در نشست با عوامل نمایش «یکی نبود، یکی بود» مطرح شد
تجربهای سخت برای برداشتن مرز بین سینما و تئاتر
کارگردان، نویسنده و بازیگران نمایش «یکی نبود، یکی بود»، با حضور در «ایران تئاتر»، این پروژه را تجربهای سخت برای برداشتن مرز بین سینما و تئاتر معرفی کردند.
علی کیهانی: این روزها در سالن استاد فرهاد ناظرزراده کرمانی نمایشی به نام «یکی نبود، یکی بود» روی صحنه است. این اثر نمایشی نوشته رها جهانشاهی با طراحی و کارگردانی علی کوزهگر است که از تکنیکهای نوری و صوتی خاصی در اجرای آن استفاده شده است. کوزهگر در این سالها در حوزه طراحی نور فعالیت کرده و با اجرای این نمایش دومین تجربه کارگردانی خود را روی صحنه برده است.
علی کوزهگر (کارگردان)، رها جهانشاهی (نویسنده)، سارا حاتمی و یسنا میرطهماسب (بازیگران) این نمایش بودند که مهمان ایران تئاتر شدند و در گفتوگو با آنها در مورد این اثر به بحث نشستیم که در ادامه میخوانید.
آقای کوزهگر، بسیاری از مخاطبان شما را به عنوان طراح نور میشناسند، چقدر این تجربه در مسیر کارگردانی به شما کمک کرده است؟
علی کوزهگر: من سینما خواندهام و همیشه دوست داشتم سینما را به تئاتر نزدیک کنم. از طرفی دیگر تکنیک را کمی بلدم و دلم میخواهد مانند نمایشهای خارج از ایران از این تکنیکها استفاده کنم. من درحال تجربه هستم و هر روز با چیزهای جدیدی مواجه میشویم و این را به همه گفتهام، قطعا تجربههای گذشتهام در اجرای دو نمایشی که تاکنون روی صحنه بردهام، بیتاثیر نبوده است. اما «یکی نبود، یکی بود» یکی از سختترین تجربههای من به شمار میآید.
برای بهره بردن از ویدئو پروژکشن و جلوههای بصری، امکانات سالنهای نمایشی را چطور ارزیابی میکنید؟
کوزهگر: سالن استاد ناظرزاده کرمانی یکی از سالنهای موجود و خوب قاب صحنهای کوچک در ایران است که در اختیارمان قرار گرفت.
اگر تالار وحدت را کنار بگذاریم دیگر هیچ سالنی در ایران با این میزان تکنولوژی نداریم. بهترین بلکباکس ما سالن اصلی مولوی و آزادی است و بسیاری از سالنهای ما مناسب نیستند. این مسئله را با تجربه و دیدی که نسبت به سالنهای نمایشی خارج از ایران داشتهام، میگویم.
با توجه به بهرهگیری از تکنولوژی، هر اتفاق غیرمنتظرهای مثل قطعی برق، میتواند کار را متوقف کند. من حتی به پروژکتور یدک هم فکر کردم، اما اگر برق برود اصلا نمیتوانیم اجرا را ادامه دهیم و حاضرم از تکتک مخاطبان عذرخواهی کنم و اجرا را به شبی دیگر موکول کنم تا با کیفیت اجرا را ببینند و این استرسی است که هرشب همراه من است تا صدا، نور و تصویر به هم نریزد.
چرا سالن قاب صحنهای را برای کار انتخاب کردید؟
کوزهگر: این کار به نوعی اینتراکتیو مدرن یا معاصر است. در این نوع آثار مخاطب را در فضایی قرار میدهیم که نمیداند کجاست و ناگهان با درام و شروع نمایش او متوجه حضورش در فضایی که با ویدئو و تصویر برایش میسازیم، میشود. سالنهای بلکباکس اصلا به کار نمیآید چون مخاطب در این نوع سالنها آن طور که شاید و باید غرق در تصاویر و جلوههای اجرا نمیشوند.
از چالشهایی که برای هماهنگی و تطبیق اجرای زنده با ویدئوآرتهای نمایشی داشتید، بگویید.
سارا حاتمی: بزرگترین چالش من این بود که هیچ تصویر واقعی از اجرا نداشتم و همه چیز صرفا تفکر ذهنی بود. حتی در استفاده از پرده کروماکی، برای ما سوال بود که روی پرده صحنه قرار است چه اتفاقی رقم بخورد. همخوانی و هماهنگی تصاویر و اجرای زنده روی صحنه هر شب انرژی زیادی از من میگیرد. به شکلی که بعد از پایان اجرا 12 ساعت میخوابم تا دوباره شارژ شوم. علاوه بر این ابراز احساسات روی صحنه برای من چالش بزرگی بود.
رها جهانشاهی: در تئاتر همه میدانیم که وقتی دو بازیگر روبهروی هم هستند افتادگی صحنه یا فراموشی دیالوگ دیگر بازیگر را جبران میکنند اما در این اثر وقتی دیالوگ در ویدئو پخش میشود؛ بازیگر باید در ثانیه جوابش را بدهد، یادش نرود و ریتم را نگه ندارد. ما واقعا چالشهای عجیبی سر هماهنگی صدا، نور، تصویر و بازیگران داشتیم با اینکه تمامی عوامل تماشاخانه ایرانشهر و گروه به ما کمک کردند و قدردان زحمات تکتک این عزیزان هستیم.
آقای میرطهماسب، این اجرا اولین حضورتان روی صحنه تئاتر است، تجربه بازی مقابل دوربین چقدر در این مسیر به شما کمک کرد و در آینده چقدر از تجربه تئاتر در آثار دیگر بهره خواهید برد؟
یسنا میرطهماسب: من در این نمایش علاوه بر بازیگری، هم میخوانم و هم اجرای فرم دارم؛ درحالیکه اصلا فرم و رقص بلد نبودم و در مدت تمرین برای آموزش فرم خجالت میکشیدم یا مثلا من اصلا در جمع آواز نمیخواندم اما تمرینهای این بخش و ورود به تئاتر در زندگی شخصیام بسیار خوب و تاثیرگذار بوده است.
آرزویم بود تئاتر بازی کنم و با این اجرا شانسی داشتم که هیچ وقت فراموشش نخواهم کرد. در روزهای اول تمرین نمایش از یک بازیگر تئاتر بسیار دور بودم، الان نمیگویم نزدیک شدم ولی بهنظر خودم و با کمکهای علی کوزهگر از خودم راضی هستم و این دو ماه تمرین برای من یک کلاس درس بود. البته در اجرا، بخشی از تجربیات شخصیام را برای شکلگیری شخصیت مورد استفاده قرار دادم.
خانم جهانشاهی، در روند اجرای اثر و با توجه به شیوه اجرایی آن، متن با حذف و اضافه مواجه شد؟
جهانشاهی: داستان این نمایش از اجرای قبلی علی کوزهگر و با هدف اجرای زنده با کمک بازیگر، نور و ویدئو شکل گرفت. این ایده ما را به سمت پردازش و شکلگیری نمایش برد. درواقع ابتدا ایده بود و پس از آن متن شکل گرفت. در ابتدا به متنی شاعرانه و پیچیده رسیدیم و سپس به سمت روانسازی متن رفتیم.
این تجربه سخت و دشوار جسارتی به من داد که به راحتی اسمم را پای این متن بزنم. این نمایش از نظر من یک پنج ضلعی است، نویسنده، کارگردان، بازیگر، موسیقی و مپ که از نظر من همه اینها کنار هم «یکی بود یکی نبود» را خلق کرده است.
با تمام مشکلاتی که در اجرای آثار اینتراکتیو با آن مواجه هستیم، ایده اولیه و ذهنی شما با آنچه روی صحنه است، چقدر تطابق دارد؟
کوزهگر: من هر روز که روی صحنه میرویم برای خودم درصد مشخص میکنم و الان ما به 80 درصد خواستههایمان رسیدهایم و 20 درصد باقی مانده دیگر در ایران امکانش نیست.
عکس: سجاد رازیان