گفتوگو با کارگردان نمایش «سلول شخصی»
امیرحسین آلادپوش: حقیقتِ دین، پشت خطکشیهای افراد نیست

امیرحسین آلادپوش، کارگردان «سلول شخصی»، میگوید حرف اصلی این نمایش، پرهیز از خطکشی در دینداری مردم است که باعث دور شدن بسیاری از آنها از اصل دین میشود.
بهنام حبیبی: امیرحسین آلادپوش حدود ده سال است در گونههای نمایشهای آیینی و مذهبی در گروه فرهنگی هنری «مسلم» فعالیت میکند.
او تاکنون، در نمایشهای «رولت روسی»، «چرتکه»، «ایستگاه متروک»، «سپاهیان آتش» و ... بازی کرده و در آثاری از جمله «روزی روزگاری جوشن»، «معمای مطربان» و «پریشان»، در جایگاه کارگردان ایستاده است.
جدیدترین نمایش آلادپوش در مقام کارگردانی با نام «سلول شخصی» با بازی جلیل فرجاد، کامران تفتی و مجید نوروزی، در روزهای گرم مرداد 1402 روی صحنه تالار اصلی تئاتر شهر رفته است. این نمایش، نگاهی نقدگرایانه به اندیشهای دارد که باعث میشود تا گروهی از مذهبیون، خود را بر باروهای بلند حقانیت بپندارند و از بالای این برج و بارو، دیگر افراد جامعه را نه تنها از خود، بلکه از مراسم مذهبی و بهطور کلی از دین طرد کنند.
در ادامه، گفتوگوی ایران تئاتر با کارگردان نمایش «سلول شخصی» را میخوانید.
آیا این نمایش برای جشنواره خاصی تولید شده است؟
نه. ما این نمایش را با هدف تولید یک نمایش مناسبتی که با حال و هوای محرم و صفر همراه باشد، تولید کردیم. البته نه نمایش مناسبتی به معنای قدیمی آن که فقط محتوا و چهرهای مذهبی و تاریخی داشته باشد، بلکه قصد داشتیم تا قشر عامتری از مخاطبان نیز بتوانند پیگیر محتوای نمایش بشوند.
انتخاب بازیگران، روند خاصی داشته یا تنها بر اساس آشنایی قبلی شما با آنها بوده است؟
بازیگران نمایش، بر اساس بررسی کارنامه هنری آنها، توانمندیهایشان و همچنین مشورتهایی که با گروه تهیهکنندگی نمایش انجام شد، صورت پذیرفته است.
نمایشنامه را شما و آقای هاشمی به صورت مشترک نوشتهاید. درباره روند نگارش متن بگویید.
ایده کلی این نمایشنامه، در مدت حدوداً 30 ساعت بررسی بین من و آقای هاشمی، به داستان نمایشنامه تبدیل شد. البته دیالوگنویسی نمایشنامه بیشتر توسط آقای هاشمی انجام شد، ولی یکی از بزرگترین دغدغههای ما، محتوای داستان بود.
محتوای اصلی داستان نمایش بر این محور استوار است که گروهی از مردم هستند که باعث میشوند تا دیگران از حقیقت جدا بیفتند. این کار به این گونه انجام میشود که این گروه خاص، حقیقت را مال خود میپندارند. برای مثال در این داستان، این گروه، حقیقتی مانند امام حسین(ع) را مال خود میپندارد و تصور میکند که این حقیقت، به هیچ کس دیگر تعلق ندارد. این کار باعث میشود تا مردم، این نوع حق را نپذیرند و بگویند که اگر حق این است که تو میگویی، ما آن را نمیپذیریم، و این حق، باطل است. این گروه از مردم، با این تصور خود، باعث جدایی بین مردم و حقیقت میشوند.
برای یک کار مذهبی، رویکرد محتوایی متفاوتی را انتخاب کردهاید.
این محتوا، عین دین و مذهب ماست. چیزی که ما از سیره اولیای دینی خود سراغ داریم این است که آنها هیچ گاه کسی را پس نمیزدند. یعنی در طول تاریخ، ما هیچ موردی را سراغ نداشتهایم که شخصی نزد یکی از امامان برود و آن امام، آن شخص را تنها به دلیل داشتن یک ویژگی اخلاقی، طرد کند و مثلاً به او بگوید: «برو و دیگر به نزد ما نیا».
ولی از سوی دیگر ما شاهد آن هستیم که افراد جامعه مذهبی ما بسیار این کار را میکنند و اشخاصی را تنها به دلایل داشتن اعمال و رفتاری خاص، پس میزنند. ما با دیالوگهایی، این موضوع را در نمایش آوردهایم. حتی روایتی هست که شخصی در حالی که شراب در دست داشتهاست، در گذرگاهی با امام صادق(ع) روبهرو میشود و از شدت خجالت از آن امام، رو به دیوار میایستد، ولی امام صادق(ع) به آن شخص میفرماید: «در هیچ حالتی از ما رو برمگردانید».
یکی از ابهاماتی که برای من در نمایش وجود داشت، شناسنامه شخصیتی کاراکترها بود که آنها را در موقعیت زمانی و مکانی خاصی معرفی نمیکند. آیا این موضوع، هدفمند انجام شده است و قصد داشتید تا هیچ دوره سیاسی خاصی وارد داستان نمایش نشود؟
با توجه به اینکه اساس نمایش ما بر نمایش تعزیه نهاده شدهاست، ما تصمیم گرفتیم که اساس موقعیت زمانی نمایش را در حدود دوره پهلوی دوم قرار دهیم، چرا که در اجراهای تعزیه آن دوره، در بین نمایشگران تعزیه، اهمیت زیادی برای نقشهای اصلی مانند نقش «امامخوان» یا «علیاکبرخوان» وجود داشت، و این علاقه، بسیار پررنگ بوده است.
البته همه این موضوعات، انگیزهای بود تا تعزیه به داستان نمایش ما الصاق شود ولی در واقع، داستان نمایش، دارای عمومیتی است که میتواند تا زمان حال ما نیز گسترش یابد و تلنگری باشد برای همه مردم و قضاوتهایی که درباره این اشخاص دارند.
حرف اصلی این نمایش، زمان ندارد. این نمایش، چه قبل از این، چه اکنون و چه در آینده، قابل اجراست. حرف کلی و عام این نمایش آن است که خطکشی نکنیم و در دین، خطکشی کردن نیست. اینکه حقیقتی را برای خود تصاحب نکنیم. نگوییم که امام حسین(ع) در خیمه ماست و شما را در خیمه خود راه نمیدهیم. این کار را نکنیم و به نظر من، این دیدگاه برای هر زمانی میتواند درست باشد.
طراحی صحنه نمایش، بسیار مدرن و مینیمالیستی است. در اینباره توضیح دهید.
صحنه به گونهای طراحی شد که مخاطب با دیدن آن، احساس کند که در مقابل یک زندان و یک زندانبان قرار گرفته است. کمکم با رفت و برگشتهای نور، تماشاگر متوجه میشود که این زندان، یک زندان معمولی نیست و با تکمیل پازل داستان، درمییابد که این زندان میتواند زندان ذهنی این شخص باشد. در واقع، نه زندان و نه زندانبان، واقعی نیستند. در واقع، نوعی جریان سیال ذهنی، داستان نمایش را به پیش میبرد.
موضوعی که ما در اجرای نمایشهای ایرانی بهخصوص در تعزیه بسیار شاهد آن هستیم، اجرای موسیقی زنده است. شما از این امکان در نمایش خود استفاده نکردید. چرا؟
پس از تهیه قطعات موسیقی و افکتهای شنیداری کار، دریافتیم که پخش آنها در تالار میتواند امکان بهتری نسبت به اجرای موسیقی زنده برای نمایش ما ایجاد کند. با توجه به پیچیدگیهای زیاد داستان نمایش، شاید اجرای موسیقی زنده، حواس مخاطب را از داستان به سوی اجرای زنده موسیقی پرت میکرد که از آن پرهیز کردیم.