نگاهی به نمایش «ایرانیان» نوشته و کار رضا صابری
از مدینه تا مرو روی پلههایی ثابت
سید علی تدین صدوقی: نمایش «ایرانیان» بررسی سفر حضرت علی بن موسیالرضا (ع) امام هشتم شیعیان از مدینه به مرو است. مأمون نقشه راهی را برایشان ترسیم کرده که از بیراههها و راههای فرعی به مرو برسند تا هیچ شهر و روستایی در سر راه نباشد که مردم به استقبال امام بیایند و با ایشان همصحبت شوند؛ اما خبر حرکت امام بهسوی مرو بهسرعت در همهجا میپیچد و مردم روستا به روستا و شهر به شهر به استقبال امام (ع) میآیند تا شهر نیشابور که امام آن خطبه معرف یعنی «ذهبیه» را ایراد میفرمایند.
نمایش در یک سیر تاریخی سعی دارد اتفاقات مهم و بزنگاههای تاریخی را نیز بررسی کند. روایت در این میان به زمان هارون میرود و دستوری که او به والی سابق خراسان برای کشتن هفتاد نفر از علویان میدهد. در ادامه ما شاهد مرگ هارونالرشید و ایضاً چندوچون به دنیا آمدن و مرگ مأمون نیز هستیم.
باید گفت این پرشهای زمانی بهیکباره صورت میپذیرد و ارتباط دراماتیک و منطقی آن با کل نمایش و روند اجرا کمی تصنعی مینماید و به نظر بهتر بود برای رفع آن تمهیدی اندیشیده میشد.
در واقع یک پراکندگی و عدم انسجام در روند و ساختار متن احساس میشود. همین ازهمگسیختگی و نبود انسجام به اجرا نیز سرایت پیدا کرده است؛ بهگونهای که بهیکباره یک صحنه و موضوع، به صحنه و موضوعی دیگر میپرد.
از اینها که بگذریم، مسئله طراحی صحنه است که خود را به رخ میکشاند. نیک میدانیم که طراحی صحنه تأثیر بهسزایی در روند بازیها و میزانها و حرکت و ایضاً حس و حال بازیگران دارد.
در اجرای فعلی، طراحیای ثابتی داریم که بهناچار شما را محدود میکند که حرکات و میزانهای تکراری را داشته باشید، حداقل بهتر بود این پلهها چندتکه میشد و هر تکه ویژه شخصیت و صحنهای خاص بود آنگاه هم حرکات و میزانهای متنوعی داشتیم و هم میشد با حرکت دادن هر تکه از پلهها نیز برابر با خواست متن و اجرا و شخصیتپردازیها، به تنوع بصری و ایضاً حرکات و میزانهای دراماتیکتری دست یافت؛ اما باید گفت که این اتفاق نیفتاده است و بازیگران مدام از پلهها بالا و پایین میروند و حرکاتی تکراری را ادامه میدهند که در روند اجرا تبدیل به کلیشه میشود. از طرفی این رفتوآمدهای تکراری و در جاهایی ایستا، خلاقیت بازیگران را نیز گرفته و بیهیچ ضرورت و دلیلی دست و پای آنان را بسته است؛ به همین جهت ریتمهای درونی و بیرونی از دست میروند و حتی در جاهایی ریتم میافتد. از سویی تحولات حسی بازیگران، کنش و واکنشها و... نیز بهسوی تکرار و مونوتون بودن رفته و موجب میشود که بازیها یکنواخت و کسلکننده از آب دربیاید هر چند که بازیگران تمام تلاش خود را کردهاند اما نوع طراحی صحنه و حرکات و میزانهای تکراری نمیگذارد که آنان از همه قابلیتهای خود استفاده کنند.
شاید همین امر تأثیر نامطلوبی نیز روی صدا و بیان بازیگران گذاشته و در جاهایی علاوه بر اینکه صداها پایین است، مونوتون نیز میشوند. این یکنواختی و مونوتون بودن به حس و پاساژهای حسی نیز تعمیم پیدا میکند. باید گفت بازیگران بازیهای قابل قبولی را ارائه دادهاند اما در این بههمریختگی امکان بروز همه تواناییهایشان را محدود میبینند. این امر البته ابتدا به متن و سپس به کارگردانی بازمیگردد؛ هرچند که رضا صابری بهعنوان کارگردانی کاربلد و کهنهکار با تلفیق چند سبک توانسته لحظات نابی را نیز خلق کند. نگاه کنید به شخصیت مردی که در فضایی سوررئال همزمان «اسب» است، گویی نگاه و اندیشه صابری در مورد وقایع تاریخی، همگام شدن با امروز و مسائل مبتلابه جامعه را مینمایاند. شاید یکی از دیالوگهای کلیدی نمایش آنجاست که هنگام مرگ هارون کسی که در آن لحظه آنجاست، به او میگوید «توبه کنید هرچند که حکما و فرمانروایان و خلفا نمیتوانند توبه کنند.»
از سویی اثر و متن صابری نقش پررنگ ایرانیان را در حکومت عباسیان نشان میدهد که در واقع همهچیز در ید قدرت ایرانیان بوده است؛ همانگونه که ایده اولیه آوردن امام (ع) به دارالخلافه مأمون هم ابتدا از سوی فضل بن سهل مطرح میشود. فضل در دل به امام (ع) تعلقخاطر داشته است و شاید همین موضوع هم باعث شده که مأمون دستور قتل وزیر دانشمندش را بدهد.
در واقع امام رضا (ع) با شروطی که هنگام پذیرش ولایتعهدی میگذارند تلویحاً اشاره به این مطلب دارند که ائمه اطهار (ع) نه برای خلافت و حکمرانی بلکه برای انسانسازی و راهنمایی انسانها بهسوی تعالی و کمال و ایمان آمدهاند و اگر در رابطه با دنیا و زندگی توصیههایی دارند برای آن است که راه آخرت را هموار کنند.
در انتها هم باید به این موضوع مهم اشاره کرده که طراحی لباس و گریم و انتخاب رنگها که بر اساس شخصیتپردازی و کاراکترشناسی روی داده است بهخوبی صورت پذیرفته است.