نویسنده «خاک سفید»:
داستانهای طبقه فرودست تمامی ندارد

داستانهای طبقه فرودست تمامی ندارد 3

داستانهای طبقه فرودست تمامی ندارد 4
محمود احدینیا، نمایشنامهنویس میگوید طبقه فرودست در خاورمیانه و به ویژه در ایران نقش تعیینکنندهای در جامعه دارد و از آنجا که اتفاقات برای این طبقه تمامی ندارند، پس داستانها هم تمام نمیشوند.
به گزارش ایرانتئاتر، نمایش «خاک سفید» به نویسندگی محمود احدینیا با کارگردانی محمدرضا هلالزاده در تماشاخانه هیلاج روی صحنه است.
محمود احدینیا، نویسنده این اثر درباره نگارش آن گفت: «طبقه فرودست و طبقه متوسط که خود به آن تعلق دارم و در آن طبقه رشد کردم، همیشه برای من به عنوان نویسنده مشاهدهگر بسیار جالب بوده است. طبقه فرودست آن هم درخاورمیانه و به ویژه در ایران که هر روز با داستانهای بسیاری رو به رو است، نقش تعیین کنندهای در جامعه دارد. اتفاقات برای این طبقه تمامی ندارند، پس داستانهای آنها هم تمام نمیشوند.»
او ادامه داد: «از آنجایی که هر قصه دو روایت دارد، برای منِ نویسنده، همیشه دیدن و نگاه کردن و نوشتن از این دو روایت بسیار چالشبرانگیز و جذاب بوده است. ما در جایی زندگی میکنیم که امروزش هیچ شباهتی به فردایش ندارد. همه چیز به نوعی سیاسی تلقی میشود، حتی حرف زدن از طبقه و اجتماع هم لاجرم همه را با خوانشی سیاسی مواجه میکند. به قول معروف در جایی هستیم که حتی ممکن است باران هم در روز عادی نوعی کنش سیاسی از ابرها تلقی شود. پس نوشتن در این زمانه و پرداخت به موضوعات اجتماعی هم متاسفانه خوانش سیاسی دارد. البته که نسبت فقر و تنگدستی منهای جریانهای اقتصادی، جریانی اجتماعی است و نوشتن از این جریان یعنی چیزی که شبیه خودمان است که کاری بسیار سهل و ممتنع به شمار میآید و نمایشنامه «خاک سفید» حاصل این شرایط اجتماعی در سال 1379 است.»
این نویسنده افزود: «برادری برادرش را کشته است، ولی دم آن برادر که مقتول است، برادر قاتل است. اولین ایده پیرنگ «خاک سفید» با همین چند خط در ذهن من شکل گرفت. این چند کلمه در کنار تخریب محله خاک سفید در سال 79 کمکم ذهن من را برای طراحی شاه پیرنگ قصه نمایشنامه آماده کرد. همراه کارگردان کار به محله خاک سفید که الان تبدیل به محله گلشن شده رفتیم و با تحقیق محلی به شمایلی از کاراکترها رسیدیم. در واقع پس از بررسی میدانی «خاک سفید» روی کاغذ درآمد. در طول تمرین هر بازیگری را با توجه به شناسنامهای که در متن بود؛ ایدهپردازی می کردیم و جالب این بود که بازیگران آنقدر نقش را برای خود کرده بوند که از طرف کاراکتر دلیل و جواب برای منطق رفتار و دیالوگهایشان میآوردند. تا در نهایت در تمرینها «خاک سفید» به این صورتی که اجرا میرود، شکل گرفت.»
احدینیا با بیان اینکه نمایشنامه در بازنویسی شکل میگیرد، گفت: «به قول معروف، مطلع یا بیت اول شعر برای خداست، جوششی در ذهنت نقش میبندد و ادامهاش کوششی است که با بالا و پایین کردن لگو به ساخت جدیدی میرسی. چیزی که در پیرنگ «خاک سفید» اهمیت داشت، جمعآوری و کنار هم گذاشتن آدمهای این قشر در کنار همدیگر بود. به صورتی که تنه اصلی داستان درباره از قدرت افتادن محمود و قدرت گرفتن هادی است و باقی همه قصههایی است که به صورت جزیرهای به تنه اصلی قصه وصل می شوند.»
او ادامه داد: «مخاطب امروز تئاتر، بسیار هوشمند است. تئاتر به عنوان بخش فرهنگی در سبد فرهنگی مردم قرار گرفته است. این را با استناد به فروش و تعداد تماشاگرهای هر سالن در اجراهای پسا پاندمی میگویم. اکنون که این فرصت بزرگ را بدست آوردیم که تماشاگر را به سالن تئاتر بیاوریم، باید حرفی بزنیم و چیزی را نشان بدهیم که مردم خواستار آن هستند. نه این که با سلیقه مردم حرکت کنیم، بلکه باید سلیقه مردمی بسازیم. ذائقه مردم را تغییر بدهیم. یعنی پیوندی میان تئاتر روشنفکری و تئاتر آکادمیک ایجاد کنیم. مردم آنقدر در طول این سالها، با یک کپشن در اینستاگرام و یا با دیدن صحنهای در خیابان، ماجرا دیدند که حوصله تماشای تردید هملت را ندارند. هملت برایشان نوعی دیگر تعبیه میشود. در این زمان و در این مکان باید آن را نوعی دیگر نشان داد. اینجا فرانسه نیست. اینجا برادوی نیست. تئاتر از دل مردم برمیآید و باید جلوتر از مردم حرکت کند. نمایشهایی مثل «خاک سفید» تلاشهایی در جهت همین نوع نگاه است.»
او در پایان با بیان اینکه دانش آکادمیک و سواد روی کاغذ با دانش اجرایی تفاوت دارد؛ گفت: «نویسندههای جوان باید سوژههایشان را از بین همین اجتماع انتخاب کنند، باید از بین اقوام و فامیل خودشان گرتهبرداری کنند، البته این مقتضیات نوشتن به سبک و سیاق واقعگرایی است. چیزی که من بلدم. بدانند که در این مسیر بسیار تحقیر میشوند و بسیار شماتتهای نانجیب دریافت میکنند تا تحت عنوان نویسنده شناخته بشوند. هیچ چیز جز نوشتن، نوشتن را توجیه نمیکند. از همین الان برایشان دست تکان میدهم و منتظرم که به تماشای کارهایشان بنشینم.»
گفتوگو: نگار امیری