در حال بارگذاری ...
گفت‌وگو با الهام پاوه‌نژاد به بهانه بازی در نمایش «جنون محض»

طراوت تئاتر را به کلیشه‌های تصویر ترجیح می‌دهم

با الهام پاوه‌نژاد که این روزها با نمایش «جنون محض» به کارگردانی علیرضا کوشک‌جلالی در تماشاخانه اهورا روی صحنه است درباره کارنامه کاری‌، تجربه اخیر و چشم اندازه فعالیتش در تئاتر به گفت‌وگو نشستیم. او از ویژگی‌های کار با کوشک‌جلالی می‌گوید و پایبندی سفت و سخت او به رعایت نظم. پاوه‌نژاد همچنین از اشتیاقش به کارگردانی نمایش و تجربه‌های دلپذیر خود در این عرصه روایت می‌کند.

علیرضا نراقی: در تلویزیون و با سریال به‌یادماندنی «همسران» بود که مخاطب انبوه، الهام پاوه‌­نژاد را شناخت؛ اما در ادامه قدرت او روی صحنه و توانایی­‌اش در اجرای نقش‌‌های متفاوت و دشوار، او را در جایگاه بازیگری موفق در تئاتر ایران تثبیت کرد. حالا با وجود شهرت و خاطره مثبتی که تماشاگر از او در حوزه سریال دارد، می­‌گوید در برابر کلیشه‌های داستان­‌گویی در سینما و تلویزیون، طراوت تئاتر را ترجیح می­‌دهد.

گفت‌وگو با الهام پاوه‌نژاد را بخوانید:

«جنون محض» سومین کار شما با علیرضا کوشک‌جلالی است. روند کار با ایشان چطور است؟

علیرضا به‌شدت کارگردان سختی است. آن‌قدر به بازیگر فشار می­‌آورد که آدم هر بار با خود می­‌گوید شاید دیگر با او کار نکنم! چون به علت مدت کوتاهی که ایران است می‌خواهد سریع‌­ترین و بهترین نتیجه را بگیرد و از طرفی چون با نظم جاری در تئاتر آلمان کار کرده و به آن عادت دارد، شرایط بی‌نظم کار در ایران برایش سخت است و این فشار زیادی به بازیگر می‌­آورد.

یک‌بار به خود او هم می­‌گفتم که کار کردن با تو مثل دوران بارداری است که دردها و مشکلاتش ممکن است مادر باردار را به اینجا برساند که بگوید دیگر این کار را نمی­‌کنم اما به‌محض اینکه اولین لبخند فرزندش را می‌­بیند، دلش می‌خواهد باز هم این تجربه را داشته باشد. کار با علیرضا خیلی پرفشار است ولی وقتی کار به ثمر می‌­رسد پس از رورانس اولین شب آن‌قدر از نتیجه کار رضایت داری که امیدوار هستی دوباره با او کار کنی.

«جنون محض» ریتم خیلی تندی دارد. به‌هرحال در نمایش‌­هایی که ریتم فزاینده‌­ای دارند کمی از کار می­‌گذرد تا ریتم به سمت تند شدن حرکت کند اما این نمایش با ریتم و تمپوی تندی شروع می­‌شود و مدام به سبب درام، این ریتم و تمپو بالاتر هم می‌­رود. پروسه رسیدن به یک چنین ریتمی چگونه بود؟

کوشک‌­جلالی از هرگونه اضافه­‌کاری در کار بازیگر جلوگیری می­‌کند و معتقد است که این گرفتن اضافات است که ریتم را می‌­سازد. حتی جلوی استفاده از حروف و آواهای اضافه یا پاساژهای کلامی مرسومی را که ممکن است بازیگر برای بازی خود انتخاب کند یا برای رفتن از دیالوگی به دیالوگ دیگر به کار ببرد، می‌­گیرد.

من در طول این سه کار کاملاً متوجه شده‌­ام که علیرضا خیلی ریتم را خوب می­‌شناسد. تمام سختی این اجرا این است که ما یک کاشت دو‌سومی داریم برای برداشت یک‌سوم پایانی؛ بنابراین اگر در آن دوسوم اول نتوانیم تماشاگر را نگه داریم آن یک‌سوم آخر که بخش شکوفایی کمدی ماست، درست اتفاق نمی‌­افتد. درمجموع در آن یک‌سوم آخر که ما با کمدی اسلپ‌استیک روبه‌رو هستیم و دیالوگ بسیار کمی داریم و بیشتر موقعیت­‌ها مبتنی بر عمل است ناچار بودیم که با یک ضرباهنگ تند شروع کنیم.

با توجه به این چگونه بداهه‌سازی می‌­کنید؟ چون می‌­دانم که او خیلی دست بازیگر را باز می­‌گذارد تا خود اجراکننده نقش هم ایده­‌هایی وارد کار کند و این خصوصیت، به دست آوردن چنین ریتم و حرکاتی را که باید دقیق انجام شوند تا اتفاق صحنه‌ای درستی رخ دهد، دشوار و پیچیده می­‌کند؟

بله، علیرضا خیلی دست بازیگر را باز می­‌گذارد. ایده‌­ها و اتودهایی را که بازیگران به آن‌ها فکر می­‌کنند، می‌­بیند و از آن‌ها استفاده می‌­کند، حتی در مورد لباس و دیگر چیزها هم فکر و نظرات بازیگران را می‌­شنود و استفاده می­‌کند. من گاهی به شوخی می­‌گویم ما مثل اسباب‌بازی او می‌­شویم، مدام ایده می­‌دهد و می­‌خواهد که ما در عمل آن‌ها را آزمایش کنیم. حجم بالای بداهه‌­سازی و اتودهای مختلف برای به دست آوردن نقش و کارکرد صحنه‌­ها، همین مسیر کار با کوشک­‌جلالی را بسیار خلاقانه می­‌کند. پس از این مرحله او شروع به حذف می­‌کند و از نو سعی می­‌کند ریتم اجرا را شکل دهد.

دوست دارم کمی درباره خودتان حرف بزنیم. فکر می­‌کنم در یکی، دو دهه اخیر بیش از تصویر در صحنه تئاتر حضور داشتید. علتش چیست؟

من همیشه تلاش کردم حداقل سالی یک تئاتر را بازی کنم. از ابتدای کارم در سال 70 تا الآن این روند را حفظ کرده‌ام؛ اما یک دهه اخیر از نظر سنی برای من دهه متفاوتی است. من سینما کمتر کار کردم اما در تلویزیون هم در این یک دهه کمتر کار کردم. علت اصلی این است که از یک سنی نقش خوب در یک فیلمنامه خوب خیلی محدود می‌شود. به رسول صدرعاملی یکی از کارگردانان سینما می‌­گفتم که انگار زنان در سینما و تلویزیون بعد از چهل‌سالگی می‌­میرند. در فیلمنامه‌ها دختر و پسری جوان داریم و مادر و پدر آن‌ها، نقش­‌هایی که به‌شدت کلیشه‌ای نوشته می­‌شوند و من شخصاً ترجیح می­‌دهم در این کلیشه‌­ها کار نکنم. بله نقش‌­های مادری داریم که خیلی جذاب هستند و کنش دراماتیک دارند مثلاً اخیراً سریال «زخم کاری» را می­‌دیدم؛ نقشی که رعنا آزادی‌­ور بازی می­‌کرد یک مادر بود اما موقعیت دراماتیک با اهمیت و محوری در سریال داشت و بسیار جذاب بود؛ اما مگر چند تا از این نقش‌ها در سینما و فرایند سریال‌سازی ما نوشته می‌­شوند و چند تای آن‌ها به من پیشنهاد می‌­شود؟ اما در تئاتر اتفاق متفاوتی می‌‌افتد؛ در تئاتر طراوت بازیگر می‌­تواند او را روی صحنه جوان نگه دارد. من در طول زندگی خود به مقوله بازیگری و کار روی بدن و بیان و دیگر ملزومات آن خیلی اهمیت دادم. هنوز برایم تنوع و تعدد نقش و امکان تجربه­‌های تازه وجود دارد.

همیشه تئاتر به سینما کمک کرده است. خاصه در کشور ما این‌گونه بوده است که بهترین­‌های بازیگری در تئاتر رفته­‌اند به سینما و تلویزیون و آنجا هم بهترین بودند و اصلاً سطح کار را آنجا بالا بردند؛ اما چرا دیگر خصوصیات تئاتر، مثلاً همین طراوتی که شما اشاره کردید، این تنوع درام در تئاتر که نقش­‌های مختلفی را به وجود می‌آورد، به سینما و تلویزیون نفوذ نمی­‌کند؟

بحث قصه، محدودیت­‌ها، روند پشت‌صحنه‌ای که در سینما و سریال­‌سازی وجود دارد، بسیار مهم است. ضمن اینکه اگر بخواهم جسورانه حرف بزنم هر جا که پول زیاد وسط می‌­آید، خیلی از معیارها تغییر می­‌کند. متأسفانه در سال­‌های اخیر حتی این محوریت پول به تئاتر هم نفوذ کرده و از زمانی که حمایت‌­های مرکز هنرهای نمایشی را از دست دادیم، بیشتر کارها دارد به سمت گیشه­‌محوری حرکت می‌کند. این محدودیت‌­زاست. خیلی از گروه‌­ها نتوانستند با هم بمانند. تجربیاتی که در کارگردانی هم داشتم این مشکل را بیشتر برایم آشکار کرد. عوامل نمایش «کافه پولشری» و «لاموزیکا» که کارگردانی کردم حرفه‌­ای بودند اما ما تهیه‌کننده نداشتیم و اگر بخواهیم با عوامل حرفه­‌ای کاری بدون تهیه‌کننده اجرا کنیم، تنها باید با دل و عشقی که به تئاتر داریم و اعتماد به یکدیگر کار کنیم اما همین اعتماد و همدلی سخت به وجود می‌آید و اگر هم به وجود بیاید به‌هرحال زندگی و نیازهای مالی الزامات خود را دارد. الآن این شرایط باعث شده که جسارت کارگردان و تهیه‌کننده برای دادن نقش به بازیگران متفاوت گرفته شود، این در سینما و سریال وجود داشت و در تئاتر هم به‌سرعت دارد اتفاق می‌­افتد. همین رویکرد هم هست که به‌نوعی کلیشه‌­ها و تکرار را در هنرهای نمایشی زیاد کرده است.

به کارگردانی اشاره کردید. دو کار کارگردانی کردید که دست‌کم اولی «کافه پولشری» خیلی موفق بود و دومی هم به علت کووید اجرایش متوقف شد. کارگردانی یک تجربه موقت بود یا چشم‌اندازی برای ادامه کار خود در مقام کارگردان دارید؟

من دارم جدی به ادامه کارگردانی فکر می­‌کنم. نگاهم از اول این نبود که یک‌بار کارگردانی را تجربه کنم و دیگر رهایش کنم تازه اگر با این نگاه هم وارد می‌­شدم فکر کنم به سبب موفقیت «کافه پولشری» به همین‌جا می‌­رسیدم که کارگردانی را ادامه دهم. صادقانه بگویم من یک مقدار کمال­‌گرا هستم و همین باعث می‌­شود سخت بروم در دل یک کار، چون فکر می‌­کنم همه‌چیز باید کامل اتفاق بیفتد و روبه‌جلو باشد و الآن در مورد کارگردانی هم می­‌خواهم کار بهتری انجام دهم که جلوتر از کارهای قبلی یعنی «کافه پولشری» و «لاموزیکا» باشد. «لاموزیکا» را به همین دلیل اجرا کردم چون حس کردم یک‌قدم از کار قبلی جلوتر است و در کارگردانی پیچیدگی بیشتری دارد.

حوزه دیگری که در آن فعالیت می­‌کنید تدریس است. کمی درباره وضعیت تدریس بازیگری در تئاتر ایران بگویید؟

متأسفانه وضعیت خوبی نیست. به خاطر حواشی ایجادشده در مورد بازیگری در این دوره و اینکه با راه‌­های میان­‌بر و ناسالم عده‌­ای وارد سینما و تلویزیون می‌شوند، صبوری نسل ما دیگر در نسل جدید وجود ندارد. می‌­توانم بگویم معدودند بچه­‌هایی که مثل نسل ما دغدغه خواندن و دیدن و یادگیری داشته باشند. مثلاً سر کلاس­‌ها هنرجوی بازیگری می‌­گوید من رمان نمی­‌خوانم و مطالعه کردن را دوست ندارم و این درست مثل این است که کسی بخواهد فارسی یاد بگیرد اما بگوید از یادگیری الفبا فارسی خوشم نمی‌­آید، خب آن فرد فارسی هم یاد نخواهد گرفت. این بی‌معنی است. خواندن رمان و دیدن فیلم و تئاتر جزو کارهای الفبایی کار بازیگری است اما به نظرم در نسل جدید میل به سریع رسیدن باعث شده زمینه‌سازی درست برای ماندگاری و کیفیت خوب انجام نشود و من در حد خودم تلاش دارم که در تدریس این مسئله را اصلاح یا دست­‌کم متعادل کنم.




مطالب مرتبط

جنونِ محضِ مایکل فرین وخنده‌ی ملیح کوشک‌جلالی بر آنچه می‌بینیم و آنچه نمی‌بینیم

روایتی معناگرا از نمایش جنون: کوشک جلالی
جنونِ محضِ مایکل فرین وخنده‌ی ملیح کوشک‌جلالی بر آنچه می‌بینیم و آنچه نمی‌بینیم

روایتی معناگرا از نمایش جنون: کوشک جلالی

عبدالحسین لاله: هنرمندان باهوش تاریخ از همان یونان باستان یاد گرفتند گاهی لازم است جدی‌ترین مفاهیم نزد بشر چون مقولات فلسفی را به سخره بگیرند. آنها در نمایشی که به «کمدی‌ اشتباهات» شهرت داشت نشان دادند چگونه فلاسفه‌ای که به خلقت و آفرینش هستی و انسان می‌اندیشند، حتی چاه ...

|

نگاهی به نمایش «یکی نبود، یکی بود» نوشته رها جهانشاهی و کار علی کوزه‌گر

همچون رقصی فاقد بدن
نگاهی به نمایش «یکی نبود، یکی بود» نوشته رها جهانشاهی و کار علی کوزه‌گر

همچون رقصی فاقد بدن

علیرضا نراقی: با تحولات تئاتر معاصر مفهوم میزانسن به‌مثابه امری بنیادین در هنر نمایش، دچار دگرگونی ماهوی شد. این بدان معنا نیست که میزانسن جایگاه و اهمیت خود را در ظهور یک اجرا از دست داد، بلکه تئاتر ...

|

گفت‌وگو با کارگردان و بازیگر «رکوئیم برای یک راهبه»

محسن علیمحمدی: اجرای ژنرال برای‌مان آرزو شده است
گفت‌وگو با کارگردان و بازیگر «رکوئیم برای یک راهبه»

محسن علیمحمدی: اجرای ژنرال برای‌مان آرزو شده است

محسن علیمحمدی که نمایش «رکوئیم برای یک راهبه» را این روزها در تماشاخانه اهورا روی صحنه دارد، می‌گوید آرزو به‌دل مانده است تا پیش از آغاز اجرای عمومی کارش، با آسودگی خیال در سالن، تماشاگر اجرای ژنرال آن اثر باشد.  

|

نگاهی به نمایش «وقتی آنقدری که باید همدیگر را زجر داده‌­ایم»

بیان تئاتری زیر نور سینمایی
نگاهی به نمایش «وقتی آنقدری که باید همدیگر را زجر داده‌­ایم»

بیان تئاتری زیر نور سینمایی

علیرضا نراقی: نمایشنامه «وقتی آنقدری که باید همدیگر را زجر داده‌­ایم»، نوشته مارتین کریمپ، نویسنده بریتانیایی که این روزها توسط مجتبی جدی در تماشاخانه انتظامی خانه هنرمندان ایران به صحنه ...

|

نگاهی به نمایش «سلام، خداحافظ» نوشته آثول فوگارد و کار شهاب حسین‌پور

پدر در زیرزمین زنده است
نگاهی به نمایش «سلام، خداحافظ» نوشته آثول فوگارد و کار شهاب حسین‌پور

پدر در زیرزمین زنده است

علیرضا نراقی: نمایشنامه «سلام، خداحافظ» نوشته مشهور و بارها اجراشده‌ آثول فوگارد، نویسنده اهل آفریقای جنوبی، مدتی است که به کارگردان شهاب‌الدین حسین‌پور در تالار حافظ به صحنه می‌رود. این ...

|

نظرات کاربران