نقد تحلیلی جامعهشناختی نمایش «خردهجنایتهای زن و شوهری»

نگاهی به نمایش «خرده جنایت های زن و شوهری» نوشته امانوئل اشمیت و کارگردانی عباس مرادی که از ۱ الی ۹ خرداد ۱۴۰۴ در پلاتو آفتاب بندرعباس به روی صحنه رفت
کوروش سلمانی دهبارز؛ اجرای نمایش «خردهجنایتهای زن و شوهری» با ظرفیتهای عمیق روانشناختی و اجتماعی، به کارگردانی عباس مرادی هنرمند جوان و خوش آتیه هرمزگانی بود، اما اجرا در سطحی آشنا و تکرارشونده
اریک امانوئل اشمیت در نمایشنامه خردهجنایتهای زن و شوهری با هوشمندی و طنزی سیاه، پرده از روابط پیچیده زناشویی، سازوکارهای روانی قدرت در روابط انسانی، و شکنندگی حقیقت برمیدارد. در این نمایش، حقیقت نه یک نقطه ثابت، بلکه نتیجهای است از روایتهای شخصی، بازسازی ذهنی، و کنشهای قدرت میان دو انسان. نمایش، در بطن خود، یک جدال خاموش بر سر بازنویسی گذشته است.
اما آنچه در اجرای اخیر این نمایش دیده شده، فاصلهای عمیق میان متن غنی و چندلایه و اجرایی است که نتوانسته است از سطحِ روایت صرف عبور کند و تماشاگر را به تجربهای عمیقتر و درونیتر از این جدال روانی و اجتماعی برساند.
۱. شکاف میان متن و اجرا: ناتوانی در بازتاب ساختار قدرت در رابطه
در جامعهشناسی، بهویژه در نظریات گافمن و فوکو، روابط میان افراد در حوزه خصوصی (مانند زوجها) همواره صحنهای برای بازنمایی قدرت، کنترل، و بازتعریف هویت است. اشمیت دقیقاً همین رابطه را در مرکز نمایش خود قرار میدهد: زنی که میتواند با کلمات، با سکوت، با گزینش خاطرهها، ذهن مردی فراموشکار را دوباره برنامهریزی کند. اما در این اجرا، عمق این بازی روانی، جای خود را به گفتوگوهایی بلند، تخت، و فاقد کشمکش درونی داده است. تماشاگر، بهجای آنکه وارد لایههای مبهم حقیقت شود، صرفاً شنوندهای از بیرون باقی میماند.
۲. حذف غافلگیری؛ حذف ظرفیت تفسیر اجتماعی
یکی از ویژگیهای مهم نمایشنامه، بازی با ذهن مخاطب و پنهانکاری سیستماتیک است. اما در این اجرا، اساس غافلگیری که میتوانست موجب مشارکت فکری و تفسیر جامعهشناختی تماشاگر از موضوع شود، عملاً حذف شده است. در نتیجه، نمایش از یک فرآیند کشف مشارکتی (که مخاطب در کشف هویت واقعی زن و مرد مشارکت میکند) به یک روایت یکسویه تقلیل یافته است. این حذف مشارکت، نشان از اجرای محافظهکارانهای دارد که جسارت ورود به لایههای تاریک و پیچیده روابط انسانی را ندارد.
۳. کاستی در دراماتورژی فقدان پیوند اجتماعی-روانشناختی میان فرم و محتونمایش بهعنوان بازتابی از روابط انسانی باید در طراحی صحنه، میزانسن، نورپردازی و حتی طراحی لباس، حامل معانی اجتماعی و روانشناختی باشد. اما در این اجرا، طراحی صحنه که ترکیبی بیهویت از فضاهای مختلف بود، بهجای تأکید بر درهمریختگی ذهنی ژیل یا دوگانگی فضا، تنها موجب سردرگمی فرمی شد. لباسها نیز، بهجای بازنمایی شخصیتها، کارکرد نمادین خود را از دست داده بودند. اجرای فاقد انسجام میزانها، به تکرار و یکنواختی منجر شده و نمایش را به یک اثر شنیداری تقلیل داده بود؛ درحالیکه نمایش اشمیت نیازمند یک طراحی دیداری قوی برای بیان شکافها، رمزآلودی و بازیهای روانی است.
۴. فقدان ریشهیابی درونمایهها در جامعه معاصر ایرانی مسئله فراموشی، بازنویسی هویت، و حقیقتسازی در روابط زناشویی، در جامعهشناسی خانواده بهعنوان موضوعی کلیدی شناخته میشود. در جامعه ایرانی، که ساختار خانواده با فشارهای فرهنگی، جنسیتی، و عرفی مواجه است، چنین نمایشنامهای میتواند بستری برای بازتاب پویاییهای درونی و نابرابریهای نهفته در روابط زن و شوهر باشد. اما اجرا از بهرهگیری از این ظرفیت اجتماعی عاجز مانده است. بازیها، صرفنظر از انرژی و تلاش بازیگران، نتوانستند این بار معنایی را منتقل کنند. صدای بلند در گفتوگوی دونفره در یک فضای بسته، خود نشانهای از ناتوانی در رسیدن به ظرافت روانشناختی و جامعهشناختی روابط زوجین است.
۵. جای خالی فرم خلاق؛ حذف قدرت تأویل در مخاطب تئاتر، بهویژه تئاتری با موضوع روانشناختی و خانوادگی، نیازمند فرمهایی سیال، گاه تصویری، گاه مینیمال، برای بازنمایی ذهن شخصیتهاست. این اجرا، با وجود میزانهای اندک مؤثر، از بهرهگیری خلاقانه از تصویر، نور، و سکوت غافل مانده است. فرمهای عکاسانه در نمایش محدود و تکراری بودند و نتوانستند لحظات ماندگاری خلق کنند که مخاطب در آن مکث کند، تأمل کند، و معنا را جستوجو کند.
خردهجنایتهای زن و شوهری ظرفیت بالایی برای تحلیل جامعهشناختی از روابط خانوادگی، حافظه، حقیقت و قدرت دارد. اما اجرای اخیر، نتوانسته این ظرفیتها را فعال کند. با وجود تلاش صادقانه گروه بازیگران و نورپردازی مناسب، نبود انسجام در دراماتورژی، نداشتن فرم اجرایی خلاقانه و سطحی ماندن بازیها، این اجرا را به تجربهای صرفاً شنیداری و خطی تبدیل کرده است. کارگردان جوان اثر، با تکیه بر جسارت خود و بازاندیشی در ایده مرکزی اثر، میتواند در آینده به آثاری دقیقتر و عمیقتر در ساحت تئاتر اجتماعی دست یابد.