مروری بر نمایشهای بیستمین جشنواره نمایشهای آیینی و سنتی (1)
پنج اتفاق خوب در روز دوم از جشنواره بیستم
ایران تئاتر – رضا حسینی: در مطلب پیش رو نگاهی به نمایشهای صحنهای اجرا شده در دومین روز برگزاری بیستمین جشنواره نمایشهای آیینی و سنتی داریم .
بیستمین جشنواره نمایشهای آیینی و سنتی از روز 14 آذر ماه امسال با برگزاری سمینار تخصصی و از 16 آذر با اچراهای میدانی و پخش آثار صحنه ای در فضای مجازی آغاز شده است و تا روز 21 همین ماه ادامه خواهد داشت.
در روز دوم اجرای نمایشهای صحنهای یعنی چهارشنبه 17 آذر ماه نیز مانند روز نخست برگزاری این بخش از جشنواره پنج نمایش در معرض دید علاقهمندان تئاتر قرار گرفت. این نمایشها به ترتیب اجرا «سعدی، سلطان سیاه سووشون» ، «رام کردن زن سرکش» ، «مبارک در ژاپن» ، «عروسی دختر رستم بانو گشسب» و «اگر شبی از شبهای تهران مسافری» نام داشتند و با رفتن به روی صحنه روز دوم اجرای آثار صحنهای جشنواره امسال را رقم زدند.
به دلیل استمرار بحران ناشی از شیوع ویروس کرونا در کشور، بیستمین جشنواره نمایشهای آیینی و سنتی به شکل آنلاین برگزار شده است. از همین رو آثار صحنهای حاضر در این رویداد هنری نیز مانند برخی دیگر از بخشهای جشنواره بدون اجرای زنده تنها در قالب نمایش ضبط شده و از طریق پلتفرم تلویزیون تئاتر ایران قابل دسترسی و تماشا است. نکته قابل تامل و قابل تقدیر در مورد این جشنواره آن است که نمایشهای صحنهای حاضر در آن پس از قرار گرفتن بر پلتفرم تلویزیون تئاتر ایران تا 24 ساعت به صورت رایگان برای عموم مردم در سراسر ایران قابل تماشا خواهند بود؛ امری که میتواند موجب افزایش قابل توجه تعداد مخاطبان این دوره از جشنواره شود. در ادامه این مطلب نمایشهای صحنهای اجرا شده در روز دوم بیستمین جشنواره نمایشهای آیینی و سنتی را مرور خواهیم کرد.
نمایش سعدی، سلطان سیاه سووشون
نمایش سعدی، سلطان سیاه سووشون یکی از آثار تخت حوضی حاضر در بخش صحنهای بیستمین جشنواره نمایشهای آیینی و سنتی بود. این نمایش از جانب کرج در این دوره از جشنواره شرکت داشت.
خلاصه نمایش
مراسم عروسی دختر جوانی به نام بهار نزدیک است و او قصد دارد این مراسم را به صورت کاملا سنتی برگزار کند. مراسم عروسی مادر و مادربزرگ بهار با حضور سعدی برگزار شده بود و او بر حضور سعدی در مراسم عروسی خود پافشاری میکند. سعدی یک هنرمند کارکشته و کهنهکار نمایش تخت حوضی است و سالها قبل به مادربزرگ بهار قول داده بود که در مراسم عروسی نوه او حضور داشته باشد. اما زنی به نام نیره که از جوانی دل در گرو سعدی دارد موجب میشود که او نتواند به قول خود عمل کند. نیره که پس از گذشت سالها هنوز نتوانسته است به مراد دل برسد از دست سعدی نزد روزگار شکایت میبرد. بلافاصله دادگاهی با حضور خداوندگاران عناصر چهارگانه یعنی آب، باد، خاک و آتش تشکیل میشود و سعدی برای شکستن دل نیره در آن محکوم میگردد. سعدی در این دادگاه اعتراف میکند که عشق نخست او در زندگی همواره اجرای نمایش تخت حوضی بوده و نیره جایگاه بعدی را در دل او تصاحب کرده است. بر اساس حکم دادگاه سعدی به دنیای مردگان تبعید میشود و نمیتواند در مراسم عروسی بهار شرکت کند. بهار نزد عمویش اسدالله میرزا که یک خان قاجار است شکایت میبرد و به او میگوید اگر سعدی در مراسم عروسی غایب باشد حاضر نیست این مراسم را برگزار کند. اسدالله نزد رئیس دادگاه میرود و از او میخواهد سعدی را از دنیای مردگان باز گرداند. اما رئیس دادگاه درخواست او را نمیپذیرد و در عوض ترتیب ملاقات بهار با سعدی را در دنیای مردگان میدهد. او از اسدالله میخواهد به برادرزادهاش بگوید که در عالم رویا قادر به ملاقات با سعدی خواهد بود. سعدی که به دلیل داشتن کاری نیمهتمام در دنیای زندهها (گرم کردن مجلس عروسی بهار) در دنیای مردگان سرگردان است، به دوزخ و برزخ و بهشت سر میزند و ماجراهای مختلفی را تجربه میکند. او که از این سرگردانی ناخشنود است در نهایت موفق به ملاقات با بهار میشود. بهار او را تشویق میکند از سرگردانی در بیاید و بار دیگر به تنها عشق خود در زندگی یعنی اجرای نمایشهای تخت حوضی باز گردد. سعدی این درخواست را میپذیرد و یک بار دیگر لباس آشنا و سرخ و سیاه شخصیت سیاه و مبارک را بر تن میکند. او برای کسانی که به تماشای نمایش آمدهاند شرحی از مرارتهای خود در زندگی میدهد، اما آنها رفته رفته از کنار صحنه اجرای نمایش تخت حوضی پراکنده میشوند و سعدی را تنها میگذارند. سعدی که دیگر کاری در دنیای زندهها ندارد چشم از جهان فرو میبندد و برای همیشه به دنیای مردگان میرود.
نگاهی به این نمایش
برخی از دوستداران نمایش تخت حوضی که به شخصیت اصلی این قبیل آثار یعنی «سیاه» و همتای او در نمایش خیمهشببازی یعنی «مبارک» علاقه دارند، شخصیت سیاه و حاجی فیروز را مرتبط با دوران باستان میدانند و آنها را نماد نوری امیدبخش به منظور ادامه زندگی و مشعلی برای روشن ساختن دنیای تاریک مردگان بر میشمارند. در این زمینه فرضیههایی نیز برای مرتبط دانستن شخصیت سیاه با یکی از اساطیر دوران باستان ایران یعنی سیاوش مطرح شده است. درونمایه نمایش سعدی، سلطان سیاه سووشون بر همین فرضیهها استوار است و در صحنههای مختلف اشارههایی به این موضوع میکند. این اشارهها گاه در میان سخنان بهار و گاه در قالب برخی از شخصیتهای حاضر در این نمایش نظیر خداوندگاران عناصر چهارگانه و خداوندگار زنی (ایزد بانو) که جهان مردگان را اداره میکند نمود مییابد و تا حدی قابل تشخیص است.
از سوی دیگر نمایش سعدی، سلطان سیاه سووشون قصد دارد به بزرگان نمایش تخت حوضی در دوران معاصر ادای احترام کند. به نظر میرسد نام شخصیت اصلی این نمایش یعنی سعدی اشاره به سعدی افشار دارد. او تقریبا تمام زندگی خود را وقف اجرای نمایش تخت حوضی کرد و همواره حضور مستمری در نقش شخصیت سیاه داشت. این تصمیم او موجب تحمل مرارتهای فراوانی در طول زندگی شد که بخش کوچکی از آنها در بخش پایانی نمایش سعدی، سلطان سیاه سووشون در قالب سخنرانی درددل مانند شخصیت سعدی برای مخاطب بازگو میشود. مرارتهایی که به نظر میرسد هرگز به خوشی تبدیل نمیشود و هیچ نقطه پایانی برای آنها وجود ندارد. سعدی حتی در بهشت نیز آنگونه که باید مزد زحمات و رنجهای خود در دنیا را نمیگیرد و حوریهایی که برای ملاقات نزد او میآیند چندان باب طبعش نیستند.
نکته دیگری که در مورد نمایش سعدی، سلطان سیاه سووشون میتوان به آن اشاره کرد وجود پررنگ بخشهای مربوط به نمایش تخت حوضی و آثار نمایشی سیاه بازی است. بسیاری از ترانههای عامهپسند مشهور نمایشهای قدیمی تخت حوضی در صحنههای مختلف این نمایش به شکل مختصر بازگو شدهاند و در موارد اندکی با نمونههای جدید این قبیل آثار (به عنوان مثال ترانه سوسن خانم) همراه میشوند. در مجموع میتوان نمایش سعدی، سلطان سیاه سووشون را نوعی ادای احترام به نمایش تخت حوضی و افراد گمنام، کمادعا و قدر ندیده فعال در آن قلمداد کرد.
عوامل تولید این نمایش
نویسنده: مسعود شامی
کارگردان: حمیدرضا معدن کن
تهیه کننده: مهدی بذرپور
بازیگران: حسین معدن نشین، نیوشا رضوانی، ندا قربانیان، محمد نیکویی، مرتضی مرادی، نازنین فولادی وندا، آرمان آزادی، امیر آزادروستا، محسن آچاک، محسن محمدی، سیدامیر مهجور، سیاوش معدن دار، ماهان حسین پور، زینب قمری، علی اکبر صادقیان، مصطفی پیروزی، میثم مشایخ، محمد فلاح فر، صابر پارسا
دستیار کارگردان: نیلوفر توحیدی
موسیقی: مهران عبادی، ابوالفضل صادقیان پور
طراح دکور: حمیدرضا معدن کن
اجرای دکور: محسن محمدی، حسین معدن نشین، سیاوش معدن دار، محمد فلاح فر
طراح گریم: سمیه اعتمادی
اجرای گریم: سوگند معدنی
طراح لباس: مصطفی پیروزی
مدیر صحنه: صابر پارسا، سیاوش معدن دار
منشی صحنه: آزاده بیدمشکی
دستیار صحنه: محمد فلاح فر
طراح پوستر: هیبت احمدی
نمایش رام کردن زن سرکش
نمایش رام کردن زن سرکش یکی از آثار نمایشی تهران در بخش صحنهای بیستمین جشنواره نمایشهای آیینی و سنتی به شمار میرفت که در قالب یک نمایش دانشجویی در این جشنواره شرکت کرده بود.
خلاصه نمایش
جمشید دانشجوی رشته ادبیات است که پدر خود را مدتی قبل از دست داده و همراه با دوست صمیمی او که سلیمان نام دارد به شیراز میرود تا در دانشگاه حضور یابد. جمشید در شیراز عاشق دختری به نام بیتا میشود که دو خواستگار پیر (قادر میرزا) و جوان (هوشنگ) دارد. با این حال پدر بیتا یعنی آقای صارمی شرط کرده است که ابتدا باید خواهر بزرگتر او که کتایون نام دارد، ازداج کند. جمشید که سخت دلبسته بیتا است سلیمان را وادار میکند به خواستگاری کتایون برود. سلیمان ابتدا با اکراه این کار را انجام میدهد اما اندک اندک به کتایون که دختری تندمزاج است علاقه پیدا میکند. کتایون چندین بار به سلیمان پاسخ منفی میدهد اما هنگامی که سماجت و مهر راستین او را میبیند دلش رفته رفته نرم میشود. جمشید که پدر خود را از دست داده است از فردی به نام آقای افشار که مالک یک سفرهخانه سنتی است می خواهد نقش پدر او را بازی کند. آقای افشار هم شرط میکند که سلیمان باید مدتی در سفرهخانه او نقش مبارک را ایفا کند. در شب خواستگاری جمشید از بیتا بر حسب اتفاق دو خواستگار دیگر او یعنی قادر میرزا و هوشنگ نیز حضور دارند. هوشنگ که آقای افشار را میشناسد حیله جمشید را افشا میکند و با تهدید آقای صارمی مبنی بر خبر کردن ماموران پلیس همگی از خانه او میگریزند. چندی بعد خانم گلشن مادر جمشید به خواستگاری بیتا میرود و با جلب نظر آقای صارمی اجازه ازدواج جمشید و سلیمان با بیتا و کتایون را میگیرد. قادر میرزا نیز با دختری به نام مینا ازدواج می کند و در این میان تنها سر هوشنگ است که بیکلاه میماند.
نگاهی به این نمایش
نمایش رام کردن زن سرکش اقتباسی از نمایشنامهای به همین نام اثر ویلیام شکسپیر است که به این موضوع در همان ابتدای این اثر نمایشی اشاره میشود و در عنوان نمایشنامه نوشته شده توسط داوود فتحعلیبیگی که پیشوند «مجلس تقلید» را به دنبال خود دارد نیز قابل مشاهده است. پیش از شروع نمایش شخصیت سلیمان به شوخی عوامل تولید این اثر را تعدادی دزد معرفی میکند که نمایشنامه شکسپیر را بدون اجازه او به سرقت بردهاند. او در این نمایش نقش مبارک یا سیاه را بر عهده دارد و با چهرهای که مانند چهره شخصیت اصلی نمایشهای تخت حوضی سیاه است روی صحنه حضور مییابد و همان لحن، ادا، تکیه کلامهای آشنا و بده بستانهای کلامی رایج با سایر شخصیتها در یک نمایش تخت حوضی را در معرض دید مخاطب قرار میدهد.
عنوان زن سرکش در این نمایش به کتایون اشاره دارد که دختری خشک، تندخو و بداخلاق است و تا حدی به همتای خود در نمایشنامه شکسپیر یعنی کاترین شباهت دارد. با این حال صحنههای متعدد نمایش رام کردن زن سرکش تمرکز چندانی بر چگونگی رام کردن کتایون ندارد و بیشتر به رخدادهای جانبی میپردازد. در واقع مراحل نرم شدن این دختر خشک و کمانعطاف در تعامل با سلیمان شوخ و شنگ بسیار سریع و زودتر از حد انتظار به سرانجام میرسد. در مجموع به نظر میرسد که داستان این اثر نمایشی بیش از هر چیز تنها بهانهای برای مطرح شدن شوخیهای کلامی و گفتوگوهای طنز و گاه هجوآلود است.
نمایش رام کردن زن سرکش در عین تلاش برای نشاندن خنده بر لبان مخاطب سعی میکند از دادن پیامهای اخلاقی به او نیز باز نماند. به عنوان مثال آقای صارمی هنگام مواجه شدن با سه خواستگار بیتا به آنها میگوید هر کدام که شیربهای بیشتری بپردازند به همان نسبت شانس بیشتری برای ازدواج با دختر او دارند. در پایان ماجرا هم کتایون و هم بیتا به او گوشزد میکنند که ازدواج بدون عشق معنایی ندارد و آنها کالا نیستند که برایشان نرخ و قیمت تعیین شود.
نمایش رام کردن زن سرکش مانند بسیاری از نمایشهای دانشجویی از ظاهر سادهای برخوردار است و اجزای صحنه تنها برخی وسایل رایج خانه نظیر مبل و صندلی و قاب عکس را شامل میشود. این سادگی در نمایشهای تخت حوضی نیز قابل مشاهده است و بخشی از ذات این قبیل آثار نمایشی به شمار میرود. از همین رو میتوان گفت که ظاهر ساده این نمایش با ذات هجوآلود و تخت حوضی آن کاملا هماهنگ و همخوان است.
عوامل تولید این نمایش
نویسنده: داوود فتحعلی بیگی
کارگردان: شیوا رضایی
بازیگران: سارا ابراهیمی، پوریا خوشبین، آرمین خزائلی، سید محمد حسینی، علی حقیقتنژاد، شقایق رحمتی، زهرا رحمتی علائی، شیوا رضایی، امید مجتهدی، موسیالرضا مازندرانی
دستیاران کارگردان: سارا ابراهیمی، موسیالرضا مازندرانی
موسیقی: روزبه شیخ انصاری
مدیر صحنه: نسیم جعفری ثابت
عکاسی و نمایش اسلاید: سهیلا صحرایی
طراح پوستر: عرفان لایق
نمایش مبارک در ژاپن
نمایش مبارک در ژاپن به عنوان یک نمایش تخت حوضی در بیستمین جشنواره نمایشهای آیینی و سنتی حضور داشت و یکی دیگر از نمایندگان تهران در این جشنواره بود.
خلاصه نمایش
پس از تعطیل شدن تماشاخانههای لالهزار و کسادی کار نمایشهای عامهپسند، بسیاری از هنرمندان فعال در نمایشهای تخت حوضی از کار بیکار میشوند. به تدریج برخی از آنها به کنج عزلت میخزند و تعدادی نیز جلای وطن میکنند و برای امرار معاش راهی ژاپن میشوند. داوود و علی که به ترتیب نقش مبارک و ارباب را در این قبیل نمایشها ایفا میکردند جزو همین دسته از افراد به شمار میروند. آنها در یک کارخانه عروسکسازی ژاپنی مشغول به کار میشوند اما اندکی بعد رئیس کارخانه آنها را اخراج میکند. آن دو پس از مدتی سرگردانی در خیابان با دوست قدیمی خود غلام ملاقات میکنند. او اکنون صاحب رستورانی به نام شهرزاد است و از علی و داوود و همچنین فردی به نام حمید که به دلیل داشتن بدهی کلان تحت تعقیب پلیس ژاپن است، میخواهد به آنجا بروند و به مناسبت فرا رسیدن نوروز برنامههای شاد اجرا کنند. آنها در رستوران یک نمایش تخت حوضی به نام تبعید اجباری را به روی صحنه میبرند. در این نمایش غلام نقش میرزا تیمور را بازی میکند که پدر کهنسال، خسیس و طمعکار یک خانواده کوچک است. او قصد دارد دخترش ستاره را به ازدواج پیرمرد هشتاد سالهای به نام میرزا یاور در آورد تا ثروت او را تصاحب کند. اما ستاره، برادرش جمشید و مادرشان با این وصلت مخالفت میورزند. مبارک که شاگرد خانهزاد میرزا است و داوود نقش او را ایفا میکند نیز با آنها همراه میشود. ستاره فکر ازدواج با جلال را در سر میپروراند؛ پسر جوانی که میرزا تیمور ثروتش را بالا کشیده و اکنون فقیر و بیپشتوانه است. هنگامی که میرزا تیمور درخواست جلال را در مراسم خواستگاری رد میکند و او را از خانه بیرون میاندازد، ستاره با تمارض به ناشنوایی خواستگار کهنسال خود میرزا یاور را دست به سر میکند. جلال نیز با استفاده از این ترفند در قامت یک پزشک هندی ظاهر میشود تا ستاره را درمان نماید. او از میرزا تیمور تعهد میگیرد که در صورت معالجه دخترش اجازه ازدواج با او را صادر کند. میرزای خسیس نیز برای اجتناب از پرداخت دستمزد او این خواسته را میپذیرد و به جلال تعهد کتبی میدهد تا دخترش را در صورت درمان با خود به هند ببرد. در نهایت ستاره و جلال به وصال یکدیگر میرسند و دعای خیر مادر بدرقه راهشان میشود. اعضای گروه نمایش نیز تصمیم میگیرند از ژاپن به ایران باز گردند.
نگاهی به این نمایش
نمایش مبارک در ژاپن نوعی نمایش در نمایش با سبک و سیاق آثار سنتی تخت حوضی محسوب میشود و هدف اصلی آن خنداندن تماشاچی است. بخش نخست این نمایش برخلاف بخش دوم آن (اجرای نمایش تبعید اجباری در رستوران شهرزاد) خیالی نیست و به واقعیتهای ایران در دهههای شصت و هفتاد خورشیدی اشاره دارد؛ زمانی که بازار اجرای نمایشهای تخت حوضی کساد بود و هنرمندان فعال در این عرصه با مشکلات فراوانی دست و پنجه نرم میکردند.
دو بازیگر اصلی نمایش مبارک در ژاپن یعنی علی فتحعلی و داوود داداشی (استاد و مبارک) در آغاز این اثر نمایشی به بخشی از این مشکلات اشاره میکنند و به بیان شرح مختصری از سرنوشت تلخ و غمانگیز برخی از هنرمندان فعال در عرصه نمایش تخت حوضی و آثار سیاهبازی در دهههای گذشته میپردازند؛ کسانی که سعی کردند چراغ نمایش تخت حوضی را روشن نگه دارند و اکثرشان بهای گزافی برای تحقق این هدف پرداختند. در گفتههای داوود و علی تاکید فراوانی بر نامهای آشنای این وادی نظیر سعدی افشار و مجید افشار وجود دارد و در طول بخش نخست این نمایش چندین بار از این هنرمندان یاد میشود.
یکی دیگر از حقایقی که در بخش نخست نمایش مبارک در ژاپن به آن اشاره شده سیل مهاجرت جوانان ایرانی به ژاپن برای یافتن کار در دهههای گذشته است. با وجود آنکه جزئیات نمایش مبارک در ژاپن تمرکز چندانی بر کشور ژاپن ندارد و ماجراهای آن میتوانست در هر نقطه دیگری از جهان رخ دهد، اما اشاره به این موضوع در ابتدای این اثر نمایشی موجب شده است تا نام آن یعنی مبارک در ژاپن بیمعنی جلوه نکند. البته با وجود رخ دادن داستان این نمایش در دهههای گذشته، اشارههایی نیز در برخی از صحنهها به شرایط حال حاضر جامعه مشاهده میشود که از میان آنها میتوان نام بردن از ویروس کرونا را برشمرد.
در نمایش مبارک در ژاپن نیز مانند اکثر آثار نمایشی تخت حوضی بار اصلی خنداندن مخاطب بر دوش شخصیت مبارک قرار دارد و او است که با حرکات و شوخیهای خود سعی میکند خنده بر لبان تماشاچی بیاورد. دیگر خصلت مشترک نمایش مبارک در ژاپن با آثار مشابه سادگی ظاهر نمایش و جزئیات اندک موجود در طراحی صحنه است که به شکل واضحی مشاهده میشود.
عوامل تولید این نمایش
نویسنده و کارگردان: علی فتحعلی
بازیگران: داوود داداشی، علی فتحعلی، غلام بابوته، شاهین علایی نژاد، حمیدرضا مرادی، عرفان میرزایی، ملیحه حاجیلو، کامیاب فلاح، نگار مقدسی، محمد حاج محمدی، کسرا ریاحی وفا
طراح لباس: مهری پرهیزکار
طراح پوستر: فرشاد فتحعلی
دستیاران کارگردان: کسرا ریاحی وفا، محمد حاج محمدی
نوازندگان: کامیاب فلاح، عرفان میرزایی
نمایش عروسی دختر رستم بانو گشسب
نمایش عروسی دختر رستم بانو گشسب نماینده همدان در بین آثار صحنهای بیستمین جشنواره نمایشهای آیینی و سنتی بود و در بخش مرور این جشنواره شرکت داده شد.
خلاصه نمایش
بانو گشسب دختر زیبا و قدرتمند رستم از همان دوران کودکی فنون و مهارتهای جنگاوری را میآموزد و خیلی زود به یک پهلوان زن تبدیل میشود؛ تا جایی که پس از به دنیا آمدن فرامرز پدرش رستم او را به دست خواهر میسپارد تا رموز پهلوانی را از او فرا بگیرد. فرامرز و بانو گشسب به تدریج به دو یار جداییناپذیر تبدیل میشوند و ماجراهای مشترک فراوانی را تجربه میکنند. آن دو در سفری پرماجرا با دختر شاه پریان آشنا میشوند که در اثر جادو به شکل گورخر در آمده است. بانو گشسب او را از شر جادو میرهاند و فرامرز با مشاهده چهره واقعی دختر به او دل میبازد. در ادامه رستم با لباس مبدل بر سر راه دختر خود قرار می گیرد و در نبردی از او شکست میخورد. پس از آن نوبت به شکست شیده پسر افراسیاب از دختر رستم میرسد. او نیز مانند بسیاری از پهلوانان ایران و توران دل در گرو بانو گشب دارد. رستم برای آنها شرط میگذارد که هر کدام موفق به شکست بانو گشسب شد میتواند با او ازدواج کند. در نهایت هیچیک از پهلوانان از پس انجام این کار بر نمیآید و رستم خود تصمیم به انتخاب دامادش میگیرد. او چهل تن از پهلوانان نامی را به مجلسی دعوت میکند و آنها را روی فرش بزرگی مینشاند. سپس با یک حرکت سریع فرش را از زیر آنها کنار میکشد و جز گیو همگی به روی زمین میافتند. بانو گشب که با این وصلت موافق نیست در همان نخستین شب ازدواج دست و پای گیو را میبندد، اما به توصیه پدر با او کنار میآید و این پهلوان ایرانی را به همسری میپذیرد.
نگاهی به این نمایش
نمایش عروسی دختر رستم بانو گشسب را میتوان هجویهای بر کتاب بانو گشبنامه دانست که البته تا حد قابل توجهی به رخدادها و داستان این کتاب وفادار مانده است. این کتاب سرگذشت دختر زیبارو و جنگاور رستم که بانو گشسب نامیده میشود را شرح میدهد و چکیده آن در نمایش عروسی دختر رستم بانو گشسب قابل مشاهده است. این نمایش زبانی طنز دارد و سرگذشت بانو گشسب را از روز تولد تا شب ازدواج به صورت هجوآلود بیان میکند.
در نمایش عروسی دختر رستم بانو گشسب از ویژگی رایج در نمایشهای مشابه یعنی بدلپوشی استفاده شده است و یک بازیگر مرد نقش بانو گشسب را ایفا میکند. دو نقال که یکی از آنها مرد و دیگری زن است داستان زندگی دختر رستم را در قالب اشعاری از بانو گشسبنامه روایت میکنند. بازیگران هر نقش نیز در کنار استفاده گاه به گاه از اشعار مشابه، جملات طنز را به وفور بر زبان میآورند و به انجام حرکات هجوآلود و اغراق شده میپردازند تا مخاطب را به خنده وا دارند. در واقع اکثر دیالوگهایی که از دهان بازیگران این نمایش شنیده میشود (بر خلاف جملات دو راوی داستان) از خصلت طنز برخوردار است و با حرکات مشابه همراهی میشود.
نمایش عروسی دختر رستم بانو گشسب را شاید بتوان در جشنواره نمایش عروسکی نیز به روی صحنه آورد؛ چرا که در این اثر علاوه بر بازیگران واقعی از عروسکهای نمایشی هم استفاده شده است. در کنار شخصیت زال که در قالب عروسک به بیننده معرفی میشود، اسبهای رستم و بانو گشب نیز به شکل عروسک طراحی شدهاند. البته در طول صحنههای مختلف این نمایش حضور بازیگران زنده بسیار پررنگتر است و عروسکها نقش کمتری نسبت به آنها در روایت داستان و به پیش بردن آن دارند.
متاسفانه نسخه به نمایش در آمده از نمایش عروسی دختر رستم بانو گشسب در بیستمین جشنواره نمایشهای آیینی و سنتی دچار مشکل فنی بود و صدا و تصویر این اثر نمایشی با یکدیگر همخوانی نداشت. امید میرود در صورت پخش مجدد احتمالی این نمایش از پلتفرم تلویزیون تئاتر ایران در فرصتهای بعدی این ایراد رفع شده باشد.
عوامل تولید این نمایش
نویسنده: اردشیر صالح پور
کارگردان: محمدجواد کبودرآهنگی
بازیگران: یاسر محمدی، مصطفی بیگی، سید مهرداد کاوسی حسینی، شیما شادمانی، سید امیرحسین فاطمی، احسان آزادجو، بهنام فراهانی، امین فعله گری، نگین دبیقی
سرپرست موسیقی: مرتضی بختیاری
تنبک و ضرب باستانی: سپهر نیک فرجاد
نوازنده کمانچه: سیما ایمانی
منشی صحنه: مرضیه دهقان
طراحی پوستر و بروشور: سودابه طاهری
دستیار کارگردان: سید مهرداد کاوسی حسینی
نمایش اگر شبی از شبهای تهران مسافری
نمایش اگر شبی از شبهای تهران مسافری یکی از آثار نمایشی تهران در بخش صحنهای بیستمین جشنواره نمایشهای آیینی و سنتی به شمار میرفت که در قالب یک نمایش دانشجویی در این جشنواره شرکت کرده بود.
خلاصه نمایش
در شب عید قربان یکی از افراد فاسد اما صاحبنام تهران به نام هرکی باش خان خاقان به قتل میرسد و در همان زمان فرد شناخته شده دیگری به نام طغرل خان ایلغار مراسم عروسی دختر خود مرجان را برپا میکند. در طول این مراسم فردی که با لباس مبارک به گرم کردن مجلس عروسی مشغول است ناگهان از دنیا میرود و طغرل و همسرش را دچار دستپاچگی میکند. آنها تصمیم میگیرند جنازه فرد نمایشگر را به پشت بام همسایه ببرند و او را در آنجا رها کنند. بر بالای بام جوان پر شر و شوری که عاشق دختری به نام شراره است جنازه را با یک مرد زنده اشتباه میگیرد و به خیال آنکه این فرد ناشناس برای چشمچرانی به بالای بام آمده با لنگه کفش خود از او پذیرایی میکند. سپس از بیم آنکه به جرم قتل مرد گرفتار شود جنازه را در کوچه رها میکند. نفر بعدی که به اشتباه خود را قاتل جنازه سرگردان میپندارد مرد معتادی به نام عبدی است. او که سابق بر آن نوازنده بوده جناز را مردی خفته میپندارد و اندکی با او درددل میکند. اما دوست او نصرت پی به بیجان بودن فرد خفته میبرد و همراه با عبدی آشفته و دستپاچه او را به منزل یک شبیهخوان منتقل میکند. مرد تعزیهخوان که در مراسم عزاداری ایفای نقش شمر را بر عهده دارد از بیم واکنش غیرمنتظره همسرش جنازه را همکار خود ماشالله معرفی میکند و با دشواری او را به حمام عمومی شهر میبرد. دلاک حمام ابتدا جنازه را جن میپندارد و هنگامی که از حقیقت امر باخبر میشود او را به عنوان رقیب عشقی جوان جاهل و لاتی به نام آکل معرفی میکند. آکل تمام شهر را به دنبال یافتن دامادی که همان شب با دختر مورد علاقهاش ازدواج کرده و او را دچار غم و پریشانی نموده زیر و رو کرده است. او جنازه را به دختران هرکی باش خان تحویل میدهد و او را پدرشان معرفی میکند؛ اما آنها پس از آنکه در مییابند پیکر فرد ناشناس هیچ شباهتی به پدرشان ندارد گزمه ها را در جریان میگذارند. گزمهها نیز مرد مرده را شاهد قتل حکیم باش خان میپندارند و آکل را به جرم قتل کسی که شاهد قتل هرکی باش خان بوده است محاکمه میکنند و او را به توپ میبندند. عاقبت قاتل هرکی باش خان پیدا نمیشود و موضوع قتل او با مجازات آکل خاتمه مییابد.
نگاهی به این نمایش
هسته اصلی ماجراهای به تصویر کشیده شده در نمایش اگر شبی از شبهای تهران مسافری یعنی شرح حال یک نمایشگر فعال در نمایش تخت حوضی که به طور ناگهانی و اتفاقی میمیرد و جنازه او میان افراد مختلف دست به دست میشود (و هر کدام از آنها خود را مسئول مرگ او میپندارند و از بیم مجازات با ترفندهای گوناگون در پی رهایی از شر جنازه بر میآیند) شباهت فراوانی به داستان فیلم سینمایی شب قوزی دارد. البته افزون بر فیلم مذکور میتوان ردپای فیلمهای سینمایی دیگری را نیز در این نمایش مشاهده کرد.
در نمایش اگر شبی از شبهای تهران مسافری ارجاعات فراوانی به فیلمهای قدیمی و نامآشنای سینمای ایران نظیر گوزنها و داش آکل داده میشود و بسیاری از شخصیتهای معرفی شده در این نمایش شخصیتهای حاضر در آثار مذکور را به یاد میآورند. به عنوان مثال نوازنده معتاد حاضر در این نمایش که عبدی نام دارد بسیار به شخصیت سید رسول در فیلم گوزنها شبیه است و حتی برخی از دیالوگهای مشهور او را بازگو میکند. به نظر میرسد که نمایش اگر شبی از شبهای تهران مسافری قصد دارد با داستان و شخصیتهای متعدد خود در عین سرگرم کردن مخاطب به آثار قدیمی سینمای ایران نیز ادای احترام کند.
در طراحی صحنه این نمایش از پردههای قرمز رنگ متحرکی استفاده شده است که با جابهجایی در طول صحنههای مختلف مکانهای متعدد داستان نظیر حمام یا پشتبام را به تصویر میکشند. در واقع این نمایش نیز با توجه به آنکه خصلت سنتی و دانشجویی را به صورت همزمان در دل خود جای داده است، از سادگی آشکاری در ظاهر بهره میبرد. در بحث اجرا نیز علاوه بر ویژگیهای رایج نمایشهای تخت حوضی نظیر بدلپوشی از وجود اشعار کوچهبازاری قدیمی نیز استفاده شده است. نقش دو دختر هرکی باش خان را بازیگران مرد ایفا کردهاند و هنگام حضور آنها و همچنین شخصیت مبارک روی صحنه اشعار کوچهبازاری به گوش میرسد. با این حال در طول نمایش اگر شبی از شبهای تهران مسافری بیش از طنز کلامی سعی در خلق طنز مبتنی بر موقعیت بوده است؛ هرچند که شوخیهای کلامی موجود در این اثر نمایشی نیز قابل توجه به نظر میرسد.
عوامل تولید این نمایش
نویسنده: علی شمس
کارگردان: امین اکبری نسب
مشاورکارگردان: محمدرضا غریب زاده
بازیگران: فربد کمالخانی، سامان تبریزی، محمدباقر باقریان، هلیا قاسمی جهان، کیمیا جعفری، طاها علیقارداشی، عارف قدیمی، یاسمن بخشی، بهار فرزانگان، حسین شیدایی، حسین شکری، محمد حاجی زاده، امیرمحمد کریمی، محسن قاضی، آریا ابوطالبی، سمیه گودرزی
طراح صحنه: بهار احمدی
طراح لباس: سمیه گودرزی
موسیقی: محمدجواد میر ماه روح
موسیقی: کوروش تقی خوان، آرشیدا تقی خوان
دستیاران کارگردان: علی حیدری، یحیی شاکری
منشی صحنه: مبینا جعفرآبادی
مدیر صحنه: مصطفی ایزدی
در مطالب بعدی ایران تئاتر مروری بر سایر نمایشهای بخش صحنهای بیستمین جشنواره نمایشهای آیینی و سنتی خواهیم داشت. برای مشاهده این آثار نمایشی بصورت رایگان میتوانید به بخش ویژه بیستمین جشنواره نمایشهای آیینی و سنتی در تلویزیون تئاتر ایران مراجعه کنید.