گزارش تمرین نمایش این غرفه از بهشت
در جریان برگزاری مراسم عزاداری برای امام حسین یک سری انحرافات وجود دارد که با خط مشی امام حسین (ع) فاصله دارد و من در انتقاد به این امر ، با نوشتن این نمایشنامه کوشیده ام تا این مسئله را نشان دهم .
فهیمه خضر حیدری :
شهر در جشن باران انگار تازه شده ، ساعت ۵ بعد از ظهر است . چراغهای اداره تئاتر روشن است و درهایش باز . می توانی غروب پر هیاهوی زمستان را پشت در جا بگذاری ، چتر باران خورده ات را ببندی و وارد شوی . در سالن شماره ٣٣ ، اعضای گروهی که تقریباً ٣ ماه است به کارگردانی داوود فتحعلی بیگی تمرین را شروع کرده اند ، پراکنده هستند . گروهی که می کوشند تا خود را برای اجرای نمایش خون نمی خسبد که اکنون به این غرفه از بهشت تغییر نام داده است در جشنواره بیست و سوم آماده کنند .
کارگردان وارد می شود و در حالی که دست ها را بر هم می کوبد از عوامل کارش می خواهد که هر یک در جای خود قرار گیرند . زینب فتحعلی بیگی ، منشی صحنه ، متن نمایشنامه را در دست گرفته و کنار پدرش ایستاده است . کار تمرین بازخمه ای که دامون ستایشگر بر سه تارش می زند شکل جدی به خود می گیرد . فتحعلی بیگی که پیش از این بیشتر کارهای کمدی و تخت حوضی انجام داده است این بار بنا دارد صحنه ای متفاوت را تجربه کند . در این کار بر خلاف کارهای قبلی او از جمله دار و دلبر که چندی پیش در تالار سنگلج اجرا شد ، هیچ صحنه ای بر مبنای بداهه نیست و همه دیالوگ ها به صورت کامل نوشته شده است . طراح صحنه ، محمد حسین ناصر بخت است که در جمع حضور ندارد . کل صحنه بناست به شکل حیاط یک خانه قدیمی که تبدیل می شود به تکیه و حسینیه ، طراحی شود .
مردم ز اشتیاق و در این پرده راه نیست
در خانه پدری جهانگیر و خواهرش ، افسانه ، محرم هر سال ، هیئت عاشقان حسین بر پاست ، زن یعنی افسانه در این متن نمادی از عشق صادقانه ، پرشور و خالی از تصنع به نظر می رسد . در حالی که شیفتگی و محبت برادر او ، جهانگیر ، تصنعی و آلوده به خود نمایی است . تمام تلاش خواهر و برادر در این است که هیئت هر سال با شکوه تر از سال قبل برگزار شود . امسال هم همه چیز مهیاست . مرشد حسین که پیری است اهل کشف و کرامات مثل هر سال با پرده درویشی اش از راه می رسد ؛ پرده ای که در آن از وقایع عاشورا و بهشت و جهنم سخن رفته است . این پرده هر سال به یک عاشق صادق هدیه ای داده می شود ؛ عاشقی که شمایلش بر پرده مرشد حسین نقش بسته باشد . جهانگیر هم یکی از همین آرزو مندان است . که در شب شام غریبان منتظر است تا شمایل خود را بر پرده ببیند ولی پرده نقش شمایل اشخاص دیگری را برخوردار دارد و در اینجاست که جهانگیر ناگهان به خود می آید و طی یک تحول درونی ، گویی پوست می اندازد تا آدم دیگری شود .
یک متن انتقادی
مهدی صباغی ، مرتضی رستمی ، حامد آقایی ، محمد عسگری ، کوروش خزاعی ، ملیحه موسوی ، زری اماد ، شهرام مسعودی و رضا پاپی جمع بازیگرانی هستند که کارگردان آنها را مخاطب قرار می دهد :
« ما به عنوان بازیگر باید یک ارتباط واقعی ، عاطفی و عمیق را به نمایش بگذاریم نه اینکه به صورت تصنعی یا حسین ، یا حسین بگوییم . و این حسی است که بی اختیار اشک و شوق و تمنا را به همراه دارد . »
کارگردان از بازیگرانش می خواهد تا بلند تر و با احساسی عمیق تر « یا حسین » بگویند . غرق در حس درونی خود .
در جای جای نمایش آوای محزون موسیقی در فضای سالن می پیچد . صدای سه تار دامون ستایشگر است که علاوه بر نواختن سه تار گهگاه به بازیگران میزانسن هم می دهد . گرچه به نظر می رسد که گروه ، مراحل نهایی تمرین را پشت سر می گذارد و کارگردان در این تمرین ها بیشتر به روتوش بازی ها می پردازند ولی ظاهراً گروه قرار است تا روز اجرا مرتب تمرین داشته باشد .
فتحعلی بیگی که متن نمایشنامه این غرفه از بهشت را خودش نوشته و با دستیاری علی یدالهی و شادی خان بابایی مشغول کارگردانی آن است ، می گوید : « در جریان برگزاری مراسم عزاداری برای امام حسین یک سری انحرافات وجود دارد که با خط مشی امام حسین (ع) فاصله دارد و من در انتقاد به این امر ، با نوشتن این نمایشنامه کوشیده ام تا این مسئله را نشان دهم . »
به نظر می رسد که فتحعلی بیگی با این نمایش به استقبال ماه محرم می رود ، او خود معتقد است که این غرفه از بهشت گرچه نمایشی کاملاًَ فصلی به حساب نمی آید ولی قطعاً اجرای آن در ماه محرم حال و هوای بهتری را القا خواهد کرد .
زن سالار
ملیحه موسوی که حدود پانزده سال است با داوود فتحعلی بیگی همکاری مستمر دارد و پیش از این در نمایش هایی مثل تخت و خنجر ، رام کردن زن سرکش ، یوسف و زلیخا ، نمایش ممنوع و دار و دلدار نیز با کارگردانی او بازی کرده است ، در این نمایش نقش افسانه را بازی می کند . زنی که یکی از فداییان امام حسین (ع) است و دار و ندارش را وقف او کرده است .
مولوی ویژگی های شخصیتی افسانه را بسیار نزدیک به خصوصیات اخلاقی خود می داند و با نقش خود کاملاً همذات پنداری دارد . او افسانه را زنی سالار می داند که بر شوهرش هم تسلط دارد . این زن ، زنی است غیرتمند و متعصب و شخصیت محکمی دارد . به این ترتیب ملیحه موسوی با تکیه بر ویژگی های مشترکی که بین خود و شخصیت افسانه می بیند ، توانسته است به نقش خود نزدیک شود و شیوه بازی در این نقش را کشف کند . گروه تا ساعت ٨ شب تمرین را ادامه می دهد . بیرون ، خطوط موازی باران به شکوفه های پریشان برف تبدیل شده است . چترها گشوده است و سرها در گریبان . نمایش زندگی بدن هیچ تمرینی در حال اجرا است .