در حال بارگذاری ...
افشین زمانی کارگردان نمایش پایان بازی در گفت و گو با ایران تئاتر

برای لحظه لحظه این نمایش مهندسی کرده ام

ایران تئاتر: افشین زمانی کارگردان خوش آتیه ای است. او از شاگردان کلاس درس استاد سمندریان است و در سه نمایش قبلی خود ننه دلاور و فرزندانش، آندورا و خاطرات هنرپیشه نقش دوم که از آنها با نام سه گانه اول یاد می کند، نشان داد که حرفهای زیادی برای گفتن دارد.

افشین زمانی چند روزی است که اولین نمایش از دومین سه گانه خود را در کسوت کارگردان، داراماتورژ و طراح در تماشاخانه سنگلج به روی صحنه برده است. در پایان یکی از همین اجراها گپ و گفتی با ایشان انجام دادیم که نظر شما را به ماحصل آن جلب می کنیم.

 

چه شد که تصمیم گرفتید نمایشی از آثار فردریش دورنمات را به روی صحنه ببرید؟

من با این متن حدود 10 سال پیش در آموزشگاه استاد سمندریان آشنا شدم. در آن دوران هم کلاسی هایم صحنه هایی از این نمایش را سرکلاس تمرین می کردند و استاد سمندریان در خصوص هر صحنه ساعت ها تحلیل می کرد و اطلاعات بسیار خوبی از صحنه ها ارائه می کرد. من همیشه کوله باری از اطلاعات در خصوص متن «رومولوس کبیر» داشتم و خیلی علاقه مند بودم که آن را به روی صحنه ببرم. خوشبختانه پس از سه گانه اولم که شامل ننه دلاور و فرزندانش، آندورا و خاطرات هنرپیشه نقش دوم می شد، سه گانه دوم را با این نمایش آغاز کردم.

 

یعنی باید در انتظار دو نمایش دیگر از شما در ماههای بعد باشیم؟

من قصد دارم متون بزرگ را با زمانه ای که در آن زندگی می کنم تطبیق دهم و برای مخاطب ملموس نمایم. در سه گانه قبلی این کار انجام گرفت و اینبار قصد دارم در کنار این نمایش، دو نمایشنامه ازدواج آقای می سی سی پی که از آثار برجسته دورنمات است و باغ آلبالوی چخوف را به اجرا گذارم.

 

عنوان نمایشنامه از رومولوس کبیر به پایان بازی تغییر یافته بود، آیا این متن با تغییرات اساسی برای اجرا آماده شده بود؟

نه ما کاملا به متن متعهد بودیم اما می خواستیم ذهن مخاطب به سمت آن نمایش هدایت نشود. در حقیقت علاقه من به این بود که نمایش را در یک ظرف فرا زمانی و فرامکانی به اجرا در آورم. تنها تغییر ما در این نمایش حذف اسامی پرسوناژهای متن مثل رمولوس، و به جای آن استفاده از عناوین بود. یعنی به جای رمولوس، آشیلس، تولیوس، ژولیا و ...، شاه، همسر شاه، دختر شاه، تاجر شلوار و ... استفاده کردیم تا مقاربتی با هیچ زمان و مکانی پیدا نکند.

ضمن اینکه باید یادآور شوم این متن ترجمه آقای سمندریان نیست و مترجم سید محمد سعیدی است.

 

در کارهایتان پیش از هر چیز تلاش دارید مخاطب به فرم اجرا متمرکز شود و دکور، موسیقی، آکسسوار و حتی متن در اولویت های بعدی قرار گیرند. این رویه کار شما را سخت نمی کند؟

من همیشه تلاش دارم اولین چیزی که تماشاگر با آن برخورد می کند فرم کارگردانی باشد؛ یعنی مخاطب اول با خود کارگردان روبرو می شود و بعد بقیه چیزها را می بیند. فکر می کنم تئاتر روز دنیا بر همین سبک و سیاق قرار گرفته و وجهه اصلی نمایش کارگردان است. هرچند در تئاتر ما متاسفانه چون کاسب کارانه شده و کارگردانان با دو سه هفته تمرین می خواهند یک کار را برای صحنه آماده کنند، ضعف کار خود را با سایر مولفه هایی مثل دکور بزرگ، موسیقی و ... می پوشانند. من برای لحظه لحظه این نمایش مهندسی کرده ام. مدتها جای کاراکترهای مختلف و در موقعیت های متفاوت فکر کردم و شیوه های مختلف را اتود زدم تا در نهایت به این شکل، کار به اجرا در آید.

 

یکی از ابتکارات خلاقانه شما، شبیه نمودن پای اکثر پرسوناژها به پای مرغ بود که علاوه بر وصف حادثه برای مخاطب، تاثیر بسزایی در القای تفکرات شاه در ترسیم کشور به یک مرغداری بود، چه شد که تصمیم گرفتید در اجرا به این فرم تاکید کنید؟

من واقعا مثل خیلی از کارگردانان که از کتاب فروشی انقلاب یک نمایشنامه می خرند و شروع به کار می کنند، فکر نمی کنم. من با متن هایی که اجرا می کنم، زندگی کرده ام. من برای جذابیت بصری و تحلیلی متن یک مرغدانی ساختم و به مخاطب نشان دادم که شاه با همین تصور کشورش را رو به نابودی می برد و می خواهد تسلیم کشوری کند که از نظر او شاه آن کشور می تواند صلح را در جهان حاکم سازد. هرچند این تصور واهی است و شاه کشور مهاجم نیز همین تصور را دارد. 

اینها همه نیاز به فکر دارد. مخاطب هزینه می دهد، از راه دور می آید، به کارگردان اعتماد می کند و... تا خود را راضی به تماشای یک نمایش می کند و باید به او احترام بگذاریم و این احترام ماحصل تمرکز، فکر کردن، فایده داشتن و خیلی مسائل دیگر است.

 

همانگونه که می دانید دراماتورژ در حوزه اجرا به عنوان یک مشاور برای کمک به انتقال داشته های متن به یاری کارگردان، بازیگر و سایر اعضای گروه می رود تا کار بی نقص تر اجرا شود، چرا احساس کردید خودتان می توانید در این سمت نیز حضور داشته باشید؟

من این را قبول دارم که باید یک دراماتورژ در کنار هر نمایش حضور داشته باشد اما متاسفانه هنوز کسی را پیدا نکرده ام که با من هم فکر باشد، از نوع نگرش و فلسفه زندگی من مطلع باشد و عقاید مرا بشناسد. به همین دلیل بهترین کار این بود که خودم کار را برای کارگردانی آماده کنم. همانطور که قبلا هم اشاره کردم من حدود 10 سال با این متن زندگی کرده ام، روزها و شب ها به اتفاقاتی که در این متن رخ داده فکر کرده ام و آن را با موقعیت های امروز مقایسه نموده ام. در نهایت با تطبیق رخدادهایی که امروز اتفاق می افتد با متن نمایش، آن را برای اجرا آماده کردم؛ به عبارتی کار دراماتورژی شده برای اجرا آماده شده است و فقط یک عنوان نیست.

 

و در طراحی دکور چطور؟

یکی از مصیبت های تئاتر امروز ما این است که طراح صحنه یک هفته قبل از اجرا به گروه می پیوندد. یا طراح لباس دو سه روز قبل از اجرا می آید و اینها فاجعه های اخلاقی ای هستند که در تئاتر ایران اتفاق می افتد. وقتی کار تمرین شده و کارگردان میزانسن های خود را داده، طراح کار خاصی نمی تواند بکند. این مسئله در کشور ما متاسفانه مد شده است. من به خاطر اینکه از این اشتباه جلوگیری کنم تصمیم گرفتم خودم طراحی دکور را نیز به عهده بگیرم.

 

بهره گیری از یک دکور ساده و حذف اکسسوارهای غیر ضروری را هم باید ماحصل همان تفکر تاکید بر فرم اجرا بدانیم؟

بله دقیقا همین طور است. فضای کارهای من همیشه اپیک و برشتی بوده و دوست دارم به فهم و خلاقیت تماشاگر احترام گذاشته شود. یعنی وقتی نمایشی را می‌بیند، این‌طور نباشد که همه چیز را برایش واضح نشان داده باشند و در مغزش فرو بکنند. تماشاگر دوست دارد خودش کشف کند که الان این‌جا کارگردان می‌خواسته آن بنگاه را نشان دهد، یا آن‌جا حلبی‌آباد است. او از این کشف و شهود به ذوق می‌رسد و با خودش می‌گوید به من هم احترام گذاشته‌اند. من یک المانی از یک کاخ بزرگ آوردم و برای تماشاگر این امکان را فراهم کردم که اتمسفر فضا را برای خودش شکل دهد.

 

امروز سالن آنگونه که باید، شلوغ نبود علت را چه می دانید؟

خوب این معضلی است که آن دوستانی که فکر می کردند با آوردن بازیگر چهره به تئاتر کمک می کنند باید به آن پاسخ دهند. تئاتر کشور نابود شد و به چپاول رفت. امروز تعداد محدودی کارگردان در طول سال میلیاردها تومان درآمد دارند و امثال من با این سبقه، سالن خالی داریم. چون تماشاگر تنبل شده است. امروز 99درصد تئاترها کمتر از 30 جلسه تمرین دارند و کارهای ضعیف و سطح پایین خیلی راحت مجوز اجرا می گیرند و در سالنهای خصوصی به اجرا گذاشته می شوند. ما ادعا می کنیم که تئاتر داریم اما در حقیقت فضای تئاتر کاسب کارانه شده است. هرکس خیابان می رود و پول دارد، هر نویسنده ای، هر بازیگری که مدتی بیکار می شود و ... به خود اجازه می دهد کارگردانی کند. مسئولان خانه تئاتر باید فکری به حال این وضعیت بکنند. چرا به هرکسی مجوز کارگردانی می دهند؟ واقعا کیفیت خیلی از کارها زیرسوال است و این مسئله باعث می شود که خیلی از تماشاگرانی که برای اولین بار به سالن می آیند پشیمان شوند.

 

گفت و گو: علی رحیمی




مطالب مرتبط

آمار فروش تئاتر شهر، تالار هنر و سنگلج اعلام شد

«سیاه خال» نیم میلیاردی شد 
آمار فروش تئاتر شهر، تالار هنر و سنگلج اعلام شد

«سیاه خال» نیم میلیاردی شد 

آمار فروش و تماشاگران نمایش‌ تالارهای اصلی، چهارسو، قشقایی، سایه، کارگاه نمایش و کافه‌تریای چارسو و قشقایی تئاتر شهر همچنین تالار هنر و تماشاخانه سنگلج تا پایان روز جمعه 18 اسفند ۱۴۰۲ اعلام شد و در این میان «سیاه خال» توانست به فروش نیم‌میلیاردی دست پیدا کند.

|

نظرات کاربران