در حال بارگذاری ...
نگاهی به نمایش «نگاهم به دریاست تا کسی آب را نبرد» عرضه شده در تلویزیون تئاتر ایران

سربازی که هرگز پست خود را ترک نکرد

ایران تئاتر – سید رضا حسینی: نمایش «نگاهم به دریاست تا کسی آب را نبرد» از جمله آثاری است که در ماه‌های اخیر امکان تماشای آن از طریق پلتفرم تلویزیون تئاتر ایران فراهم شده است. در مطلب پیش رو مروری اجمالی بر این نمایش خواهیم داشت و به معرفی آن خواهیم پرداخت.

نمایش نگاهم به دریاست تا کسی آب را نبرد نماینده استان هرمزگان در سی و نهمین جشنواره تئاتر فجر بود. از آنجا که به دلیل وجود بحران ویروس کرونا در بهمن ماه سال گذشته آثار حاضر در این جشنواره هم به صورت اجرای زنده و هم در قالب اجرای ضبط شده و آنلاین در معرض دید مخاطبان تئاتر قرار گرفتند، نمایش نگاهم به دریاست تا کسی آب را نبرد نیز در زمان برگزاری جشنواره تئاتر فجر برای مدت کوتاهی از طریق تلویزیون تئاتر ایران و تعدادی پلتفرم مجازی مشابه دیگر قابل مشاهده بود. این نمایش اکنون بدون محدودیت زمانی از طریق پلتفرم تلویزیون تئاتر ایران قابل دسترسی است و افراد علاقه‌مند می‌توانند در زمان دلخواه از هر نقطه ایران به تماشای آن بنشینند.

 

داستان مفقودالاثر شدن قاسم

شخصیت اصلی نمایش نگاهم به دریاست تا کسی آب را نبرد جوانی به نام قاسم عباس (قاسم فرزند عباس) است که همراه با دوست خود کریم و عده‌ای دیگر از جوانان هم سن و سالشان به جزیره‌ای در خلیج فارس اعزام می‌شوند تا در برابر هجوم ارتش صدام بایستند و از یک سکوی نفتی محافظت کنند. آنها باید چند ساعتی نیروهای بعثی را در جزیره معطل کنند تا فرصت اعزام قوای کمکی توسط فرماندهان نبرد فراهم شود. قاسم مدتی است هنگام پست دادن در جزیره به غیر از کریم هیچ کدام از دوستانش را ملاقات نکرده و خبری از آنها ندارد. او هر بار که کریم را می‌بیند در مورد سایر همرزمانش از او پرس و جو می‌کند و پاسخی که از زبان کریم می‌شنود را نمی‌پذیرد. کریم مدعی آن است که عراقی‌ها مدت‌ها قبل راس ساعت چهار به جزیره حمله نموده و همه از جمله خودش و قاسم را قلع و قمع کرده‌اند؛ اما قاسم برخلاف کریم نمی‌پذیرد که دیگر زنده نیست و با این ادعا که هنوز ساعت چهار نشده است همواره گفته‌های او را رد می‌کند. در واقع او زیر بار این موضوع نمی‌رود که اکنون تنها در قامت یک روح در جزیره پرسه می‌زند و دیگر خبری از جنگ نیست. همسر قاسم یعنی معصوم برای بازگشت او به خانه لحظه‌شماری می‌کند و هر بار که او را می‌بیند به او می‌گوید که جنگ مدت‌ها پیش به پایان رسیده است و بودن او در جزیره دیگر معنایی ندارد. اما قاسم معتقد است وسیله‌ای برای بازگشت به خانه ندارد و اگر پست خود را ترک کند ممکن است عراقی‌ها سکوی نفتی را تصرف کنند یا اینکه موجودی به نام مم سیاه آب را بدزدد و تمام دریا را خشک کند. با این حال او در به در به دنبال قایقی می‌گردد تا بتواند به خانه باز گردد و بار دیگر با اعضای خانواده و معصوم دیدار کند. او هر بار که کریم را می‌بیند از او تقاضای قایقی برای بازگشت به خانه می‌کند؛ اما کریم مدعی آن است که برای جلوگیری از ورود عراقی‌ها به جزیره تمام آب‌های اطراف آن را مین‌گذاری کرده‌اند و هیچ قایقی توان نزدیک شدن به آنجا را ندارد. در پایان موک (نوعی زنبور سیاه) معصوم را می‌گزد و او برای بقا باید زودتر از زنبور خود را به دریا برساند.

 

زخم‌های عمیق جنگ

شاید بتوان گفت که درونمایه نمایش نگاهم به دریاست تا کسی آب را نبرد در یکی از دیالوگ‌های معصوم به قاسم قابل مشاهده و تعریف است. او در بخش‌های پایانی این نمایش هنگام جر و بحث با همسر خود برای بازگشت از جزیره به او می‌گوید چه کسی گفته که جنگ فقط برای مردها است؟ جوری که من خاک بر سر شدم هیچ‌کس نشد.

در واقع نمایش نگاهم به دریاست تا کسی آب را نبرد گوشه‌ای از آسیب‌های جنگ را به تصویر می‌کشد و چگونگی از هم گسیختن و متلاشی شدن خانواده‌های درگیر با این رخداد خانمان سوز را بر صحنه تئاتر نمایان می‌سازد. معصوم پس از پایان یافتن جنگ و مفقود شدن همسرش در میدان نبرد برای ازدواج مجدد سخت زیر فشار خانواده خود و همسرش قرار دارد و با مشکلات فراوانی دست و پنجه نرم می‌کند. هر کدام از این دو خانواده گزینه‌هایی را برای ازدواج معصوم در نظر دارند که هیچ کدام از آنها مورد تایید او نیست. این زن جوان همچنان به بازگشت قاسم امیدوار است و مرگ او در جنگ را قبول ندارد.

معصوم در خلال گفتگوهایش با مادر قاسم به این نکته اشاره می‌کند که برای پیگیری وضعیت همسرش به همه جا سر زده و متوجه شده است که نام قاسم نه در لیست شهدا قرار دارد و نه حتی در لیست افراد اعزام شده به جبهه دیده می‌شود؛ این در حالی است که نام دوست نزدیک او یعنی کریم که پیش از جنگ ماهیگیر بوده در هر دو لیست وجود دارد. تمام این موارد کورسوی امیدی برای معصوم است تا به زنده بودن همسرش باور داشته باشد و بازگشت او از جزیره را انتظار بکشد. او در ملاقات‌های پی در پی خود با قاسم بر بازگشت او از جزیره پافشاری می‌کند و از همسرش می‌خواهد هر چه زودتر به خانه بیاید تا به تمام حرف و حدیث‌ها پایان دهد. اما قاسم نمی‌داند که چگونه باید به خانه باز گردد. او هر بار برای دلداری دادن به همسرش می‌گوید حال که نزد من آمده‌ای چرا این‌قدر نگرانی؟ اما معصوم هر بار پاسخ می‌دهد من اینجا نیستم و بر این واقعیت تاکید می‌کند که دیدارهای آن دو در عالم خیال رخ می‌دهد و در دنیای واقعیت رخدادهای دیگری در جریان است؛ رخدادهایی که هیچ ‌کدام از آنها شاد و امیدوار کننده نیست.

 

شهیدی که ترجیح می‌دهد شهید نباشد

قاسم نیز مانند معصوم مرگ خود را باور ندارد و هیچ‌گاه در گفت‌و‌گو با کریم زیر بار کشته شدن به دست عراقی‌ها نمی‌رود. این امر نشان از شدت علاقه او به خانواده، به خصوص همسرش، دارد و بر میزان تمایل عمیق قلبی برای ملاقات مجدد با آنها تاکید می‌کند. کریم بارها در خلال صحبت با قاسم بر این موضوع پافشاری می‌کند که هر دوی آنها مدت‌ها قبل مرده‌اند. او هر بار به دوست و همرزم خود می‌گوید دیگر نیاز نیست به جای من پست بدهی چون من اکنون در سردخانه‌ به سر می‌برم و سر و بدنم هر کدام در یک نقطه قرار دارند. این گونه است که او چندین بار به این حقیقت که پس از هجوم عراقی‌ها به جزیره تمام اعضای دسته حفاظت از دکل نفتی کشته شده‌اند اشاره می‌کند و از نگرانی خود در مورد شناسایی نشدن به دلیل تکه پاره بودن پیکرش سخن می‌گوید. اما قاسم تا پایان ماجرا به زنده بودن خود امیدوار است و دنبال راهی برای بازگشت به خانه می‌گردد.

به این ترتیب نمایش نگاهم به دریاست تا کسی آب را نبرد تلاش چندانی برای ایجاد شک و دودلی در ذهن مخاطب نمی‌کند و از همان ابتدا با ایما و اشاره به او می‌فهماند که قاسم به طور یقین در جزیره به دست ارتش صدام کشته شده‌ است و ملاقات‌های او با اعضای خانواده‌اش یعنی مادر و معصوم تنها در عالم رویا رخ می‌دهد. در واقع آنچه برجسته می‌نماید آن است که جنگ و پیامدهای آن به گونه‌ای بر اعضای این خانواده تاثیر گذاشته که حتی خیالات و رویاهایشان نیز با آن گره کور خورده است.

 

تلفیق واقعیت با خیال

نمایش نگاهم به دریاست تا کسی آب را نبرد به جای ایجاد تعلیق و کاشتن حس دودلی در مخاطب و القای این پرسش به ذهن او که آیا قاسم زنده است یا مرده، سعی کرده است عالم واقعیت را با دنیای خیال پیوند دهد و آسیب‌های جدی و تلخی که یک خانواده کاملا ساده و معمولی از خطه جنوب ایران در جریان جنگ متحمل شده‌اند را به تصویر بکشد. به این ترتیب نوع داستان‌گویی در این اثر نمایشی تا حدی به سبک رئالیسم جادویی در ادبیات نزدیک می‌شود.

البته سازندگان نمایش نگاهم به دریاست تا کسی آب را نبرد برای اجرای هدف یاد شده یعنی نمایان ساختن رنج‌های این زوج جوان، که به طور مستقیم ناشی از جنگ است، به دام روایت داستانی پر اشک و آه نیافتاده‌اند و در این اثر نمایشی گاه شوخی و صحنه‌های غیرجدی نیز مشاهده می‌شود. به عنوان مثال شخصیت کریم که پیش از جنگ تنها یک ماهیگیر ساده بوده، مدعی آن است که پس از شروع جنگ به چنان مقام مهمی در جبهه دست یافته که صدام برای سرش جایزه کلان تعیین کرده است. او در طول نمایش چندین بار به این موضوع اشاره می‌کند و قاسم هیچ‌گاه ادعایش را جدی نمی‌گیرد. در واقع به دلیل همین لاف زدن‌ها است که قاسم سخن کریم در مورد کشته شدنشان را باور نمی‌کند.

بخشی از عنصر پیوند واقعیت با خیال در نمایش نگاهم به دریاست تا کسی آب را نبرد در وجود سه شخصیت بی‌نام و نشان نمود می‌یابد که در برخی از صحنه‌های این نمایش حضور دارند و تا حدی موجب خارج ساختن داستان این اثر و نوع روایت آن از یکنواختی شده‌اند. آنها گاه در نقش خواستگار معصوم قرار می‌گیرند، گاه وظیفه گرم کردن مجلس عروسی قاسم و معصوم را بر عهده دارند، گاه این دو جوان ناکام را دلداری می‌دهند و گاه یکی از آنها به عنوان موک معصوم را می‌گزد تا او ناچار باشد برای فرار از تباهی و سقوط در سیاهی به سوی دریا روانه شود. در واقع تمام امید این زن جوان به دریا بسته شده است تا شاید روزی همسرش را به او پس دهد و مانع از فرو رفتن کامل او در تاریکی و ناامیدی شود.

در کنار این سه شخصیت موجود مرموز دیگری به نام مم سیاه در این نمایش حاضر است که البته در هیچ صحنه‌ای حضور فیزیکی ندارد و تنها چند بار از او یاد می‌شود. این شخصیت که به عنوان دزد آب از او یاد می‌شود نیز ریشه در باورهای مردم جنوب کشور دارد و به موجودات حاضر در قصه‌های فولکلور ساکنان این خطه شبیه است.

 

اشاره به فرهنگ عامه مردم جنوب

سه شخصیت بی‌نام و نشانی که در سطور پیشین این مطلب از آنها یاد شد و همچنین شخصیت مم سیاه در نمایش نگاهم به دریاست تا کسی آب را نبرد بیشتر به اهل هوا شباهت دارند و ظاهر و باطنشان به بخشی از باور عامه مردم جنوب ایران اشاره می‌کند. حضور آنها در برخی از صحنه‌های این نمایش با حرکات فرم موزونی همراه شده که تداعی کننده حرکات موزون مردم بومی جنوب کشور است. تلفیق این حرکات با موسیقی آشنای این خطه فرهنگ عامه مردم جنوب ایران را تداعی می‌کند و عامل موثری در بخشیدن هویت بومی به این اثر نمایشی به شمار می‌رود.

برخلاف موسیقی که نقش نسبتا پررنگی در نمایش نگاهم به دریاست تا کسی آب را نبرد دارد، اجزای صحنه نقش تقریبا کم‌رنگی در این زمینه ایفا می‌کنند و می‌توان گفت که این اثر نمایشی از طراحی صحنه کاملا ساده‌ای بهره می‌برد. تمام صحنه‌های این نمایش در یک محیط مستطیل شکل اجرا می‌شود که اجزای ناچیز و انگشت شماری دارد. تنها جزء صحنه که نقش پررنگی در اجرای نمایش نگاهم به دریاست تا کسی آب را نبرد ایفا می‌کند چارچوب ساده‌ای است که حکم معبر میان عالم واقعیت و خیال را دارد. در بخش‌هایی از نمایش نگاهم به دریاست تا کسی آب را نبرد معصوم و مادر قاسم در یک سمت این چارچوب قرار می‌گیرند و سه شخصیت بی‌نام به همراه قاسم در سمت دیگر آن می‌ایستند. در واقع این دو گروه به دو دنیای متفاوت تعلق دارند که کاملا از یکدیگر جدا است.

ناکامی تلاش معصوم در عبور از این چارچوب خالی نشان از همین موضوع و تعلق او به دنیای دیگر دارد. او به واسطه جنگ از همسر شهید خود جدا شده است و دیگر قادر به ملاقات با او در دنیایی که به آن تعلق دارد نیست. با این حال معصوم در هنگام خواب گاه از این معبر گذر می‌کند و از قاسم می‌خواهد که به دنیای واقعیت باز گردد. این چارچوب خالی علاوه بر نقش نمادین خود گاه کارکرد متفاوتی در نمایش نگاهم به دریاست تا کسی آب را نبرد می‌یابد و در برخی از صحنه‌های این اثر نمایشی به یکی از اجزای محیط تبدیل می‌شود. به عنوان مثال در یکی از صحنه‌های این نمایش معصوم رخت‌هایی که شسته است را روی چارچوب خالی در پهن می‌کند و از معبر میان دنیای واقعیت و خیال به عنوان بند رخت بهره می‌برد.

 

تغییراتی برای بهبود کیفیت نمایش

نمایش نگاهم به دریاست تا کسی آب را نبرد مدت کوتاهی پیش از برگزاری سی و نهمین جشنواره تئاتر فجر در سی و دومین جشنواره تئاتر استان هرمزگان نیز حضور یافت و توانست جوایز متعددی را به خود اختصاص دهد. در نسخه اجرا شده از این اثر در جشنواره تئاتر فجر تغییراتی نسبت به نسخه اجرا شده در جشنواره تئاتر استان هرمزگان مشاهده می‌شود؛ به این ترتیب که صحنه مربوط به مراسم ختم قاسم در این نسخه کم‌رنگ‌تر شده و در عوض صحنه‌های مربوط به مراسم ازدواج او با معصوم پررنگ‌تر جلوه می‌کند. این تغییرات با وجود اندک بودن کمیت در بهبود کیفیت نمایش نگاهم به دریاست تا کسی آب را نبرد تاثیرگذار بوده است و می‌توان وجودشان را نکته مثبتی برای این نمایش قلمداد کرد. نسخه موجود از این اثر نمایشی در تلویزیون تئاتر ایران نسخه اجرا شده در جشنواره تئاتر فجر یعنی نسخه بهتر آن است.

در مجموع شعارهای آشنا و مرسومی که معمولا به صورت آشکار یا پنهان در آثار نمایشی مرتبط با دوران جنگ و دفاع مقدس مشاهده می‌شود در نمایش نگاهم به دریاست تا کسی آب را نبرد جایگاه چندانی ندارد و می‌توان این نمایش را یک تئاتر غیر‌کلیشه‌ای در مورد جنگ و پیامدهای آن توصیف کرد.

اگر تمایل به دیدن این اثر نمایشی دارید می‌توانید به صفحه اختصاصی نمایش نگاهم به دریاست تا کسی آب را نبرد در پلتفرم تلویزیون تئاتر ایران مراجعه کنید و به تماشای آن بنشینید.

 

عوامل تولید نمایش نگاهم به دریاست تا کسی آب را نبرد

نویسنده: رضا گشتاسب

طراح اثر و کارگردان: حسن سبحانی‌ مینابی

مشاور کارگردان: رضا کرمی زاده

بازیگران: ابوالقاسم احدیان، جعفر قاسمی، داوود رمضان ‌زاده، هما برازنده، شیوا قاسمی، رومینا احمدی ‌پور، حسن اصیلی، فرشاد اسلامی

مدیر تولید: هادی صداقتی

طراح صحنه: حسن سبحانی

طراح لباس و گریم: فاطیما پشتکوهی

طراح نور: حسین غلامشاهی

نورپرداز: شیرزاد عشقی

طراح صدا: فرشاد اسلامی

دستیار کارگردان: جعفر قاسمی

منشی صحنه: زهرا میردادی

مدیر صحنه: امیرحسین قوسی

موسیقی: عبدالرضا سهرابی، حسین اصیلی، علی پیل‌آرام، مهرداد ذاکری

طراح بروشور: یونس دهقانی




مطالب مرتبط

«عطر آدم»؛ تلفیقی از تئاتر، اکتیویسم، تراپی

«عطر آدم»؛ تلفیقی از تئاتر، اکتیویسم، تراپی

آرمان طیران*: «سرود-نمایش عطر آدم» با طراحی و هدایت حضورِ طیف مختلف کُنشگرانش (تماشاگر-بازیگران) با نگرش‌ها و نظرگاه‌های انتقادی و تجربیات زیسته گوناگون‌شان با نزدیک شدن به الگو و رهیافت ...

|

نگاهی به نمایش «مجلس بلبشو جور کردن»

تصنیف‌خوانی مجالس زنانه در قالب نمایش ایرانی
نگاهی به نمایش «مجلس بلبشو جور کردن»

تصنیف‌خوانی مجالس زنانه در قالب نمایش ایرانی

سیدعلی تدین‌صدوقی: نمایش «مجلس بلبشو جور کردن»، همان‌طور که از نامش به ذهن متبادر می‌شود، خود در ورطه بلبشویی به لحاظ متن و اجرا به‌نوعی سردرگمی و تکرار افتاده است. به دیگر سخن نمی‌توان ...

|

فراخوان اجرا در تماشاخانه‌های مهر و ماه حوزه هنری منتشر شد

فراخوان اجرا در تماشاخانه‌های مهر و ماه حوزه هنری منتشر شد

مرکز هنرهای نمایشی حوزه هنری فراخوان اجرای نمایش در تماشاخانه‌های مهر و ماه خود را در راستای اهداف و سیاست‌های خود و به‌منظور انتخاب آثار نمایشی شایسته‌ برای اجرا در سال 1403 از گروه‌ها و کارگردانان فعال، اساتید دانشگاه، دانشجویان تئاتر و جوانان خلاق دعوت کرد.

|

گفت‌وگو با کاظم نظری، مدیرکل هنر‌های نمایشی

از عملکرد شورای ارزشیابی و نظارت تا پای کار بودن مدیران تئاتری
گفت‌وگو با کاظم نظری، مدیرکل هنر‌های نمایشی

از عملکرد شورای ارزشیابی و نظارت تا پای کار بودن مدیران تئاتری

کاظم نظری با اشاره به عملکرد مثبت شورای ارزشیابی و نظارت بر نمایش و نبود نگاه شخصی و سلیقه‌ای در بررسی آثار، از پای کار بودن همه مدیران تئاتری سخن گفت.

|

نظرات کاربران