گفتوگو با رضا بهرامی کارگردان نمایش «تاناکورا»
تعزیه، تنها یک عزای مذهبی نیست
رضا بهرامی کارگردان نمایش «تاناکورا» با تأکید بر اینکه تعزیه تنها یک عزای مذهبی نیست، میگوید در تعزیه، نقالی، پردهخوانی و... اجرای نمایش از نظر صحنه و دکور ساده است و این کاراکترهای داستان هستند که دارای پیچیدگی شخصیتی هستند.
بهنام حبیبی: تعزیه در بین گونههای نمایشی ایرانی، بیشترین چالشها و تنشها را در تاریخ تقریباً هزارسالهاش به خود دیده است. این چالشها و تنشها در پی تغییرات و دگردیسیهای ساختاری در سیاست و فرهنگ ایران به وجود آمدند که در برخی موارد ناگزیر تغییراتی را در دین و فرهنگ نیز به ایران تحمیل کردند. سهم عاشقان و مشتاقان این گونه نمایشی در حفظ و پویندگی تعزیه کم نیست و تاکنون آثار نمایشی بسیاری برای یادآوری این تلاشها برای پایداری و پاسداری از این هنر تولید شده است.
این روزها در تالار سمندریان تماشاخانه ایرانشهر نمایشی با نام «تاناکورا» روی صحنه است. «تاناکورا» نوشته کهبد تاراج است و با کارگردانی رضا بهرامی روی صحنه رفته است. این اثر نگاهی ویژه و نو به وضعیت تعزیه در ایران دارد. گونهای نمایشی که در گذر تاریخ پرفرازونشیب این سرزمین از دریای مواج حوادث بیبهره نبوده و بیگزند نمانده است. به بهانه اجرای «تاناکورا» با رضا بهرامی کارگردان این نمایش به گپ و گفت نشستیم و در مورد محتوا و رویکرد و درونمایه و نیز شیوه اجرایی انتخابیاش حرف زدیم.
برای آغاز گفتوگو، برای مخاطبان ایران تئاتر، خودتان را معرفی کنید و از پیشینه هنری خودتان بگویید.
من رضا بهرامی هستم و تقریباً دو دهه است که در عرصه تئاتر فعالیت میکنم و همیشه تلاش کردهام که به چشم یک هنرجو به این هنر نگاه کنم. اگرچه خودم را عضوی از اعضای خانواده تئاتر میدانم، ولی هرگز خودم را بهعنوان یک هنرمند حرفهای ندیدهام. بیشتر آثاری را که روی صحنه بردهام، مبتنی بر تجربیات شخصی خودم بودهاند.
با نگاهی به چند نمایش دیگر که از شما دیدهام، گویا بیشتر آنها بر اساس نوشتههای کهبد تاراج بودهاند. این همکاری، بر مبنای اشتراکات نظری و دیدگاهی است یا تنها جنبه حرفهای و نمایشی دارد؟
ما در قالب یک گروه نمایشی هستیم که بهطور پیوسته با یکدیگر همکاری میکنیم و چیزی که باید در کار یک گروه وجود داشته باشد، یعنی هدف مشترک، در گروه ما وجود دارد. ولی باید تنوع و تفاوت سلیقهها را هم در نظر گرفت که آن هم در گروه ما وجود دارد؛ بنابراین، با در نظر گرفتن ویژگیهای گروه خودمان، اولویت ما، بهرهبرداری از تواناییهای اعضای خود گروه است.
در نمایشنامه «تاناکورا» چه ویژگیها و جذابیتهایی دیدید که باعث شد تا آن را برای کارگردانی و اجرا انتخاب کنید؟
به نظرم این نمایشنامه، یکی از متفاوتترین نمایشنامههای «کهبد» است و اپیزود آخر آن، یعنی اپیزود «عباس استراگون» برای من مهمترین بخش آن است و بلاتکلیفی که او در آن وضعیت دارد، برای من حالت همذاتپنداری ایجاد میکند. با این پیشزمینه، برای این نمایش شیوه ویژهای از کارگردانی در نظر گرفتم و آن را برای اجرا کارگردانی کردم.
نام نمایش یعنی «تاناکورا» را در پیشبرد داستان نمایش و رویکرد نمایشی آن، چه قدر مؤثر میدانید؟
«تاناکورا» در جهان ریشه خاصی دارد. در دورهای از تاریخ، مردم در جهان، متوجه ناتوانی بخشهایی از جامعه شدند که توانایی تأمین نیازمندیهای خود، مثلاً پوشاک را ندارند. کمکم تأمین نیاز این بخش از جامعه، خود تبدیل به یک صنف برای فروش این کالاها شد. در نمایش ما هم در موقعیت خریدوفروش پوشاک مربوط به تعزیه در بین لباسهای دستدوم، به این موضوع اشاره میشود و من هم تلاش کردم تا نه بهصورت برجسته، بلکه بهصورت مینیمالیستی و با قرار دادن اکسسوار صحنه ازجمله مانکن، به این موضوع اشاره کنم.
با این پاسخ شما، من میخواهم پرسش بعدی خودم را درباره شیوه کارگردانی این نمایش مطرح کنم. نمایش، دارای گونه کارگردانی تلفیقی بود، با بخشهایی واقعگرایانه و برشهایی از تعزیه و حتی اجراهایی با تکنیک فاصلهگذاری و تأکید چندانی نیز بر بهرهگیری از دکور و اکسسوار در آن دیده نمیشود. شیوه کارگردانی در این نمایش را چگونه ارزیابی میکنید؟
در ابتدا، طرح دکور ما به گونه دیگری بود که به دلیل محدودیتهای مالی، متأسفانه آن را عوض کردیم. این موضوع، باعث شد تا ما با خلاقیتهای جدید، طراحی سادهتری برای صحنه انجام دهیم و این درواقع، در پیروی از منش شخصی خود من در زندگی است که دوست دارم همیشه به سادهترین شکل زندگی کنم، حرف بزنم و بشنوم. این دیدگاه را حتی در بازیگری نیز در نظر داشتم. این نگرش، بخشی از نمایش ایرانی ما هم هست. در تعزیه، نقالی، پردهخوانی و... اجرای نمایش از نظر صحنه و دکور ساده است و این کاراکترهای داستان هستند که دارای پیچیدگی شخصیتی هستند.
در اجرا، از نور و بازی بازیگران، نسبت به دکور، اکسسوار و موزیک و افکتهای شنیداری بهره بیشتری بردهاید. آیا این موضوع علت خاصی داشت؟
تا چند روز پیش از آغاز اجرا، من هیچ موزیکی برای اجرا نداشتم، چراکه بنا بود تا همه ریتم و هارمونی صحنه به بازی بازیگران واگذار شود و آنها با حرکات خود روی صحنه و بیان دیالوگهای خود، به ایجاد ریتم و تمپو در فضا اقدام کنند. از نظر من، حتی راه رفتن بازیگر بهتنهایی میتواند ریتم و تمپو روی صحنه ایجاد کند؛ ولی متأسفانه بازیگران نمایش من، نتوانستند آنچنانکه باید، این کار را انجام دهند و من مجبور به پخش موزیکهایی روی اجرا شدم. اگر به تعزیه درست نگاه کنیم، میبینیم که تعزیه تنها یک عزای مذهبی نیست. تعزیه در هفتدستگاه موسیقی ایرانی انجام میشود که متأسفانه بیشتر بازیگران، توانایی هماهنگی با این موسیقی و به تعبیری دقیقتر، اجرای آن را ندارند و برای اجرای درست آن نیاز به مهارتهای بسیاری است.
آیا عوامل هنری و فنی که برای اجرای این نمایش شما را همراهی کردند از اعضای گروه شما هستند یا فقط برای اجرای این نمایش انتخاب شدهاند؟
طراحی صحنه را خودم انجام دادهام. شایان کیانی طراح گرافیک گروه است که تقریباً ده سال سابقه همکاری با هم را داریم. با آلما گشتاسب برای طراحی لباس، همکاری نزدیک به بیستساله داریم. رضا جاویدی یک عکاس حرفهای است که پنج،شش پروژه با هم همکاری داشتهایم. مجید رحمتی و میلاد رمضانی هم از بازیگرانی هستند که سالهاست سابقه همکاری با هم را داریم.
متنی را برای اجرای بعدی در دست دارید؟ در کل، شرایط اجرای نمایش در ایران را چطور ارزیابی میکنید؟
ما همیشه هنگام اجرای هر نمایش به این نتیجه میرسیم که دیگر تئاتر کار نکنیم، چون شرایط کار تئاتر در ایران بسیار دشوار شده است. دولت و همینطور شهرداری و سایر نهادهای دارای سالن، پشتیبانی لازم و کارا را از تالارها و گروههای نمایشی انجام نمیدهند. مثلاً همین تالار سمندریان نیاز به بازسازی کف صحنه و نور صحنه دارد. هزینههای بالای اجرای نمایش آنقدر زیاد است که بلیتفروشی، همه این هزینهها را جبران نمیکند. به نظر باید با همکاری هنرمندان فکر عاجل و البته راهگشایی کرد.