نظری بر نمایش «بیصورت فلکی»، نوشته نیاز اسماعیلپور و کار مریم باقری
رسیدن به زیبایی درون
بهنام حبیبی: نمایش «بیصورت فلکی» که این روزها در تالار چارسو تئاتر شهر تهران، پذیرای علاقهمندان هنر نمایش است، موضوعی اجتماعی را اگرچه در قالب کمدی، اما با زیربافتی جدی روی صحنه نمایش میآورد. این نمایش به نویسندگی نیاز اسماعیلپور و کارگردانی مریم باقری، روایتی از یک اعتراف است برای رسیدن به عدالت.
در دادگاهی ناشناخته از نظر مکانی و زمانی، یک جراح زیبایی با نام دکتر «پی»، با سه پرونده اتهام پزشکی، در برابر قاضی قرار گرفته است و باید برابر شاکیان زیادی از خود دفاع کند. شاکی اول که «استلا» نام دارد، مدعی است که در پی انجام عمل جراحی زیبایی روی بینیاش توسط دکتر «پی»، دچار مشکل تنفسی شده است. دکتر «پی»، سگ این بانو را نیز مورد اعمال جراحی زیبایی قرار داده است که حتی دراینباره نیز خانم «استلا» از کیفیت کار دکتر «پی» شاکی است. بازیگر دیگری با نام «دیوید جرارد»، شاکی پرونده دوم است که از اعمال جراحی زیبایی خود راضی نیست. پرونده سوم، شکایت بانویی با نام «سارا مککویین» است که اگرچه از شوهر مرحومش راضی نبوده است، ولی درهرحال به خاطر مرگ همسرش توسط دکتر «پی»، به دادگاه شکایت کرده است.
دکتر «پی» برای دفاع از خود در دادگاه، از وکیلی بسیار کارآزموده با نام خانم «بامبل» بهره میگیرد. «بامبل» با توجه به تجارب بسیار زیادش در امر وکالت، با بهکارگیری جملات و اصطلاحات فلسفه هگل، جریان ذهنی دادگاه و بهویژه قاضی دادگاه را بهسوی جنبههای زیباییشناسانه شغل دکتر «پی» گرایش میدهد تا با توجیه اعمال جراحی زیبایی و کمک دکتر «پی» به زندگی بهتر و زیباتر برای مردم جامعه، از بار جرم این پزشک بکاهد.
درنهایت، با دسیسهچینی خانم «بامبل» و با پرداخت رشوه به قاضی که پیوسته دم از عدالت در دادرسی میزند و فریب «آگنس»، منشی دکتر «پی»، «بامبل» همه اشتباهات «دکتر پی» را به گردن «آگنس» میاندازد و با سپردن این منشی بختبرگشته به چوبه دار و اعدام او، دکتر «پی» از اتهامات خود تبرئه میشود و نمایش به پایان میرسد.
بیان یک پدیده تلخ در قالب کمدی
«بیصورت فلکی»، فرم نمایشی کمدی را برای محتوایی جدی برمیگزیند و با این کار، مخاطب را برای تماشای یک پدیده تلخ اجتماعی جذب میکند. سریال اشتباهات دکتر «پی»، در گرههای پیدرپی با کمدی آرزوها و خواستهای بیمارانش، پیش میروند و با کمدی بزرگتری یعنی رشوهپردازی به دادرس دادگاه و کمدی فریب «آگنس»، منشی دکتر و اعدام او، پایان میپذیرند. نویسنده با این روش، پدیدههای تلخ و خشن جامعه امروز ما را با طنزهایی تلخ و گزنده و درعینحال خندهآور روی صحنه میآورد و به تمسخر تفاوتهای اندیشگی در میان مردم میپردازد.
«بیصورت فلکی» با اجرایی رئالیستی روی صحنه میآید، اگرچه در موقعیتهایی از اجرا، از محیط دادگاه خارج میشود و با ارتباط مستقیم با تماشاگرش، شیوه فاصلهگذاری را به کارگردانی نمایش میافزاید. کارگردان، قصد دارد تا دراماتورژی و طراحی میزانسن خود را بر پایه محیط دادرسی دادگاه طراحی کند. ازاینرو، میزانسن نمایشنامه، بیشتر بر پارادوکس یا پوزیسیونهای تقابل کاراکترهای نمایش از دو سوی صحنه پایهریزی شدهاند. نمایش، در این راستا، از گرافیک صحنهای افقی برخوردار شده است و با قرارگیری قاضی و دستیارانش در موقعیت بالای صحنه، این برتری دادرس، بهخوبی به نمایش گذاشته میشود.
اجرای رئالیستی و طراحی مینیمالیستی
بازیگران نمایش «بیصورت فلکی» با دراماتورژی بازیهای اکتینگ به اجرا میپردازند. آنها بهخوبی میدانند که اجرای حسی سیستمی مدنظر اجرا نیست و در چند موقعیت از اجرا حتی میبایست با تماشاگر خود ارتباط کلامی مستقیم نیز برقرار کنند.
بیگمان، اجرای تقریباً رئالیستی نمایش، نیازی به دکور و نورپردازی و یا لباس و گریم غیر رئالیستی ندارد. ازاینرو، نمایش «بیصورت فلکی» با طراحی مینیمالیستی صحنه و با اجرایی غیرناتورالیستی، فضای دادگاه را برای دید تماشاگرش باز میکند. طراح صحنه، قاضی را در مرکز و در ارتفاعی از بالای صحنه قرار میدهد، دستیارانش را در دو سوی او قرینه میکند و جایگاه متهم و شاکی را در زاویهای باز برای دید تماشاگر قرار میدهد. این طراحی کلاسیک ذوزنقهای صحنه، خودبهخود، فضای میزانسن حرکتی بازیگران را در میانه و آوانسن صحنه محدود میکند.
نور صحنه، بیشتر بر پایه فضاسازی عمومی پیش میرود، مگر در چند موقعیت اجرا که با اجرای فاصلهگذاری کاراکترها و ارتباط کلامی آنها با تماشاگران، بازیگران را با نور نقطهای موضعی پوشش میدهد. لباس و گریم نیز در طراحی ساده و واقعگرایانه اجرا شدهاند و ویژگی مکانی، زمانی و یا شخصیتی خاصی را به نمایش نمیافزایند. موزیک نیز نقش میزانسن در اجرا ندارد و بیشتر برای فضاسازی طراحی شده است.
رسیدن به زیبایی درونی
نمایشنامه، از موضوع خوبی برای جذب مخاطب بهره میبرد، ولی در نگاهی منتقدانه، تنها جنبههای منفی این پدیده در جامعه را مورد بررسی و کنکاش قرار میدهد. بیگمان، پدیده جراحی زیبایی، جنبههای مثبت فراوانی نیز داراست که در نمایشنامه کمدی «بیصورت فلکی» کمتر به آن پرداخته شده است. همه این بیماران و شاکیان بر این باورند که علت اصلی انجام این اعمال جراحی زیبایی، آن بوده است که آنها نیاز به دیده شدن بیشتر و دقیقتر توسط مردم داشتهاند. نیازی که برای آنها نهتنها حکم جذابیت و شهرت داشته است، بلکه در پی، علتی برای کسب درآمد و امرارمعاش آنها نیز بوده است.
ولی در میانه نمایش، «دیوید جرارد» در همخوانی و همآوازی با «استلا»، به کشفی بزرگ اشاره میکند و آن هم، زیبایی درون آدمها با رسیدن به عشق است که میتواند فارغ از زیبایی صورت ظاهر باشد و حتی تا زیبایی صورت فلکی نیز بزرگ و خیرهکننده باشد.
«بیصورت فلکی»، روایت رها شدن انسان از زیبایی صورت چهرهاش و رسیدن به زیبایی صورت فلکی درون اوست.