نگاهی به نمایش «پروین» نوشته و کار حسین کیانی
روایت جوانمرگی شاعری بزرگ
حمید رستمی: اینکه در مورد شاعری معاصر در حد و اندازه پروین اعتصامی که شهره خاص و عام است و فقط ۸۱ سال از زمان درگذشتش میگذرد تا این حد کم میدانیم و نیز اینکه اطلاعات دقیق و مفصل چندانی از شرایط زندگیاش در دسترس نبوده و مهجور مانده، نشاندهنده ضعف تاریخی ما ایرانیها در ثبت دقیق رویدادهای حول و حوش شخصیتهای مهم در حوزههای مختلف و بیتوجهیمان به منابع مکتوب است و افزون بر آن، طی سالهای گذشته هم از منابع انسانی در قید حیات، برای تاباندن نور شناخت و معرفت بر زوایای تاریک شخصیت این شاعر مشهور بهره چندانی گرفته نشد تا جایی که امروزه افکار عمومی به گونهای با اسم پروین مواجه میشود که انگار او شاعری است که دستکم پنج قرن پیش میزیسته درحالیکه فاصله سنی چندانی با فروغ فرخزاد نداشته و بیست سال در تاریخ اصلا زمان زیادی نیست. انگار عزمی راسخ برای شناساندن کامل و دقیق این شخصیت ادبی وجود نداشته است و اهالی سینما و تئاتر هم در این مورد به یک سکوت جمعی دست زده بودند تا اینکه حسین کیانی نویسنده صاحب سبک تئاتر ایران بر مبنای زندگی و آثار رخشنده اعتصامی معروف به پروین نمایشنامهای بلند نوشته و به صحنه برده است تا روایتگر ماههای آخر حیات این بانو باشد و به بهانه آن نقبی به تاریخ سیاسی-اجتماعی کشور در سال ۱۳۲۰ و اتفاقاتی که زندگی ایرانیان را در آن برهه تحتالشعاع خود قرار داده، بزند. کیانی با تمرکز کامل روی اثرات به جا مانده از زندگی زناشویی ناکام دوماهه پروین بر او و اطرافیانش، طی یک رویکرد روانشناسانه اهتمام کرده که پسلرزههای این اتفاق هولناک را بر زندگی و آثار شاعر بررسی کرده و افسوسها و عسرتهای زنی مستقل در روزهای نخست ورود مدرنیسم به ایران را در شخصیتپردازی پروین مورد تاکید قرار دهد. زنی که به سبب مرارتهای تحمیل شده از پس این اتفاق و در ادامه مرگ پدر چندان امیدی به آینده ندارد و حتی مدتی است از سرایش شعر سر باز زده و خود را به کارهای عامالمنفعه مشغول میدارد.
کیانی یک فرض را به عنوان پایه و اساس نمایش قرار میدهد. فرضی که شاید محال هم باشد ولی ذهن نویسنده را قلقلک میدهد که با اتکای به آن مرغ قلم را به پرواز در آورده و با قبول آن فرض برخوردهای تکتک اطرافیان را حدس بزند و به بهانه آن پلی بزند به گذشته و حال شاعر و خانوادهاش!
اینکه سرهنگ آرتا(امین زندگانی) شوهر سابق و عموزاده پدر پروین به خاطر ترس از بدنام شدن در فردای تاریخ به اتهام فراهم کردن شرایطی سخت و طاقتفرسا برای عروسش در آن دو ماه کذایی، سعی در وصلت دوباره و جبران مافات دارد ایده خوبی برای یک نمایش میتواند باشد تا همین مواجهه ساده پروین با فردی که بهرغم مذموم بودن پدیده طلاق در آن برهه فقط توانسته دو ماه تحملش کند و بعد جانش را برداشته و فرار کرده، بسیار دراماتیک و جذاب میکند. سرهنگ برای رفع اتهام از خود، عذر تقصیر به درگاهش آورده و تلاش دارد موافقت او را برای ازدواج دوباره اخذ کند و ظاهرا در این راه از هیچ کوششی فروگذار نیست تا بلکه جبران مافات کرده باشد.
کیانی برخلاف شناختنامهای که از سرهنگ آرتا (فضلالله) در منابع آمده و او را یک نظامی خشک و بیانعطاف معرفی کرده به بازتعریف این شخصیت پرداخته و او را دستکم در ظاهر، فردی عاشقپیشه و دلخسته معرفی میکند که برای گرفتن جواب مثبت از پروین ماهها در خانه عموزاده خویش بستنشینی میکند، هر چند در حاشیه این بست نشینی از خوی زنبارگیاش اصلا کاسته نشده و انگار فقط در لفظ به دنبال جبران است و نه در معنی!
کیانی یک بستر کاملا رئالیستی برای روایت داستان انتخاب کرده و همین پایبندیاش به اصول رئالیسم در پارهای اوقات ضد نمایش عمل کرده و آن را محل سرازیر شدن انتقادات برخی تماشاگران میکند؛ چرا که در روزگار حاضر و با شتاب روزافزون استفاده از شبکههای مجازی، بیشتر مخاطبان کمحوصلهتر شده و توان تحمل نمایشی نزدیک به سه ساعت را ندارند؛ نمایشی که در آن نه از شعارهای تند و تیز سیاسی خبری هست تا مخاطب با شنیدنشان خود را به شخصیتها نزدیکتر فرض کرده و با آنها همذاتپنداری کند و با جاری شدن آن شعارها بر زبان قهرمانان روی صحنه، خود را تخلیه روحی و روانی کند و نه صحنههای اروتیک و مهیج و نه حتی از تکهپرانیهای طنزآمیز مرسوم برای جلب توجه، بلکه با یک نمایش کاملاً واقعگرایانه طرف هستند که با آرامش و متانت سعی در معرفی شخصیتهای پرشمار و دنیای ذهنیشان داشته و خردهداستانهایشان را روایت کند و در این مسیر چنان مؤمنانه گام بردارند که مخاطب از مشاهده این حجم از سلامت گفتار و کردار شخصیتها هیجانزده شده و آکنده از لذت شود.
با قاطعیت میتوان اعلام کرد که اگر همین امروز شاهکارهای رئالیستی اکبر رادی هم روی صحنه برود بهزعم برخی، بخشهای زیادی از گفتوگوها و صحنههایش کشدار، حوصلهبر و قابل حذف قلمداد خواهد شد زیرا رسانههای امروز به خروجیهای کپسولی معتاد شدهاند و مخاطب هم معمولا چیزی بیش از آن نمیخواهد در نتیجه انتقاد برخی به مطول بودن نمایش، خیلی بیشتر از ملالانگیز بودن متن به اعتیاد مخاطب به آثار مینیمال مربوط میشود. متن «پروین» از همان ابتدا تکلیف خود را با مخاطب روشن میکند و او را به تماشای یک رمان بلند مصور دعوت میکند و تمام داستانکهای شخصیتها، در خدمت هدف مهمتر نویسنده از نگارش این متن، یعنی بررسی شرایط آدمها و وضعیت جامعه است بخصوص زنانی که در ابتدای روزگار مترقی شدن جامعه در یک برزخ مهم گیر افتادهاند و نه راه پیش دارند و نه راه پس!
در این میان نقش سه زن در نمایشنامه به شدت برجسته و قابل مطالعه است و شاید هم اصلا بهانه کیانی برای نگارش پروین بیشتر بررسی دو شخصیت جانبیاش یعنی اخترخانم (مادر) و صنمی بوده و در واقع خانه پروین را میشود نمادی از یک کشور دانست که تفکرات مختلفی در آن جای گرفته و با یکدیگر گاه از در ستیز در میآیند و گاه مماشات و تعامل! یکی میشود نصرالله آرمانگرا و دیگری آرشاک لطیف و هنرمند و آن دیگر سرهنگی با خوی خشن نظامی یا یکی هنرمندی پر و بال شکسته (و شاید هم دلشکسته) که از جور زمانه به افیون پناه برده و یکی هم ابوالفتح از دنیا بریده که خود را در خانواده و موفقیتهای خواهر غرق کرده و وظیفه حمایت از طبع آثار شاعر را برعهده گرفته و برادری دیگر که خاک غربت دامنش را گرفته و مادر را چشم به راه گذاشته و انگار تمام این آدمها نه مال ۸۰ سال پیش که از آنِ امروزند با مختصات کاملش!
آدمهایی که هیچ کدام از عشق سیراب نشدهاند، ابوالفتح عشق ناکام مهکامه را هنوز در گوشه دل دارد، نصرالله عشق صنمی را نمیبیند و درک نمیکند همچنان که پروین آرشاک را، تا همه شخصیتها از ابتدا تا انتها، تنهای تنها باشند حتی در جمع!
مادر تنهاست و شوی از دست داده، مش رستم همسرش را از دست داده، ابوالفتح هنوز داغ عشق بر سینه دارد، پروین متنفر از عشق، نصرالله به گونهای در سیاست غرق شده که دیگر ذهنش جایی برای عشق و زندگی ندارد، آرشاک جانش را در راه عشق میدهد و سرهنگ با تمام بوالهوسیهایش باز تنهاست و تنهاتر از همه صنمی است که نماینده تمام دخترکان رنج کشیده این ملک است و نمایش درست در وصف همین تنهایی است و البته تقابل! تقابل سرهنگ با پروین، ابوالفتح با نصرالله، نصرالله با مادر، سرهنگ با آرشاک و حتی پزشکانی که شیوه طبابت هم را قبول ندارند. تعریف جامعه سنتی ایران از زن ایدئال، اختر خانم است که تکیهگاهی مطمئن برای تمام اعضای خانواده است و در جایگاه بزرگ خانواده صرفاً به دنبال حفظ آبروست اما جامعه مترقی از اختر گذر کرده و پروینخواه است و تلاش دارد با نزدیک شدن به جهان امروز زنی تحصیل کرده و خلاق بسازد ولی افسوس که معمولاً نتیجه عکس میدهد و میشود صنمی! تحت ستم، بیتوقع، نادیدهگرفتهشده، زیر پا مانده و پایمالی حقوق اولیه و رها شده به امان خدا و خوار و خفیف کردن خویش برای سایهسری و سقفی و تکه نانی برای شکم! و همه اینها را کیانی چقدر خوب نوشته و ندایی به تصویر کشیده تا برآیند مناسبی از اختر سالمند و پروین میانسال باشد.
نمایش پروین نمایش صبر است و صبوری و اگر مخاطب با این قضیه کنار بیاید میتواند از معصومیت نرگس محمدی در قالب پروین لذت ببرد و اقتدار و در عین حال بازی بامزه امین زندگانی را بپذیرد و با آن همراه شود و با سرنوشت صنمی اشک بریزد به پهنای صورت بدون آنکه در دام سانتیمانتالیسم بیفتد. با موسیقی فرشاد دهنوی که به شدت به صحنهها میآید حال کند و از طراحی صحنه ذوقزده شود. از هنر توأمان موسیقی و تئاتر مجید رحمتی شگفتزده شود و در خیرهسریها و آرمانگراییهای نصرالله و عاشقانگی و شیفته هنر بودن آرشاک، خودش را تصور کند و بزرگمنشی و پدرانگی ابوالفتح را باور کند.
کیانی با انتخاب این متن و بازیگران دست به یک ریسک بزرگ زده و سابقه و آبروی چندساله تئاتریش را گرو گذاشته تا سربلند بیرون بیاید و جواب اعتماد عشاق تئاتر را به خوبی بدهد تا اثبات کند پروین نمایشی است نه صرفا برای دیدن که حتی برای شنیدن، شنیدن دیالوگهای ناب، مطنطن کیانی و اشعار پروین!
در این میان شاید فقط ترانه کوچهبازاری و انتقادی که مجید رحمتی با تأثیرپذیری آشکار از حمومی (مرتضی احمدی) و رقص امین زندگانی در قامت سرهنگ ساخته تا حدودی با جریان رئالیستی نمایش ناسازگار باشد ولی در بقیه صحنهها زندگی روزمره اعتصامیها را روی صحنه شاهدیم که در بطن خود حادثه بزرگ و شومی دارد که آن هم جوانمرگی شاعری بزرگ است!