در حال بارگذاری ...
نگاهی به نمایش «جادوگر شهر اُز» به کارگردانی مهدی قلعه

سیطره انیمیشن بر تئاتر کودکان

هومن نجفیان: در این نوشتار که به بهانه نگاهی به نمایش «جادوگر شهر اُز» که این روزها در مرکز تئاتر کانون پرورش فکری در پارک لاله در حال اجراست، نوشته شده به موضوع شیوه‌ها و رویکردهای کارگردانی در نمایش‌های کودکان و نیز مسئله دراماتورژی پرداخته‌ام.

در عرصه کارگردانی تئاتر کودک و نوجوان به طور کل سه رویکرد وجود دارد؛ رویکرد نخستین، رویکرد سنتی است. در این رویکرد، کارگردان متن را به‌مثابه متنی مقدس در نظر می‌گیرد و می‌کوشد تا با تحلیل نمایشنامه به حقیقت متن دست یابد و حقیقت برای او وجه قدسی و معنوی دارد.

رویکرد دوم، رویکرد مدرن است و کارگردان می‌کوشد تا با کنار هم قرار دادن متون به کشف جدید برسد. به‌عنوان‌مثال، پیتر بروک می‌کوشد تا با کنار هم قرار دادن اجراهای هملت شکسپیر به کشف جدید برسد. با این رویکرد است که هملت پیتر بروک یک سیاه‌پوست است. بروک با آشنایی‌زدایی از هملت شکسپیر و دراماتورژی آن توانسته اثر خود را بیافریند. این رویکرد در تئاتر کودک و نوجوان ما در اقلیت است؛ زیرا دراماتورژی در این سرزمین مقوله‌ای نوپاست.

بروک با آشنایی‌زدایی از هملت شکسپیر و دراماتورژی آن توانسته اثر خود را بیافریند. این رویکرد در تئاتر کودک و نوجوان ما در اقلیت است

به‌گمانم دراماتورژی در تئاتر کودک و نوجوان می‌تواند ایده‌ای رهایی‌بخش باشد تا کارگردان به خلق اثر جدید بپردازد. محافظه‌کاران تئاتر کودک با دراماتورژی سر ستیز دارند زیرا گمان می‌کنند کودک خردسال یا نوجوان حافظه تاریخی ندارد. او در زندگی خود تعداد محدودی نمایش را تماشا می‌کند و رویکرد دراماتورژی زمانی منطقی است که تماشاگر به علت تماشای آثار بی‌شمار در جست‌وجوی تماشای اثر جدید باشد.

                                                                              

از سوی دیگر سنت‌گرایان معتقدند کودکان و نوجوانان نسبت به آثار هنری دل‌بستگی عاطفی دارند؛ آنان اصرار دارند تا تئاتر از ادبیات کودکان و انیمیشن پیروی کند زیرا کودکان عادت دارند تئاتر کودک نعل به نعل همانند رمان و انیمیشن باشد و اگر این همانندی را نبینند، برمی‌آشوبند و تئاتر را نمی‌پذیرند. به باور نگارنده، هرگز نمی‌توان واکنش‌های سنت‌گرایان را انکار کرد اما تئاتر کودک برای آنکه بتواند نیازهای روحی کودکان را برآورده کند و از طراوت و تازگی برخوردار باشد، ناگزیر است به مقوله دراماتورژی توجه کند.

رویکرد سوم، رویکرد پسامدرن است. این رویکرد به علت مواجهه با رسانه پدیدار می‌شود. در این رویکرد کارگردان به یک متن نهایی به‌عنوان چشم‌انداز خود می‌نگرد. به‌عنوان‌مثال، یک فیلم یا یک انیمیشن را مدنظر دارد و می‌کوشد تا با کشف زیبایی‌شناسی آن، اثر خود را به انسجام برساند.

بسیاری از کارگردانان تئاتر کودک در ایران ازجمله مهدی قلعه از این رویکرد پیروی می‌کنند. آنان می‌کوشند تا با الگو قرار دادن انیمیشن به‌عنوان چشم‌انداز هنری خود به خلق اثر هنری بپردازند. بدین‌سان چهره‌آرایی، طراحی صحنه و حتی بازی بازیگران از قواعد انیمیشین پیروی می‌کنند. به‌عنوان‌مثال، بازیگران تئاتر می‌کوشند که با صداسازی همانند گویندگان انیمیشن نقش‌آفرینی کنند. در این رویکرد اثری که خلق می‌شود از متن اصلی پیروی می‌کند و بسیاری از منتقدان با قیاس قرار دادن متن اصلی، کامیابی یا شکست کارگردان تئاتر را می‌سنجند.

                                                                              

در رویکرد پسامدرن، کارگردان به یک متن نهایی به‌عنوان چشم‌انداز خود می‌نگرد. بسیاری از کارگردانان تئاتر کودک در ایران ازجمله مهدی قلعه از این رویکرد پیروی می‌کنند

 مهدی قلعه در نمایش جادوگر شهر اُز می‌کوشد تا با الگو قرار دادن انیمیشن به‌عنوان چشم‌انداز هنری خود به خلق اثر هنری بپردازند. ازاین‌رو در زیبایی‌شناسی اثر خود مانند طراحی گریم، شیوه بازی بازیگران، صداسازی‌ها، ژست‌ها و فیگورها از قواعد انیمیشن پیروی می‌کند اما متأسفانه به علت نداشتن طراحی صحنه نمی‌تواند چندان‌که باید، در خلق این اثر کامیاب باشد.




مطالب مرتبط

پاسخ تالار هنر به ادعاهای یک کارگردان

بیش از حد قانونی و مصوب از نمایش «جادوگر شهر اُز» حمایت کردیم
پاسخ تالار هنر به ادعاهای یک کارگردان

بیش از حد قانونی و مصوب از نمایش «جادوگر شهر اُز» حمایت کردیم

تالار هنر در جوابیه‌ای، ضمن رد ادعاهای مهدی قلعه، تاکید کرد این مجموعه، حتی بیش از وظیفه قانونی خود برای اجرای نمایش «جادوگر شهر اُز»، مساعدت و همکاری داشته است.

|

نظرات کاربران