در حال بارگذاری ...
...

نگاهی به نمایش «شام آخر» اثر مسعود دلخواه

دعوت به ضیافت مرگ

حسین قره: «شام آخر» اثر مسعود دلخواه یک نمایش موزیکال است که این روزها در سالن دکتر ناظرزاده کرمانی اجرا می‌شود. این اثر روایتی است از روزهای پایانی عمر یسوعا (عیسی مسیحی) با نگاهی به رمان «مرشد و مارگاریتا» (اثر نویسنده شهیر روسی میخاییل بولگاکاف)، اناجیل چهارگانه و بعضی از کتب مسیحی. هرچند که دلخواه وابسته تام و تمام به رمان و... نبوده و روایت خود را بر صحنه آورده است.

برای روایت و بازروایت زندگی قدیسان و رسولان، حداقل پنج سطح و منبع قابل تفکیک است؛ روایت پیروانی که کلام قدیس یا پیامبر را بدون واسطه درک کرده‌، با او مؤانست و هم‌نشینی داشته‌­اند. دسته دوم راویانی هستند که خود را ارتدکس (به معنای صاحبان عین‌به‌عین روایت) دانسته و وفادارترین روایت را دارند. (در خصوص مسیحیت، چه کلیسای ارتدکس شرقی و چه کلیسای کاتولیک هر دو خود را وفادارترین مرجع روایت و صاحب دین می‌دانند.) سطح سوم روایت مخالفان یا انکارکنندگان هم­دوره و ادوار بعد است. روایت چهارم تاریخی است، تاریخ­دانانی که با اسناد و شواهد تلاش می­کنند تقریباً بدون حب و بغض رویدادهای تاریخی را ارائه کنند. آخرین سطح، آن روایتی است که مردمان دوره و بعدازآن با درآمیختگی فرهنگی، بازتابی و روایتی از آن قدیس دارند که دیگر نه تاریخ است و نه مرجعیت دیدنی، بلکه برآیند و برساختی اسطوره‌ای است.

در خصوص عیسی مسیح دسته اول راویانی هستند که مرجع نگارندگان اناجیل چهارگانه­ شدند. (هر چهار انجیل 60 تا 110 سال بعد از واقعه نوشته‌شده است.) دسته دوم که مشخص است، دسته سوم صاحبان دین یهودند که عیسی ناصری را به‌عنوان مسیح یا ماشیح نمی‌شناسند و مسلمانان که روایت بر صلیب شدن عیسی ناصری را نمی‌­پذیرند. دسته چهارم که اوضاع مشخصی دارند؛ اما دسته پنجم بازتاب‌دهنده عیسی ناصری در فُرق و مذاهب گوناگون شرقی و غربی از حکمت گنوسی بگیرید تا اونجلیس‌­های امروزی و کشیش‌های تلویزیونی، از آثار هنری و موزاییک‌های روم شرقی بگیرید تا پیکره‌تراشی‌ها و نقاشی‌های تراز قلب رم مسیحی، از میکل‌آنژ تا سالوادور دالی و صلیب‌هایش و... عیسی ناصری با تاج خاری بر سر که در مسیری خون‌بار به بالای جلجتا می­‌رسد، روایت‌های بسیاری در همه هنرها دارد.

این‌همه گفتم تا بگویم اثر دلخواه از کدام سطح روایت آمده است، او نه به تاریخ و اسنادش کار دارد، نه به ملجأ و مأوای روایت ارتدکس وابسته است. او سراغ روایت پنجم رفته و روایتی نو خلق کرده است. روایتی که قطعاً به منابع نگاه کرده، آنان را خوانده؛ اما همه الهام‌بخش او بوده‌اند تا شام آخر خودش را روایت کند. عیسی مسیحِ شام آخر مسعود دلخواه، در میان قدرت مطلق حاکمان نظامی رومی و قدرت مذهبی کاهن اعظم و کنیسه یهودی، در فضای بسته سیاسی و حضور گسترده نیروهای نظامی و امنیتی که حاصلی جز خشونت اجتماعی و فضای سرکوب‌زده ندارد، سالک ِفیلسوفی است که عشق و دوست داشتن و دوست داشته شدن را پیام­بری می‌­کند.

این را که عیسی مسیح در واقعیت تاریخ نابینا را شفا داده و مرده را زنده کرده است، معاصران و مریدان او روایت کرده‌اند، اما در بازروایت امروزی شاید نابینا کسی است که چشم او نسبت به حقایق کور است، کسی در آوار شرایط مرده است باآنکه نفس می‌کشد. عیسی مسیح با ایمان به انسان، شامی از خون و جان (عشق و خرد) خویش را نان و شراب می‌کند تا پیروانش را از آنچه هستند به آنچه باید باشند، برساند.

در جامعه‌ای که مردان مشت‌ها گره‌کرده و سنگ‌های کلان در دامن دارند تا زنی روسپی را سنگ‌زده، عقوبت کنند، اوست که می­‌گوید: «هرکدام از شما که گناه نکرده، اول بر او سنگ اندازد.» چالشی بر پایه اخلاق عملی و نه هیاهوهای خود‌فریبانه ظاهری. عیسی مسیح آیینه­ پیش رو جامعه­‌ای است که چشم و گوش بسته و دلش از عادات سیاه شده، جامعه‌­ای که به ‌جای نگاه کردن به خود در آیینه عیسی مسیح، به او سنگ می‌زند، او را می­‌فروشد و حتی بین او و «باراباس» دزد، او را به صلیب می­‌سپارد. بااین‌همه دانه عشق و دوستی او در سنگ‌ترین قلب‌ها همچون قلب پیلاطوس (حاکم رومی) نشسته و جوانه می­‌زند و آهسته‌آهسته پیروانی برای اصلاح در‌هم‌تنیدگی خشم و خشونت و نفرت پیدا می­‌کند.

درباره نمایشنامه می‌توان بسیار نوشت اما به همین قناعت می‌کنیم.

در اجرای اثر اگرچه نویسنده و کارگردان مختار است تا هر شیوه‌ای را انتخاب کند اما به‌عنوان مخاطب با بافت موزیکال اثر ارتباط برقرار نکردم؛ هرچند که بعضی از بازیگران جوان توانمندی بسیاری در اجرای موزیکال داشتند ازجمله یکی از راویان زن که اجرایی درست را بر صحنه داشت.

در کارگردانی، دلخواه نگاهی به نقاشی‌های کلاسیک و مدرن درباره عیسی داشت و بازساخت بعضی تابلوها در صحنه بسیار قدرتمند بود. ورود مریم مجدلیه از میان تماشاگران و بر صحنه رفتن او نیز یکی دیگر از صحنه‌­های تأثیرگذار و دارای بار معنایی غنی این اثر است.

در بازی‌ها اگرچه جای آن بود تا جوانان از بعضی کلیشه‌ها خود را رها کنند، اما رحیم نوروزی، شهین نجف‌زاده بازی قابل قبولی ارائه کرده‌اند و کاظم بلوچی خوش درخشیده‌ است.