جلسه نقد و بررسی نمایش"ماه در آب" نوشته و به کارگردانی محمد یعقوبی در برنامه گفتوگی روز"شبکه رادیویی گفتوگو" برگزار شد. به گزارش سایت ایران تئاتر، در این جلسه، محمدامیر یاراحمدی، ناصح کامکاری، بهزاد ...
جلسه نقد و بررسی نمایش"ماه در آب" نوشته و به کارگردانی محمد یعقوبی در برنامه گفتوگی روز"شبکه رادیویی گفتوگو" برگزار شد. به گزارش سایت ایران تئاتر، در این جلسه، محمدامیر یاراحمدی، ناصح کامکاری، بهزاد فراهانی و محمد یعقوبی حضور داشتند.
محمد یعقوبی نویسنده و کارگردان نمایش ماه در آب(آی سودا) با حضور در نشست رادیو گفتوگو در مورد لزوم وجود تقطیع در نمایشنامههایش گفت:«موضوع قطعه قطعه بودن لحظات در کارهای من ادامه خواهد داشت، زیرا لزومی ندارد اگر قرار بر دیدن دقیقه 5 و 10 است، دقایق شش تا نه را نیز ببینیم. تقطیع را از نمایش توی دل سگ آغاز کردم و من همچنان این شیوه را در کارهایم ادامه میدهم به این دلیل که چیزی برای من لذتبخشتر از کارکرد نور در تئاتر نیست.
وی ادامه داد:«سعی بر آن است که نمایشی را فارغ از داوری و قضاوت به مخاطب نشان دهم تا فرصت مشارکت برای مخاطب به وجود آید و با بکارگیری تخیلی خود لذت بیشتری از نمایش ببرد؛ به عبارتی قصد من از عدم نمایش برخی لحظهها مشارکت مخاطب برای پیشبینی تکههای بعدی است.»
محمدامیر یاراحمدی، نویسنده و کارگردان تئاتر درباره ویژگیهای بارز آثار محمد یعقوبی که در نشست شبکه رادیویی گفتوگو شرکت داشت، گفت:«اولین نمایش آقای یعقوبی"شب به خیر" نام داشت که موفق به تماشای این نمایش نشدهام و کارهای یعقوبی را از دومین نمایش ایشان به نام رقص کاغذ پارهها که در زمستان 66 روی صحنه رفت پیگیری کردهام، با نگاه به آثار گذشته یعقوبی در مییابیم که در تمام این سالها برای دستیابی به اهدافش که همان پرهیز از حاشیه روی در نمایش بوده تلاش کرده و در آخرین کارش توانسته است. تا حد زیادی اراده آغازین خود را تحقق بخشد، چون درغیاث با آثار قبلی در شیوه اجراء و نوشته به بلوغ و پختگی رسیده است.
احمدی اظهار کرد:«پرهیز از حاشیه روی درنمایش، دغدغه همیشگی محمد یعقوبی است که همواره سعی کرده آن را تقویت کند و این تلاشِ دائمی برای حذف حاشیه، ویژگی مشترکی همه آثار او محسوب میشود.»
وی ادامه داد:«یعقوبی برای حذف حاشیهها(هماکنون) کنترل شده عمل میکند، در صورتی که در ابتدا بیرحمانه و بیتوجه به شرایط مخاطب به حذف جزئیات میپرداخت.»
یاراحمدی نویسنده و کارگردان تئاتر گفت:«کسی که اثری را خلق یا کارگردانی میکند، دغدغههایی دارد که موجب میشود به دنبال روشی برای دستیابی به آن باشد، یعقوبی مخاطب خود را طی کار تربیت کرده، بنابراین مخاطب او میداند که چگونه خود را برای ورود به صحنهی بعد آماده کند.»
ناصح کامکاری از دیگر میهمانان رادیو گفتوگو که در استودیو حضور داشت، در خصوص ویژگیهای مشترک آثاریعقوبی اظهار کرد:«شروع از مسیری مشخص و اصلاح تدریجی آن از ویژگیهای آثار یعقوبی محسوب میشود؛ بنابراین من با وجود مسیری ثابت در آثار یعقوبی موافق نیستم.»
نویسنده و کارگردان تئاتر در ادامه تصریح کرد:«پدیدههایی در تئاتر کلیشه و تبدیل به یک امر شده بود که یعقوبی با آثارش آن هنجار و تکرارها را شکست.
نمایشهای یعقوبی آینهایی از قشر خاص جامعه است، قشر متوسط شهرنشین که ابتدا هیچگاه تغییری به آن طبقه جامعه وجود نداشت.
وی درادامه گفت:«اولین تحول در آثار یعقوبی گسترش طیف اجتماعی جامعه بود که به دیگر اقشار جامعه نیز پرداخت. برای مثال در نمایشنامههای بعدی مانند"قرمز و دیگران" و"گلهای شمعدانی" استیصال اقشار پایین جامعه که ناشی از مشکلات اقتصادی است، به تصویر کشید.
کامکاری وجود«سانتی مانتا لیسم» را از دیگر خصوصیات آثار یعقوبی بیان کرد وگفت:«یکی از نقدهایی که به برخی از آثار یعقوبی میشود وجود صفت سانت مانتالیسم بود که خیلی هوشیارانه یعقوبی جلوی گسترش این ویژگی را در آثارش گرفت و اجازه نداد این خصوصیت در آثار بعدی ایفاء شود.
به اعتقاد کامکاری سانتی مانتالیسم در آثار یعقوبی مشهود بوده ولی نه به صورت اغراق شده که بیان میشود.
وی علت وجود سانتی مانتالیسم را در آثار یعقوبی انتخاب شخصیتها دانست و بیان کرده انتخاب شخصیتها از اقشار میانی اجتماع(قشر نسبتاً مرفه) که کمتر دچار مشکلات اقتصادی هستند و دغدغههای فرهنگی و روانشاسانه دارند موجب نمود سانتیمانتا لیسم در آثار ایشان میشد که یعقوبی خیلی ماهرانه توانست این ویژگی را در آثارش اصلاح کند.
وی تأکید کرد:«گلهای شمعدانی، قرمز و دیگران و یک دقیقه سکوت که از موفقترین آثار نمایشی معاصر است از مصداقهای آثار یعقوبی است که توانسته این صفت را در آثارش اصلاح کند. نویسنده و کارگردان تئاتر وجود نوعی تقطیع در آثار یعقوبی را مشهود دانست و گفت:«نوع تقطیعی که در نمایشهای یعقوبی وجود داشت، در تئاتر کاملاً بدیع بود؛ به عبارتی تقطیع سینمایی دارد که این شیوه از"رقص کاغذ پارهها" شروع و تا پنج و شش کار اخیر ایشان ادامه یافت.»
ناصح کامکاری تصریح کرد:«زبان در آثار نمایش به دو صورت وجود دارد؛ مجموعهای از نهادها و کدها و عضوی که به صورت دستور زبان میباشد. زبان در نمایشنامههای یعقوبی به صورت دستور زبان است و در قلم و دیالوگ یعقوبی صنایع ادبی در جملات وجود ندارد؛ اگر چه ملازم با کشش است و این ویژگی سبب میشود برخی جملات، بداهه بازیگر محسوب شود.»
بهزاد فراهانی بازیگر تئاتر، سینما و تلویزیون در مورد ویژگیهای آثار یعقوبی اظهار کرد:«کارهای یعقوبی خلاصه بوده و اضافهگویی و گزافگویی در آنها وجود ندارد؛ به همین دلیل برای ادامه نمایش به احساسات مطلقِ تماشاگر، تأکید نمیکند. این شیوه نزدیک به شش سال است که در فرانسه اجرا میشود.»
به اعتقاد فراهانی این شیوه نمایش، زبانی بسیار شریف در هنر نمایش است.
وی تأکید کرد:«بیان یعقوبی با زبان آثارش تفاوت دارد. زبان دراماتیک اثر او و قدرتمند و ناب است در حالی که در میان اقشار یعقوبی روی بازیگران بسیار زیاد است و باید به بازیگران آزادی بیشتری دهد.»
ناصح کامکاری نویسنده و کارگردان تئاتر در پاسخ به فراهانی گفت:«تقطیعات یعقوبی از حوزه ناخودآگاه بهره میگیرد؛ ولی ما بعد از خلق اثر برآنیم تا آگاهانه نگاه کنیم فرهنگی که آثار دراماتیک به مردم عرضه میشود ذهنها را پرورش داده و لزومی ندارد برای تماشاگر، مقدمه چینی کنیم تا دریابد شخصیتها از کجا آمدهاند.»
فراهانی در مورد شیوه نمایش یعقوبی گفت:«لحظههای نمایشی که یعقوبی خلق میکند، گاهی آن چنان پیچیده حس میشود که تماشاگر به جای قضاوت در آن لحظه فرو میرود، انباشت این لحظههای جزئی تبدیل به یک کل میشود که تأثیر گرفتن از احساسات تماشا را به دنبال دارد.»
وی در ادامه اظهار کرد:«شیوه یعقوبی برخواسته از احترام بر فهم و درک تماشاگران است و او قصد دارد فقط با ارائه کدها حس کشف پدیدهها را در تماشاگر القاء کند.»
فراهانی در این خصوص تأکید کرد:«برخی از لحظات، مانند تصمیمگیری برای گرفتن گرچه دارای نوشتار و کارگردانی بسیار عمیق و موفق است، ولی حجم این کشش و درگیری آن چنان گسترده و عظیم است که احساسات تماشاگر، پیش از داوریِ وی تحت تأثیر قرار میگیرد و این امر با خواست یعقوبی که خواهان داوری تماشاگر برای پیشرفت نمایش است، متناقض میباشد.»
نقد پایانی آثار یعقوبی مبنی بر این است که شخصیتها در هر قشر از جامعه دارای شجاعتی اخلاقی هستند و خیلی صریح عقایدشان را بیان میکنند و این، نوعی تعارض برای مخاطب ایجاد میکند که میداند این تیپ اجتماعی دارای چنان شهامتی برای ابراز راحت عقایدش نیست و همین امر موجب ایجاد نوعی سانتی مانتالیسم میشود.»