در حال بارگذاری ...
نگاهی به نمایش «متساوی‌الساقین» به کارگردانی فضل‌الله عمرانی و پژمان برزگر

نمایش رئالیستی؛ کاری سهل و ممتنع

سیدعلی تدین صدوقی: نمایش «متساوی‌الساقین» که این روزها در عمارت نوفل‌لوشاتو با کارگردانی مشترک فضل‌الله عمرانی و پژمان برزگر روی صحنه است، پیش‌تر از گرگان در سی‌وهشتمین جشنواره فجر به کارگردانی نویسنده متن یعنی عمادالدین رجبلو شرکت داشت و پس از جشنواره فجر در دی و بهمن 1398 در کارگاه نمایش تئاتر شهر نیز به صحنه رفت.

«متساوی‌الساقین» یک نمایش کاملاً رئالیستی است که از ‌‌‌اتفاقی واقعی که در یکی از دبیرستان‌های دخترانه گرگان رخ داده، برداشت شده است.

واکاوی یک معضل اجتماعی

متن، انگشت روی موضوعی می‌گذارد که مهم و شاید طرح آن هنوز هم جزو تابوهای اجتماعی و خانوادگی و فردی باشد. اتفاق‌هایی که گاهی در مدارس دخترانه رخ می‌دهد و شاید هرگز مجال بازتاب اجتماعی پیدا نکر‌ده تا در معرض افکار عمومی و ایضاً نگاه و کنکاش تخصصی کارشناس مسائل اجتماعی قرار گیرد تا نه به‌عنوان یک بحران و «تابو» بلکه به‌عنوان یک معضل اجتماعی در سنینی که واقعاً حساس و بحرانی است به آن نگاه شود. رخدادی که اگرچه فراگیر نیست، اما باید در مورد آن روشنگری شود تا دیگر چنین مسائلی اتفاق نیفتد یا اگر افتاد، حداقل چاره و راه‌حلی اصولی و درست از منظر روان‌شناسی و بهداشت فکری و اجتماعی برایش اندیشیده شود تا بحران‌های بعدی و اتفاقات بدتری را به همراه نداشته باشد؛ مانند افسردگی‌ها و مشکلات روانی و روان‌پریشی‌ها و فرار از خانواده و خانه و درنهایت خودکشی‌ها و...

متن، انگشت روی موضوعی می‌گذارد که مهم و شاید طرح آن هنوز هم جزو تابوهای اجتماعی و خانوادگی و فردی باشد

موضوع نمایش به پیدا شدن یک جنین در دستشویی دبیرستانی دخترانه و اتفاق‌های پس‌ازآن می‌پردازد. یک نمایش کاملاً رئالیستی که بازی‌ها و طراحی صحنه و کارگردانی رئالیستی دارد؛ با همه این‌ها باید گفت که نویسنده آن‌قدر درگیر موضوعی که کمتر مجال مطرح شدن حداقل در آن مقطع مکانی و زمانی را داشته و ایضاً حساسیت و تابو بودن آن شده که از دیگر جوانب دراماتیک و ساختاری متن تا حدودی غافل مانده است.

در باب مهجوریت دراماتیک کاراکتر

متن به‌نوعی مغلوب واقعیت بیرونی است و موضوع بر آنچه می‌باید به‌صورت دراماتیک مطرح شود، غلبه پیدا کرده است. در این میان خرده‌موضوع‌ها و ماجراها نیز مزید بر علت شده است. به همین دلیل شخصیت‌پردازی و پرداخت کاراکترها از منظر دراماتیک نیز مهجور مانده است. همه دخترها تقریباً شبیه به هم هستند؛ با شیطنت‌هایی که در میان دختران دبیرستانی باب است، کمی مقصر در هر مورد و در روابط‌شان، کمی پنهان‌کار و اهل رازورزی و... به همین دلیل شاید بازی‌های‌شان نیز مونوتون از آب درآمده و تقریباً به هم نزدیک یا شبیه به هم است. نویسنده برای هر کسی نیز مشکلی خلق کرده است. درواقع این شخصیت‌ها نیستند که از ورای آن‌ها و زندگی‌شان، کاراکترشان و مشکلات‌شان خودنمایی می‌کند؛ بلکه این‌گونه به نظر می‌آید که نویسنده به‌جای همه آن‌ها فکر کرده و خود را در قالب چند دختر تقسیم کرده و این در حالی است که مشکلات و مسائل می‌باید به‌صورت ماهوی و دراماتیک همسو با منطق قصه و درام از دل شخصیت و کاراکتر و ایضاً روند داستان و ماجرا و وقایع برآید نه آنکه ساختگی باشد و به‌نوعی به روایت حقنه شود چراکه این‌گونه تصنعی به نظر می‌رسد؛ یادمان باشد که رئالیستی نوشتن و ایضاً رئالیستی کار کردن بسیار سخت است و به‌نوعی «سهل و ممتنع» می‌نماید.

                                                                    

فرار از کلیشه

از سویی دلیل و علت تعلیق نمایش نیز در اوایل آن به‌گونه‌ای برملا می‌شود و به‌اصطلاح لو می‌رود و مخاطبان تقریباً حدس می‌زنند که چه اتفاقی افتاده و دیگر به صغری‌کبری چیدن‌ها‌ی متن توجهی نمی‌کنند؛ یعنی اگر برای هر دیالوگ دلیل دراماتیک و منطقی وجود نداشته باشد، دیگر چه سود؟ چون اضافه می‌نماید و درواقع تبدیل به حرفی می‌شود که هیچ نقش و تأثیر و کارایی و کاربرد دراماتیکی را در پیشبرد نمایش و ماجراها و روند رویدادها و کل قصه ایفا نمی‌کند و نقشی ندارد جز تکرار شدن و تکراری بودن و تبدیل به کلیشه شدن در درون خود. به همین‌گونه است تعلیق انتهای کار، مبنی بر اینکه هنوز عامل اصلی پیدا نشده و سرایدار مدرسه به‌رغم آنکه اعتراف می‌کند فرد موردنظر نیست، اما همچنان کاربردی جز سردرگمی تماشاکنان نمی‌یابد. همین‌طور است اختلاف یکی از شاگردان با مادرش که مدیر مدرسه است. اختلاف و تنفر او از مادرش باورپذیر نیست؛ این مشکل در اختلاف بین شاگردان کلاس نیز خود را نشان می‌دهد و... این‌ها مسائلی است که متن با آن مواجه است که البته می‌توانست در کارگردانی موردتوجه قرار گیرد و تا حدی رفع شود.

کارگردان و بازیگران صادقانه تمام تلاش خود را برای ارائه کاری درخور به انجام رسانده‌اند که این خود بسیار نیکو و درخور تحسین است

در این میان کارگردان سعی کرده که کمی متفاوت‌تر عمل کند، همین‌طور بازیگران نمایش که آن‌ها نیز سعی کرده‌اند هرچه بیشتر به واقعی بودن نزدیک شوند اما باز در جاهایی این واقعی بودن تصنعی می‌نماید. این شاید مشکل اکثر کارهای رئالیستی ما باشد؛ چراکه هماره سعی می‌کنیم واقعی بازی کنیم و به‌اشتباه و به‌زعم خود واقعی بودن را نشان داده و بازی می‌کنیم نه آنچه را که باید؛ یعنی واقعی شدن را. البته باید در ابتدا، کارمان طبیعی جلوه کند آنگاه واقعی نمایانده خواهد شد. باید برشی از واقعیت و درک توهم واقعیت را نیز بدانیم.

جسارت و شجاعتی که ستودنی است

یادمان نرود رئالیستی بازی کردن نیز بسیار سخت و مصداق همان عبارت «سهل و ممتنع» است. یا به زبان ساده یعنی «آسان‌نشدنی و غیرممکن» که این خود به‌ظاهر یک تناقض است؛ و البته یکی از عناصر پنهان رئالیستی بازی کردن و رئالیستی نوشتن و رئالیستی کارگردانی کردن که البته با تلاش و تفکر و اندیشه و ممارست می‌توان تا حدودی بدان دست یافت. به دیگر سخن متن و نقش باید در ما بنشیند و با وجودمان عجین شود. باید آن را درک کنیم، درواقع این امر به حضور صحنه‌ای و لحظه‌ای و رهایی کامل نیاز دارد؛ به جدایی دراماتیک از خود و نزدیکی و یکی شدن با شخصیت؛ به «مال خود کردن» تک‌تک دیالوگ‌ها و کل شخصیت و کاراکتر؛ به زندگی کردن با آن و درک موقعیت و فضا و... البته منظور از فضا، طراحی صحنه و یا فضای و مکانی که اتفاق در آن می‌افتد، نیست. منظور ژرف‌تر از این حرف‌هاست که از مجال این مقال خارج است؛ اما به‌طور مختصر یعنی درک و شناخت انواع ریتم و تمامی لحظه‌ها و فضای ذهنی و درونی و روح حاکم بر شخصیت و کاراکتر و کل متن و رویدادها و... هرچند که شخصیت‌های نمایش بیشتر شبیه به تیپ هستند تا شخصیت که البته به متن بازمی‌گردد؛ اما درهرحال جسارت و شجاعت نویسنده بابت طرح چنین موضوعی ستودنی است. از سویی باید گفت کارگردان و بازیگران صادقانه تمام تلاش خود را برای ارائه کاری درخور به انجام رسانده‌اند که این خود بسیار نیکو و درخور تحسین است؛ درکل بازی‌ها نسبتاً روان انجام شده‌اند اما باید گفت که هنوز کارگردانی و بازی‌ها جای کار دارند.




مطالب مرتبط

نگاهی به نمایش «وِرا نام تهمینه سهراب کرد» نوشته و کار «حسین تفنگدار»

در مسلخ عشق جز نکو را نکشند
نگاهی به نمایش «وِرا نام تهمینه سهراب کرد» نوشته و کار «حسین تفنگدار»

در مسلخ عشق جز نکو را نکشند

سید علی تدین صدوقی: نمایش «وِرا نام تهمینه سهراب کرد» همان‌گونه که از نامش پیداست، در مورد زنان شاهنامه است تا مردان آن، زیرا حسین تفنگدار در جایگاه نویسنده و کارگردان با این نام‌گذاری درواقع ...

|

نگاهی به نمایش «مجلس توبه‌نامه‌نویسی اسماعیل بزاز» نوشته حسین کیانی و کار کارن کیانی

حکایت همچنان باقی ا‌ست...
نگاهی به نمایش «مجلس توبه‌نامه‌نویسی اسماعیل بزاز» نوشته حسین کیانی و کار کارن کیانی

حکایت همچنان باقی ا‌ست...

احمدرضا حجارزاده: اجرای نمایش‌های سنتی و ایرانی با شیوه‌های خاص خود، نیازمند کوله‌باری از دانش و تجربه است تا کارگردان و دیگر عوامل گروه بتوانند در خلق آن موفق و سربلند باشند. نمایش ...

|

نگاهی به نمایش «یکی نبود، یکی بود» نوشته رها جهانشاهی و کار علی کوزه‌گر

همچون رقصی فاقد بدن
نگاهی به نمایش «یکی نبود، یکی بود» نوشته رها جهانشاهی و کار علی کوزه‌گر

همچون رقصی فاقد بدن

علیرضا نراقی: با تحولات تئاتر معاصر مفهوم میزانسن به‌مثابه امری بنیادین در هنر نمایش، دچار دگرگونی ماهوی شد. این بدان معنا نیست که میزانسن جایگاه و اهمیت خود را در ظهور یک اجرا از دست داد، بلکه تئاتر ...

|

دومین جلسه نقد و بررسی آثار صحنه‌ای جشنواره 42 برگزار شد

زنان در دوران جنگ، ایرانیزه کردن غیرافراطی و فرهنگ بومی
دومین جلسه نقد و بررسی آثار صحنه‌ای جشنواره 42 برگزار شد

زنان در دوران جنگ، ایرانیزه کردن غیرافراطی و فرهنگ بومی

دومین جلسه نقد و بررسی آثار بخش تئاتر صحنه‌ای جشنواره 42 تئاتر فجر، روز سه‌شنبه سوم بهمن با حضور رضا آشفته، محمدحسن خدایی و عرفان پهلوانی در سالن مشاهیر تئاتر شهر برگزار شد و سه نمایش «ایلخون»، «بدریه» و «کابوس‌نامه اهل هوا» مورد تحلیل قرار گرفتند.

|

نقدی بر نمایش «فردریک» نوشته اریک امانوئل اشمیت و کار حمیدرضا نعیمی

بازی رو به پیش عشق و سیاست
نقدی بر نمایش «فردریک» نوشته اریک امانوئل اشمیت و کار حمیدرضا نعیمی

بازی رو به پیش عشق و سیاست

رضا آشفته: نمایش «فردریک» نوشته امانوئل اشمیت و کار حمیدرضا نعیمی که آذر و دی در سالن اصلی تئاتر شهر میزبان مخاطبان است، درباره تئاتر و به شیوه پسامدرن است که در آن زندگی یک بازیگر قرن نوزدهم فرانسه ...

|

نگاهی به نمایش «سلام، خداحافظ» نوشته آثول فوگارد و کار شهاب حسین‌پور

پدر در زیرزمین زنده است
نگاهی به نمایش «سلام، خداحافظ» نوشته آثول فوگارد و کار شهاب حسین‌پور

پدر در زیرزمین زنده است

علیرضا نراقی: نمایشنامه «سلام، خداحافظ» نوشته مشهور و بارها اجراشده‌ آثول فوگارد، نویسنده اهل آفریقای جنوبی، مدتی است که به کارگردان شهاب‌الدین حسین‌پور در تالار حافظ به صحنه می‌رود. این ...

|

نقد و نظری بر نمایش «شنگرف» به نویسندگی و کارگردانی علی یداللهی

خوانشی نو و شایسته از داستان سیاوش
نقد و نظری بر نمایش «شنگرف» به نویسندگی و کارگردانی علی یداللهی

خوانشی نو و شایسته از داستان سیاوش

احمدرضا حجارزاده: شاهنامه فردوسی یکی از غنی‌ترین منابع اقتباس داستان‌های ایرانی در قالب هنرهای نمایشی است اما سینما و تئاتر ایران از این مخزن بی‌پایان داستان‌های حماسی، اسطوره و پهلوانی، ...

|

نگاهی به نمایش «سیزده‌بدر» نوشته محمود احدی‌نیا و کار حسین میرزامحمدی

وقتی خانه پدری پوسیده بود
نگاهی به نمایش «سیزده‌بدر» نوشته محمود احدی‌نیا و کار حسین میرزامحمدی

وقتی خانه پدری پوسیده بود

علیرضا نراقی: رئالیسم به‌مثابه یک سبک در تاریخ هنر و ادبیات داستانی و دراماتیک در زمینه‌ای از جبر و موجبیت محقق می‌شود، از این نظر رئالیسم به منطق تراژدی‌ها نزدیک است. این اتکا به جبر برآمده از ...

|

نظرات کاربران