نقد نمایش «هرکسی یا روز می میرد یا شب من شبانه روز» به کارگردانی سجاد افشاریان
تعدد موضوع و ضرورت هارمونی و ایجاز دراماتیک

تعدد موضوع و ضرورت هارمونی و ایجاز دراماتیک 2

تعدد موضوع و ضرورت هارمونی و ایجاز دراماتیک 3

تعدد موضوع و ضرورت هارمونی و ایجاز دراماتیک 4
ایران تئاتر- سید علی تدین صدوقی : تعدد موضوع و رویدادها و نبود ایجاز در نمایش «هرکسی یا روز می میرد یا شب من شبانه روز» موجب می شود که اصل ماجرا و معنا و مفهومی که مد نظر نویسنده و کارگردان است و می باید به مخاطب انتقال پیدا کند از دست برود.
آیا اگر تنها و فقط از واقعیت های بیرونی یعنی آنچه که در جامعه وزندگی روزمره اتفاق می افتد حرف بزنیم؛ آنها را به صحنه بیاوریم و مغلوب واقعیتهای بیرونی شویم تئاتر خلق کردهایم ؟ شاید همه اینها تئاتر باشد و یا نباشد .ما در اینجا نمی خواهیم با یک دیدگاه جزمی نسبت به تئاتر اثبات کنیم که چه چیزی تئاتر هست و چیزی تئاتر نیست. این مهم را وا مینهیم به برداشت مخاطبان فهیم تئاتر از آنچه روی صحنه ها می بینند؛ اگر البته سلیقه و دیدشان نسبت به تئاتر تنزل نکرده باشد.
چند سال پیش نمایشی به نام " عشق آباد " در تئاتر شهر به روی صحنه رفت که مورد استقبال قرار گرفت و در زمان خود یکی از پر فروشترین نمایشها شد. پس از آن نمایش "چیزی شبیه زندگی " تقریبا با همان سبک وسیاق والبته شیوه خاص خود به روی صحنه رفت که به نمایش ویژه ای تبدیل شد. از آن پس شیوه نگارش و اجرای این دو نمایش دستمایه بسیاری از نویسندگان و کارگردانان جوان قرار گرفت که البته هربار رونوشتی ضعیف و یا دست چندم از آب در میآمد و به سوی تکرار و کلیشه می رفت؛ مشتی حرف از اینجا وآنجا و آسمان و ریسمان بافتن و همه را در ملغمه ای به نام مثلاً تئاتر، کنار هم ریختن وبه روی صحنه آوردن؛ همین وبس . این چنین تولیدات تئاتری را می شود به طور کلی نمایش هایی به حساب آورد که تکلیفت با آنها روشن نیست؛ چون واقعاً نمی دانی چه می خواهند بگویند و هدفشان چیست ؟ صرف بیان مشکلات و معضلات و مسایل روز جامعه و از هر دری سخنی گفتن؟ خب اینها را که همه می دانند و در شبکههای مجازی می خوانند و می بینند .
این گونه کار کردن و حرف زدن بیشتر به سطحی نگری می ماند تا عمق و ژرفایی که باید در یک تئاتر شاهد آن باشیم . واشکافی در چرخه ای واقعگرایانه که با مفاهیم و ارتباطات و منطق دراماتیک همراه است و با نگاه هرمنوتیک به وجوه روانشناسانه وشناختشناسی می انجامد؛ انسان شناسانه وجهان شمول است نه محدود به زمانی خاص که تاریخ مصرف دارد؛ و نه بیان صرف هر آنچه که در سطح جامعه و زندگی اتفاق می افتد .
نمایش هرکسی یا روز .... " نیز به گونه ای در همین سبک وسیاق می نماید و آدم را به یاد نمایش چیزی شبیه به زندگی می اندازد .قصد مقایسه این دو را ندارم که در نهایت قیاسی مع الفارق خواهد بود؛ که تنها منظورم سبک و سیاق اجرا است.
نمایش «هرکسی یا روز می میرد یا شب من شبانه روز » به نوعی از هر دری سخن می گوید. از عشق های کوچه و خیابان گرفته تا دغدغه های نسل حاضر، از اعتراضات خیابانی تا مصاحبه و میز گردهای فرمایشی در سیما تا اعتراض به تنها گذاشتن سالمندان و آن ها را به خانه سالمندان سپردن تا جبهه وجنگ تا خواندن سوره حمد و زندان و کتک وبا توم و قس علیهذا ... که با موسیقی و نی انبان و گیتار و ساز دهنی و... مخلوط شده است؛ البته به همراه حرکات موزون و میزان. سجاد افشاریان نویسنده وکارگردان نمایش البته سعی کرده تا یک خط اصلی را به عنوان نخ تسبیحی که موضوعات مختلف مطروحه در نمایش را به به یکدیگر متصل می کند و آنها را در یک راستا و هدف و نتیجه نهایی استوار می گرداند استفاده نماید؛ و این می تواند یکی از نقاط قوت کار به حساب آید .
می شود این را گفت که تئاتر دارای ساختارهای خاص خود است که اصول آن را غربی ها پایه ریزی کرده اند، اما نمایش مقوله ای ایرانی است که به هر چیزی اطلاق می گردد که به معرض نمایش مردم و یا عده ای که در مکانی گرد آمده اند درآید.مانند معرکه گیری ، پرده خوانی ، نقالی ، تعزیه ، تخت حوضی ، کارهای خیابانی و... اما همه این ها که گفته شد نیز پیرو ساختارو اصولی هستند که از پیش معلوم و مشخص است .البته دوستانی خواهند گفت که ما در تئاتر چیزی به نام " کولاژ" داریم؛ یعنی کنار هم چیدن مسایل مختلف که گاه با یکدیگر حتی می توانند در تعارض وتناقض وتضاد هم باشند. اما فکر کنم که تئاتر و نمایش چیزی بسیار فراتر از این ها است و تعاریف ومفاهیم خاص خودش را دارد .
نمایش «هرکسی یا روز می میرد یا شب من شبانه روز » را شاید بتوان یک کولاژ نامید؛ هرچند در کولاژ نیز می بایست یک ارتباط ماهوی و دراماتیک بین اجزا وجود داشته باشد و به یک نتیجه، مفهوم و معنای واحد و خاص و یا به یک سر انجام برسد؛ در واقع " به یک وحدت و هارمونی دراماتیک ومعنایی " .
سجاد افشاریان سعی کرده که به این هارمونی دراماتیک و معنایی دست یابد و در این مسیر از آواز و موسیقی ، تلاوت آیات قرآن ، حرکات فرم ، میزان و... برای رسیدن به این وحدت دراماتیک و معنایی و مفهومی استفاده کرده است. حال به درستی یا نادرستی چیدمان هریک از این عناصر و اجزا در کنار یکدیگر کاری نداریم؛ هرچند که می شد میزان وحرکات دراماتیزه تری را طرحی ریزی نمود؛ طوری که باید گفت متن واجرا به یک دراماتورژی نیازمند است .
این را نیز باز کلی می گویم؛ مقوله مهمی که کارهایی از این دست هماره از آن رنج می برند " تعدد موضوع " است بدون در نظر گرفتن " ایجاز دراماتیک ". همین تعدد موضوع و رویدادها و نبود ایجاز موجب می شود که اصل ماجرا و معنا و مفهومی که مد نظر نویسنده و کارگردان است و می باید به مخاطب انتقال پیدا کند از دست برود. باید گفت نمایش فوق نیز از این تعدد موضوع تا حدودی در رنج است و به همین دلیل بی جهت طولانی شده ودر جاهایی از ریتم می افتد .
نمایش " هر کسی یا روز..." علیرغم زحمتی که برایش کشیده شده در جاهایی نیز مغلوب واقعیت بیرونی شده است.گروه زحمت فراوانی را کشیدهاند .شاید اگر بخواهیم جزئی نگاه کنیم شاهد بازی های نسبتاً روان بیان ها و بدن های نسبتا آماده، صداهای مناسب در حیطه آواز و ترانه بودیم اما این ها همگی در یک کلیت که هارمونی دراماتیک لازم را ندارد و از تعدد موضوع در رنج است و می خواهد همه حرف ها را بگوید به نوعی از دست می رود و کمرنگ می شود .
در نهایت شجاعت و نگاه تئاتری نویسنده و کارگردان " سجاد افشاریان " که به طرف مسایل مبتلابه روز جامعه ونسل حاضر رفته است ستودنی است. به او و گروه خسته نباشید می گویم .