در حال بارگذاری ...
نگاهی به نمایش «داش‌آکل به روایت نوچه کاکارستم» نوشته و کار حامد شیخی

باز هم قصه بگو...

احمدرضا حجارزاده: برخلاف هنر سینما، در هنر تئاتر به دلیل برخورداری از رشته وابسته‌ای به نام «ادبیات نمایشی»، کم‌تر کارگردانی به سراغ اقتباس ادبی از آثار داستانی ایران و جهان می‌رود، درحالی‌که بسیاری از داستان‌های کوتاه و بلند مشهور و مهم ادبی، به‌سادگی قابلیت اجرا در قالب تئاتر دارند. باوجوداین، نمونه‌های اقتباس ادبی در تئاتر نادرند.

برای نمونه می‌توان اشاره کرد به اقتباس‌هایی که توسط فرزاد امینی از داستان‌های نویسنده نامدار ایرانی «صادق هدایت» صورت گرفته و اجرا شده بود، ازجمله نمایش‌‌های «من از سگ بودنم چیزهای جدیدی فهمیده بودم» بر مبنای «سگ ولگرد» و «سه قطره خون» و نیز نمایش «محاکات قبر» با اقتباس از قصه‌های کوتاه این نویسنده در مجموعه «سه قطره خون» که این روزها در تماشاخانه ایرانشهر در حال اجراست. امینی نمایشی را هم بر اساس رمان «عشق سال‌های وبا» اثر مشهور «گابریل گارسیا مارکز» به صحنه برده بود. همچنین ابراهیم پشت‌کوهی، رمان پرفروش «بختیار علی» را با عنوان «آخرین انار دنیا» به همین نام طی چند سال، در چند نوبت اجرا کرد و سال‌ها پیش محمد عاقبتی و محمدحسن معجونی بر اساس دو رمان ویژه نوجوانان با عناوین «اسکلیگ و بچه‌ها» و «هنک، سگ گاوچران»، نمایش‌های دیدنی و جذابی را با نام‌های «اسکلیگ و بچه‌های پرواز» و «مترسگ» روی صحنه آوردند و اکنون حامد شیخی سراغ داستان بسیار کوتاه «داش‌آکل» به قلم صادق هدایت رفته و این شب ها در تماشاخانه سنگلج روی صحنه برده است؛ داستانی که پیش‌ازاین مسعود کیمیایی نیز فیلم سینمایی درخشانی بر اساس آن تولید کرده بود؛ اما این بار حامد شیخی با الهام از داستان هدایت و آمیختن تخیل فردی به اثر او، روایتی تازه و متفاوت را در قالب نمایش آماده کرده و چنان‌که از نام اثر پیداست، این بار، تماشاگر ماجرای لوطی شهر شیراز را به روایت نوچه کاکارستم می‌شنود و می‌بیند.

شیخی در اجرای نمایش خود حاشیه نمی‌رود، وقت تلف نمی‌کند، شعار نمی‌دهد، فقط قصه‌اش را می‌گوید

در این نمایش، نوچه کاکارستم به نام «امان» که اکنون پیرمردی برنج‌فروش است، قدم به میدان می‌گذارد تا قصه واقعی داش‌آکل را بیان کند. البته مخاطب باید از آغاز حدس بزند که این قصه واقعی، ساخته‌وپرداخته ذهن نویسنده و کارگردان همین نمایش است، ولی قصه‌ای که شیخی بر صحنه زنده می‌کند، در ساختار و پرداخت، چنان شیرین است که تماشاگر کم‌ترین اهمیتی به واقعی یا ساختگی بودن آن نمی‌دهد و تمام توجه خود را به اجرا معطوف می‌کند. هنر قصه‌گویی در نمایش «داش‌آکل به روایت نوچه کاکارستم»، مهم‌ترین برگ برنده اثر است که چون از دل برمی‌آید، بر دل مخاطب می‌نشیند و با حالی خوش سالن را ترک می‌کند.

اثری که شیخی در تماشاخانه سنگلج روی صحنه آورده، از بهترین نمونه‌های نمایش ایرانی است که با کاربرد متنوعی از عناصر و تکنیک‌های خاص خود در اجرایی استاندارد، نمایشی دل‌نشین را در این عرصه ثبت می‌کند. از سیاه‌بازی و نقالی گرفته تا مجالس زنانه در این نمایش به چشم می‌خورد که خوش‌بختانه هر کدام در جای درست خود به کار رفته‌اند.

نمایش با تصویری از فرجام قصه شروع می‌شود و بعد در فلاش‌بکی، پیرمرد برنج‌فروش یا همان نوچه کاکارستم، داستان را از اول روایت می‌کند تا تماشاگر نیز مانند «امان» که می‌گوید «من نوچه کاکارستمم، ولی دلم پیش داش‌آکله»، دل به قصه عشق داش‌آکل بسپارد. حضور کوتاه صادق هدایت در آغاز نمایش و نقد و مخالفتش با روایت امان و قصه مسعود کیمیایی، گرچه ربطی به داستان اصلی نمایش ندارد و بی‌ضرورت به نظر می‌رسد اما ادای دِین جالب و محترمانه‌ای به خالق داستان و فیلم کیمیایی است.

شیخی در اجرای نمایش خود حاشیه نمی‌رود، وقت تلف نمی‌کند، شعار نمی‌دهد، فقط قصه‌اش را می‌گوید؛ با همان اختصار و ایجازی که خود هدایت در نقل داستانش به کار برده بود. او یکسره می‌رود سراغ حاج‌صمد و دخترش مرجان تا بیش از آن‌که به مرام پهلوانی داش‌آکل در قالب درگیری‌هایش با الوات‌های شهر به‌خصوص کاکارستم بپردازد، راوی ماجرای دلدادگی این پهلوانی شیرازی به دختری چهارده‌ساله باشد که چشم‌هایش دل و هوش از او برده اما وفاداری‌اش به عهدی که با حاج‌صمد بسته، مانع از هرگونه خبط و خیانت در دست‌درازی به این امانت می‌شود.

نمایش «داش‌آکل به روایت نوچه کاکارستم» روایتی متفاوت و تراژیک از سرنوشت داش‌آکل است اما کارگردان با ظرافت اندکی طنز چاشنی اجرایش کرده تا از زهر تلخی اثر کم کند که اتفاقاً این تمهید به‌خوبی در کار جواب داده و نمایش را از یک ملودرام اشک‌برانگیز دور کرده و قصه‌ای عاشقانه و دل‌چسب پدید آورده است.

بااین‌حال شاید بهتر بود کارگردان در برخی شوخی‌ها و طنازی‌ها، افراط نمی‌کرد و آن‌ها را در حد کفایت به کار می‌برد. مثل تکرار دیالوگ «داش‌آکل بِیتَره (بهتره)» در صحنه نخست که از مرتبه سوم دیگر نچسب و بی‌نمک می‌شود، یا همین‌طور تکرار جمله «من یه مردِ تنهام» از زبان داشی که گرچه یکی،‌دو بار از تماشاگر خنده می‌گیرد، ولی خیلی زود خوشمزگی‌اش را از دست می‌دهد و لوث می‌شود، یا در صحنه‌ای که حاج‌صمد به نوکر خانه‌زادش می‌گوید به بازار برود و نخودسیاه بخرد تا همین‌جا کافی و بامزه است و دیگر آن شوخی کوتاه اسحاق با نخودسیاه و سفر زیارتی حاج‌صمد اضافی است. در عوض طنز لحظه‌های حضور امان در خانه داشی و مجلس بزم زنانه، خوب در دل کار نشسته و لبخند رضایت بر لب مخاطب می‌نشاند.

برای مثال نگاه کنید به صحنه‌ای که «صغری‌بَگُم» خواهر «یاروَلی‌خان» در مجلس زنانه از قد و بالای برادرش و عزت و احترامی که در کوچه و بازار برای او قائل‌اند، تعریف می‌کند و اخطارهای امان را به ضایع ‌شدنش از تعریف‌های توخالی نادیده می‌گیرد و زمانی که یاروَلی‌خان با آن چهره زشت و بدقواره وارد می‌شود، تماشاگر ناخودآگاه خنده سر می‌دهد.

از سیاه‌بازی و نقالی گرفته تا مجالس زنانه در این نمایش به چشم می‌خورد که خوش‌بختانه هر کدام در جای درست خود به کار رفته‌اند

صحنه دیگری در نمایش «داش‌آکل به روایت نوچه کاکارستم» که می‌شد به‌راحتی آن را کنار گذاشت یا دست‌کم بهتر اجرا کرد، لحظه ورود نقال شاهنامه‌خوان پیش از نبرد داش‌آکل و کاکارستم است. بازیگری که در این صحنه، رزم رستم و شغاد را نقل می‌کند، هیبت جسمانی و صدای قوی و مناسبی برای نقالی ندارد و ناخواسته مضحک می‌نماید و مخاطب را به خنده می‌اندازد.

اما از امتیازهای خوب نمایش «داش‌آکل به روایت نوچه کاکارستم»، بازی‌های خوب اغلب بازیگران است. حامد شیخی در نقش داش‌آکل، درعین‌حال که رفتار و گفتاری لوطی‌منشانه دارد، با شتاب و تکراری که در بیان برخی دیالوگ‌ها به کار برده، دو وجه طنز و جدی را به‌خوبی در نقش خود ترسیم می‌کند. بازی امید رهبر در نقش کاکارستم، عالی و تحسین‌برانگیز است. نگاه کنید به شکل ایستادن و راه رفتن او روی صحنه و حتی نگاه کردنش به حریف قدَر خود که چقدر خوب دو حس متناقض دشمنی و مهربانی با داش‌آکل را به تماشاگر القا می‌کند. لاله ذوالفقاری با بازی ساده و بی‌تکلفش یک مرجان تازه و دل‌انگیز خلق کرده و شیوا طاهری گرچه حضوری کوتاه در نقش اقدس دارد، ولی در همان حضور کوتاه پرقدرت و تماشایی ظاهر می‌شود و نقش را از آنِ خود و البته به‌یادماندنی می‌کند.

در پایان باید تأکید کرد نمایش «داش‌آکل به روایت نوچه کاکارستم»، اثری قصه‌گو، شریف و شایسته ستایش است که می‌توان تماشای آن را به دوستداران نمایش‌های ایرانی، آیینی و پهلوانی پیشنهاد داد و گمان برد هیچ تماشاگری از دیدنِ این نمایش پشیمان نخواهد شد.




مطالب مرتبط

نگاهی به نمایش «مجلس توبه‌نامه‌نویسی اسماعیل بزاز» نوشته حسین کیانی و کار کارن کیانی

حکایت همچنان باقی ا‌ست...
نگاهی به نمایش «مجلس توبه‌نامه‌نویسی اسماعیل بزاز» نوشته حسین کیانی و کار کارن کیانی

حکایت همچنان باقی ا‌ست...

احمدرضا حجارزاده: اجرای نمایش‌های سنتی و ایرانی با شیوه‌های خاص خود، نیازمند کوله‌باری از دانش و تجربه است تا کارگردان و دیگر عوامل گروه بتوانند در خلق آن موفق و سربلند باشند. نمایش ...

|

نقد و نظری بر نمایش «شنگرف» به نویسندگی و کارگردانی علی یداللهی

خوانشی نو و شایسته از داستان سیاوش
نقد و نظری بر نمایش «شنگرف» به نویسندگی و کارگردانی علی یداللهی

خوانشی نو و شایسته از داستان سیاوش

احمدرضا حجارزاده: شاهنامه فردوسی یکی از غنی‌ترین منابع اقتباس داستان‌های ایرانی در قالب هنرهای نمایشی است اما سینما و تئاتر ایران از این مخزن بی‌پایان داستان‌های حماسی، اسطوره و پهلوانی، ...

|

نقد و نظری بر نمایش «ناآرامسایشگاه» نوشته و کار محسن آزاد

تعامل موفق تخت حوضی و درام غربی
نقد و نظری بر نمایش «ناآرامسایشگاه» نوشته و کار محسن آزاد

تعامل موفق تخت حوضی و درام غربی

بهنام حبیبی: تماشاخانه سنگلج تهران، همچنان ارائه‌کننده نمایش‌های ایرانی در شیوه‌ها و گونه‌های مختلف آن است. در این روزها، اثری با نام «ناآرامسایشگاه»، به نویسندگی و کارگردانی محسن آزاد ...

|

نگاهی به نمایش «یکی نبود، یکی بود» نوشته رها جهانشاهی و کار علی کوزه‌گر

همچون رقصی فاقد بدن
نگاهی به نمایش «یکی نبود، یکی بود» نوشته رها جهانشاهی و کار علی کوزه‌گر

همچون رقصی فاقد بدن

علیرضا نراقی: با تحولات تئاتر معاصر مفهوم میزانسن به‌مثابه امری بنیادین در هنر نمایش، دچار دگرگونی ماهوی شد. این بدان معنا نیست که میزانسن جایگاه و اهمیت خود را در ظهور یک اجرا از دست داد، بلکه تئاتر ...

|

دومین جلسه نقد و بررسی آثار صحنه‌ای جشنواره 42 برگزار شد

زنان در دوران جنگ، ایرانیزه کردن غیرافراطی و فرهنگ بومی
دومین جلسه نقد و بررسی آثار صحنه‌ای جشنواره 42 برگزار شد

زنان در دوران جنگ، ایرانیزه کردن غیرافراطی و فرهنگ بومی

دومین جلسه نقد و بررسی آثار بخش تئاتر صحنه‌ای جشنواره 42 تئاتر فجر، روز سه‌شنبه سوم بهمن با حضور رضا آشفته، محمدحسن خدایی و عرفان پهلوانی در سالن مشاهیر تئاتر شهر برگزار شد و سه نمایش «ایلخون»، «بدریه» و «کابوس‌نامه اهل هوا» مورد تحلیل قرار گرفتند.

|

نقدی بر نمایش «فردریک» نوشته اریک امانوئل اشمیت و کار حمیدرضا نعیمی

بازی رو به پیش عشق و سیاست
نقدی بر نمایش «فردریک» نوشته اریک امانوئل اشمیت و کار حمیدرضا نعیمی

بازی رو به پیش عشق و سیاست

رضا آشفته: نمایش «فردریک» نوشته امانوئل اشمیت و کار حمیدرضا نعیمی که آذر و دی در سالن اصلی تئاتر شهر میزبان مخاطبان است، درباره تئاتر و به شیوه پسامدرن است که در آن زندگی یک بازیگر قرن نوزدهم فرانسه ...

|

نگاهی به نمایش «سلام، خداحافظ» نوشته آثول فوگارد و کار شهاب حسین‌پور

پدر در زیرزمین زنده است
نگاهی به نمایش «سلام، خداحافظ» نوشته آثول فوگارد و کار شهاب حسین‌پور

پدر در زیرزمین زنده است

علیرضا نراقی: نمایشنامه «سلام، خداحافظ» نوشته مشهور و بارها اجراشده‌ آثول فوگارد، نویسنده اهل آفریقای جنوبی، مدتی است که به کارگردان شهاب‌الدین حسین‌پور در تالار حافظ به صحنه می‌رود. این ...

|

نگاهی به نمایش «وِرا نام تهمینه سهراب کرد» نوشته و کار «حسین تفنگدار»

در مسلخ عشق جز نکو را نکشند
نگاهی به نمایش «وِرا نام تهمینه سهراب کرد» نوشته و کار «حسین تفنگدار»

در مسلخ عشق جز نکو را نکشند

سید علی تدین صدوقی: نمایش «وِرا نام تهمینه سهراب کرد» همان‌گونه که از نامش پیداست، در مورد زنان شاهنامه است تا مردان آن، زیرا حسین تفنگدار در جایگاه نویسنده و کارگردان با این نام‌گذاری درواقع ...

|

نظرات کاربران