در حال بارگذاری ...
نگاهی به نمایش «احتمالات» به کارگردانی علی شمس

طنز تلخ تاریخ و درد امروز

ایران تئاتر- مینو خانی *: نمایش «احتمالات» جدیدترین کار علی شمس، نویسنده، کارگردان و روزنامه‌نگار است. در بروشور آن آمده است: «احتمال هم‌نشین شدن هر کس با هر کس و یا هر کس با هر چیز و یا هر چیز با هر چیز در هر حالتی ممکن است. در این متن و به فتوای نویسنده هر کلمه می‌تواند هر معنایی که دلش خواست، بدهد.»

روی صحنه مدور، بازیگران ایستاده‌اند و هرکدام حرکتی می‌کنند. فقط طراحی لباس و گریم یک بازیگر خانم، امروزی است. دورتادور صحنه، یک کتابخانه بر زمینه سفید با خطوط سیاه نقاشی شده است و اسم بعضی از کتاب‌ها قابل خوانش است. تماشاگران که جاگیر می‌شوند، نمایش شروع می‌شود.

ابتدا سه نفر روی صحنه هستند. یک پیر فرتوت دیوان حافظ به دست، یک خانم با لباس امروزی یک دانشجو (احتمالاً) و آقایی با لباسی که یک رویه توری دامن دارد و علیرغم اینکه مذکر است، لاک سیاه به ناخن دارد و خیلی سریع از نردبان کتابخانه بالا می‌رود و به خانم می‌گوید: «بگو، می‌شنوند» و دستش را به سوی مخاطبان می‌گیرد و از اینجا روایت نمایش شروع می‌شود. نمایشی اپیزودیک که عنوان اپیزودها همگی با واژه «احتمال» بر سر در کتابخانه چندثانیه‌ای نگاشته و بعد محو می‌شود تا به مخاطب بگوید که بازیگران عوض می‌شوند، داستان عوض می‌شود تا بتواند رفت‌وبرگشت‌های تاریخی را درک کند؛ رفت‌وبرگشت‌هایی که هیچ نظم و ترتیبی در روند تاریخی و زمانی آن‌ها وجود ندارد و قطعاً هر روایت مستند تاریخ با روایت نویسنده، «احتمالات علی شمس»، درهم‌تنیده شده است و ترکیبی از واقعیت و طنز و پر از ارجاعات تاریخی ایران‌زمین ساخته است؛ مثل حمله مغولان و اعراب و مرگ یزدگرد به دست آسیابانی، گرچه شاه است! لطفعلی‌خان زند در مقابل آقامحمدخان قاجار التماس می‌کند که او را بدرد و بکشد، گرچه شاه است! تلخ‌تر از این طنز که گاه برخی از تماشاگران را می‌خنداند، دردی است که محور اصلی روایت شمس است و آن «کتاب‌سوزی» در سرزمین متمدن ایران است. تکرار حضور بازیگران در نقشی دیگر، انگار تأکید بر تکرار روایت اصلی نمایش (کتاب‌سوزی) است که هر کس بر این سرزمین چیره شد، از اسکندر و چنگیز کتاب سوزاند و نویسندگان را به تیری از روزگار محو کرد، تاریخی که می‌توانست امروز پربارتر و مؤثرتر باشد و در روزگار سطحی‌نگری و سطحی‌اندیشی، اندکی ما را به فکر فرو برد، اندکی ما را به خود مغرور کند و چه بد و تأسف‌بار که در میان حرف‌های کتابدار می‌شنویم که «ما امروز کتاب نمی‌سوزانیم، کتاب‌نویسان را می‌سوزانیم»!

البته که اگر تماشاگر اندکی تاریخ نداند، در میان این روایت تلخ گیج می‌شود و احتمالاً ارتباط لازم را با آن برقرار نمی‌کند، اما شمس روایت تاریخی خود را با امروز پیوند می‌زند. خانم دانشجو که یک بار ابتدا بر صحنه ظاهر شده بود، در انتها دوباره بر صحنه می‌آید و بعد از مکالمه‌ای با کتابدار، خطابه‌ای قرائت می‌کند که با دردی از دردهای معاصر گره خورده است. اگر از جمله اندکی سیاسی بالا (کتاب‌نویس‌ سوزاندن) بگذریم، با توجه به اینکه خانم در خطابه‌اش از متولد شدن در سال 1364 (سال تولد کارگردان) در روستای دور یاد می‌کند و در ادامه «آنچه جان کند تنم، عمر حسابش کردند» را به زبان می‌آورد، به نظر می‌رسد نویسنده اشاره مستقیمی به متولدان دهه 60 دارد که قریب به اتفاق آن‌ها، به دنیا آمدن در یکی از بحرانی‌ترین روزگار این کشور، در میانه آتش و خون جنگ هشت‌ساله را یکی از جدی‌ترین مشکلات خود و روند زندگی‌شان می‌دانند. البته که خانم بازیگر با زبان اشاره نیز خطابه‌اش را اجرا می‌کند تا چنانچه اگر کسی خطابه او را نمی‌شنود یا گوشی برای شنیدن آن ندارد، زبان اشاره به کمک آید و حرف خود را بر گوش جان آن‌ها بنشاند تا اگر روزگار بر وفق مراد نگردد، حداقل جایی گفته و ثبت شود.

نمایش «احتمالات» نه‌تنها شناخت و درک درست شمس از تاریخ را نشان می‌دهد، بلکه تأکیدی بر تسلط او بر واژگان دیروز و امروز و معانی گسترده و متفاوت آن‌هاست. شمس روایت خود را از ابتدا با بازی زبانی شروع می‌کند، کلمات شبیه هم و معانی آن‌ها. ازآنجاکه نویسنده/ کارگردان در بروشور توضیح می‌دهد که «هر کلمه می‌تواند هر معنایی که دلش خواست، بدهد»، این بازی زبانی معنا و مفهوم خود را پیدا می‌کند؛ اینکه چرا از متشبث شدن به دار و تاب و... می‌رسد و احتمالاً مخاطب خود را که در میان کلام بازیگران (که خیلی هم سریع و البته درست ادا می‌شود)، به دنبال معنا و ارتباط آن‌ها می‌گردد، گیج می‌کند، خود را به نظریه ساختارشکنی ژاک دریدا، فیلسوف معاصر نزدیک می‌کند. دریدا معتقد بود که «معناها تثبیت شده نیستند و برحسب زمینه دگرگون می‌شوند. معنای هر واژه در یک زمینه با معنای آن در یک زمینۀ دیگر متفاوت است و ازآنجاکه ما واژه‌ها را بر حسب واژه‌های دیگر تعریف می‌کنیم، معنا همواره «در میان‌نهاده» می‌شود». از سوی دیگر می‌دانیم که مخاطب نیز واژه‌ها را بر حسب تجربه زیسته، جهان‌بینی و شناختش درک می‌کند. برای همین است که مخاطبان نمایش «احتمالات» دو دسته‌اند: عده‌ای که آن را بسیار غنی می‌دانند و از آن لذت می‌برند و عده‌ای که احتمالاً بازی‌های زبانی یا طنز تلخ تاریخی نمایش را درنمی‌یابند و احتمالاً با آن می‌خندند.

یکی دیگر از نکات برجسته این نمایش، بازی‌هاست. بازیگران به‌غایت در نقش‌های خود می‌درخشند. هر بازیگر در دو یا سه نقش ظاهر می‌شود، با گریم و لباس متفاوت؛ اما همه در همه نقش‌ها می‌درخشند. خصوصاً آرش اشاداد که ابتدا بیمار رنجوری است که در کیسه‌ای محبوس می‌شود و بعد در نقش شوریده‌ای کتاب‌خوان ظاهر می‌شود، آن‌قدر خوب نقش خود را ایفا می‌کند که حتی اگر حرف نزند، تمام آنچه درصدد بیان آن است را با فیگورهای دست و پا و میمیک صورت و حالت چشمان خود نشان می‌دهد.

همچنین بهاره افشاری در نقش آغامحمدخان قاجار، اکت‌هایی دارد که از آنچه از او دیده‌ایم، بسیار فاصله دارد.

همچنان نمی‌توان از بازی دانیال خیرخواه گذشت که در چهار نقش ظاهر می‌شود که نه‌فقط بازی درخشانی در اکت و میمیک صورت دارد، بلکه صدای او، فارغ از صدای یک بازیگر تئاتر، نوعی بازی است. بدن قوی، انعطاف‌پذیر و سرعت در حرکت یکدست در تمام اجزای بدن، صورت و صدا نوید حضور بازیگری قدرتمند در عرصه نمایش کشور است.

فرزین محدث که خود مدرس بازیگری است، در سه نقش با گریم و لباس بسیار متفاوت (نویسنده‌ای گمنام در زمان حمله مغولان، آسیابانی کمیک و شکنجه‌گری سفاک) ظاهر می‌شود و هر بار انگار مخاطب را با بازیگری جدید مواجه می‌کند.

 

*دکتر مینو خانی ؛ نویسنده ، منتقد و مدرس 




نظرات کاربران