بازیگر پیشکسوت در گفتوگو با ایران تئاتر مطرح کرد
جهانگیر الماسی: جوانان هزینه حیات تئاتر و سینمای ما را متقبل میشوند
جهانگیر الماسی، بازیگر سینما، تئاتر و تلویزیون با بیان اینکه جوانان شیفته یادگیری و اندیشهورزی، هزینه حیات تئاتر و سینمای متفاوت ما را متقبل میشوند، تئاتر را جزو نادر هنرهای مادری دانست که همچنان تأثیر سیاسی، اجتماعی، تاریخی و مهمتر از همه تأثیر اجتماعیاش را روی ارتباطات اجتماعی دارد.
نگار امیری: جهانگیر الماسی، بازیگر پیشکسوت تئاتر، سینما و تلویزیون از سال 1348 در اهواز با بازی در فیلم «ریشه در خون» وارد دنیای سینما شد.
نمایشهای «ویولنساز کرهمونا»، «عمو زنجیرباف»، «هفت نمایش کوتاه»، «مرگ دستفروش» و «رخش دلم جز بار محبت نخواهد برد» از جمله آثاری است که او در آنها به ایفای نقش روی صحنه تئاتر پرداخته است.
«شبح کژدم»، «خروج»، «رنج و مستی»، «سیب و سلما»، «لنگرگاه»، «دیگه چه خبر؟» و... از آثار سینمایی با بازی جهانگیر الماسی به شمار میروند.
با او به گفتوگو درباره تئاتر و فعالیتهای اخیرش پرداختیم که در ادامه میخوانید.
این روزها مشغول چه کارهایی هستید؟
چند فیلمنامه و نمایشنامه نوشتهام اما متأسفانه از آنجا که میدانم امکان ساختشان وجود ندارد، وقت زیادی روی آنها نمیگذارم. موضوع یکی از نمایشنامههای من زندگی مولانا و شمس تبریزی است.
در این نمایشنامه کدام بخش از زندگی مولانا و شمس پرداخت نمایشی میشود؟
قصه موردنظر، جزئیات زیادی دارد که ما خیلی راحت در بحث و گفتوگوها از آن گذر کردهایم. اینکه چه شیفتگی باعث رابطه شمس و مولانا شده است. اصلاً چه معرفت و شناختی پشت این رابطه وجود دارد که باعث میشود مولانا هر آنچه را دارد، به پای شمس بگذارد. من در این نمایشنامه که هنوز نام مشخصی برای آن انتخاب نکردهام به معرفت و نغز سخن پرداختهام. البته که گاهی برخی از آثار نمایشی به این موضوع پرداختهاند اما تنها ظاهر مطلب ادا شده است. ما در بیشتر آثار به نوع گفتار، رفتار و فضایی که این روابط در آن شکل گرفته است، توجه نکردهایم و با معیارهای امروز خودمان به گذشته پرداختهایم.
آیا رعایت نکردن جزئیات مرتبط به فضا و مکان نمایش در اجراها به دلیل نبود مطالعه و توجه به دورانی است که نمایش در آن اتفاق افتاده است یا اینکه هنرمندان در القای اثر و استفاده از عناصر صحنه برای رساندن مفهوم دچار مشکل هستند؟
همه اینها هست و هیچکدام نیست. مهمتر از هر چیز این است که هدف سازنده اثر، نویسنده و کارگردان چیست؟ اگر هدف تبیین یک موضوع و تأثیر آن روی ذهن مخاطب و کشاندن او به عرصه نگاه تازه است، قطعاً هنرمند راه و چگونگی ارتباط را پیدا میکند. هدف تئاتر مقدس است و ما باید برای تئاتر حرمت، شرافت و توانمندی قائل باشیم.
بهترین تعریفی که میتوان از تئاتر ارائه داد، چه میتواند باشد؟
تئاتر جزو نادر هنرهای مادری است که همچنان تأثیر سیاسی، اجتماعی، تاریخی و مهمتر از همه تأثیر اجتماعیاش را روی ارتباطات اجتماعی دارد اما ما هنوز نمیدانیم تئاتر چیست؟! آیا به شکل نیاکانمان تئاتر اجرا کنیم یا دنبالهرو تئاتر علمی باشیم؟! گاهی در تئاتر، سکوت کار کلمه یا آرشه کار یک ارکستراسیون را انجام میدهد ولی تمام این موضوعات به شناخت درست از صحنه و عناصر آن بازمیگردد.
شرایط کنونی تئاتر را چطور ارزیابی میکنید؟
تئاتر ما به لحاظ رابطه دوطرفه مخاطب و تماشاگر هنوز به جایگاه اصلی خود نرسیده است؛ یعنی تئاتر در سبد هفتگی یا ماهانه مردم نیامده است.
البته شرایط اقتصادی هم در کنار دیگر مسائل اجازه چنین کاری نمیدهد. 60 تا ۷۰ هزار نفر دانشجو و دختر و پسران جوان تنها مخاطبانی هستند که ارتباط اجتماعیشان آنها را به سالنهای تئاتر میکشاند. این افراد هزینه حیات تئاتر و سینمای متفاوت ما را متقبل میشوند؛ جوانانی بسیار خوب که شیفته یادگیری و اندیشهورزی هستند. حیف است که به آنها توجه نشود، حضور در سالنهای تئاتر پاسخ مناسبی به تلاش شریف این عزیزان است.
این روزها مشغول بازی در تئاتر یا سریالی هستید؟
در حال حاضر چند کار برای بازی پیشنهاد شده است که به نظرم مناسب نبود. من بهصورت ناخودآگاه با خودم، کارهای گذشتهام، چهره و برخوردم تعریفی را روی صحنه یا مقابل دوربین میبرم که با توجه به همه این موارد، انتخاب و بازی بعضی نقشها را مناسب نمیدانم. این صحبت مرتبط با رفتار است نه کاراکتر. بهتر است برای این موضوع مثالی بیاورم. در نشستی با زندهیاد جمشید مشایخی، یکی از حضار از او بهواسطه بازی در نقش یک رفتگر انتقاد کرد، من در پاسخ به این سؤال گفتم اینکه مشایخی برخلاف جریان فیلم و سینما حرکت کرده است؛ چه اشکالی دارد؟ برخی از افراد فکر میکنند نقشی که بازی میکنند، خودشان هستند و جوری این شخصیت را تبلیغ میکنند که جامعه هم فکر میکند او دقیقاً همین شخصیت اجتماعی را دارد و نمیدانند او در زندگی خصوصیاش چه دیو یا فرشتهای است.
مشایخی، پیش از آن، بهعنوان شخصیتهای مهمی چون کمالالملک به ایفای نقش پرداخته بود اما حضور او بهعنوان رفتگر در یک فیلم به نظر من خیلی هم خوب بود. اینکه توده مردم قهرمانهایی مثل خودشان با نقشهایی چون دکتر، مهندس، کارگر یا رفتگر را میبینند، فاکتور بسیار مهمی است.
کیفیت کار برای انتخاب اثر برای شما مهم است یا کمیت آن؟
کارهای من نشاندهنده این موضوع است که کمیت برای من اهمیت ندارد. در سال 1366 زندهیاد بهرام ریپور قصد داشت فیلم «ویزا» را جلوی دوربین ببرد. شخصیتی که برای بازی در این فیلم به من پیشنهاد شد، دکتری بود که از نظر من شخصیت جذابی برای یک فیلم نوددقیقهای محسوب نمیشد، چراکه همیشه معتقد هستم، بازیگر با حضور در اثر نمایشی، خارج از کمیت نقش، باید غوغایی به راه بیندازد که تماشاگر آن را دوست داشته باشد و باور کند. در آن فیلم نقش کوتاه یک بازیگر تئاتر را ایفا کردم که شخصیت بسیار جذابی داشت و امکان سه نوع بازی متفاوت را برای من فراهم میکرد، حضور این شخصیت کم بود اما باکیفیت.
بهعنوان بازیگر، از نقشهایی که تاکنون روی صحنه تئاتر بازی کردهاید، کدامیک برایتان چالشبرانگیز بوده است؟
من در چند فیلم و تئاتر بازی کردم که نقشآفرینی در آنها را نسبت به دیگر آثار، بیشتر دوست دارم، بهطور مثال؛ سال ۵۸ در نمایش «آن زمان فرا خواهد رسید» نوشته رومن رولان با کارگردانی هرمز هدایت نقش ریچارد کارنبی یک شخصیت انگلیسی در آفریقای در حال قیام را بازی کردم که آن نقش را بسیار دوست داشتم. پیش از آن در دوران نوجوانی نمایشی با نام «ویولنساز کرهمونا» را به کارگردانی کیان ارثی در اهواز بازی کردم که اولین چالش بازیگری من به شمار میرفت. در این نمایش نقش یک پیرمرد به نام تادئو فراری استاد ویولنساز را ایفا کردم.
آثاری چون از «نو شکفتن و مرگ» به کارگردانی اسماعیل خلج و «همه پسران من» از اکبر زنجانپور نیز جزو نقشآفرینیهای متفاوت من در عرصه تئاتر است. نمایش «ژان کلود بورکمن» نوشته ایبسن به کارگردانی علی پویان هم که با نام «بدرود امپراتور» روی صحنه رفت، اثری دیگری بود که نقشآفرینی در آن خیلی دشوار بود. برای بازی در این نمایش برخلاف دیگر بازیگران که حدود هجده ماه در تمرینها حاضر بودند، اواخر کار با فرصتی ۲۴ روزه به پروژه اضافه شدم و باید نقش را با کیفیتی موردقبول بازی میکردم. بهطور کل کارهای ایبسن و آثاری که محصول دوره تاریخی معاصر ما یعنی آغاز قرن بیستم و دوران صنعتی و مناسبات کارگری است، کارهای سختی به شمار میرود. شخصیت ژان کلود بورکمن به بیان مونولوگهای دشواری میپرداخت که با تغییر یک کلمه کل معنای متن تغییر میکرد. در این نمایش رگههایی از امپرسیونیسم و اکپرسیونیسم وجود داشت. رنگها، حرکتها و میزانسنها معنای زیادی در این اثر داشتند و برای بازی در این نمایش مطالعه جدی در حوزه تئاتر مدرن داشتم. این نقش باعث جهش فکری در من شد و برای رسیدن به کیفیت مطلوب برای بازی، مجبور بودم خودم را بهروز کنم.
بهعنوان هنرمند پیشکسوتی که در دهههای متفاوت روی صحنه حضور داشته است، ارتباط تماشاگران را با تئاتر در سالهای اخیر چگونه میبینید؟
دلم میخواهد بهعنوان یک تماشاگر پیش از هر چیز به تماشاگران تئاتر ایران ادای احترام کنم چراکه از آنها شخصیتی فوقالعاده در سالنها بهویژه سالنهای خصوصی دیدهام. تماشاگرانی که رفتارشان کاملاً حرفهای است و سکوتشان در سالن قابلاحترام است. من در مقابل این تماشاگران، به دلیل حرمتی که برای تئاتر قائل هستند، سر تعظیم فرود میآورم و از طرف دیگر به جوانان دوستداشتنیای که بیرق تئاتر را افراشته نگه داشتهاند، درود میفرستم. من آثار آنها را حتی در سالنهای کوچک و تنگ و تاریک دیدهام و شاهد استعدادهای شگرف نسل جوان هستم. دست تکتکشان را میبوسم و برایشان آرزوی توفیق دارم.