گفتوگو با بازیگر نمایش «حقایقی درباره سگها و گربهها»
ویدا جوان: به تقدس تئاتر، اخلاقیات و معیارهای این هنر اعتقاد دارم

ویدا جوان

حقایقی درباره سگها و گربهها

حقایقی درباره سگها و گربهها

حقایقی درباره سگها و گربهها

حقایقی درباره سگها و گربهها

حقایقی درباره سگها و گربهها
ویدا جوان، بازیگر نمایش «حقایقی درباره سگها و گربهها» با بیان اینکه تئاتر و بازیگری روی این صحنه مقدس تنها مسئلهای است که نسبت به آن متعصب هستم و شدیداً به تقدس تئاتر، اخلاقیات، معیارها و انضباط و تلاش در آن اعتقاد دارم.
نگار امیری: ویدا جوان، بازیگر سینما، تئاتر و تلویزیون و دانشآموخته بازیگری آکادمی حمید سمندریان است. او کار حرفهای خود را در تئاتر با نمایش «مضحکهای شبیه قتل» آغاز کرد و با حضور در نمایشهای «جان گز»، «به مناسبت ورود اشکان»، «خاطرات هنرپیشه نقش دوم» و «زیبایی گاهی زن است» به فعالیت در این عرصه ادامه داد.
جوان، این شبها پس از سه سال دوری از تئاتر با بازی در نمایش «حقایقی درباره سگها و گربهها» به کارگردانی محمدهادی عطایی در تالار سایه روی صحنه است.
با او به گفتوگویی کوتاه درباره نمایش پرداختیم که در ادامه میخوانید.
مهمترین دلیلی که باعث شد پس از مدتها دوباره به صحنه تئاتر بازگردید، چه بود؟
بیان مسائل و مشکلات بهظاهر سطحی که در عمق زندگی ما تأثیرات فراوانی دارد، مهمترین ویژگی نمایشنامه «حقایقی درباره سگها و گربهها» بود که من را برای حضور روی صحنه ترغیب کرد. از طرف دیگر دوست داشتم تا در کاری که قسمتی از مشکلات جامعه و قشر متوسط را به تصویر میکشد، شریک باشم.
اسم نمایش نشاندهنده تفاوت دو جنس زن و مرد است. اینکه آنها جاهایی نمیتوانند یکدیگر را درک کنند و در مواردی هم با یکدیگر به تعامل میرسند. درواقع ما در این اثر، زندگی زوجی را مرور میکنیم که شرایط اجتماعی و اقتصادی، آنها را به سمت مسیری پیش میبرد که دلخواهشان نبوده است.
انتخاب نام ایران برای نوزادی که از دست میرود و مادری که با همه عشق تصمیم میگیرد کشور را ترک و مهاجرت کند، دلالتهایی است که من بهعنوان مخاطب آنها را به شرایط اجتماعی که با آن روبهرو هستیم، تعمیم میدهم، آیا این موارد نشانههای از پیش قرارداد شده است؟
پیش از هر چیز باید بگویم که انتخاب نامها به شکل بداهه اتفاق افتاد؛ ما اول نام باران را انتخاب میکنیم و سپس به نام ایران میرسیم؛ اما این شباهت بیربط به استنباط شما نیست. ایران، نوزادی است که ما برای حفظ کردنش تلاش میکنیم ولی درنهایت با از دست دادن او، همهچیز از هم میپاشد. برخی مسائل در بداهه اتفاق افتاد و بعضی از مسائل هم در متن بود. نکته جالب اینجاست که با وجود گذشت یک دهه از نگارش متن، دغدغهها و مسائل آن کاملاً با حال کنونی جامعه مطابقت دارد.
ما در نمایش «حقایقی درباره سگها و گربهها» شاهد موقعیتهایی هستیم که با بداههپردازی شکل میگیرد. گاهی احساس میشود با حجم زیادی از بداهه روبهرو هستیم. این بداههپردازی شما را در ادامه خط داستان دچار مشکل نمیکند؟
این بداههگویی در نمایش چالش شیرینی بود. من کلاسیک فکر میکنم و همیشه سعی میکنم تا براساس چارچوب و قواعد نمایشنامه، دیالوگها را بیان کنم و از این چارچوب خارج نشوم اما از شروع تمرینات با توجه به بداههپردازیهای آقای عطایی برای اینکه ریتم عوض نشود و تعادل صحنه به هم نریزد، سعی کردم در این مسیر همراه باشم. قطعاً حجم بالای بداهه در اثر نمایشی باعث سردرگمی بازیگر مقابل خواهد شد. اینجاست که بازیگر باید برای آگاهی از پایان بداهه مکثی داشته باشد و سعی کند در لحظاتی برای گم نشدن مسیر اصلی و خط متن سکوت کند. بداهه در برخی موارد منجر به شوکه شدن بازیگر مقابل شده و تنها اقدام بازیگر در این مرحله سکوتی است برای پرداختن به ادامه روند نمایش.
در صحنه اول و دوم نمایش با تغییر کامل ریتم مواجه هستیم؛ موسیقی بهعنوان عنصر کمککننده نتوانسته است این تغییر را برای مخاطب به بهترین شکل القا کند و بار اصلی این دو بخش شدن حس و حال صحنه اول با دوم به دوش بازیگران افتاده است. مدیریت این دوگانگی احساس سخت نبود؟
تغییر ریتم در صحنه اول و دوم پروسهای بود که نویسنده و کارگردان در تمرین به آن رسیدند. تلاش شد تا برخلاف صحنه اول و سوم که گرم و پرشور است، در صحنه دوم سرد و کند پیش برویم. درواقع میخواستیم صحنه دوم کاملاً کندتر از این باشد تا کنتراست بین دو صحنه زیاد شود. در این مورد، من خودم را در ابتدا نقشخوان میدانم و به همین دلیل با نظر کارگردان پیش میروم و تمام تلاشم را کردم تا با حفظ ریتم، احساسات حاکم در دو فضای متفاوت را مدیریت کنم.
در حال حاضر علاوه بر حضور روی صحنه همزمان مقابل دوربین هم قرار دارید، جدا شدن از فضای تصویر و زندگی وری صحنه تئاتر قطعاً کار دشواری است؟ اگر با توجه به شرایط، حق انتخاب داشته باشید، اولویتتان حضور روی صحنه تئاتر است یا تصویر؟
این اولین باری است که همزمان روی صحنه تئاتر و مقابل دوربین هستم. همیشه سعی میکنم پروژهها تداخل نداشته باشد. کار تصویر به لحاظ برنامهریزی قابل پیشبینی نیست و اجرای تئاتر را هم نمیتوان متوقف کرد. همزمانی این دو با هم استرس زیادی دارد. از طرف دیگر بازی در تصویر و تئاتر به شکل محرزی متفاوت است. اگر شرایط مالی و اقتصادی در تئاتر به شکلی بود که بازیگر امکان تأمین هزینههایش را داشت، ترجیح میدادم همیشه تئاتر بازی کنم؛ چراکه حس صحنه، رابطه متقابل با تماشاگر و نقشهایی که میتوان در تئاتر ایفا کرد، هیچوقت در تصویر وجود ندارد. تصویر را هم دوست دارم اما درباره تئاتر زمانی که وارد سالن میشوم، انگار تمام مشکلاتم به پایان رسیدهاند. درباره اولویت بودن تئاتر یا تصویر باید بگویم که تئاتر مادر هنرهای دراماتیک است و قطعاً تئاتر را ترجیح میدهم و پس از آن سینما و تلویزیون. بازیگر به دلیل یکسری مسائل و مشکلاتی که بخشی از آنها مالی است و بخش دیگر حرفهای مجبور است که پیشنهاداتی که در آثار تصویری دارد، بپذیرد. قطعا اگر بازیگر نتواند روی صحنه یا جلوی دوربین باشد، ناکارآمد خواهد بود. اما زمانی که پیشنهاد خوبی در این سه مدیوم وجود نداشته باشد، بازیگر مجبور است تا بالاخره با یکی از این وضعیتها همخوان شده و کارش را ادامه دهد.
طی سالهای اخیر شاهد حضور بازیگران سینما و تلویزیون روی صحنه تئاتر هستیم؛ حضور این هنرمندان چقدر در جذب مخاطبان به تئاتر مؤثر است؟ به نظرتان حضور افرادی که تجربهای از تئاتر نداشتهاند، در این هنر آسیبزا بوده یا خیر؟
نمیتوان گفت این حضور آسیبزا بوده یا نبوده است. بازیگر ستاره یا چهره باعث حضور و همراهی مخاطبانی در تئاتر میشود که آشنایی با این هنر ندارند و این یکی از مزیتهایی است که نمیتوان نادیده گرفت. تئاتر و بازیگری روی این صحنه مقدس تنها مسئلهای است که نسبت به آن متعصب هستم و شدیداً به تقدس تئاتر، اخلاقیات، معیارها و انضباط و تلاش در آن اعتقاد دارم. تئاتر معیارهایی دارد که قطعاً باید رعایت شود. برخی از بازیگرانِ تصویر این معیارها را رعایت نمیکنند و این موضوع صدمهزننده است چون منجر به شناخت نادرست دیگران از تئاتر میشوند. بهشخصه خیلی قدیمترها را که تئاتر سختگیرتر بود و صحنه هرکسی را روی خود نمیپذیرفت و بازیگر باید توان اجرای صحنهای داشت، دوست داشتم. این به معنای حسادت نیست، چراکه همه میتوانند روی صحنه باشند اما ماندگاری آنها روی صحنه و در ذهن مخاطبان نشان از عملکرد درست خواهد بود.
با توجه به بازگشت دوبارهتان به صحنه تئاتر، فکر میکنید، دغدغه بازیگران برای حضور روی این صحنه چیست؟
هر اتفاق یا موقعیتی که باعث محدودیت بازیگر شده و فشاری مضاعف از رسیدن به نقش و انتقال احساساتش روی صحنه را به او القا کند، از دغدغههای هنرمندان بهویژه بازیگران زن است. بخش اقتصادی و مالی نیز از دیگر دغدغههای حضور تمامی هنرمندان است. عدم توجه به بخش اقتصادی بهمثابه عدم نیاز به این هنر و تلاش برای فراموشی آن است. اگر قرار است کاری انجام شود اما تأمین اقتصادی وجود نداشته باشد، افراد سرخورده خواهند شد و به سمتی میروند که بتوانند نیازهای اولیه و ضروریشان را با پرداختن به فعالیتی دیگر تأمین کنند. این موضوع در مورد تئاتر هم صدق میکند. با این بیتوجهیها گاهی حس میشود غرضورزی برای محدود کردن این هنر وجود دارد. باید در نظر داشت هر شغلی که محدود شود کمکم از بین خواهد رفت. کمکهزینههای تئاتر در حدی نیست که بتواند حتی بخش اندکی از هزینههای جاری نمایشهای روی صحنه را تأمین کند. در این شرایط گروهها مجبور میشوند با افرادی کار کنند که به هر شکل هزینهای به این هنر تزریق کنند اما خیلی از افراد نباید وارد فضای مقدس تئاتر شوند. بسیاری از این افراد به نام تهیهکننده وارد این عرصه میشوند اما حتی قرارداد بازیگران و عوامل را نیز تسویه نخواهند کرد. از دیگر دغدغههای شخصی من که شاید قابل تعمیم به دیگر عزیزان هم باشد، صدور کارت خانه تئاتر است. این کارت شاید ارزش مالی نداشته باشد اما از لحاظ معنوی نشاندهنده هویت یک هنرمند است و اهمیت بسیاری دارد. تمامی مواردی که ذکر شد تأکیدی بر لزوم توجه بیشتر مدیران تئاتر و تصمیمات درست آنها در این زمینه دارد.
نمایش «حقایقی درباره سگها و گربهها» با بازی ویدا جوان و محمدهادی عطایی تا 19 آبان ساعت 18:30 در تالار سایه تئاترشهر روی صحنه است.