نگاهی پدیدارشناسانه به اخلاق هنری اجرا در نمایشنامه «من...» اثر فرهاد تجویدی
محمدامین خلیلیان: نمایش «من...» به کارگردانی فرهاد تجویدی، داستان هنرجویان کلاس بازیگری است که در تمنای تحقق ایدههای فردی خود هستند و به نوعی میتوان گفت خودسالاری در بین آنها حاکم است تا زمانیکه مدرس کلاس بازیگری از فرط نگاه خودسالارانه هنرجویانش صحنه نمایش را ترک میکند. این حرکت مدرس کلاس، درس اخلاقی مهمی را در پی دارد: هیچ کدام از هنرجویان نمیتوانند نقشی چنان غالب را برعهده داشته باشند که سبب غفلت از صدای دیگری شوند.
در قرن گذشته هیچ شخصیت فلسفی بیش از امانوئل لویناس در بحثِ بر ضدِ گرایش به سرکوب صدای دیگری ثابت قدم نبوده است (بنسن :1394 189). لویناس از تقدم اخالق بر فلسفه میگوید، تقدم اخلاق به معنای تقدم «دیگری» بر «من» (صافیان، کاویانی تبریز، :1395 20). بنابراین برای لویناس سرشت امور اخالقی است زیرا مبتنی بر لحاظ دیگری است. لویناس ادعا میکند که فلسفه مبتنی بر سرکوب و تغییر سرشت دگربود (alterity) تمام چیزهایی است که دیگری (other) شناخته میشود (,1996:11Levinas). به نظر لویناس در پس سرکوب دیگرانگی (otherness) میل به خودسالاری به وجود میآید و در هنر هم بیتردید اینگونه است (بنسن :1394 189) آنچنان که در نمایش «من...» میبینیم در ابتدا این بازیگران بر آن هستند که آزادانه و رها از هر قیدی به بیان ایدههای خود بپردازند. تحقق بخشیدن به ایدههای فردی یا من بودن از همان سرمشقی سرچشمه میگیرد که امانوئل کانت برای نبوغ هنری تدوین میکند. از منظر کانت هنرمند نابغه نمونه تمام عیار فردی یکه و تنهاست که فقط به یک چیز راضی میشود و آن بیان به شیوهای است که تمام صداهای دیگر را از میدان به در کند. این خودسالاری و از میدان به در کردن با خود هیچ قیدی به همراه ندارد. از این روی، اثر هنری نیز تنها زمانی میتواند به وجود آید که نبوغ هنری در قید و بند گذاشته نشود (ibid).
لویناس نیز مقصود گرایش به خودسالاری را آفرینش عرصهای برای آزادی شخصی میداند با این تفاوت که کانت این آزادی را مثبت و لویناس بسیار نگرانکننده درمییابد. اگرچه کانت این آزادی را مثبت میداند اما در اساس، نگاه او به آزادی سلبی است به این معنا که من هنگامی آزاد هستم که دیگری را مقید نکنم، اما لویناس از قیدی که دیگری میگذارد، استقبال میکند. از منظر لویناس دیگرانگی بیشک میتواند نادیده گرفته، نفی یا تهدید شود اما هرگز به واقع محوشدنی نیست (1996:21Levinas). چگونه میتوان هنرجویان کلاس بازیگری را از این تکگویی خودسالارانه برحذر داشت؟ بهرغم این کثرت ایدههای اجرایی چگونه میتوان بازیگر ایدهئال و برجسته این نمایش شد؟ در پاسخ به این پرسشها لویناس ورود گفتوگو با دیگری را راه حل میداند.
لویناس در تقابل با دیدگاهی که از کانت ارائه میکند، بر آن است که «ورود به گفتوگو با دیگری آزادی و خودجوش بودنِ مرا در معرض چالش قرار میدهد» (303 ,1979:Levinas) و این همان مسیری است که نمایش «من...» در پیش میگیرد؛ بنابراین تعبیر برای رسیدن به یک اجرای پرفروغ، بازیگرِ ایدهئال کسی است که به راستی آماده روبهرو شدن با دیگری باشد. دیگری که به گفته گادامر حریم خودمداری مرا میشکند و چیزی برای فهمیدن به من میدهد (46 ,1997:Gadamer). در واقع، لازمه رفتار با دیگری به منزله دیگری اذعان بر حقِ بازخواست او از من است (بنسن، :1394 192). از رهگذر این مسئله، هنرجویان و بازیگران این نمایش که بهدنبال بیان ایدههای هنری خود هستند، میبایست از من بودن و فردیت خود بگریزند و ایدههای خود را در گفتوشنودی با دیگری متجلی سازند. آنها باید این چالش را بپذیرند که در این گفتوگو باید تغییر کنند و خود را در معرض آسیب قرار دهند. به عبارت دیگر، در اینجاست که دیگری توان و شناخت مرا زیر سوال میبرد و به چالش میخواند از این روی هویت من یا خویشتن و «جایگاه مرکزی من در اجرای اثر» از «جانب حضور دیگری» تحقق پیدا میکند (لویناس به نقل از لچت، :1378 99).
جدی گرفتن دیگری به معنای آن است که «آزاد» نیستم تا هر چه را خوشایندم است، انجام دهم. به تعبیر دیگر، در اینجا دوسویگی گفتوگو است که تحقق ایده و اجرای اثر را سامان میبخشد. به علاوه از منظری گادامری هنگامی که سعی بر اثبات حقانیت همیشگی خود داریم، بهواسطه عدم حُسننیت در ورود به گفتوگو، ایده ما پدیدار نمیشود بلکه زمانی ایده به تجلی درمیآید که هر کدام از دو سوی گفتوگو یعنی بازیگر صاحب ایده و دیگر بازیگران تا حد ممکن در پی تقویت ایده دیگری باشند تا به این ترتیب آنچه دیگری میخواهد بگوید، راهگشا شود (1989:55،Gadamer).
فرهاد تجویدی بهطور درخشانی بعد از اجرای هنرجویانش و با نظرخواهی از مخاطبان به مثابه شکلی از دوسویگی برای برقراری گفتوگو ضرورت گریز از تکگویی را بیش از پیش مورد توجه قرار میدهد. برای او و همه دستاندرکاران این نمایش تاملبرانگیز آرزوی موفقیتهای روزافزونتری دارم.
منابع
بنسن، بروس الیس (1394)، پدیدارشناسی موسیقی: بداهه گفت و شنود موسیقایی، ترجمه حسین یاسینی، تهران، انتشارات ققنوس.
صافیان محمدجواد، کاویانی تبریز سعیده (1395)، لویناس فیلسوف دیگری، پژوهش های علوم انسانی نقش جهان، دوره جدید، سال اول، شماره اول بهار 1395
لچت، جان (1378)، پنجاه متفکر بزرگ معاصر: از ساختارگرایی تا پسامدرنیته، ترجمه محسن حکیمی، تهران انتشارات نشر چشمه
Gadamer, Hans George (1989) Truth and Method 2
nd rev.trans. Joel Weinsheimer and Donald G.
Marshall, New York: Cross Road
(1997) Reflection on my Philosophical Journey, in Philosophy of Hans
George Gadamer, ed. Lewis Edwin Hahn, Chicago: open court
Levinas, Emmanuel (1996) Transcendence and Hieght in Basic Philosophical Writtings, ed
Drianan Peperzak, Simon Critchley, and Robert Bernasconi, Bloomington: Indiana University
Press