یادداشتی بر نمایش «هم این/هم آن» کاری از سهند خیرآبادی؛
وقتی دو نسل بازیگری روی صحنه روبهرو میشوند

وقتی دو نسل بازیگری روی صحنه روبهرو میشوند 2

وقتی دو نسل بازیگری روی صحنه روبهرو میشوند 3

وقتی دو نسل بازیگری روی صحنه روبهرو میشوند 4

وقتی دو نسل بازیگری روی صحنه روبهرو میشوند 5
علی کیهانی: نمایش «هم این/ هم آن» تازهترین اثر سهند خیرآبادی است که با بازی گلاب آدینه و نورا هاشمی این روزها در تماشاخانه ملک روی صحنه رفته است.
نمایشی که تلاش میکند به یکی از بحثهای همیشگی تئاتر ایران بپردازد؛ رابطه میان تجربه و شهرت، میان اصالت و بازار، و در نهایت برخورد دو نسل بازیگران که هر کدام با نگاه و منطق خود در صحنه تئاتر حاضر میشوند.
خیرآبادی برای روایت این موضوع، فضای ساده و محدودی را انتخاب کرده است؛ اتاق گریم. جایی که بازیگر با چهره خود و نقش آیندهاش روبهرو میشود. همین مکان کوچک تبدیل به صحنهی اصلی گفتوگوی دو زن میشود؛ گفتوگویی که از مسائل شخصی آغاز میشود و به تدریج به دغدغههای عمومیتر تئاتر گره میخورد. پرسش اصلی این است که آیا جایگاه هنری در دست کسانی است که سالها در این مسیر تلاش کردهاند یا گاهی شهرت رسانهای و جذابیت ظاهری میتواند جای آن را پر کند.
نمایشنامه بیش از هر چیز بر دیالوگ و سکوت استوار است. گفتوگوها در نگاه اول سادهاند، اما در لایههای زیرین بار معنایی سنگینی دارند. استفاده از مکث، تکرار و حتی سکوتهای طولانی باعث میشود لایههای پنهان شخصیتها آشکار شود. با این حال ریتم نمایش در میانه کند میشود و بعضی کشمکشها رنگ تکرار به خود میگیرند.
آنچه بیش از همه در اجرای «هم این/ هم آن» جلب توجه میکند، حضور گلاب آدینه است. او با سالها تجربهی صحنه، توانسته تنها با حرکات کوچک و کنترلشده، معنایی عمیق منتقل کند و شخصیتش را باورپذیر سازد. نورا هاشمی در کنار او نمایندهی نسل تازه است؛ نسلی که به دنبال جایگاه خود در صحنه است و در عین حال با فضای شهرتمحور و پرهیاهوی امروز گره خورده. این تضاد نهتنها مضمون اصلی نمایش را برجستهتر میکند بلکه کیفیت اجرایی کار را هم بالا میبرد.
طراحی صحنه در همین مسیر ساده و مینیمال حرکت میکند. اتاق گریم با آینههایی که هم چهره و هم هویت شخصیتها را بازتاب میدهند، انتخابی هوشمندانه است. این طراحی در نیمهی نخست اجرا تأثیرگذار است و به تمرکز بر دیالوگها کمک میکند، اما در ادامه کمی یکنواخت میشود و تنوع بصری کمتری به مخاطب ارائه میدهد. طراحی نور و موسیقی نیز در همین مسیر قرار دارند؛ ساده و بیزرقوبرق، در خدمت کلیت اجرا. صدای سکوی گردان که در اجرا به گوش میرسید، به انسجام کلی اجرا لطمه زد و گاهی تمرکز تماشاگر را بر صحنه کاهش داد.
خیرآبادی در این اثر به جای آنکه مسئله را به یک دوگانهی ساده فروبکاهد، بر امکان همزیستی تأکید میکند. همانطور که نام نمایش هم نشان میدهد، جامعهی تئاتر هم به «این» نیاز دارد و هم به «آن»؛ هم به تجربهی پیشکسوتانی که ریشهها را حفظ کردهاند و هم به شور و جسارت نسل تازه. این نگاه باعث میشود نمایش از سطح یک گلایهی صنفی فراتر برود و به گفتوگویی میان گذشته و حال تبدیل شود.
«هم این/ هم آن» بهواسطه حضور دوباره گلاب آدینه و بازی خوب نورا هاشمی، یکی از اجراهای تماشایی این روزهای تئاتر تهران به شمار میآید. نمایشی که بیش از آنکه پاسخی قطعی بدهد، پرسشهایی را پیش روی مخاطب میگذارد: تئاتر امروز ایران چگونه میتواند میان گذشته ریشهدار و اکنون پرهیاهو پلی بزند؟ آیا میتوان از تقابل نسلها به تعامل رسید؟