گفتوگو با نویسنده و کارگردان نمایش «نقطه صفر مرزی»
محمدرضا عبادیانی: از نگاه سیاسی به جنگ فاصله گرفتهایم

محمدرضا عبادیانی با بیان اینکه «نقطه صفر مرزی» یک اثر صرفاً دفاع مقدسی نیست میگوید خوشبختانه در سالهای اخیر از نگاه سیاسی به جنگ فاصله گرفته شده و بیشازپیش به بخش انسانی این رخداد پرداخته میشود.
نگار امیری: محمدرضا عبادیانی، نویسنده و کارگردان تئاتر از سال 1378 فعالیت خود را با بازیگری در عرصه هنرهای نمایشی آغاز کرد.
او در سال 1386 با روی صحنه بردن نمایش «شعبده و طلسم» به نویسندگی چیستا یثربی اولین تجربه کارگردانیاش را رقم زد و پس از آن به کارگردانی آثاری همچون «دل در کدام سوی سینه است»، «کمدی اشتباهی»، «نقطه عطف»، «افسانه شهر سراب»، «آقای قاضی صدایم را میشنوید» روی صحنه تئاتر پرداخت.
این کارگردان از سال 1397 تاکنون تنها به کارگردانی آثاری که خودش نگارش آنها را بر عهده داشته است، میپردازد و امسال با نمایش «نقطه صفر مرزی» اولین حضورش را در چهلویکمین جشنواره بینالمللی تئاتر فجر تجربه میکند.
«نقطه صفر مرزی» به زندگی دو شخصیت به نامهای قاسم و روژان اشاره دارد. قاسم از جنوب غرب ایران و اهل خوزستان است و روژان دختری کرد از شمال عراق. این دو شخصیت با توجه به اشتراکات انسانی و البته تاریخی که با هم دارند، در مسیر زندگی یکدیگر قرار میگیرند و آرامآرام سرنوشتی مشابه به هم پیدا میکنند. آنها در آخر برای گشودن گرهای که در زندگیشان افتاده است به یک نقطه مشترک میرسند.
«نقطه صفر مرزی» که در بخش جایزه بزرگ صحنهای چهلویکمین جشنواره بینالمللی تئاتر فجر حضور دارد، در چهارمین روز برگزاری این رویداد هنری در دو سئانس 16 و 19 در تالار مولوی روی صحنه رفت.
اجرای این اثر بهانهای شد تا با محمدرضا عبادیانی کارگردان این اثر به گفتوگویی بپردازیم که در ادامه میخوانید.
«نقطه صفر مرزی» در درونمایه خود نگاهی به جنگ ایران و عراق دارد، بهعنوان نویسنده نمایشنامه چه چیز باعث میشود تا هر بار با اثری متفاوت از دفاع مقدس روبهرو شویم. یا بهتر است بگویم کدام بخش این رویداد بزرگ تاریخی مغفول مانده است که همچنان هنرمندان زیادی به سوژههایی ازایندست میپردازند؟
جنگ پدیدهای است با تأثیر بسیار زیاد روی جامعه و افراد. به نظر من وجه انسانی این اتفاق هولناک بخشی است که همچنان نیاز به پرداخت بیشتر به آن در آثار هنری احساس میشود. اینکه جنگ چه تأثیری روی زندگی آدمها گذاشته است و بالعکس آدمها تا چه میزان در شدت بخشیدن یا کند شدن روند این جدال مؤثر بودهاند از نکات قابلتوجهی است که همچنان جای پرداخت دارد.
«نقطه صفر مرزی» هم به همین موضوع توجه دارد. مشترکات انسانی بین دو شخصیت نمایش که در دو طرف نقطه صفر مرز قرار دارند. آنها دارای نقاط مشترک و وجه تشابهات زیادی هستند که اگر در طول زندگی به آنها توجه میشد شاید هیچ جنگ و درگیری صورت نمیگرفت.
این پرداخت به بخش انسانی جنگ، خوشبختانه در سالهای اخیر تا حد زیادی در آثار هنرمندان دیده میشود. در واقع ما از نگاه سیاسی به جنگ فاصله گرفتهایم و بیشازپیش به بخش انسانی این رخداد پرداختهایم. چراکه جنگ اتفاقی است که تمام شئونات زندگی انسانی چه در بخش خانوادگی و زندگی شخصی و چه در بخش اجتماعی و گسترده را تحت الشعاع قرار میدهد.
اما شما در نمایش «نقطه صفر مرزی» به جنگ با نگاهی مثبت یا شاید بهتر است بگوییم، خاکستری توجه دارید؟
قطعاً پیامدهای منفی جنگ بسیار زیاد است اما به نظر من همیشه هم نباید به اثرات منفی این رخداد روی انسانها پرداخت. اگر به اثرات جنگ روی تحولات فکری انسانها بپردازیم، متوجه میشویم افراد در طول روند درگیری و دستبهگریبان بودنشان با مشکلات و سختیهای جنگ چقدر به رشد فکری و عقلانی میرسند. بهطور مثال در همین نمایش، قاسم و روژان در جنگ آسیب دیدهاند و ما در طول نمایش علاوه بر این رنجها شاهد روند تکامل فکری و عقلانی آنها هستیم. آنها از دغدغههایی بسیار خام و دمدستی به دغدغههای بزرگ و والای انسانی میرسند. این همان تأثیر مثبتی است که در روند رویارویی انسان با مشکلات کوچک و بزرگش شکل میگیرد.
این تأثیر مثبت تنها در مواجهه با جنگهای گسترده اجتماعی و سیاسی شکل میگیرد؟
خیر، این رشد سطح فکری و تعقل افراد در مواجهه با هر جدال، مشکل یا اختلافسلیقه اتفاق میافتد البته اگر انسانها از این تجربهها بیاموزند. «نقطه صفر مرزی» با یک جنگ آغاز میشود اما این جنگ، قومی قبیلهای است و ما بعدازآن آرامآرام دیگر زوایای اختلافات را به نمایش میگذاریم. در واقع «نقطه صفر مرزی» در تلاش برای انتقال این پیام به مخاطب است که ما همواره در حال جنگ هستیم و هرچقدر این جنگ ابعاد بزرگتر و گستردهتری پیدا کند به آدمهای بزرگتری نیز احتیاج خواهد داشت. آدمهای نمایش در طول روند روایت این اثر به افرادی تبدیل میشوند که از یک جنگ قومی-قبیلهای بهسوی جنگی بزرگ مثل جنگ هشتساله پیش میروند و تحمل سختیهای جنگ و درک شرایط برایشان بهتر رقم میخورد. اینجاست که میتوان گفت «نقطه صفر مرزی» یک کار صرفاً دفاع مقدسی نیست و تنها در بستر این موضوع اتفاق میافتد.
در طول سالهای اخیر نگاههای کلیشهای به جنگ باعث شده است تا مخاطبان در مواجهه با این آثار پیشداورانه برخورد کنند، به نظرتان «نقطه صفر مرزی» چقدر توانسته است کلیشههای مرسوم را پشت سر بگذارد؟
ما سعی کردیم تا با انتخاب روایتی متفاوت و نو به مقوله جنگ و تأثیر آن روی انسانها بپردازیم. مخاطب کمکم و برای واکاوی آنچه برای درک بهتر موقعیتها و داستان نمایش لازم است با موضوع جنگ روبهرو میشود. موضوعی که برای او جدید است. نگاه دو انسان کاملاً معمولی که جنگ وارد زندگی آنها شده است و آنها ناچارند تا در طول این دوران برای ادامه زندگیشان تلاش کنند.
در واقع ما با نوع ویژه روایت سعی کردیم تا گاردی که مخاطبان نسبت به کلیشههای مرسوم در نمایشهای تولیدشده با درونمایه جنگ و دفاع مقدس دارند، باز کنیم. تا جایی که تماشاگران برای تماشای ادامه کار و جویا شدن از سرنوشت و زندگی شخصیتها تا پایان اجرا همراه باشند.
مخاطب در مواجهه اولیه با نمایش هیچ نشانهای از جنگ را در طراحی صحنه نمیبیند، این موضوع نیز در راستای فاصلهگیری از تکرار کلیشههاست؟
ازآنجاکه موقعیت نمایش در مرز دو کشور میگذرد؛ لازم بود در طراحی صحنه، نور و لباس به تفاوتها توجه و دقت زیادی داشته باشیم تا پارادوکسهایی که در این دو مرز وجود دارد بهخوبی به نمایش بگذاریم. به همین دلیل شکل کلی صحنه را کاملاً ذهنی و انتزاعی در نظر گرفتیم.
اما این دو شخصیت خاطراتی دارند که وقتی آنها را مرور میکنند شکلی کاملاً واقعی به خود میگیرد. به همین دلیل سعی کردیم بخشی که مربوط به خاطرات زندگی این شخصیتهاست کاملاً رئال باشد و با دقت خیلی زیاد تا آنجا که امکان داشت از اکسسوارهای واقعی استفاده کردیم. در اصل میتوان گفت ما در تصویرسازیِ آنچه در ذهن دو شخصیت اصلی میگذرد، به واقعگرایی در جزئیات رسیدیم. تا آنجا که حتی برای لباس قاسم از لباسی که یکی از بازماندگان زمان جنگ به تن داشته است؛ استفاده کردیم.
و اما در انتهای کار موسیقی را میشنویم که گویی به نقطهای از اشتراک بین سازهای محلی عراق و خوزستان رسیده است؛ از دلایلی که در انتخاب موسیقی کار مؤثر بوده است، بگویید.
انتخاب موسیقی کار بر اساس تفاوت فرهنگی بین دو شخصیت قاسم و روژان انجام شد. در واقع تلاش کردیم تا از موسیقیهای کردی و جنوبی استفاده کنیم و هر چه روند داستان پیش میرود، موسیقی نیز به شکلی با هم تلفیق شده و به یک موسیقی همگون تبدیل میشود به شکلی که آرامآرام خیلی چیزها مشترک میشود و این مرز و تفاوت بین شخصیتها از بین میرود. در بخش اول موسیقی و ساز عود، نیانبان و شروهخوانی از سازهای مهم جنوب کشور استفاده میشود و برای روایت زندگی روژان از ساز تنبور که در واقع شناسنامه موسیقی کردی است بهره گرفته میشود تا اینکه آرامآرام این دو ساز با هم تلفیق میشوند و مثل دیگر ویژگیهای این کار به یک نقطه صفر مرزی میرسند. نقطه صفر مرزی یا همان نقطه اشتراک بین انسانهاست که به هیچکدام از آنها تعلق ندارد؛ اما همه آنها نسبت به آن احساس مالکیت دارند و برای حفظش تلاش میکنند.
کمی به جشنواره و روند برگزاری آن بپردازیم؛ به نظر شما مهمترین ویژگی چهلویکمین جشنواره بینالمللی تئاتر فجر چیست؟
نکته مهم برگزاری چهلویکمین جشنواره بینالمللی فجر قبل از هر چیز احیا و برگزاری بیستوهفتمین جشنواره تئاتر مناطق کشور پس از حدود هفت سال وقفه بود. اتفاقی که امیدوارم در سالهای آینده نیز ادامه پیدا کند. در این رویدادها هنرمندان استانها و شهرستانهای مختلف میتوانند با یکدیگر آشنا شوند، آثار هم را ببینند و به نقد و بررسی آثار بپردازند. بسیاری از آثار اگر فرصت حضور در جشنواره تئاتر منطقهای را پیدا نکنند، هیچگاه دیده نخواهند شد. به علاوه برگزاری جشنواره تئاتر منطقهای بهعنوان فیلتری برای ورود نمایشها به جشنواره فجر در کیفیت آنها مؤثر خواهد بود و به نظرم کیفیت آثاری که اکنون به جشنواره تئاتر بینالمللی تئاتر فجر راه پیدا کردهاند قطعاً به دلیل داوریهای قبلی تضمینشدهتر است.
برگزاری و حضور در چهلویکمین جشنواره بینالمللی تئاتر فجر باعث ارتباط گروههای تئاتری سراسر کشور با یکدیگر میشود و تأثیر آثار نمایشی و سلایق هنری آنها در اجراهای آینده به چشم خواهد آمد چراکه این ارتباطات باعث گستردگی دایره ذهنی هنرمندان برای تولید آثار جدیدشان خواهد شد.
و از تجربه اولین حضورتان بهعنوان شرکتکننده در جشنواره بینالمللی تئاتر فجر آن هم در بخش جایزه بزرگ صحنهای برایمان بگویید.
قطعاً قرار گرفتن در یک جشنواره معتبر بینالمللی تجربه بسیار فوقالعادهای است. این حضور انگیزه تمامی اعضای گروه ما را برای ادامه مسیر هنریشان در عرصه تئاتر بیشتر کرده است؛ و البته به صورت کلی نیز شرکت در جشنواره بینالمللی تئاتر فجر برای هنرمندان بهویژه هنرمندان شهرستان که با امکانات کم و با انگیزه زیاد فعالیت میکنند باعث رفع خستگی سالها فعالیت و تلاششان میشود.
و در آخر به نظر شما جامعه تئاتری امروز ما برای بقا و ادامه مسیر به چه چیزی نیاز دارد؟
حفظ نقاط مشترک؛ ما به اتحاد و امید برای حل اختلافاتمان نیاز داریم تا ایرانی قویتر بسازیم. تئاتر اصالتاً با اجرا و روی صحنه بودن شکل میگیرد و زنده است. این هنر در ارتباط زنده با مخاطب ادامه خواهد داشت. به همین دلیل چنانچه ما هنرمندان کار نکنیم، خودمان این هنر را از بین میبریم و این بزرگترین خیانت در حق تئاتر است. برای تئاتریها همیشه شرایط سخت بوده است اما بزرگان این عرصه برای روشن نگهداشتن چراغ این هنر جنگیدهاند و ما هم برای قدردانی از تلاش آنها چراغ تئاتر را روشن نگه میداریم.