اردشیر صالح پور در حاشیه مراسم رونمایی از کتاب جدیدش عنوان کرد
قهوهخانه ها حق بزرگی به گردن هنر ایرانی دارند
امروزه از میدان انقلاب تا فردوسی ۲۵ کافی شاپ وجود دارد اما دریغ از یک قهوهخانه که در آن نقالی، شاهنامه خوانی یا مناقب خوانی و خیمه شب بازی رخ بدهد.
عصر دوشنبه ۲۹ آذر مراسم رونمایی تازهترین کتاب دکتر اردشیر صالح پور درزمینهٔ هنر بینامتنی با نام «تحلیل زیبایی شناختی نقاشی-نمایشی عزیمت مسلم ابن عقیل» برگزار شد که در این مراسم محیط طباطبایی، دکتر داوود فتحعلی بیگی و دکتر قطبالدین صادقی به سخنرانی در مورد این کتاب پرداختند.
فتخعلی بیگی در مورد نسبت نقاشی و تعزیه صحبت کرد و استاد محیط طباطبایی راجع به میراث تعزیه و میراث فرهنگی سخنانی را ایراد کرد. همچنین در ادامه دکتر صادقی در مورد چگونگی بهره برداری از میراث سنتی آیینی و دراماتیزه کردن آن سخنرانی کرد.
کتاب حاضر در قطع خشتی چاپ شده و تمام رنگی و گلاسه است. پرده نقاشی «عزیمت مسلم ابن عقیل از مدینه به کوفه» به قلم استاد محمد مدبر که از اساتید نقاشی قهوهخانه بودند خلق شده و هم اکنون در موزه ملی ایران قرار دارد. این اثر حدود پنج متر طول دارد و با رنگ روغن کار شده است.
دکتر اردشیر صالح پور در حاشیه این مراسم در گفت و گویی با ایران تئاتر از کتابش گفت. آنچه در ادامه می خوانید حاصل این گفت و گو است؛
-شما در این پژوهش آن طور که از نامش بر می آید با نگاه و توجه به نقاشی قهوهخانهای تحلیلی نمایشی را ارائه داده اید. لزوم تولید چنین پژوهشی را برای تئاتر امروز در چه میدانید؟
هنریک مثلث اساسی دارد که یک رأسش آموزش است، رأس دیگر پژوهش و رأس سومش آفرینش خواهد بود. بنابراین هنر و فرهنگِ هیچ سرزمینی بدون عنایت و توجه به سه رأس این مثلث راه بهجایی نخواهد برد. برای اینکه ما به هنر ملی و هنر ایران و اصیل دست پیدا کنیم لازم است هم پژوهش و آموزش داشته باشیم و هم آفرینش. کاری که من در این کتاب انجام دادم یک رویکرد پژوهشی به ریشهها و بنمایههای هنری نمایشی مثل تعزیه است که معتقدم ملیترین هنر ایرانی است. به نظرم تعزیه و تخت حوضی دو گونه اصلی هنرنمایشی ایرانی هستند. رویکرد کتاب من در مورد تعزیه همین است. تابلویی که موضوع بحث من در این کتاب است اثری است که بر اساس مجلس تعزیه کشیده شده است. منتهی قالب آن متفاوت است و میتوان آن را فوتو رمان دانست. استاد مدبر این مجلس را در سی پرده تصویر کرده و من اسم آن را پرده-مجلس گذاشتم. در هر پردهی مجلس یک اتفاق میافتد. اصل تابلو نامش «عزیمت مسلم ابن عقیل از مدینه به کوفه» است که مرحلهبهمرحله طبق اشعار تعزیه کشیده شده است. بنابراین میتوانم بگویم این اثر تابلویی نقاشی-نمایشی است که در شمایل پرده نقاشی قهوهخانهای ارائهشده است. همانطور که اطلاع دارید بین هنر نقاشی و شبیهخوانی و آواز یک ارتباط مستقیم وجود دارد. مشخصترین گونه مربوط هم همان پردهخوانی یا شمایل خوانی است. در این شیوه پردهخوان به کمک تابلو-نقاشی که تصویری از آن حادثه یا مجلس است واقعه را پردهخوانی میکند. پردهخوانی در ذات خود هنری بینامتنی است و از نقاشی و نمایش سود میبرد. من در پژوهش خود رویکردی زیبایی شناسانه به نقاشی و نمایش داشتم.
-پیشینه تحقیق و شیوه مطالعاتتان برای جمعآوری اطلاعات در این پژوهش بر اساس چه روشهایی بوده است؟
این پژوهش هم ابعاد کتابخانهای داشت و هم ابعاد میدانی. قریب به سه سال من روی این تابلو کارکردم برای بخشی از مطالعاتم مجبور شدم تمام سوگ مقتلها یا سوگ نگاشتها را بخوانم. این بازه از سوگ نگاشت ابو محنت که قدیمیترین سوگ نگاشت مقتل کربلاست آغار می شود و تا سوگ نگاشت لهوف ابن طاووس و روضه الشهدای ملاحسین واعظ کاشفی سبزواری -که جامعترین نسخههای تعزیه را گردآوری کرده- ادامه پیدا می کند. این آثار همواره منابع ثابت تعزیه ایرانی بهحساب میآیند. علاوه بر آن به خود هنر تعزیهخوانی پرداختم و مجالس تعزیه مسلم ابن عقیل را نیز بررسی کردم. از سوی دیگر ازآنجاکه مکتب قهوهخانهای نامش خیالی نگاری است من مجبور شدم تا بروم و در مورد هنر مردمی و مکتب قهوهخانه نیز مطالعاتی انجام دهم. در ادامه تحقیقاتم به دنبال این رفتم که این پرده به سفارش کدام قهوهخانه تهران خلقشده است. چون همانطور که میدانید هرکدام از این تابلوها به سفارش یا فرمایش یک قهوهچی تهیه میشدند. در این روند من فهمیدم قهوهخانهها چقدر به گردن هنر ایرانی حقدارند. اشکالی مثل نقالی، منقبت خوانی، مشاعره و... همه در قهوهخانهها صورت میگرفته است که متأسفانه امروز قهوهخانههای ما جایش را به کافیشاپهایی داده است که هیچ هویت ایرانی در آن نیست. همین امروز از میدان انقلاب تا فردوسی 25 کافیشاپ وجود دارد اما دریغ از یک قهوهخانهای که در آن نقالی یا شاهنامهخوانی یا مناقب خوانی و خیمهشببازی رخ بدهد. من نمیدانم اگر قرار باشد یک فرنگی در تهران یا ایران بیاید و بخواهد نمودهایی از هنر سنتی را ببیند باید کجا برود؟ این دریغ و فاجعهای است که ملت ما و تهران بزرگ دچارش شده و امروز هیچ توجهی به هنرهای سنتی خودش ندارد. کافیشاپهای موجود هیچ ارتباطی بافرهنگ ما ندارند. قهوه خانه هم خواستگاه نقاشی بوده است و هم نمایشگاه و فروشگاه آن، بنابراین پایگاه هنری_فرهنگی بسیار مهمی بوده است. به نظرم باید بار دیگر قهوهخانهها را نهتنها محلی برای صرف چای و قلیان و خوردنیها بلکه بهعنوان پایگاهی فرهنگی فعال کنیم. علاوه بر اینها من سعی کردم با نقاشی سنتی ایران که همانا خیالی نگاری و نگارگری است آشنا بشوم و بعد این تابلو را هم به لحاظ زیباییشناسی و هم ازنظر دراماتیک بررسی کنم. لذا کتاب من اجلاس مبسوطی است از همه این موضوعات. این پژوهش نشان میدهد چقدر ریشههای نقاشی و نمایش ما به یکدیگر نزدیکاند و چقدر زیبا هستند. در مدیوم روایت نیز پردهخوانی ظرفیتهای فراوانی دارد. روایت از یک داستان را به کمک نقل و تصویر همانا نقاشی قهوهخانهای باشد در این شکل اتفاق میافتد. این رویکرد گامی است در جهت تحکیم بنمایههای نقاشی سنتی و نمایش ایرانی و هویت معرفتشناسی فرهنگ ایرانی که متأسفانه الآن در نقطه جدی از بیتوجهی است.
-ساختار کتاب و بخشبندیها و فصلهای آن بر چه اساس است؟
من در مقدمه این اثر کلیاتی را در مورد نقاشی قهوهخانهای گفتهام و به مکتب خیالی نگاری اشارهکردهام. همانطور که میدانید مکتب خیالی نگاری قهوهخانه به سه بُعد تقسیم میشود: بعد حماسی که به داستانهای پهلوانی و شاهنامه میپردازد، بعد بزمی که به داستانهای غنایی مثل خسرو و شیرین، یوسف و زلیخا و ... میپردازد و بعد مذهبی که به وقایع کربلا میپردازد. این تابلو در بعد مذهبی تقسیمبندی میشود. موضوع بَعدی ترکیببندی و طراحی این تابلو است؛ این تابلو حاوی 30 پرده مجلس است که هرکدام از آنها شمارهگذاری شده است. من نیز در کتاب یک صفحه عکس را زدهام صفحه دیگر آن را تحلیل کردهام. بنابراین کسی که عکس را میبیند و کتاب را میخواند هم از تابلو آگاه میشود و هم با کل این سی پرده مجلس که بر اساس خوانش تعزیه است. به همین دلیل وقتی خواننده این کتاب را میخواند و عکس را هم میبیند کاملاً هم تابلو را میشناسد و هم با تحلیل دراماتیک آن روبرو خواهد شد. همه این سی پرده مجلس بر اساس خوانش تعزیه انجامگرفته و به همین دلیل من این کتاب را اثری بینامتی میدانم بین تعزیه و نقاشی ایرانی، هنر مردمی و هنر مذهبی.
-آیا برنامههای دیگری برای معرفی این کتاب یا برگزاری اجلاسهایی درزمینهٔ معرفی نمایش ایرانی در پیش دارید؟
من کار اجرایی انجام نمیدهم و خودم را معطوف به پژوهش آموزش در دانشگاه کردهام. حس میکنم نسبت به هنر و فرهنگ ایران عنایت کمی صورت میگیرد. با دو واحد تعزیه در دوره کارشناسی رشتههای نمایشی ما هیچوقت نمیتوانیم به اهمیت و عظمت شبیهخوانی پی ببریم. جای تأسف است که بعد از حدود 60 سال وجود دانشگاه تئاتر در این سرزمین ما هنوز گرایش هنرهای سنتی نمایشی را نداریم و نسلی که دارد از این دنیا میرود با خودش این گنجینه را خواهد برد. ما دیگر مرشد ترابی یا سعدی افشار نخواهیم داشت. بنابراین لازم است ما آموزش را با پژوهش پیوند بدهیم که اگر این دو باهم پیوند بخورند موجب بروز آفرینش در هنر ایرانی میشود والا این میراث از بین خواهد رفت. در حال حاضر تمام تمرکز من بر روی آموزش و پژوهش است و معتقدم باید هنرهای ایرانی را معرفی کنیم و از آنها استفاده کنیم و به جهانیان معرفیشان کنیم زیرا این هنرها در سراشیبی نابودی و اضمحلال به سر میبرند.
-نظر اهالی تئاتر و هنر در مورد این اثر چه بوده است؟
دکتر قطبالدین صادقی در سخنرانی خود این حرکت را تائید کرد و گفت: لازم است ما نسبت به هنرهای سنتیمان شناخت داشته باشیم و بدون آشنایی ما نمیتوانیم به سمت هنر ملی حرکت کنیم. استاد فتحعلی بیگی نیز در مورد انطباق تعزیه با این مجلس صحبت کردند و استاد محیط طباطبایی که رئیس کمیته ملی موزههای ایران هستند در مورد وجه موزهای این تابلوها و ارتباطشان بافرهنگ ایرانی گفتند.
-در تئاتر امروز ما بسیاری از جوانان شاید رغبتی به رفتن به سمت هنرهای سنتی نداشته باشند، دلایل آنهم زیاد است شما بهعنوان یک استاد دانشگاه اهمیت پرداختن به هنرهای نمایشی سنتی را در چه چیز میدانید؟
ما دائم نمیتوانیم تاریخ تئاتر یونان بخوانیم و درس بدهیم. ما مدعی هستیم که ملتی صاحب فرهنگ و تمدن هستیم، باید بهروشنی نشان دهیم که خودمان چه چیزهایی داریم و هنرمان کجاست. این هنر باید زنده باشد و نمیشود با رفتن انسانها هنر ما نیز از بین برود. بخشی از میراث فرهنگی ما همین هنرهاست که فرهنگ معنوی ما را تشکیل میدهند. فرهنگ مادی ما را ابنیه و آثار باستانی و یا آثار هنری تاریخی تشکیل میدهد و این هنرها فرهنگ معنوی ما را به وجود میآورند.
گفت وگو ار احمد عظیمی