در حال بارگذاری ...
نگاهی به نمایشنامه «تفنگ‌های کارار» نوشته برتولت برشت و کار «بهروز سروعلیشاهی»

فاشیسم و تفنگ‌های کارار

سیدعلی تدین صدوقی: شاید بتوان با خیالی آسوده‌تر عنوان «نمایش» را به‌جای «تئاتر» برای آثار برشت به کار گرفت؛ چراکه به‌زعم من آثار برشت با تفاوتی که البته بین تئاتر و نمایش قائل هستیم، وجوه نزدیک به مفهوم نمایش را بیشتر در خود دارد. هرچند که این بحث درازدامان است و در این اندک مقال نمی‌گنجد.

نمایش «تفنگ‌های کارار» شاید یکی از متفاوت‌ترین متون برشت باشد؛ چراکه احساس بازیگر و مخاطب را بیشتر از آنچه مدنظر خود برشت است، ترغیب می‌کند و برمی‌انگیزاند. به دیگر سخن این متن از عواطف و احساسات بیشتری نسبت به دیگر آثار او که جنبه آموزشی و اندیشه‌ورزی دارند، برخوردار است.

نمایش در زمان جنگ‌های داخلی اسپانیا حدود سال‌های 1930 تا 1937 اتفاق می‌افتد؛ زمانی که ژنرال‌های فاشیست و در رأس آن‌ها «ژنرال فرانکو» با همکاری بخشی از دست‌راستی‌ها و امرای کلیسا و حمایت برخی از کشورها کودتا کرد و اسپانیا و مردمش را به خاک و خون کشاند و فاشیست آن چهره زشت و کریه خود را نشان داد. ازاین‌رو برخی از کشورهای اروپایی و ملل متحد و گروه‌های آزادی‌خواه از نحله‌های مختلف سیاسی و فکری و جنبش‌های رهایی‌بخش مانند انترناسیونال و فراملیتی و داوطلب‌های بسیاری از کشورهای بزرگ و مترقی و دارای دموکراسی و روشنفکران و حتی هنرمندان و نویسندگان و مبارزان با گرایش‌های مختلف چپ، راست، میانه‌رو و... به یاری مردم و بخشی از ارتش اسپانیا شتافتند، اما سایه شوم و دهشتناک فرانکو و حکومت مخوف فاشیستی‌اش تا سال‌ها بر اسپانیا حاکم بود؛ که درنهایت دیکتاتوری او با مرگ فرانکو در سال 1975 و ابقای حکومت پادشاهی پارلمانی به اتمام رسید و اسپانیا از چنگال فاشیست رها شد.

«تفنگ‌های کارار» داستان زنی است که در یک روستا زندگی می‌کند. شوهرش به جبهه آزادی‌بخش اسپانیا پیوسته و در جنگ با ژنرال فر‌انکو کشته شده است

«تفنگ‌های کارار» داستان زنی است که در یک روستا زندگی می‌کند. شوهرش به جبهه آزادی‌بخش اسپانیا پیوسته و در جنگ با ژنرال فر‌انکو کشته شده است. او دو پسر دارد که نمی‌گذارد به جبهه آزادی‌بخش ملحق شوند؛ یکی از پسرها را هر روز به ماهیگیری می‌‌فرستد و آن یکی را به مراقبت از بر‌ادرش در حین ماهیگیری می‌گمارد؛‌‌‌ او می‌گوید من طرفدار ژنرال‌ها نیستم، من نمی‌خواهم قتلی صورت بگیرد و خونی ریخته شود؛ با خونریزی مخالفم، حال از هر طرف که باشد. از سویی من سهم خودم را برای کشور داده‌ام؛ شوهرم را.

شوهر او مقادیری اسلحه و مهمات داشته که پس از کشته شدنش، «خانم کارار» همه آن‌ها را در جایی مخفی کرده تا پسرانش یا دیگران از آن‌ها استفاده نکنند و به خیال خود این‌گونه جلوی به جبهه رفتن و به انقلابیون پیوستن و کشته شدن فرزندانش را می‌گیرد؛ او عقیده دارد چنانچه تفنگ به دست نگیرید و به جنگ ژنرال‌ها نروید، آن‌ها نیز با شما کاری نخواهند داشت.

اما می‌دانیم این تفکر او اشتباه است، چراکه فاشیسم این حرف‌ها سرش نمی‌شود. چون برای تحکیم پایه‌های حکومت خود به کسی رحم نمی‌کند و برای ایجاد رعب و وحشت هم که شده مردم بی‌گناه را از دم تیغ می‌گذراند تا درس عبرتی به دیگران دهد، آن‌ها را ساکت کند و به اطاعت و تمکین از حکومت فاشیستی وا‌دارد. فلسفه «کارار» این است که هرکسی اسلحه به دست گیرد، لاجرم خودش نیز با اسلحه کشته خواهد شد. «کارار» بر این عقیده است که من می‌توانم انسان باقی بمانم بدون آن‌که آلوده شوم؛ اما «برشت» می‌گوید وقتی فاشیسم و دیکتاتوری حکومت می‌کند، هیچ‌کس نمی‌تواند انسان باقی بماند و به چیزی یا عملی خارج از عرف دست نیاز‌د. وقتی‌که فاشیسم حکومت کند، هیچ‌کس در امان نیست و نمی‌تواند پاک بماند. به هر حال به نحوی او را آلوده می‌کنند و اگر در برابرشان مقاومت کنی، پاسخت را با داغ و درفش و پرونده‌سازی و زندان و تبعید و ترور می‌دهند. حتی اگر به کناری بروی و بی‌طرف باشی باز هم اوضاع و شرایط، دامن تو را نیز خواهد گرفت. فاشیسم که حکومت کند همه را می‌آلاید و می‌بلعد.

درواقع «برشت» نشان‌مان می‌دهد که تفکر «مادر کارار» غلط است. اگر امروز همسایه‌ات را کشتند و تو بی‌طرف و بی‌تفاوت ماندی و فکر کردی چون سکوت کرده‌ای و منفعل مانده‌ای، با تو کاری نخواهند داشت؛ فردا که خودت را بردند و یا عزیزانت را کشتند دیگر کسی نمانده است که از تو طرفداری کند و به کمکت بیاید. همین مطلب است که شاید طنز ظریف برشت را نمایان می‌کند. طنزی تراژیک و تلخ که در لایه‌های زیرین متن نهفته است؛ و این تضاد نشئت‌گرفته از همین فاصله‌گذاری مفهومی «برشت» است؛ یعنی این تضاد به همراه اتفاق دهشتناکی که شاهد آن هستیم و طنز ظریف و تراژیکی که در لایه‌های زیرین و پنهان متن در جریان است به بیگانه‌سازی «کاراکتر شخصیت» و آشنایی‌زدایی دراماتیک منجر شده و طرز تفکر و شخصیت «مادر کارار» را که ناشی از طرز فکر و ایضاً شیوه زندگی و ارتباط با دیگران و... است -و البته نشئت‌گرفته از همین تفکر و فلسفه است- اساسی و ریشه‌ای دچار تغییر و تحولی بنیادین می‌کند و مخاطب که از ابتدای نمایش استواری «مادر کارار» در نحوه تفکر و تصمیمش و مقاومت در برابر دیگران و کوتاه نیامدن از فلسفه فکری خود را از او دیده است؛ این تغییر و تحول بنیادین را می‌پذیرد.

کارگردان نمایش با توجه به شیوه متن و فلسفه فاصله‌گذاری و آشنایی‌زدایی و بیگانه‌سازی «برشت» توانسته تا حدودی زیادی به لحاظ کارگردانی، هدایت بازیگران، طراحی صحنه، حرکات و میزانسن‌ها و... به‌درستی نمایش را به پیش ببرد

بهروز سروعلیشاهی به عنوان کارگردان نمایش با توجه به شیوه متن و فلسفه فاصله‌گذاری و آشنایی‌زدایی و بیگانه‌سازی «برشت» توانسته تا حدودی زیادی به لحاظ کارگردانی، هدایت بازیگران، طراحی صحنه، حرکات و میزانسن‌ها و... به‌درستی نمایش را به پیش ببرد. طراحی صحنه‌ای موجز و مختصر از به‌کارگیری شیوه «برشت» حکایت دارد. همین‌گونه است بازی بازیگران که علاوه بر به‌کارگیری حس، آن را بیرونی کرده و با فاصله‌گذاری حسی و عاطفی، عمق شخصیت‌ها را نشان‌مان می‌دهد. بازیگران به‌درستی در این شیوه کار کرده‌اند و نسبتاً توانسته‌اند حرکات و حس را «استلیزه» کرده و از «ژستوس» برای ارائه آن استفاده کنند؛ اما در جاهایی به‌واسطه فاصله‌گذاری بیش‌ازاندازه و اغراق؛ چه در بیرونی کردن حس و عواطف و چه در حرکات و میزان، مونوتون شده‌اند.

این مونوتون بودن، در حس و آکسان‌گذاری‌ها و حرکات خود را نشان می‌دهد. شاید به همین جهت ریتم‌های درونی و بیرونی کند به نظر می‌رسند که بر ریتم کلی نمایش اثر گذاشته و بالطبع زمان کار را کمی طولانی کرده است. باید گفت بین بازیگری آثار «اپیک» -در همین‌جا باید اضافه کنم که «اپیک به معنی حماسی نیست بلکه به معنای روایی و داستانی است که به‌صورت بخش‌های اپیزودیک درمی‌آید- و آثار واقع‌گرایانه فاصله‌گذاری و همذات‌پنداری متضاد نیستند. فاصله گرفتن از نقش به معنای کم‌رنگ شدن یا بی‌رنگ شدن احساس‌ها و عواطف شخصیت نیست، بلکه به معنی همدلی نکردن با نقش یا شخصیت است. در فاصله‌گذاری اتفاقاً بازیگر بر عواطف و احساسات تأکید دارد اما نه بر غرق شدن در نقش.

 درهرحال بازیگران تمام تلاش خود را در این شیوه اجرایی به انجام رسانده و نسبتاً خوب عمل کرده‌اند، هرچند که تفکر و اندیشه کارگردان در قالب دراماتورژی او در جای‌جای کار نیز مشهود است.




مطالب مرتبط

نگاهی به نمایش «وِرا نام تهمینه سهراب کرد» نوشته و کار «حسین تفنگدار»

در مسلخ عشق جز نکو را نکشند
نگاهی به نمایش «وِرا نام تهمینه سهراب کرد» نوشته و کار «حسین تفنگدار»

در مسلخ عشق جز نکو را نکشند

سید علی تدین صدوقی: نمایش «وِرا نام تهمینه سهراب کرد» همان‌گونه که از نامش پیداست، در مورد زنان شاهنامه است تا مردان آن، زیرا حسین تفنگدار در جایگاه نویسنده و کارگردان با این نام‌گذاری درواقع ...

|

نگاهی به نمایش «مجلس توبه‌نامه‌نویسی اسماعیل بزاز» نوشته حسین کیانی و کار کارن کیانی

حکایت همچنان باقی ا‌ست...
نگاهی به نمایش «مجلس توبه‌نامه‌نویسی اسماعیل بزاز» نوشته حسین کیانی و کار کارن کیانی

حکایت همچنان باقی ا‌ست...

احمدرضا حجارزاده: اجرای نمایش‌های سنتی و ایرانی با شیوه‌های خاص خود، نیازمند کوله‌باری از دانش و تجربه است تا کارگردان و دیگر عوامل گروه بتوانند در خلق آن موفق و سربلند باشند. نمایش ...

|

نگاهی به نمایش «یکی نبود، یکی بود» نوشته رها جهانشاهی و کار علی کوزه‌گر

همچون رقصی فاقد بدن
نگاهی به نمایش «یکی نبود، یکی بود» نوشته رها جهانشاهی و کار علی کوزه‌گر

همچون رقصی فاقد بدن

علیرضا نراقی: با تحولات تئاتر معاصر مفهوم میزانسن به‌مثابه امری بنیادین در هنر نمایش، دچار دگرگونی ماهوی شد. این بدان معنا نیست که میزانسن جایگاه و اهمیت خود را در ظهور یک اجرا از دست داد، بلکه تئاتر ...

|

دومین جلسه نقد و بررسی آثار صحنه‌ای جشنواره 42 برگزار شد

زنان در دوران جنگ، ایرانیزه کردن غیرافراطی و فرهنگ بومی
دومین جلسه نقد و بررسی آثار صحنه‌ای جشنواره 42 برگزار شد

زنان در دوران جنگ، ایرانیزه کردن غیرافراطی و فرهنگ بومی

دومین جلسه نقد و بررسی آثار بخش تئاتر صحنه‌ای جشنواره 42 تئاتر فجر، روز سه‌شنبه سوم بهمن با حضور رضا آشفته، محمدحسن خدایی و عرفان پهلوانی در سالن مشاهیر تئاتر شهر برگزار شد و سه نمایش «ایلخون»، «بدریه» و «کابوس‌نامه اهل هوا» مورد تحلیل قرار گرفتند.

|

نقدی بر نمایش «فردریک» نوشته اریک امانوئل اشمیت و کار حمیدرضا نعیمی

بازی رو به پیش عشق و سیاست
نقدی بر نمایش «فردریک» نوشته اریک امانوئل اشمیت و کار حمیدرضا نعیمی

بازی رو به پیش عشق و سیاست

رضا آشفته: نمایش «فردریک» نوشته امانوئل اشمیت و کار حمیدرضا نعیمی که آذر و دی در سالن اصلی تئاتر شهر میزبان مخاطبان است، درباره تئاتر و به شیوه پسامدرن است که در آن زندگی یک بازیگر قرن نوزدهم فرانسه ...

|

نگاهی به نمایش «سلام، خداحافظ» نوشته آثول فوگارد و کار شهاب حسین‌پور

پدر در زیرزمین زنده است
نگاهی به نمایش «سلام، خداحافظ» نوشته آثول فوگارد و کار شهاب حسین‌پور

پدر در زیرزمین زنده است

علیرضا نراقی: نمایشنامه «سلام، خداحافظ» نوشته مشهور و بارها اجراشده‌ آثول فوگارد، نویسنده اهل آفریقای جنوبی، مدتی است که به کارگردان شهاب‌الدین حسین‌پور در تالار حافظ به صحنه می‌رود. این ...

|

نقد و نظری بر نمایش «شنگرف» به نویسندگی و کارگردانی علی یداللهی

خوانشی نو و شایسته از داستان سیاوش
نقد و نظری بر نمایش «شنگرف» به نویسندگی و کارگردانی علی یداللهی

خوانشی نو و شایسته از داستان سیاوش

احمدرضا حجارزاده: شاهنامه فردوسی یکی از غنی‌ترین منابع اقتباس داستان‌های ایرانی در قالب هنرهای نمایشی است اما سینما و تئاتر ایران از این مخزن بی‌پایان داستان‌های حماسی، اسطوره و پهلوانی، ...

|

نگاهی به نمایش «سیزده‌بدر» نوشته محمود احدی‌نیا و کار حسین میرزامحمدی

وقتی خانه پدری پوسیده بود
نگاهی به نمایش «سیزده‌بدر» نوشته محمود احدی‌نیا و کار حسین میرزامحمدی

وقتی خانه پدری پوسیده بود

علیرضا نراقی: رئالیسم به‌مثابه یک سبک در تاریخ هنر و ادبیات داستانی و دراماتیک در زمینه‌ای از جبر و موجبیت محقق می‌شود، از این نظر رئالیسم به منطق تراژدی‌ها نزدیک است. این اتکا به جبر برآمده از ...

|

نظرات کاربران