در حال بارگذاری ...
نگاهی به نمایش «مردی که جهنمش را با خودش حمل می‌کرد» نوشته و کار بابک والی

روایت شبی که ماه به محاق رفت

سیدعلی تدین صدوقی: بابک والی از تئاتری‌های باسابقه است که هماره دغدغه نمایش‌های مذهبی را داشته و در سال‌های قبل نیز به مناسبت‌های مذهبی، نمایش‌های مختلفی را کار کرده است. نمایش «مردی که جهنمش را با خودش حمل می‌کرد» که در دهه سوم رمضان روی صحنه تئاتر سنگلج اجرا خواهد شد نیز روایتی است از واقعه نوزده ماه رمضان، شب ضربت خوردن مولا علی (ع) و نیز رویدادهای قبل و بعد از آن.

این‌که چرا باید نمایش‌های مذهبی و دینی مختص ایام مذهبی باشد، خود مبحثی است که می‌باید در یک آسیب‌شناسی نمایش‌های دینی و مذهبی مورد بررسی و مداقه جدی قرار بگیرد؛ چراکه برداشت ما از نمایش‌های دینی و مذهبی تنها بر وقایع خاص محدود شده است، مثلاً ایام شهادت امیرالمؤمنین علی (ع) یا شهادت اباعبدالله الحسین (ع) و... حال آن‌که این دست آثار تنها یک بخش از کار در عرصه نمایش‌های مذهبی و دینی است.

سه نگاه نمایشی به وقایع مذهبی

اصولاً حداقل سه نگاه می‌تواند در این گونه نمایشی مستتر باشد. نخست، همان نگاه تاریخی صرف که بر برداشت نعل به نعل از روایات و احادیث و تاریخ مبتنی است. روایاتی که بعضاً نیز چندان مستند نیستند و صحت‌وسقم آن‌ها قابل‌تردید است. دوم، تلفیقی از وقایع تاریخی و تخیل نویسنده. سوم، برداشتی از وقایع و دیدن روی دیگر سکه و واشکافی آن‌ها همراه با تحلیل ژرف و چرایی و چگونگی وقایعی که روی داده است و...

باید گفت در طی این چند دهه اخیر، بیشتر همان رویکرد اول را در نمایش‌های مذهبی و دینی شاهد بوده‌ایم؛ ازاین‌رو اولاً همان‌طور که گفته شد، کتب و روایاتی که به آن‌ها استناد می‌شده، محل اشکال بوده‌اند. چون می‌دانیم تاریخ نقاط تاریک بسیار دارد. دوما کارها و آثار این‌چنینی کم‌وبیش تکراری و کلیشه‌ای از آب درآمده‌اند.

                                                                                                                 

بابک والی اما با وفاداری کامل به واقعه ضربت خوردن حضرت امیر (ع) بدون پرداختن به حواشی و اضافات، سعی کرده درست‌ترین روایات را از دل تاریخ بیرون بکشد و صادقانه در معرض دید تماشاکنان قرار دهد. این خود اولین مزیت نمایش اوست.

والی در همان ابتدا، انتهای کار ابن‌ملجم را نشان می‌دهد و پس آنگاه با یک برگشت زمانی، شاهد وقایع تا رسیدن به لحظه ضربت خوردن هستیم. بابک والی سعی کرده یک واکاوی تاریخی نیز انجام دهد و ریشه دسیسه‌ای را که منجر به شهادت حضرت علی (ع) شده است، نشان‌مان دهد. این در حالی است که او از ظلم و بی‌عدالتی‌های این روزگار نیز می‌گوید.

به خدای کعبه که رستگار شدم

اما پرسشی که همچنان باقی می‌ماند و کم‌وبیش شامل همه کارهایی است که در مورد واقعه نوزده رمضان انجام شده، گذشتن از کنار جمله مشهور مولا علی (ع) هنگام ضربت خوردن مولاست؛ یعنی «فزت و رب‌الکعبه»، به خدای کعبه که رستگار شدم. پرسش اساسی این‌جاست، مگر مولا علی (ع) که از کودکی با پیامبر (ص) بودند و اولین مردی هستند که در ده‌سالگی به اسلام ایمان آوردند، آیا رستگار نبودند که در آن لحظه و پس از ضربت خوردن رستگار شدند؟ علی (ع) که جزو رستگارترین رستگاران بود، جانشین و مورد وثوق پیامبر بود، پس چرا این جمله را می‌گوید؟ آن هم در آن زمان حساس و بسیار خاص، آیا منظور از این جمله رسیدن به شهادت در راه خداست که آرزوی همیشه او بود؟ رستگاری به معنی رهایی و رها شدن و آزاد شدن است. درواقع او از مسئولیتی که به‌عنوان امام و خلیفه و رهبر مسلمین داشت، رها شده است؛ از دست آدم‌های خشک‌مقدس و متعصبی که خود بارها در نهج‌البلاغه از دست آنان و افکار پوسیده‌شان نالیده است. او از همه این‌ها رها شد و راحت؛ و در آن لحظه بدون هیچ دلواپسی و دغدغه و مسئولیتی در آغوش حضرت عشق آرام گرفت.

عشق حقیقی و عشق مجازی

اگر این مهم را ندانیم به نوعی مقام شامخ ایشان را ندانسته و ناخواسته در نظر نگرفته‌ایم و این خود شاید مسئله‌ای باشد که می‌باید در چنین کارهایی واکاوی شود. یا این‌که چگونه می‌شود ابن‌ملجمی که به نوعی مرید و شیفته مولاست به جایی برسد که او را به شهادت برساند؟ یا واگویه‌های ابن‌ملجم با خودش با توجه به این‌که می‌دانیم او در انجام مأموریت شومش به تردید افتاده بود. شاید بتوان گفت ابن‌ملجم بین عشق حقیقی یعنی مولا علی (ع) و عشق مجازی یعنی قطام، عشق مجاز را انتخاب کرد و... مسائل مهمی ازاین‌دست وجود دارد که می‌باید واکاوی شوند و به درام درآیند.

کارگردانی بدون اداواطوار معمول این‌گونه کارها که از حرکات فرم بجا و نابجا استفاده می‌کنند، صورت پذیرفته است؛ هرچند که می‌شد میزان‌هایی تئاتری‌تر را به کار گرفته و ایضاً ریتم نمایش را به سطح مطلوب‌تری رساند. البته در بعضی از موارد بازی‌ها بیش‌ازحد غلو شده است و در جاهایی به سمت کلیشه‌های معمول کارهای مذهبی می‌رود، شاید به همین دلایل بیان و حس بعضاً مونوتون می‌شوند هر چند که کاراکترشناسی شخصیت‌ها نیز برای رسیدن به این مهم نقش اساسی را بازی می‌کند.

 اما درنهایت باید گفت بازی‌ها همگی روان و باانرژی و قابل‌باور بود. حتی بازیگرانی که نقش‌های فرعی‌تری داشتند نیز به‌خوبی کارشان را به انجام رسانده‌اند. شاید بتوان با حذف یا کم کردن بعضی از موارد به زمان نمایشی بهتری نیز دست یافت.




مطالب مرتبط

تازه‌ترین موضع‌گیری کاظم نظری درباره تجاوز به حریم تماشاخانه سنگلج

تازه‌ترین موضع‌گیری کاظم نظری درباره تجاوز به حریم تماشاخانه سنگلج

مدیرکل هنرهای نمایشی اعلام کرد دو وزارت‌خانه فرهنگ و ارشاد اسلامی و میراث فرهنگی، در جریان تخریب ساختمان کناری تماشاخانه سنگلج قرار گرفته‌اند و این موضوع حساس، به دقت و سرعت در حال پیگیری است.

|

نگاهی به نمایش «مجلس بلبشو جور کردن»

تصنیف‌خوانی مجالس زنانه در قالب نمایش ایرانی
نگاهی به نمایش «مجلس بلبشو جور کردن»

تصنیف‌خوانی مجالس زنانه در قالب نمایش ایرانی

سیدعلی تدین‌صدوقی: نمایش «مجلس بلبشو جور کردن»، همان‌طور که از نامش به ذهن متبادر می‌شود، خود در ورطه بلبشویی به لحاظ متن و اجرا به‌نوعی سردرگمی و تکرار افتاده است. به دیگر سخن نمی‌توان ...

|

نظرات کاربران