در حال بارگذاری ...
...

نظری بر نمایش «زیگموند» نوشته و کار مهرداد کوروش‌نیا

زیگموند بودن یا فروید بودن؟!

احمدرضا حجارزاده: نمایش «زیگموند» که این شب‌ها در تالار استاد سمندریان تماشاخانه ایرانشهر به صحنه می‌رود، اتفاق ویژه این ‌روزهای تئاتر ماست؛ نمایشی که علاوه بر مخاطبان خاص و علاقه‌مندان به علم روان‌شناسی، می‌تواند برای تماشاگران عام و کم‌تر آشنا با روان‌شناسی نیز جذابیت‌های بسیاری داشته باشد. مهرداد کوروش‌نیا، نویسنده و کارگردان نمایش «زیگموند»، پیش‌ازاین نیز با اجرای آثار مانند «آخرین نامه»، «آقالیلا» و «مونس» نشان داده بود کارگردان صاحب‌سبکی است اما او با تغییر مسیر در اجرای «زیگموند»، مخاطب خود را کاملاً غافلگیر می‌کند.

طی چند سال گذشته، اجرای نمایش‌های بیوگرافی بسیار رواج یافته است و از قضا شاهد آثار درخشانی در این حوزه بوده‌ایم، ازجمله نمایش‌های «چه» و «ط» که به‌تازگی اجراهای خود را به پایان برده‌اند. «زیگموند» نیز یکی از نمایش‌های بیوگرافی حائز اهمیت است که به دلایل متعددی قابلیت کنکاش و بررسی دارد. نخستین دلیل اینکه خالق اثر به پژوهش و کندوکاو در روانِ بنیان‌گذار و پدر علم روان‌کاوی نوین جهان پرداخته است. همین ایده جسورانه، تماشاگر را برای مواجهه با نمایشی مهم و متفاوت ترغیب می‌کند.

تماشاگر، کابوس‌ها و رؤیاهای دو روز پایانی زندگی زیگموند فروید را با پرداختی نمایشی و دراماتیک می‌بیند

درحالی‌که زیگموند فروید، این روان‌شناس نخبه اتریشی، با تحقیقاتش بر روان آدمی، بسیاری از ناشناخته‌های ذهن انسان‌ها را به چالش کشید، ذهن و زندگی خودش سرشار از گیروگرفت‌های کوچک و بزرگی بود که بر گذشته و آینده او و اطرافیانش تأثیر به‌سزایی گذاشت. در نمایش کوروش‌نیا، تماشاگر، کابوس‌ها و رؤیاهای دو روز پایانی زندگی زیگموند فروید (فیلسوف، روان‌کاو و نظریه‌پرداز تأثیرگذار قرن بیستم) را با پرداختی نمایشی و دراماتیک می‌بیند. کوروش‌نیا در نمایش خود، زیگموند فروید را از جنبه‌های مختلف بازنگری و نقد می‌کند. برای نمونه، فروید با پیشرفت در پژوهش‌های علمی خود به پراصکاک‌ترین مواجهه با فراماده می‌رسد و می‌کوشد با ایجاد پرسش و تردیدهایی، برتری علم را نسبت به تعبیرها و مؤلفه‌های مبتنی بر ماوراءالطبیعه اثبات کند. نگاه کنید به صحنه مواجهه خاخام یهودی با فروید و مناظره کوتاه‌شان که گرچه در نهایت به شکست خاخام منجر می‌شود، ولی نماینده خشمگین آیین یهود، عصای در دست خود را -بدل از عصای موسی- تأییدی بر سفسطه‌های خود در تقابل با استدلال‌های زیگموند می‌داند و پیروزمندانه صحنه را ترک می‌کند.

                                                                                                   

همچنین در طول نمایش، مخاطب به تماشای مواجهه فروید با خودش، با محبوبه‌اش، با خانواده (خواهر و مادر) و دیگر مسائل زندگی علمی و اجتماعی خود می‌نشیند. طبق نمایشنامه کوروش‌‎نیا، به نظر می‌رسد بخشی از ذهن فروید هنوز درگیر لذت ناشی از خوش‌گذرانی‌های دوران جوانی است اما اکنون موقعیت علمی او در دنیا، به توجیه و طرد کردن آنچه در گذشته مرتکب شده، وادارش می‌کند. او حالا باید بر احساسات و هیجان خود غلبه کند و دور لذت‌های دنیوی و آنی مانند مصرف مواد و عیاشی را خط قرمز بکشد. اینجا جایی است که این روان‌کاو برجسته جهان، باید بین شهوت و شهرت یا زیگموند بودن یا فروید بودن، یکی را انتخاب کند.

یکی دیگر از جذاب‌ترین لحظه‌های نمایش، مقابله فروید با نظریات علمی خود در بررسی افسانه‌های اساطیری یونان است که مهرداد کوروش‌نیا برای رقم زدن صحنه‌ای نمایشی با طنزی تلخ، بهترین بهره را از این دیدگاه فروید برده است. فروید حالا در آستانه مرگ باید پاسخگو باشد که چرا از میان صدوهفتاد افسانه اساطیری، مستقیماً به سراغ اودیپ و الکترا رفته؟!

فروید حالا در آستانه مرگ باید پاسخگو باشد که چرا از میان صدوهفتاد افسانه اساطیری، مستقیماً به سراغ اودیپ و الکترا رفته؟!

در واقع کوروش‌نیا در نمایش خود نه‌تنها شخصیت فروید را به نقد می‌کشد که حتی روان انسان و نیازهایش، تاریخ ادیان و حکومت‌ها، ادبیات و هنر نمایش، اسطوره‌ها و حتی نگاه جهانی به زن را زیر ذره‌بین نقد و بررسی خود می‌بَرد. هرچند که شاید برای برخی از این موارد پاسخ درخور و قطعی وجود نداشته باشد، ولی طرح پرسش به‌خودی‌خود کافی است و تماشاگر را وا‌می‌دارد تا به آن مسئله از دیدگاه خود و نظریه‌های فروید فکر کند.

                                                                                                   

از محتوا که بگذریم، نمایش «زیگموند» به لحاظ کیفی و هنری در جایگاه شایسته‌ای قرار می‌گیرد. کوروش‌نیا تمام هنر خود را به کار گرفته تا نمایش علاوه بر ارائه‌ نکته‌های شنیدنی و به‌یادماندنی از اندیشه و زندگی فروید، به‌عنوان یک اثر تئاتری، دیدنی و لذت‌بخش باشد. کارگردان در این نمایش با استفاده از سیستم صوتی دالبی، موفق شده فضایی پر از اوهام برای آفرینش اصوات متناسب با شوک‌ها، کابوس‌ها و رؤیاهای شخصیت‌ها ایجاد کند. همچنین استفاده به‌جا از ویدئوپروجکشن در فضاسازی نمایش بسیار تأثیرگذار بوده است.

عنصر مهم‌تری که کوروش‌نیا به شکلی خلاقانه در نمایش خود به کار گرفته، نورپردازی است. نور در نمایش «زیگموند»، صرفاً روشن‌کننده فضا برای دیده شدن صحنه و شخصیت‌ها نیست، بلکه با ظرافت، معانی خاصی را القا می‌کند. برای مثال نگاه کنید به لحظه مناظره فروید با خاخام یهود و سایه‌ آن‌ها روی دیوار. در اینجا سایه فروید از سایه مُبلّغ دینی بسیار بزرگ‌تر است یا در جایی دیگر وقتی زیگموند جوان با فروید پیر به بحث‌وجدل می‌پردازد، سایه فرویدِ نشسته روی صندلی بسیار کوچک‌تر از سایه جوانی اوست، چنان‌که انگار زیگموند با حرف‌ها و درخواست‌هایش موجب تحقیر فروید دانشمند و فیلسوف می‌شود! فضای خالی و بی‌دکور نمایش، یکی دیگر از نقاط قوت کار است. کوروش‌نیا به‌خوبی درک کرده که وقتی سراغ واکاوی روان یک روانکاو می‌رود، به دیدنِ چیزی بیش‌تر از خود او و تفکرش نیاز ندارد. به عبارتی روان‌کاو در دو چیز خلاصه می‌شود، ذهن پژوهشگرش و یک صندلی برای لم دادن روی آن و تفکر کردن!

کوروش‌نیا تمام هنر خود را به کار گرفته تا نمایش، به‌عنوان یک اثر تئاتری، دیدنی و لذت‌بخش باشد

بازی‌های بازیگران در نمایش «زیگموند»، به‌جا و درست است و تصور هر بازیگر دیگری یا هر شکل دیگری از بازی را در قالب شخصیت‌های متعدد نمایش دشوار می‌سازد. فرزین محدث، با فرمِ ایستادن، بیانِ موجز و سکوت‌های متفکرش، یک فروید تماشایی خلق کرده است. بازی شهروز دل‌افکار هم به‌شدت فکرشده و جذاب است. او نقش‌های مختلفی را که در این نمایش بر عهده دارد، با ظرافتی خاص، از یکدیگر متمایز می‌کند. یلدا عباسی نیز بازی هنرمندانه‌ای در نقش‌های متعدد دارد.

نمایش «زیگموند»، فارغ از رویکرد شخصی و دراماتیکی که نویسنده‌اش به علم روان‌کاوی دارد، از منظر بررسی و واکاوی زندگی و نظریات یکی از بزرگ‌ترین روانکاوان جهان هم اثر مهمی به شمار می‌آید و برای تماشا توصیه می‌شود.