بخشهای خود از لحن شاعرانه برخوردار است و تعدادی از نامههای محمد جهان آرا به همسرش صغری نیز در برخی از صحنههای آن خوانده میشود. حتی در بخشی از این نمایش بازیگران نقشهای غلامعلی و نسرین در قالب جهان آرا و همسرش به نقشآفرینی میپردازند. به این ترتیب میتوان نمایش هفت عصر هفتم پاییز را نمایشی در مورد محمد جهان آرا دانست که حتی نام آن نیز به روز مرگ او یعنی روز هفتم مهر ماه اشاره دارد. در مجموع شاید بتوان گفت که این اثر نمایشی توانسته است به کمک فرم و محتوای خود روایت نسبتا متفاوتی از اشغال خرمشهر توسط ارتش عراق در ابتدای جنگ ارائه دهد و آن را با مخاطبان تئاتر به اشتراک بگذارد.
نمایش چکامههایی که حباب میشوند
نمایش «چکامههایی که حباب میشوند» به نویسندگی «علی ذاکری» و کارگردانی «کمیل جعفری» یکی از آثاری بود که نخستین بار سال ۱۳۹۷ خورشیدی در جریان برگزاری سی و هفتمین جشنواره تئاتر فجر به روی صحنه رفت. این نمایش پس از آن اجراهای دیگری در سالنهای نمایش داشت و اکنون از طریق پلتفرم تلویزیون تئاتر ایران نیز قابل مشاهده است. در نمایش چکامههایی که حباب میشوند دو شخصیت محوری به نامهای ماروک و حنیفه حضور دارند که قهرمانان اصلی داستان این اثر نمایشی به شمار میروند. زندگی این زن و مرد جوان که در خرمشهر روزگار میگذرانند و به یکدیگر دل دادهاند پس از آغاز جنگ دگرگون میشود و در این نمایش گوشههایی از این دگرگونی به تصویر کشیده شده است. بخش قابل توجهی از نمایش چکامههایی که حباب میشوند در یک استخر کوچک مملو از آب سرخ رنگ اجرا شده است؛ محیطی ناآرام تحت سیطره رنگ قرمز که میتوان آن را نمادی از حمام خون به راه افتاده توسط ارتش صدام در خرمشهر به شمار آورد. در این نمایش خاطرات قدیمی ماروک و حنیفه در دوران پیش از جنگ با رخدادهایی که در زمان حال یعنی روزهای آغازین جنگ تجربه میکنند در هم تنیده شده است و در صحنههای مختلف این اثر نمایشی همراه با موسیقی بومی مناطق جنوبی ایران به دنبال یکدیگر روایت میشود. به این ترتیب شاهد اجرای این نمایش با فرم نسبتا متفاوتی نسبت به آثار مشابه بر روی صحنه هستیم. به طور کل میتوان گفت نمایش چکامههایی که حباب میشوند شرح لحظههای سرنوشتساز قصه عشق ماروک و حنیفه است که با روزهای آغازین جنگ در خرمشهر گره خوردهاند. بر همین اساس میتوان روایت این نمایش از روزهای پر خون و آتش جنگ را تا حدی متفاوت با سایر آثار نمایشی مشابه دانست.
نمایش برگشتن
نمایش «برگشتن» به نویسندگی «خیرالله تقیانی پور» و کارگردانی «حسین مسافر آستانه» دو سال قبل یعنی در سال ۱۳۹۸ خورشیدی روی صحنه تئاتر اجرا شد. داستان این نمایش به زیر و بم خرمشهر پس از جنگ میپردازد و در برخی از جزئیات خود به این نکته اشاره دارد که امروز پس از سپری شدن چندین سال از پایان جنگ زخمهای پرتعداد این شهر زخم خورده هنوز تازه است و آثار به جا مانده از جنگ همچنان در بسیاری از نقاط آن مشاهده میشود. داستان نمایش برگشتن به تقابل دو نگاه متفاوت نسبت به جنگ با یکدیگر اشاره دارد. یکی از این نگاهها متعلق به عماد است؛ مهندس میانسالی اهل خرمشهر که سالها قبل در جنگ با ارتش صدام حضور مستقیم داشت و برادر خود عزت را در جریان نبرد با قوای دشمن از دست داد. اگرچه پس از گذشت سالها از پایان جنگ همچنان هیچ نشانی از عزت وجود ندارد و او در عمل به عنوان مفقودالاثر شناخته میشود، اما عماد او را شهید میداند و نسبت به بازگشت او امیدی ندارد. اما مادرش با او هم عقیده نیست و معتقد است هنوز پسرش عزت را میبیند و با او ارتباط معنوی دارد. عماد قصد دارد مجتمع تجاری بزرگی در خرمشهر بسازد و این شهر را به قول خود آباد کند. اما همرزم سابق او و عزت که راشدی نام دارد با این کار مخالفت میکند و معتقد است نباید دست به یادگارهای زمان جنگ زد. در واقع او صاحب نگاه دوم نسبت به جنگ است که با نگاه عماد تفاوت بنیادین دارد. عماد و راشدی در عمل نمادی از جناحهای سیاسی ایران به شمار میروند که در برخی مفاهیم اعتقادی با یکدیگر اختلاف نظر دارند و این اختلاف اغلب دردی از مردم دوا نمیکند و تغییری در اصل موضوعی که بر سر آن اختلاف وجود دارد ایجاد نمینماید. در نمایش برگشتن علاوه بر شرح کشمکش عماد و راشدی داستان مادران چشم انتظار خرمشهری نیز روایت میشود؛ مادرانی که سالها پس از پایان جنگ همچنان چشم انتظار بازگشت فرزندان خود هستند و شهادت آنها در جنگ را باور ندارند. به این ترتیب میتوان گفت که نگاه آنها به جنگ با نوع نگاه عماد و راشدی کاملا متفاوت است. اکثر جزئیات نمایش برگشتن از قبیل فرم اجرا، بازی بازیگران و طراحی صحنه از نوعی حالت مینیمالیستی برخوردار است و تلاش اصلی سازندگان این اثر بر آن بوده تا این نمایش به شکل مختصر و مفید اجرا شود و پیام خود را به همین شکل در اختیار مخاطب قرار دهد. در واقع نمایش برگشتن سعی دارد موضعگیری خاصی نسبت به مسائلی که مطرح میکند نداشته باشد و نتیجهگیری نهایی را به مخاطب واگذار کند. از سوی دیگر هنگام روایت خرده داستانهای مربوط به مادران چشم انتظار نیز فضای نمایش گاه به سمت کمدی میرود و سعی شده است از غلتیدن به سوی اشک و آه و افتادن به دام ذکر مصیبت پرهیز شود. مجموع این عوامل موجب شده است تا بتوان نمایش برگشتن را اثری نسبتا متفاوت در مورد جنگ با محوریت خرمشهر لقب داد.
نمایش آمده بودیم اینجا بمیریم
نمایش «آمده بودیم اینجا بمیریم» به نویسندگی و کارگردانی «مریم منصوری» تئاتر دیگری در مورد وضعیت خرمشهر در دوران پس از جنگ است که حال و روز برخی از ساکنان این شهر را پس از پایان نبرد هشت ساله و هنگام مواجه شدن با خرابیهای به بار آمده در زمان جنگ شرح میدهد. این نمایش که جزو جدیدترین آثار ساخته شده در مورد دوران جنگ با محوریت خرمشهر به شمار میرود زمستان سال گذشته در هفدهمین جشنواره سراسری تئاتر مقاومت به روی صحنه آمد و پس از آن در انتهای بهار امسال به صورت عمومی در سالن نمایش برای مخاطبان تئاتر اجرا شد. نمایش آمده بودیم اینجا بمیریم ماجرای بازگشت یک خانواده جنگزده به خرمشهر را پس از پایان جنگ هشت ساله شرح میدهد. اعضای این خانواده که پس از آغاز جنگ راهی تهران شده بودند جزو نخستین کسانی هستند که پس از پایان جنگ و تصویب قطعنامه آتشبس به خانه خود در خرمشهر باز میگردند و با آثار به جا مانده از دوران اشغال زادگاهشان روبرو میشوند. یکی از پسران این خانواده جنگزده که جزو فرماندهان میدان نبرد محسوب میشد پس از عملیات آزادسازی خرمشهر هنگام سفر به تهران در جریان سقوط هواپیما ناپدید شده و پیکر او به دست خانوادهاش نرسیده است. در واقع میتوان او را نمادی از محمد جهان آرا دانست و این نماد هنگامی پررنگتر جلوه میکند که در بخشی از نمایش تصویر جهان آرا به روی صحنه آورده میشود. علاوه بر پسر مفقودالاثر این خانواده جنگزده یکی از دختران خانواده نیز همراه با همسر خود هنگام مقاومت در خرمشهر ناپدید شده است و اعضای خانواده در طول هشت سال گذشته هیچ خبری از او نداشتهاند. به این ترتیب نمایش آمده بودیم اینجا بمیریم مخاطب خود را با اعضای پیر و جوان خانواده رنج کشیدهای روبرو میکند که هر کدام از آنها دردهای فراوانی در دل دارد و به نوبت آنها را برای تماشاچی بازگو میکند. این درددلها در قالب تکگویی (مونولوگ) شخصیتهای داستان به تصویر کشیده شده و بخش مهمی از فرایند اجرای این اثر نمایشی را تشکیل داده است. در مجموع میتوان گفت که نمایش آمده بودیم اینجا بمیریم وضعیت خرمشهر در روزهای آغازین پس از جنگ را با زبانی شاعرانه به تصویر کشیده است و بیش از همه این موضوع را از دید زنان روایت میکند.
نمایش ۳۴ روز افتخار
نمایش «۳۴ روز افتخار» یکی از جدیدترین آثار نمایشی ساخته شده در مورد مقاومت خرمشهر در برابر تهاجم ارتش صدام است که مراحل تولید آن از اردیبهشت ماه امسال آغاز شد. در واقع این نمایش که در شهر شیراز ساخته شده است تاکنون تنها دریازدهمین جشنواره تئاتر میثاق ارتش حضور یافته و اجرای جدی و مفصل دیگری در سالنهای تئاتر نداشته است. وظیفه نوشتن متن نمایش۳۴ روز افتخار را «مهدی سبزهکار» بر عهده داشته است و خود او به همراه «افشین راعی» آن را کارگردانی کردهاند. این نمایش به سفارش فرماندهی آماد و پشتیبانی نیروی دریایی ارتش ساخته شده است و به شرح دفاع اعضای نیروی دریایی ارتش ایران از خرمشهر در نخستین روزهای جنگ تحمیلی میپردازد. در واقع نام این نمایش به ۳۴ روز مقاومت نیروهای مسلح ایران و برخی از مردم عادی خرمشهر در برابر هجوم قوای دشمن با کمترین امکانات و ساز و برگ اشاره دارد. نمایش ۳۴ روز افتخار برداشت آزادی از زندگی شهید «آقامعلی میرزایی» از اعضای نیروی دریایی ارتش است و در آن چهار شخصیت اصلی تعریف شدهاند که عبارتند از: شهید میرزایی، همسر او، دختر او و دختر ناشناس اهل خرمشهر که در حقیقت نمادی از این شهر زخم خورده به شمار میرود. فرم اجرای نمایش ۳۴ روز افتخار به صورت تکگویی یا مونولوگ طراحی شده است و وظیفه اجرای هر چهار نقش آن، حتی تکاور شهید نیروی دریایی، را «زهرا راعی» بر عهده دارد. از این لحاظ شاید بتوان این نمایش را اثری متفاوت نسبت به سایر آثار نمایشی مرتبط با خرمشهر لقب داد.
نمایش خاک خوب
به عنوان دهمین و آخرین اثر نمایشی حاضر در این لیست دهگانه به سراغ یک نمایش رادیویی میرویم تا آثار نمایشی شنیداری مرتبط با خرمشهر نیز نمایندهای در این مطلب داشته باشند. نمایش رادیویی «خاک خوب» که در عمل به شکل یک سریال رادیویی شش قسمتی تولید شده است، در سال ۱۳۹۱ خورشیدی به کارگردانی «فریدون محرابی» ساخته شد و کار نگارش متن آن را «مهین نثری» و «نعیما کرمی» بر عهده داشتند. داستان این نمایش رادیویی تمام دوره هشت ساله جنگ ایران و عراق از آغاز تا پایان را در بر میگیرد و سرآغاز آن شرح هجوم ارتش صدام به خرمشهر است. صفا که به عنوان مهندس کشتیرانی در خرمشهر به فعالیت مشغول است پس از آغاز جنگ و بالا گرفتن درگیری در خرمشهر همسرش لیلا که یک پرستار است را همراه با فرزندان خود امین و ثنا به اهواز میفرستد تا نزد خاله آسیه بروند و از آتش مستقیم جنگ دور بمانند. او پس از اشغال خرمشهر توسط ارتش صدام با وجود عقبنشینی نیروهای خودی در این شهر میماند تا دوست صمیمی خود امیر را بیابد. صفا در جریان این جست و جو زخمی میشود و به بیمارستان منتقل میگردد؛ اما پس از بهبود نسبی بار دیگر به خرمشهر باز میگردد و این بار به اسارت ارتش دشمن در میآید. لیلا که از وضعیت همسرش بیخبر است به صورت داوطلبانه و به عنوان پرستار به مناطق جنگی میرود و حوادث متعددی را تجربه میکند. پس از پایان جنگ و فرا رسیدن زمان آزادی اسرا فرصتی فراهم میآید تا صفا و لیلا و اعضای خانواده آنها بار دیگر پس از چندین سال دوری یکدیگر را ملاقات کنند.
در پایان باید به این نکته اشاره کرد که حوادث جنگ هشت ساله ایران و عراق به خصوص رخدادهای مربوط به اشغال و آزادسازی خرمشهر به قدری گسترده و مفصل است که هنوز هم میتوان بر اساس آنها نمایشهای فراوانی ساخت و از دلشان داستانهای پرشماری بیرون کشید.